فرامین خدا برای بشر

برای نوایمانان بسیار حیاتی است که اصول ایمان مسیحی را یاد بگیرند. ما تنها به‌واسطه‌ی یک اعتراف، مسیحی نیستیم. ما به‌واسطه‌ی زندگی روزانه خود، بعنوان مسیحیان شناخته می‌شویم. مسیحیان شاگردان عیسی مسیح هستند. “به همین همه خواهند فهمید که شاگرد من هستید، اگر محبّت یکدیگر را داشته باشید.” زندگی ما و محبتی که نسبت به یکدیگر داریم، نشان خواهد داد که ما مسیحی هستیم. ایمان کتاب‌مقدّسی با رشد، صمیمیت و اشتیاق مشخص شده است. “چون اطفال نوزاد، مشتاق شیر روحانی و بی‌غش باشید تا از آن برای نجات نمو کنید.” به عنوان یک نوایمان پطرس شما را یک «نوزاد» توصیف می‌کند. به این خاطر که، توسط کلام و روح خدا دوباره متولد شده‌اید.

این جزوه برای استفاده‌ی شبانان و مبشّرین در جهت تعلیم ایمانداران، برای آشنا کردن آنها با ده فرمان، تولد تازه، الوهیت، آیین‌های کلیسایی و دعای ربانی می‌باشد. اگر ایمانداران این جزوه را به خوبی بیاموزند، بنیانی برای ایمانشان خواهد شد تا ایمانشان را بر روی آن بسازند و رشد کنند.

فصل اول – تولّد تازه

تولّد تازه یعنی چه؟

“عیسی در جواب او گفت: آمین آمین به تو میگویم، که اگر کسی از سر نو مولود نشود، ملکوت خدا را نمیتواند دید. نیقودیموس بدو گفت: چگونه ممکن است که انسانی که پیر شده باشد مولود گردد؟ آیا می‌شود که بار دیگر داخل شکم مادرش گشته، مولود شود؟ عیسی در جواب گفت: آمین آمین به تو می‌گویم اگر کسی از آب و روح مولود نگردد، ممکن نیست که داخل ملکوت خدا شود. آنچه از جسم مولود شد جسم است، و آنچه از روح مولود گشت روح است.”

ما نمی‌توانیم بدون تولّد تازه وارد ملکوت خدا شویم. نیاز است که به ملکوت برویم. بدون آن برای جهنمی سوزان مقدّر شده‌اید. عیسی می‌گوید زمانیکه از جسم متولّد شدید ماهیت جسمانی یافتید و زمانی‌که از روح تولد یافتید، ماهیتتان روحانی خواهد شد.

“پس چونکه در موت او تعمید یافتیم، با او دفن شدیم تا آنکه به همین قسمی که مسیح به جلال پدر از مردگان برخاست، ما نیز در تازگی حیات رفتار نماییم.”

“نه به سبب اعمالی که ما به عدالت کرده بودیم، بلکه محض رحمت خود ما را نجات داد به غسل تولد تازه و تازگی‌ای که از روح است.”

تولّد تازه به معنی دریافت یک زندگی جدید است. به‌وسیله‌ی روح‌القدس و در نتیجه ماهیتتان و امیالتان جدید هستند. اگر ماهیتتان و امیالتان تازه نیستند، پس هنوز از روح مولود نشده‌اید. این بسیار مهم است که با این مرحله آغاز کنید. برای دریافت روح‌القدس کوتاهی نکنید. شما باید توسط روح خدا به مسیح ایمان بیاورید، نه به‌وسیله‌ی یک پذیرش عقلانی، بلکه یک تحول روحانی.

چرا به تولّد تازه نیاز داریم؟

“و شما را که در خطایا و گناهان مرده بودید، زنده گردانید، که در آنها سابقاً رفتار می‌کردید بر حسب دوره این جهان، بر وفق رییس قدرت هوا یعنی آن روحی که الحال در فرزندان معصیت عمل می‌کند، که در میان ایشان، همه ما در شهوات جسمانی خود قبل از این زندگی می‌کردیم، و هوس‌های جسمانی و افکار خود را به عمل می‌آوردیم و طبعاً فرزندان غضب بودیم، چنانکه دیگران.”

