بیا و ببین

شاهین تقی زاده

انجیل یوحنا ۱ : ۴۵ – ۴۶

فیلپس نَتَنائیل را یافته، بدو گفت، آن کسی را که موسی در تورات و انبیا مذکور داشته‌اند، یافته‌ایم که عیسی پسر یوسف ناصری است.

نتنائیل بدو گفت، مگر می‌شود که از ناصره چیزی خوب پیدا شود؟ فیلپس بدو گفت، بیا و ببین.

فیلپس اهل شهر بیت صیدا بود و از جمله کسانی بود که به عیسی ناصری بعنوان مسیح و نجات دهنده وعده داده شده ایمان آورده بود و او بود که راهنمای نتنائیل برای ایمان آوردن به مسیح شد. فیلپس مردی بود که ایمان خود را بر پایه “احساسات و منطق” بنا ننمود چون او خداوند و مسیح خویش را در کلامش یافته بود. او به نتنائیل که یک محقق با سواد بود گفت:

آن کسی را که موسی در تورات و انبیا مذکور داشته اند یافتیم.

شاید این نکته را تابحال نشنیده باشید اما به شما می گویم که هر بار که یک انسان، خدا را در کلامش پیدا میکند در حقیقت، یک مرگ به شیطان داده است این به معنای واقعی برای او یک شکنجه محسوب می شود.

چون او هر کاری در زندگی انسانها انجام می دهد تا آنها به درک و شناخت حقیقت و مسیح نرسند.

تحصیلات و سواد نتنائیل از فیلپس بیشتر بود او دائما در کتب انبیا در حال جستجوی این بود که مسیح چه زمانی و کجا متولد خواهد شد؟

روحیه مثبت و انگیزه بالای نتنائیل برای جستجوی مسیح و نجات دهنده اسرائیل در تورات و کتب انبیا برای یهودیان قابل تحسین بود.

او آن روز بیشترین وقت خود را زیر سایه یک درخت انجیر برای مطالعه زندگی پر از فراز و نشیب یعقوب پسر اسحاق گذرانده بود و خواب یعقوب را که در مورد نردبانی که از زمین به آسمان زده شده بود را دنبال میکرد.

وقتی برای اولین بار او عیسی را دید عین مطلبی را که آن روز در کتب میخواند و به آن فکر میکرد و شاید ابهامی که در مورد آن نردبان آسمانی در افکارش ایجاد شده بود را از زبان آن یهودی ۳۰ ساله اهل ناصره شنید.

در حقیقت این همان پتک سنگینی بود که همه منطق نتنائیل را شکست و خرد نمود.

قبل از آن آشنایی و اتفاق، او فکرش را هم نمیکرد که فیلپس زودتر از او مسیح را پیدا کرده باشد.

چون زمانی که او میگوید که او را یافته است و او شخصی از اهل ” ناصره ” است داستان عوض میشود.

برای بسیاری از افراد متمدن و امروزی با وجود پیشرفتهای علمی پذیرش کلام خدا به سبک و سیاق گذشته منسوخ گردیده است.

آنها بیشتر به روشها و رسوم جدید خود اعتقاد دارند تا اینکه خدا را بر طبق روش و راههای خودش بشناسند.

ناصره، نه تنها برای نتنائیل بلکه برای خیلی از مردم آن زمان یک مکان بی نام و نشان و بی اهمیت بود.

اورشلیم شهر مقدس یهودیان بود. هم از لحاظ مذهبی و هم از لحاظ سیاسی اهمیت بالایی برای آنها داشت. معبد بزرگ که سلیمان پسر داوود آن را ساخته بود در آنجا قرار داشت.

شهر اورشلیم دارای بزرگترین و زیباترین کنایس و معابد تاریخی و شهری بود که با آن وسعت و دیوارهای سترگ مانند نگینی بر تاریخ یهود و کل حیطه استان یهودیه می درخشید.

