برگزیدگان

مبانی ایمان، پنج آمدن ایلیا

پنج آمدن ایلیا چه می‌باشند؟ 
آیا ایلیا قبل از ربوده شدن می‌آید؟ 
خدمت ایلیا در سراسر کتاب‌مقدس چگونه نشان داده شده است؟

اکثر مسیحیان درک می‌کنندکه بازگشت مسیح یک ضرورت نهایی است، لیکن چرا باید ایلیا اوّل بیاید؟ یحیی تعمید دهنده پیشرو آمدن اولیه‌ی عیسی بود. اگر 2000 هزار سال پیش لازم بود که ایلیا بیاید و دل قوم را برای دریافت مسیح حاضر سازد، آیا لازم است که ایلیا بار دیگر قبل از بازگشت ثانویه‌ی مسیح بیاید؟ اگر چنین است، «روح ایلیا» چیست و چند مرتبه خدا این مسح خاص را بکار می‌برد؟ این موضوع از اهمیت حیاتی برخوردار است؛ زیرا اگر وعده ایلیا داده شده باشد، سپس خدمت و پیغام او باید شناخته و پذیرفته شود.

این سوال توسط شاگردان از عیسی پرسیده شد.

«شاگردانش از او پرسیده، گفتند، پس کاتبان چرا می‌گویند که می‌باید الیاس اوّل آید؟ او در جواب گفت، البتّه الیاس می‌آید و تمام چیزها را اصلاح خواهد نمود. لیکن به شما می‌گویم که الحال الیاس آمده است و او را نشناختند، بلکه آنچه خواستند با وی کردند؛ به همان‌طور پسر انسان نیز از ایشان زحمت خواهد دید. آنگاه شاگردان دریافتند که درباره‌ی یحیی تعمید دهنده بدیشان سخن می‌گفت.»

چرا لازم بود که شخصی با مسح ایلیا پیشرو آمدن مسیحا باشد؟ اگر بیش از یک نگاه سطحی به ایلیای اولیه و اصلی انداخته شود، می‌توانیم چیزهای زیادی در مورد طریق تغییر ناپذیر خدا در آماده ساختن قومش، برای آمدن خود، بیاموزیم.

آمدن اول ایلیا

در حالی که اطلاع بسیار اندکی در مورد آمدن اوّلیه‌ی ایلیا وجود دارد، خدا در عهد عتیق شهادات کافی برای تمامی نسل‌های بعدی ثبت کرده است، که معنای حقیقی شخصیت سازش‌ناپذیر و ذات تزلزل‌ناپذیر او را درک کنند. او قطعاً یکی از قدرتمندترین و خیره‌کننده‌ترین انبیاء کتاب‌مقدس بوده و گرچه نشان و شهادت اندکی از او وجود دارد، اما بعنوان یک نشانه در تمامی ظهورهای متوالی این مسح، عمل خواهد کرد. او ظاهراً از ناکجا آباد، منطقه‌ای صخره‌ای از جَبَل‌ جلعاد ظاهر می‌شود و در نهایت به طرز مرموزی در یک گردباد سوار بر ارابه آتشین به همرا اسبان آتشین، ناپدید می‌شود.گرچه 7000 نفر دیگر بودند که به بعل تعظیم نکردند، او به تنهایی مسئولیت اخاب پادشاه ملت عدول کرده و همسرش ایزابل را به عهده گرفت.

اخاب پادشاه اسرائیل بود که به وسیله ازدواج با ایزابل دختر اَتْبَعْل پادشاه صیدونیان، سعی بر متّحد شدن با او را داشت. اَتْبَعْل، کاهن عشتروت و دختر او ایزابل در ترویج بت‌پرستی بسیار غیور بوده و قوم خدا را از پرستش یهوه منحرف نمودند. اخاب و ایزابل اجازه دادند معابدی که وقف بعل شده بودند، داخل اسرائیل راه انداخته شوند. آن دین دارای حمایت سلطنتی شد، این یعنی شکستن فرمان اوّل. «ای اسرائیل بشنو، یهُوَه، خدای ما، یهُوَه واحد است. پس یهُوَه خدای خود را به تمامی جان و تمامی قوت خود محبت نما.»

ایلیا ناگهان مقابل اخاب ظاهر شده و یک خشکسالی را نبوت می‌کند. «به‌ حیات‌ یهُوَه‌، خدای‌ اسرائیل‌ که‌ به‌ حضور وی‌ ایستاده‌ام‌ قَسَم‌ که‌ در این‌ سال‌ها شبنم‌ و باران‌ جز به‌ کلام‌ من‌ نخواهد بود.» پادشاه پیغام آن مرد پرمو را که تنها ملبس به کمربند چرمی و یک لحاف یا رداء ساده بود، رد کرد. همان‌طور که سال سوم خشکسالی به پایان رسید، ایلیا بار دیگر ناگهان مقابل پادشاه ظاهر می‌شود و این بار اخاب حاضر به شنیدن است.

ایلیا خواستار یک تقابل در کوه کرمل، رشته کوه ساحلی در اسرائیل شمالی شد. اینجا ایلیا خدایان ایزابل را با مستلزم دانستن این امر که خدایی که با آتش پاسخ دهد بعنوان خدای واحدِ حقیقی پذیرفته خواهد شد، آزمود. و ایلیا به تمامی قوم نزدیک آمده، گفت: “تا به کی در میان دو فرقه می‌لنگید؟ اگر یهُوَه خداست، او را پیروی نمایید! و اگر بَعْل است، وی را پیروی نمایید!” امّا قوم در جواب او هیچ نگفتند.

سپس چیزی که از کار ایلیا می‌آموزیم ویژگی‌های خاص این مسح می‌باشد. نخست او مذبح سابق یهوه را بازسازی نمود و بر روی آن قربانی لازم را تقدیم کرد. آتش خدا نازل شده و تأیید کرد که او تنها خدای زنده و راستین می‌باشد و قلب اسرائیل را به سوی یهوه بازگردانده و از بت پرستی دور نمود. در حالی که ایلیا قلب مردم را با خود داشت، سپس چهارصد نفر از کاهنان بعل را کُشت. از آن زمان به بعد همواره ایلیا و ایزابل در نبرد بودند.