مرکز حکومت پادشاهان اسرائیل با یک تاریخ بسیار طویل و تاثیر گذار در آنجا برقرار بود. کاهنان معبد بزرگ اورشلیم هم هر کدام دارای احترام و جایگاه اجتماعی خاصی بودند. حتی مهمترین شوراها در آنجا تشکیل می شد.

نتنائیل میتوانست شهری مانند آن را بعنوان جایگاه و زمینی که مسیح در آن باید ظهور نماید را بپذیرد اما ناصره چیز منطقی برای اثبات این موضوع حیاتی که کل مسئله انتظار نجات دهنده را توسط یهودیان در بر میگرفت نبود.

برای این عمل خداوند چقدر باید سپاسگزار باشیم که همیشه خود را در یک لفاف سادگی آشکار میکند.

” او را که عیسی پسر یوسف ناصری است. “

نمیدانم هر کدام از ما اگر در ۲۰۰۰ سال پیش زندگی میکردیم با وجود طرز فکرهای آن زمان باز هم حاضر بودیم با همان پذیرش فیلیپس، اندریاس و پطرس دنبال آن مرد ۳۰ ساله اهل ناصره برویم؟ آیا او را همان گونه که بود پذیرش میکردیم ؟؟

جواب به این پرسش حقیقتا راحت نیست.

چون مسیحیتی که من و شما امروز با آن روبرو هستیم دارای دو میلیارد پیرو در سراسر جهان میباشد. اما سئوال من درباره زمانی است که در زمان شروع خدمت خداوند عیسی چنین جمعیتی نداشت.

او مردی اهل ناصره بود که شهر بی اهمیتی در آن زمان بود. نجات دهنده یهود در میان یک خانواده معمولی و نجار به دنیا آمده بود یهودیان آن زمان او را با عنوان “پسر یوسف نجار” می شناختند.

آیا بهتر نبود که او در یک خانواده الهیدان و یا یکی از افراد با نفوذ و مذهبی یهود مثل کاهن اعظم آنها بدنیا می آمد؟

مطمئنا پذیرش این مسئله آن هم ایمان آوردن به او به عنوان یک نجات دهنده قوم مخصوصا برای کسی که بیش از هر چیر به صلاحیت های فردی و جایگاه اجتماعی افراد نگاه میکند، راحت و آسان نیست.

جالب است که بدانید خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب ۲۰۰۰ سال پیش، یهودیان و روحانیون و افراد جامعه اسرائیل را وارد بزرگترین چالشی که تابحال با آن مواجه شده بودند نمود.

بسیاری از مردم نمیتوانستند با وجود تمامی علائم اثبات و تایید خدمت عیسی ناصری او را به عنوان کلمه آشکار شده خدا برای دوران و عصر خود بپذیرند.

این چالشی بود که نتنائیل نیز با وجود اینکه فرد مرتب و صادقی در ایمان به خدا و کلامش بود با آن مواجه شده بود.

به آیه ۴۶ دقت کنید:

نتنائیل بدو گفت، مگر می‌شود که از ناصره چیزی خوب پیدا شود؟

اما شهادت زیبای فیلپس و تمام دلیل ایمان و اعتراف او به عیسی در جواب همین سئوال نتنائیل از وی تبلور می یابد.

افرادی که در زندگی خود طعم یک ملاقات حقیقی با خدا را چشیده اند دیگر نمی توانند به علم یا منطق یا هر قانون دیگری در این دنیا بها بدهند.

آنها ایمان قلبی خود را بر واقعیت شخصیت و ذات اقدس او بنا نموده اند نه بر پایه احساس یا مد زمانه یا هیجانات لحظه ای. فیلیپس نیز کسی را یافته بود که در شخصیت و ذات او انعکاسی از آن خدای نادیده و اعمالش را که در کتاب گذشتگان از آن شنیده بود را می دید.

بخاطر همین با قدرت و اقتدار این شهادت را بیان میکند که :

” بیا و ببین ” ..

اگر شما نیز خدا را در کلامش یافته باشید نه در احساسات و هیجانات روحی، میتوانید با اقتدار و بدون ترس افراد را به دیدن و ملاقات با خدا در کلامش دعوت کنید.