این کار ایلیا و مُهر یا نشان خدمت او است: بازگرداندن پرستش به آن کس که پرستش به او تعلق دارد، توسط بازسازی و احیای مذبح و برگرداندن دل‌ها به ایمان اولیه و راستین. ایلیا یک مذبح یا دین جدید بنا نکرد، بلکه در عوض سنگ نادیده انگاشتنی را گرفته و آنها را در نظم قرار داد. این کاری است که «روح ایلیا» هر زمان که بیاید، انجام خواهد داد. او یک مذهب جدید تأسیس نخواهد کرد، بلکه سنگِ آموزه‌های بنیادی اوّلیه را گرفته و آن را در جای درست قرار خواهد داد و قلب ایمانداران را به ایمان اوّلیه بازخواهد گرداند.

آمدن دوم ایلیا

به اِلیشع خادم امین ایلیا، وعده داده شد که دو برابر همان روح یا مسح از آنِ او خواهد بود. این امر بعداً توسط دیگر انبیا شهادت داده شده و تصدیق شد. و هنگامی که پسران انبیا که در اریحا بودند او را دیدند، گفتند: “روح ایلیا بر الیشع ساکن است. و به ملاقات او رفتند و به او تعظیم کردند.” الیشع خدمت ایلیا را ادامه داده و دو برابر او معجزه می‌کرد، که یکی از آنها بعد مرگ او واقع شد. یک مرد مرده در قبر او، بر روی استخوان‌هایش انداخته شد و آن مرد زنده گشت! نشان ادامه یافتن مسح «ایلیا» در ادامه‌ی نبرد علیه بت‌پرستی نمایان می‌شود. همان‌طور که الیشع عمل نمود، تا دل‌های اسرائیلی‌ها را بسوی یهوه خدا بازگرداند.

برای شناسایی درست روح ایلیا نیاز داریم تا به کتاب‌مقدس بنگریم. این قطعاً نمی‌تواند تَجَسّدِ روح شخص دیگری باشد. مسح ایلیا باید روح خدا ، تا به همان روش صریحی که در ایلیای نخستین عمل نمود کار کند. یک بررسی دقیق از کتاب‌مقدس معیاری را آشکار می‌سازد که آنانی‌که مسح ایلیا را دارند چگونه خواهند بود.

  1. باید برضد بت پرستی باشد. اَشکال دروغین دین از جمله پرستش دروغین و عبث یهوه خدای راستین.
  2. این امر باعث ایجاد یک احیای مورد نیازِ حقیقت خواهد بود.
  3. این امر قلب برگزیدگان خدا را به سوی ایمان راستین بازخواهد گرداند.

در مزامیر 18:68 نوشته شده است: «بر اعلی علیین صعود کرده، و اسیران را به اسیری برده‌ای. از آدمیان بخشش‌ها گرفته‌ای. بلکه از فتنه‌انگیزان نیز تا یهوه خدا در ایشان مسکن گیرد.» این روش خدا برای دیده شدن حضورش در میان قوم خود می‌باشد. خدا از طریق عطایا انسان را مسح می‌کند و آنها ظرف‌هایی می‌شوند که خدا از طریق آنها خود را آشکار می‌سازد. پولس رسول همین چارچوب را بنا نمود و هنگامی که از عطایای مسیح سخن می‌گفت که بعد از او صعود او می‌آید، به کتاب مزامیر اشاره نمود.


«لیکن هریکی از ما را فیض بخشیده شد بحسب اندازه‌ی بخشش مسیح. بنابراین می‌گوید: “چون او به اعلی‌علیّیّن صعود نمود، اسیری را به اسیری برد و بخشش‌ها به مردم داد.” امّا این صعود نمود چیست؟ جز اینکه اوّل نزول هم کرد به اَسْفَل زمین. آنکه نزول نمود، همان است که صعود نیز کرد، بالاتر از جمیع افلاک تا همه‌ی چیزها را پُر کند. و او بخشید بعضی رسولان و بعضی انبیا و بعضی مبشّرین و بعضی شبانان و معلّمان را،»
این بخش از انجیل نشان می‌دهد که تمام عطایای خدمتی، از جانب خدا هستند. بنابراین روح ایلیا به واقع روح مسیح است، که بعنوان مسح از سوی خدا برای یک کار مشخص می‌آید. مسح ایلیا تنها یک فرد را مسح خواهد کرد؛ نه کار گروهیِ یک فرقه‌ی خاص، کلیسا یا یک سازمان، بلکه یک مرد که برای خدا جدا شده است.

از کتاب پیدایش تا ملاکی، هنگامی که پرده بر عهد عتیق می‌اُفتد و بسته می‌شود، خدا از ذریّت ابراهیم و نهایتاً شریعت برای آشکار ساختن برنامه جامع خود، به منظور تعلیم دادن ذات خود به انسان و مهیا نمودن جهان برای نجات‌دهنده، استفاده می‌کند. در طی آن زمان، ابزار دست خدا ملت کوچک، ناشناخته و عبرانیِ اسرائیل بود. 650 سال قبل از آنکه اسرائیل تبدیل به یک ملت شود، خدا به ابراهیم، پاطریارخِ امین، وعده داد که فرزندان او ملتی بزرگ شده و سرزمینی از خود خواهند داشت و از طریق آنها مردم زمین برکت خواهند یافت.

خدای همیشه اَمین، وعده‌ی خود را هنگامی که قوم خویش را به سرزمینشان برگرداند، محقق نمود. همان‌طور که از طریق ارمیا 70 سال بعد از تبعید نخست، از پیش خبر داده بود. لیکن زمانی که شورش داخلی و تسلط بیگانه در قرن بعد ادامه یافت، سرخوردگی و بدبینی آغاز شده، به همراه آن شورش روحانی از سرگرفته شد.

پیغام ملاکی اعلام نمود که روز خداوند در حال آمدن است و وعده داد که این امر توسط یک پیغام‌آور که او پیش روی خود به‌منظور مهیا ساختن راه می‌فرستد، خبر داده می‌شود. این پیغام وعده داد که روح ایلیا خواهد آمد و بار دیگر دل‌ها را به سوی خدا بازخواهدگرداند. چه مدّت قبل از اینکه مسیح بیاید خواهد بود؟ چه مدّتی یهودیان، در واقع کل دنیا باید منتظر روز پرجلال وعده باشند؟ در رویای «هفتاد هفته دانیال» سرنخی به او داده شد. آمدن مسیحا از زمان نبوت ملاکی بیش از 400 سال به طول نخواهد انجامید! از ملاکی تا به یحیی تعمید دهنده، کتاب‌مقدس سکوت کرده و خدا تا زمان یحیی تعمید دهنده، دوباره از طریق نبی سخن نمی‌گوید. برای بیش از 400 سال ملت اسرائیل بدون داشتن یک نبی که آنها را هدایت کند، رنج کشیدند.

آمدن سوم ایلیا

سوّمین ظهور مسح ایلیا توسط فرشته‌ای که به طور ناگهانی به زکریا ظاهر شد و به او گفت که او و زوجه‌اش الیزابت صاحب پسری خواهند شد، اعلام شد. فرشته اعلام نمود که مسح ایلیا بر این فرزند قرار خواهد داشت. «و او به روح و قوّت الیاس پیش روی وی خواهد خرامید، تا دل‌های پدران را به طرف پسران و نافرمانان را به حکمت عادلان بگرداند، تا قومی مستعّد برای خدا مهیّا سازد.»

مسح ایلیا پیش از این در کتاب ملاکی نبوت شده بود. لیکن هنگامی که این عبارت در لوقا 17:1 را با ملاکی 5:4-6 مقایسه می‌کنیم، می‌توانیم مشاهده کنیم که فرشته در خبر خود به ذکریا، تنها بخشی از آن نبوّت را به یحیی اطلاق نمود. به نبوّت ملاکی 5:4-6 با دقّت توجّه کنید: «اینک من ایلیای نبی را قبل از رسیدن روز عظیم و مَهیب خداوند، نزد شما خواهم فرستاد. و او دل پدران را بسوی پسران…» لیکن توجه داشته باشید که او بخش باقی مانده نبوت را با اشاره به مسح ایلیا در آینده رها کرده است. «… و دل پسران را بسوی پدران خواهد برگردانید. مبادا بیایم و زمین را به لعنت بزنم.»

به منظور درک این موضوع، باید اجازه دهیم کلام، مفسر خویش باشد. این دو عبارت، یعنی «دل‌ پدران‌ را بسوی‌ پسران‌ و دل‌ پسران‌ را بسوی‌ پدران‌ خواهد برگردانید»، به چه معنا می‌باشند؟

یحیی تعمید دهنده در واقع دل پدران‌ را بسوی‌ پسران‌ برگردانید. به این مفهوم که او ایمانی فراتر از ایمان پدرانشان را به یهودیان نشان داد. همان‌طور که به شریعت عهد عتیق مربوط می‌شود، به سوی ایمان رهایی بخش در پسر خدا، عیسی مسیح!

لیکن در لوقا 17:1، هنگامی که فرشته به نبوّت ملاکی 6:4 اشاره کرد، در اواسط آیه توقّف نمود وآیه را به اتمام نرساند. زیرا که مابقی ملاکی 6:4 شامل خدمت یحیی نمی‌شد. این برای ایلیای آینده که دل‌ پسران‌ را بسوی‌ پدران‌ خواهد برگردانید، محفوظ شده است. این ایلیای ایّام آخر توجّه و تمرکز ایمانداران راستین ایّام آخر را، به ایمان اوّلیه‌ی پدران رسالتی بنا شده در کلیسای عهد جدید، برمی‌گرداند.

توجّه کنید که عمل توقف کردن در اواسط آیه، توسط عیسی مسیح، هنگامی که نبوت اشعیا را خواند و تنها بخشی از آیه را بعنوان تحققِ آمدن نخست خود بکار برد نیز، انجام شد. «آنگاه صحیفه اِشْعَیا نبی را بدو دادند و چون کتاب را گشود، موضعی را یافت که مکتوب است. روح خداوند بر من است، زیرا که مرا مسح کرد تا فقیران را بشارت دهم و مرا فرستاد تا شکسته دلان را شفا بخشم و اسیران را به رستگاری و کوران را به بینایی موعظه کنم و تا کوبیدگان را آزاد سازم، و از سال پسندیده خداوند موعظه کنم. پس کتاب را به هم پیچیده، به خادم سپرد و بنشست و چشمان همه‌ی اهل کنیسه بر وی دوخته می‌بود. آنگاه بدیشان شروع به گفتن کرد که امروز این نوشته در گوش‌های شما تمام شد.»

بیایید نبوت اولیه‌ی عهد عتیق را بررسی کنیم.

«روح‌ خداوند یهوه‌ بر من‌ است‌ زیرا خداوند مرا مسح‌ کرده‌ است،‌ تا مسکینان‌ را بشارت‌ دهم‌ و مرا فرستاده‌ تا شکسته‌ دلان‌ را التیام‌ بخشم‌ و اسیران‌ را به‌ رستگاری‌ و محبوسان‌ را به‌ آزادی‌ ندا کنم‌، و تا از سال‌ پسندیده‌ خداوند و از یوم‌ انتقام‌ خدای‌ ما ندا نمایم‌ و جمیع‌ ماتمیان‌ را تسلّی‌ بخشم..‌.»