میتوانید به جای دعوت افراد به یک مذهب و دین شیک و غربی عیسی مسیح حقیقی و آزاد شدن از اسارت گناه را مانند فیلپس به دیگران نشان بدهید.

همین امروز هم با وجود دو میلیارد پیرو مسیحی، نگاه کردن به تحقق کلام خدا برای این ساعت و تشخیص زمانی که خدا در حال آشکار سازی خود می باشد، برای همین واعظان و شبانان مسیحی و آنانی که توسط علم و الهیات انسانی در جستجوی آن هستند واقعا سخت و غیر ممکن است.

مردم زیادی ایمانکی به عیسی ناصری پیدا کرده بودند بعضی او را ایلیا و بعضی هم او را ارمیای نبی تصور میکردند. اما او هیچ کدام از آن چیزی که در ذهن جامعه یهودی شکل گرفته بود، نبود.

چون در واقع او خدایی بود که در آن ساعت، تحت عنوان ” ماشیح ” و نجات دهنده در حال آشکار سازی خود توسط یک یهودی سی ساله بود که فقط خودش خالق او بود.

اما به من بگویید، این راز بزرگ برای چند نفر باز شد؟؟

تنها چند یهودی که عموما از طبقه پایین جامعه خود بودند که آنها را با عنوان شاگردان و رسولان مسیح می شنناسیم او را دنبال کردند و با او ماندند. اما در نقطه مقابل علم و الهیات و تشکیلات الهیاتی از شناخت این نجات، باز ماند.

امروز هم همانند ۲۰۰۰ سال پیش تشخیص ندادن طریق و روشی که خدا با کلامش کار می کند و طریقی که کلام خود را تفسیر می کند بزرگترین چالش پیش روی دنیای دو میلیاردی مسیحیت می باشد.

چند نفر مانند فیلپس می توانیم به افراد و حتی مسیحیان اطراف خود بگوییم: بیا و ببین

امروز هم خدا به همان روش قدیمی دنبال گوسفندان گمشده خود می گردد. باز همان نشانه که برای نتنائیل و روشن شدن ایمان جان او کار کرد، اینجا ایستاده است.

افراد زیادی در این نسل هستند که می توانند ظهور نشانه مسیحایی و گفته شدن اسرار دل افراد را همانگونه که در خدمت خداوند ما عیسی مسیح بود، در خدمت یک مرد با سواد تحصیلات ابتدایی شهادت بدهند. یک نبی اثبات شده برادر ویلیام برانهام.

هر چند او سواد زیادی نداشت اما در طول خدمت خود، چیزهایی را تعلیم داد که گوش الهیات کلیسایی و اعتقاد نامه های آنان را تا امروز به سوت کشیدن وادار نموده است.

او مسیحیت را به جایی برد که تصویر آن را فقط می توانید دو هزار سال قبل و در لابلای اناجیل و رسالات پولس و یوحنا و پطرس ببینید.

هر چند هزاران الهیدان و محقق به مقابله با او و تعالیم او برخاستند ولی وقتی او از آنها دعوت کرد تا با کتاب مقدسهای باز نزد او بیایند، روح القدس همه آنها را مجبور به سکوت نمود.

آن فیلپس امروز هم می تواند بخاطر اثبات و تحقق کلامی که برای احیای ایمان رسولانی، از افراد و به طور خاص برادران و خواهران مسیحی در سراسر دنیا بخواهد که بیایند و یک بار دیگر ظهور همان نشانه و آیت را روبروی خود ببینند.

اما امروز چند نفر آن را باور خواهند نمود؟؟

آن نتنائیل که مشتاق پیدا کردن حقیقت است، کجاست؟؟

بسیاری از آن گذشته و آن را انکار نمودند و یا با سلیقه و احساس شخصی خود به آن نگاه میکنند. اما او به همان سادگی گذشته در حال آشکار سازی خود در دوران ما میباشد.

پس ایمان خود را بر روی واقعیت و حقیقت آشکار شده خدا بر اساس کلامش بنا كنيم نه چيز ديگر.

برادر شما در كلام گفته شده