با مقایسه‌ی لوقا 17:4-21 و اشعیا 1:61-2 متوجّه خواهید شد که عیسی به این دلیل در اواسط آیه توقف کرد، چون آن بخش از نبوت آیه 2 «از یوم‌ انتقام‌ خدای‌ ما ندا نمایم‌ و جمیع‌ ماتمیان‌ را تسلّی‌ بخشم» شامل آمدن اول او نبود، بلکه آمدن دوم او. با این حال، در این مورد بخشی از نبوت ملاکی 5:4-6، شامل یحیی تعمید دهنده شد.

این امر به ما کمک می‌کند منکر شدن یحیی هنگامی که فریسی‌ها در مورد ایلیا بودن او در یوحنّا 19:1-23، از او سوال کردند را، درک کنیم. منظور ایلیا می‌توانست تنها این باشد که او ایلیای ملاکی 6:4 بخش دوم، نمی‌باشد. زیرا او آن ایلیا نبود که پیشرو بازگشت دوّم مسیح می‌باشد. آن ایلیا قبل از آن روز عظیم و مَهیب خداوند خواهد آمد، هنگامی که در زمان آخر زمین مثل‌ تنور مشتعل‌ خواهد سوخت. این تنها راه برای درک سخنان عیسی می‌باشد، هنگامی که او در متّی 12:17-13 به وضوح یحیی را بعنوان ایلیا شناساند. بدون این درک، سخنان مسیح و نبی او یحیی در تضاد می‌باشند.

درست همان‌طور که سقوط اسرائیل در عهد عتیق، ضرورت آمدن مسح ایلیا و برگرداندن دل‌ها به منظور آماده‌سازی آنها برای آمدن اوّل مسیح را نشان داد، همچنین ضرورت خواهد داشت که تاریخ کلیسای مسیحی را دنبال و مشاهده کرد که چگونه از حقیقت اولیه‌ی رسولان سقوط کرده است. سقوط از کلام اوّلیه، این امر را برای خدا ضروری می‌سازد که بار دیگر از مسح ایلیا برای برگرداندن قلب‌های فرزندان ایّام آخر به ایمان پدران رسولانی استفاده کند.

ضرورت آمدن ایلیا (بخش اول)

پولس رسول از خود این‌گونه سخن می‌گوید، که کلیسا را به مسیح نامزد ساخته است، چنان‌که یک پدر جسمانی دختر خود را به یک شوهر نامزد می‌سازد. با این حال، او می‌ترسید که کلیسا فریفته شده و از راستی سقوط کند، مانند باکره‌ی عفیفه‌ای که بخاطر دریافت ذریّت شخص دیگری، به‌غیر از آنکه به او نامزد شده است، سقوط می‌کند. این فریب تا به حدی پرقدرت خواهد بود که کلیسا «عیسی دیگری» یا «روح دیگری» را به عوض آنکه او موعظه نمود، می‌پذیرد. «زیرا که من بر شما غیور هستم به غیرت الهی؛ زیرا که شما را به یک شوهر نامزد ساختم تا باکره‌ای عفیفه به مسیح سپارم. لیکن می‌ترسم که چنان‌که مار به مکر خود حوّا را فریفت، همچنین خاطر شما هم از سادگی‌ای که در مسیح است، فاسد گردد. زیرا هرگاه آنکه آمد، وعظ می‌کرد به عیسای دیگر، غیر از آنکه ما بدو موعظه کردیم، یا شما روحی دیگر را جز آنکه یافته بودید، یا انجیلی دیگر را سوای آنچه قبول کرده بودید می‌پذیرفتید، نیکو می‌کردید که متحمّل می‌شدید.»

پولس علاوه بر این به کلیسا هشدار داد، که قبل از بازگشت عیسی مسیح یا «روز مسیح»، یک ارتداد بزرگ رخ خواهد داد. کلیسا به چنان مرتبه‌ی پستی نزول خواهد کرد، که مسیح راستین و کلامش را انکار نموده و مسیح دروغین را در کلیسا پرستش خواهند کرد. «که شما از هوش خود بزودی متزلزل نشوید و مضطرب نگردید، نه از روح و نه از کلام و نه از رساله‌ای که گویا از ما باشد، بدین مضمون که روز مسیح رسیده است. زنهار کسی به هیچ وجه شما را نفریبد، زیرا که تا آن ارتداد، اوّل واقع نشود و آن مرد شریر، یعنی فرزند هلاکت ظاهر نگردد، آن روز نخواهد آمد؛ که او مخالفت می‌کند و خود را بلندتر می‌سازد از هر چه به خدا یا به معبود مسمّی شود، به‌حدّی که مثل خدا در هیکل خدا نشسته، خود را می‌نماید که خداست.»

آیات دوّم قرنتیان باب 11 و دوم تسالونیکیان باب 2، باب 17 کتاب مکاشفه را تأیید می‌کنند. جایی که یوحنا این زن سقوط کرده را بعنوان کلیسای ایّام آخر دید و او را بعنوان یک زن فاحشه و زناکار که اعقاب عاشقان دیگر را دریافت می‌کند، توصیف نمود. این همان طریقی است که انبیای عهد عتیق، ملت اسرائیل را که یهوه را ترک کرده و بر بت‌ها زنا نمودند، توصیف کردند. فاحشگی کلیسای عهد جدید در نهایت منجر به تولّد دختران فاحشه‌ای خواهد شد، که مانند مادرشان فاحشه می‌باشند.

«و یکی از آن هفت فرشته‌ای که هفت پیاله را داشتند، آمد و به من خطاب کرده، گفت: “بیا تا قضای آن فاحشه بزرگ را که بر آب‌های بسیار نشسته است به تو نشان دهم، که پادشاهان جهان با او زنا کردند و ساکنان زمین، از خَمر زنای او مست شدند.” پس مرا در روح به بیابان برد و زنی را دیدم بر وحش قرمزی سوار شده که از نام‌های کفر پر بود و هفت سر و ده شاخ داشت. و آن زن، به ارغوانی و قرمز ملبّس بود و به طلا و جواهر و مروارید مزیّن و پیاله‌ای زرّین به دست خود پر از خبائث و نجاسات زنای خود داشت. و بر پیشانی‌اش این اسم مرقوم بود، سِرّ و بابل عظیم و مادر فواحش و خبائث دنیا. و آن زن را دیدم، مست از خون مقدّسین و از خون شهدای عیسی و از دیدن او بی‌نهایت تعجّب نمودم.»

این شکل از پرستش دروغین، منجر به جدایی از حقیقت اوّلیه‌ی ارائه شده توسط رسولان می‌شود و قلب مردم را از ایمان اوّلیه‌ی پدران برخواهدگردانید. همان‌طور که ایزابل قلب اسرائیل را از یهوه برگرداند و فرستاده شدن ایلیا توسط خدا را ضروری نمود. «لکن بحثی بر تو دارم که آن زن ایزابل نامی را، راه می‌دهی که خود را نبیه می‌گوید و بندگان مرا تعلیم داده، اغوا می‌کند که مرتکب زنا و خوردن قربانی‌های بت‌ها بشوند.»

ضرورت آمدن ایلیا (بخش دوم)

با یک مطالعه‌ی دقیق از مکاشفه باب 1 تا 3 می‌توان دید که عیسی مسیح کار آینده‌ی خود را در هفت دوره مشخص می‌سازد. نویسنده‌ی کتاب مکاشفه در حقیقت خود عیسی است، و یوحنّا صرفاً آنچه را که در مجموعه‌ای از رویاها که در سال 95-96 پس از میلاد دید، به نگارش درآورد. در طول مدّت این رویاها، یوحنا در یک جزیره‌ی کوچک به نام پَطموس در دریای اژه، در نزدیکی مرز مابین یونان و ترکیه‌ی امروزی تبعید شده بود و بواسطه‌ی روح، به روز خداوند منتقل شد. یوحنّا گفت: “در روزِ خداوند، در روح شدم.” روز خداوند در این بافت، اشاره به روز هفتم هفته ندارد. بلکه روز خداوند آن نقطه در تاریخ بشریت است که عیسی مسیح آمده و بر این دنیا سلطه‌ی جسمانی خواهد داشت، پادشاه شده و مکاشفه 15:11 را تحقق می‌بخشد که می‌گوید: «آنگاه فرشتۀ هفتم شیپورش را به صدا درآورد؛ و ناگهان صداهایی بلند در آسمان پیچید که می‌گفت: “حکومت جهان، از آنِ خداوند ما و مسیح او شده است. و او تا ابد حکم خواهد راند.”»

در این رویا، یوحنّا عیسی را به صورتی دید، که هرگز قبلاً ندیده بود. طوری‌که او در میان هفت چراغ قدم برمی‌داشت و در دست راست او هفت ستاره قرار داشت. چشمانش چون آتش مشتعل بود و موهای سفید و چهره‌اش با درخشش عدالتش می‌تابید، و زبانش چون شمشیری بُرّان و دو ‌دَم بود. این منظره بسیار دلهره آور بود، یوحنّا ترسان به سجده افتاد. در این رویا عیسی مسیح بعنوان خدای متعال، «هستم» عظیم آشکار شده است. این نشان می‌دهد که عیسی خدای آسمان است، نه یک خدای سه گانه، بلکه خدای واحد. کتاب‌مقدّس این را چهار مرتبه در باب اوّل اعلام می‌کند تا اشتباهی پیش نیاید. عیسی تنها یک نبی نیست. او یک خدای کوچک‌تر تحت تسلط خدا نیست. او یک خدای ثانویه نیست. او خداست! بزرگ‌ترین مکاشفات، الوهیت متعال خداوندمان عیسی مسیح است!
پس از آنکه عیسی الوهیّت خود را آشکار نمود، به یوحنّا گفت که هفت چراغ همان هفت کلیسا، و هفت ستاره در دستش فرشتگان یا پیغام‌آوران آن کلیساها بودند. سپس او برای هر کلیسا نامه‌ای را دیکنه می‌کتد. این‌کلیساها، کلیساهای غیریهودیان در آسیای صغیر بودند. شرایط این کلیساهای خاص با هفت دوره‌ی متمایز که مسیحیّت قبل از زمان آخر آن را سپری می‌کند، تطابق دارد. در نتیجه، این نامه‌ها هفت دوره‌ی مربوط کلیسای غیریهودی را نبوت می‌کنند. در هر عصر عیسی پیروانش را مورد خطاب قرار داده، ایشان را تشویق کرده و جایی که لازم بوده مورد انتقاد قرار داده است، و به آنهایی که نسبت به کلامش امین باقی مانده و غالب آیند وعده‌ی پاداش داده است. او همچنین در هر دوره‌ای افرادی را که در کلیسای دروغین هستند را با عنوان کسانی‌که خود را مسیحی می‌خوانند، ولی مسیحی نیستند؛ خطاب قرار می‌دهد.

عیسی دیکته‌ی خود را با بیان «به فرشته‌ی کلیسای اِفِسُس بنویس…»، آغاز می‌کند. بدین مفهوم که هر عصر کلیسا دارای یک فرشته بود. کلمه‌ی فرشته یعنی پیغام‌آور. اینها پیغام آوران آسمانی نبودند، چون یوحنّا نیاز نداشت که برای یک فرشته‌ی آسمانی نامه بنویسد. این هفت پیغام‌آور، هفت انسان هستند که در زمان خود پیغام‌آور هر یک از هفت دوره می‌باشند.

  1. افسس 53-170 بعد میلاد پولس مکاشفه 1:2-7
  2. اسمیرنا 170-312 بعد میلاد ایرنیوس مکاشفه 8:2-11
  3. پِرغاموس 312-606 بعد میلاد مارتین مکاشفه 12:2-17
  4. طیاطیرا 606-1520 بعد میلاد کولومبا مکاشفه 18:2-29
  5. ساردِس 1520-1750 بعد میلاد لوتر مکاشفه 1:3-6
  6. فیلادِلفیه 1750-1906 بعد میلاد وِسلی مکاشفه 7:3-13
  7. لائودیکیه 1906-؟ ایلیا مکاشفه 14:3-22

پیغام‌آور دوره‌ی اوّل کلیسا، پولس بود. درست پس از آنکه به مسیحیّت گروید، خداوند درباره‌ی پولس گفت: “او ظرف برگزیده‌ی من است تا نام مرا نزد غیریهودیان ببرد.” در ابتدا پولس تنها برای یهودیان موعظه نمود. هنگامی که یهودیان پیغام او را رد نمودند، او گفت: ” لازم بود کلام خدا پیش از همه برای شما بیان شود، امّا چون آن را رد کردید و خود را شایستۀ حیات جاوید ندانستید، پس اکنون رو به‌سوی غیریهودیان می‌نهیم. زیرا خداوند به ما چنین امر فرموده که تو را نوری برای غیریهودیان قرار دادم، تا نجات را به‌کران‌های زمین برسانی.” پولس کلیساهای غیریهودی را در سراسر آسیای صغیر بنا نمود. او همچنین در رسالات خود ایمان مسیحی را تعریف کرد. او در رساله‌اش به رومیان گفت: “روی سخنم با شما غیریهودیان است. از آنجا که من رسول غیریهودیانم، به خدمت خود بسیار می‌بالم.”

دوره‌ی اول حدوداً در سال 53 بعد از میلاد، هنگامی که پولس کلیسای افسس را بنا نمود، آغاز گشت. او آموزه‌های اساسی مسیحیّت را به دوازده نوکیش تعلیم داد، که با تعمید آب به نام عیسی مسیح، و تعمید روحانی توسط روح‌القدس شروع می‌شد.

نام افسس به معنای «آرامش و رها کردن» است. در ابتدا کلیسای دوره افسس، انجیلی را که پولس بواسطه‌ی مکاشفه از عیسی مسیح دریافت نموده بود، پیروی می‌کرد. امّا سپس مسیحیان با گوش دادن به معلّمانی دیگر که انجیلی متفاوت را موعظه می‌کردند، از حقیقت منحرف گشتند. این جدایی از کلام موجب شد که عیسی به کلیسای دروه‌ی اوّل بگوید: “امّا این ایراد را بر تو دارم که محبتِ نخستینِ خود را ترک کرده‌ای.” با این حال، او ویژگی‌های خوبی نیز در آنها می‌یابد و می‌گوید: “لکن‌ این‌ را داری‌ که‌ اعمال‌ نقولاویان‌ را دشمن‌ داری‌، چنان‌که‌ من‌ نیز از آنها نفرت‌ دارم‌.”

عبارت نقولاویان ترکیبی از دو کلمه‌ی یونانی: Nikao که به معنای غلبه کردن یا برانداختن، و کلمه laity به معنای جماعت است. این نقولاویان با تعویض رهبری روح‌القدس به رهبری انسان، به تدریج در حال تسلط یافتن بر عوام بودند. چگونه چنین تغییری می‌تواند در کلیسایی که توسط خود خدا آغاز شده، رخ دهد؟ کتاب پیدایش آشکار می‌سازد که در ابتدا هر اقدام خداوند، برادرانی با انگیزه و نیّات متفاوت تولید می‌نمود؛ مانند قائن و هابیل، اسحاق و اسماعیل، عیسو و یعقوب. در هر مورد یک برادر بذر حقیقی خدا بود، و دیگری چنین نبود. در عین حال هر دو مدعی بودند که خدا را دوست دارند. این امر در مورد خدمت عیسی که یهودای اسخریوطی و رسولان حقیقی را تولید نمود نیز، صدق می‌کند. به همین ترتیب، دوره‌ی اول کلیسا جماعت‌هایی را به ثمر آورد که دارای اهداف و برنامه‌های متفاوتی بودند. چه آنها را «تاک حقیقی و دروغین»، «گندم و کرکاس»، «ایمانداران و متظاهران» و یا «مسیحیان روحانی و نفسانی» بخوانیم، همه‌ی آنها به یک چیز ختم می‌شوند. آن نمونه‌ی راستین، دارای تولّد تازه توسط یک تجربه‌ی روحانی است، در حالی که دیگری متمایل به یک تفکّر عقلانی است. به عبارتی دیگر، یکی پر از روح است و دیگری خیر. این گونه است که روح نقولاوی در کلیسا ریشه گرفت. بعضی به عوض داشتن یک تجربه‌ی روحانی، به دلایل عقلانی یا گاهی اوقات حتّی برای رفاه سیاسی مسیحی شده‌اند. برخی از این افراد یک سلسله مراتب رهبری برای نظارت بر برادرانشان راه انداخته‌اند. با استفاده از این مسیحیان نفسانی و دستگاه سیاسی‌شان، شیطان به داخل کلیسا رخنه کرده تا جایی در نهایت در دوره‌ی آخر، یعنی لائودیکیه، در مکاشفه 20:3 عیسی مسیح بیرون از کلیسا دیده می‌شود که درحال کوبیدن بر در بوده و تلاش می‌کند تا به داخل بازگردد. کلیسایی که در دست شیطان قرار دارد و قلبشان از حقیقت اوّلیه برگشته، این امر را برای خدا ضروری می‌سازد که بار دیگر ایلیا را به جهت آماده سازی قوم برای ربوده شدن، بفرستد.

آخرین دوره‌ی کلیسای عهد جدید در سال 1906، هنگامی آغاز گردید که خدا عطایای روح‌القدس را به گروهی از مردم در جلسه خیابان آزوسا در لس آنجلس، کالیفرنیا بازگرداند. در ابتدا با آن گروه کوچک مسیحیان، عطایای روح به سرعت از یک کلیسا به کلیسای دیگر گسترش یافت،که منجر به یک بیداری در سطح جهانی شد، و تبدیل به جنبش پنطیکاستی امروزی شد. افسوس! چیزی‌که با چنین وعده‌ای آغاز شده بود، با تبدیل شدن به فرقه، دقیقاً در مسیر همان دوره‌های قبل از خود گام برداشت. پنطیکاستی‌ها جنبش خود را سازماندهی کردند، حصارهای اعتقادی خود را برافراشتند، تیر حصارشان را در بتن نشاندند، و تمامی دروازه‌ها را بستند؛ چنان‌که روح‌القدس نتواند ایشان را به جلوتر و به مکان والاتری ببرد. عیسی کلیسای دوره لائودیکیه را سرزنش کرده و می‌گوید: “امّا چون ولرمی، نه گرم و نه سرد، چیزی نمانده که تو را چون تف از دهان بیرون بیندازم. می‌گویی: دولتمندم؛ مال اندوخته‌ام و به چیزی محتاج نیستم. و غافلی که تیره بخت و اسف انگیز و مستمند و کور و عریانی. تو را پند می‌دهم که زرِ نابِ گذشته از آتش از من بخری تا دولتمند شوی؛ و جامه‌های سفید، تا به تن کنی و عریانی شرم آورت را بپوشانی؛ و مرهم، تا بر چشمان خود بگذاری و بینا شوی. من کسانی را توبیخ و تأدیب می‌کنم که دوستشان می‌دارم. پس به غیرت بیا و توبه کن. هان بر در ایستاده می‌کوبم. کسی اگر صدای مرا بشنود و در به رویم بگشاید، به درون خواهم آمد و با او همسفره خواهم شد و او با من.”

دقیقاً همان‌طور که عهد عتیق با فرقه‌های مذهبی که درسنّت‌های انسانی مستحکم شده بودند، به اتمام رسید؛ یعنی سُننی که بیش از خود کلام مورد احترام قرار داشت، عهد جدید نیز با مستحکم شدن دنیای مذهبی در دُگم‌ها و فرقه‌های متعدّد به اتمام خواهد رسید.

آمدن چهارم ایلیا (در آخرین دوره‌ی کلیسا)

لائودیکیه هفتمین و آخرین دوره‌ی کلیسا قبل از بازگشت عیسی مسیح به زمین می‌باشد. این مرتبه بازگشت او در داوری خواهد بود. ملاکی نبوت نمود «اینک‌ من‌ ایلیای‌ نبی‌ را قبل‌ از رسیدن‌ روز عظیم‌ و مَهیب‌ خداوند نزد شما خواهم‌ فرستاد. و او دل‌… پسران‌ را بسوی‌ پدران‌ خواهد برگردانید». بنابراین پیغام‌آور دوره‌ی آخر کلیسا دارای روح ایلیا می‌باشد. درست همان‌طور که یحیی تعمید دهنده، دارای روح و قوّت ایلیا بود.

این ایلیای بزرگ به دوره‌ی لائودیکیه می‌آید و پیغام اوّلیه‌ی رسولان را به منظور برگرداندن فرزندان به ایمان پدران اعلام می‌کند. او مسیحیان لائودیکیه را سرزنش خواهد نمود، چون همان ایمانی را که از اول به ایشان داده شده بود، حفظ نکردند؛ درست همان‌طور که ایلیا اسرائیل را سرزنش نمود. وقتی‌که روح ایلیا بر یحیی بود، او تنها به موعظه پرداخت و معجزه‌ای انجام نداد. این امر به این دلیل بود که عیسی پس از مدت کوتاهی متعاقب او می‌آمد. داشتن معجزات و آیات برای او ضروری بود، تا او را بعنوان ماشیح بشناساند. همان‌طور که در ملاکی 2:4 گفته است: «امّا برای‌ شما که‌ از اسم‌ من‌ می‌ترسید، آفتاب‌ عدالت‌ طلوع‌ خواهد کرد و بر بال‌های‌ وی‌ شفا خواهد بود.» ضرورتی نداشت که یحیی معجزات عظیمی ظاهر سازد، چون خدمت او اعلام نمودن آمدن مسیح بود.

ایلیای زمان آخر توسط فرقه‌های مختلف درست فهمیده و پذیرفته نخواهد شد، دقیقاً همان‌طور که یحیی تعمید دهنده توسط فرقه‌های فریسی و صدوقی رد شد. او در حضور خداوند چنان انسان بزرگ و زورآوری خواهد بود، که قوم او را با ماشیح اشتباه خواهند گرفت. همان‌گونه که یحیی تعمید دهنده به اشتباه مسیح انگاشته شد. چگونه پیغام‌آور این زمان آخر که مسح ایلیا را بر خود دارد، به درستی تشخیص می‌دهیم؟

نخست، او یک نبی قدرتمند خواهد بود که نسبت به کلام خدا صادق خواهد بود، درست مانند ایلیا، الیشع و یحیی تعمید دهنده. روح مسیح با آیات و نشانه‌های عظیم، عطایای او را به اثبات خواهد رساند و او حامل پیغام احیا کننده‌ای خواهد بود که دل پسران را به سمت پدران رسولانی خود، در نخستین دوره‌ی کلیسا برخواهدگردانید. او در برابر کلیساهای دروغین و دگم‌ها و تعالیم ایشان خواهد ایستاد. درست همان‌طور که ایلیا در برابر ایزابل و پرستش مشرکانه‌ی او ایستاد. یحیی تعمید دهنده به همین روح مسح شده بود و همین کارها را از طریق فراخواندن آنها به توبه و بازگشت از سنّت‌ها و تعالیم انسانی انجام داد. آنها خودشان را بالاتر از کلام خدا قرار داده بودند و باید برای اینکه بتوانند ماشیَح را بپذیرند، ابتدا توبه کرده و دل‌هایشان را مهیّا می‌ساختند. هربار که خدا یک پیغام‌آورِ زمینی را با استفاده از روح ایلیا مسح نموده، او توسط تشکیلات مذهبی رد شده است. روح راستین خدا هم به همین‌صورت توسط ایلیای مسح شده‌ی خود، فرقه‌های مدرن مسیحیّت را رد نموده و حتی برضد ایشان فریاد برمی‌آورد.

این نبیِ زمان آخر درست مانند ایلیا، الیشع و یحیی تعمید دهنده دوستدار بیابان خواهد بود. او یک فرد تحصیل‌کرده نخواهد بود. نه ایلیای تِشبی فرد تحصیلکرده‌ای بود و نه یحیی تعمید دهنده که از سنین پایین به بیابان رفت. الیشع هم یک فرد ساده و معمولی بود. به‌همین‌صورت این نبی زمان آخر هم نه به اراده و خواست انسان برگزیده می‌‌شود و نه در دانشکده‌های الاهیاتی آنها آموزش می‌بیند. درعوض، این نبی، برگزیده‌ی خدا بوده و دانش و مکاشفه را از طریق روح، دریافت می‌کند.

ایلیا زمانی آمد که اسرائیل آماده‌ی رهایی از دستان مشرکین و بت‌پرستی بود. یحیی تعمید دهنده هم در زمان نجات آمد. «من‌ مسیح‌ نیستم‌ بلکه‌ پیش‌ روی‌ او فرستاده‌ شدم‌، کسی‌ که‌ عروس‌ دارد، داماد است‌. اما دوست‌ داماد که‌ ایستاده‌ آواز او را می‌شنود، از آواز داماد بسیار خشنود می‌گردد. پس‌ این‌ خوشی‌ من‌ کامل‌ گردید.» یحی درست قبل از آمدن مسیح شروع به موعظه نمود و خود را آشکار کرد. ایلیایی که قبل از ربوده شدن کلیسا می‌آید، دل فرزندان را به سمت کلام برمی‌گرداند.

آمدن پنجم ایلیا (به جهت یهودیان اسرائیل)

کتاب رستگاری، شامل باقیمانده‌ی یهودیان برگزیده می‌شود که به «144000» معروف می‌باشند، و بار دیگر آنجا نیاز به برگرداندن دل‌ها وجود دارد. این بار دل پدران یهودی بازخواهد گشت، تا پسر و رسولانش را بپذیرند. همان مسیحی که حدوداً 2000 سال پیش رد نمودند. امروز، ایمانداران یهودی از سراسر دنیا در سرزمین مادریشان به جهت دریافت ماشیحِ موعود خود گرد آمده‌اند. اشتیاق صادقانه‌ی آنها داشتن معبد پرستششان می‌باشد. درحال حاضر اقدام به بازسازی شمعدان، گاو سرخ، و دیگر آثار صورت گرفته است. این یهودیان صادقانه مشتاق داشتن دوباره‌ی خون قربانی هستند. چون می‌دانند که بدون پیشکش خون، آمرزش گناهان وجود ندارد. بار دیگر قبل از مکاشفه‌ی آمدن ماشیح، نبی‌ای به جهت برگرداندن دل‌هایشان آنجا خواهد بود. او دل ایشان را از سنّت‌های یهودی، قربانی کردن حیوانات، نگه داشتن سبّت و روز عید دور خواهد کرد، تا مشاهده کنند که احکام در عیسی مسیح به انجام رسیده است. مردم یهود باید شاهد آخر و نهایی خود را بپذیرند. دل آنها باید برگردانده شود، تا فرزندان یعنی پسر و رسولانش را که رد کردند، بپذیرند.

خدمات ایلیا پیش از ربوده شدن

به‌همان‌صورت، کلیسای مسیحی نیز باید روز دیدار و احیای وعده داده شده‌شان را تشخیص دهند. چون عیسی تا زمان احیای همه چیز باز نمی‌گردد. «و تا خدا، عیسی، یعنی همان مسیح را که از پیش برای شما مقرر شده بود، بفرستد. که باید آسمان پذیرای او می‌شد تا ایّامی که همه چیز بنا‌بر آنچه خدا از دیر باز به زبان همه‌ی پیامبرانِ مقدّس خود گفته است، احیا گردد.»

دل کلیسای برگزیده‌ی خدا باید از سنّت‌ها و فرقه‌گرایی مذهبی کلیسای جهانی دور شود و به خدای زنده‌ی کتاب‌مقدس بازگشت کند. قانون و رهبری فرامین انسان و سنّت‌های کلیسا باید طرد شده و بازگشت به کلام و انجیلی که پولس تعلیم داد، صورت گیرد. این امر باید به منظور استقبال از بازگشت خداوند عیسی و ملاقات او در هوا واقع شود!

نظم کتاب‌مقدّسی، نشان از آمدن یک نبی مسح شده به روح ایلیا دارد، که برای تسهیل بازگشت مسیح می‌آید. شما نمی‌توانید بدون داشتن یک نبی با مسح ایلیا که دل ایمانداران را برای استقبال از مسیح مهیّا سازد، بازگشت او را داشته باشید. به منظور انجام این کار، سنّت‌های انسانی باید رد و کنار گذاشته شوند. این امر ضرورت تام دارد تا کلام راستینی که پدران رسولانی موعظه نمودند، بار دیگر در خلوصش درون کلیسا احیاء شود. فرقه‌ها و الهیدانان آموزش دیده‌شان نمی‌توانند کاری بیشتر از فرقه‌ی فریسیان و صدوقیان، هنگامی که یحیی تعمید دهنده آمد، انجام دهند. بلکه به یک نبی نیاز است. زیرا خدا تنها از این طریق تکلّم می‌کند. خدا هرگز از فرقه‌ها یا گروه‌های مذهبی برای آشکار نمودن کلامش استفاده نکرده است. «زیرا خداوند یهوه کاری نمی‌کند جز اینکه سرّ خویش را به بندگان خود انبیا مکشوف می‌سازد.» «او در جواب گفت، البتّه الیاس می‌آید و تمام چیزها را اصلاح خواهد نمود.»