ما باید تولّد تازه داشته باشیم زیرا تولّد اوّل ما از مادرمان، باعث شد که ما یک ماهیّت فاسد را دریافت کنیم که آن نشان دهنده‌ی مرده بودن در خطایا و گناهان است. ما در واقع نسبت به اطاعت از اراده و هدف خدا مرده‌ایم. طبیعت ماست که سرکشی می‌کند و خدا را رد می‌کند. درواقع مانند طبیعت شیطان زندگی و رفتار می‌کنیم، با بودن در دنیا و تحت کنترل او. ما بر طبق امیال و افکار فاسد و شرورانه زندگی می‌کردیم. این افکار و اعمال منجر به این شد که مرده باشیم و برای تجربه غضب خدا در آتش دوزخ تعیین شده باشیم.

ما مستحق آتش دوزخ هستیم زیرا بر علیه خدای بی‌نهایت قدوس و عادل گناه کرده‌ایم. او خواهان همان تقدس از ماست، اما تمام انسان‌ها گناه کرده‌اند. هر کدام از ما دروغی گفته‌ایم، یا به‌دنبال زنی هوسرانی کرده‌ایم، یا یکی از احکام خدا را شکسته‌ایم. به این ترتیب ما مستحق مجازات هستیم. گناهانمان می‌بایست مجازات شوند. یا ما تقاص آنها را در جهنم پرداخت خواهیم کرد یا با ایمان به عیسی مسیح که هم اکنون آن را بر صلیب پرداخته است پاک خواهند شد. به‌واسطه‌ی ایمان به او و مرگش بر روی صلیب، با تولّد تازه این فیض را دریافت می‌کنیم که از گناهانمان آمرزیده شویم.

لیکن خدا که در رحمانیت، دولتمند است، از حیثیت محبت عظیم خود که با ما نمود، ما را نیز که در خطایا مرده بودیم با مسیح زنده گردانید، زیرا که محض فیض نجات یافته‌اید.”

گواه اینکه ما نجات یافته‌ایم، این است که خدا ما را زنده ساخت و روح‌القدس را به ما بخشید که منجر به یک طبیعت تازه و امیال جدید شد.

فصل دوم – شریعت و فیض

تفاوت بین شریعت و فیض چیست؟

“زیرا شریعت به‌واسطه‌ی موسی داده شد، و فیض و راستی به‌واسطه‌ی عیسی مسیح آمد.”

“مهم است که رابطه‌ی بین شریعت خدا و فیض خدا را درک کنیم. اگر نتوانیم رابطه‌ی آنها را بدرستی درک کنیم کاملاً از کلام خدا گمراه خواهیم شد و تصّور خواهیم کرد که می‌توانیم در گناه بمانیم تا فیض افزون گردد!”

“پس چه گوییم؟ آیا شریعت گناه است؟ حاشا! بلکه گناه را جز به شریعت ندانستیم. زیرا که شهوت را نمی‌دانستم، اگر شریعت نمی‌گفت که طمع مورز.”

شریعت موسی داده شد تا طبیعت و تقدّس خدا را آشکار کند. و از آنجا که ما گناهکار هستیم شریعت همچنین آشکار می‌کند که گناه چیست. ما ذات خدا را درک می‌کنیم و سپس می‌فهمیم که گناه ورزیدن علیه او به چه معناست. شریعت ما را محکوم می‌کند زیرا گناهکاریم. امّا، شریعت تعیین شده بود که حیات را برایمان به ارمغان بیاورد. امّا به دلیل اینکه ما در خطایا و گناهانمان مرده‌ایم، شریعت نمی‌تواند موجب حیات شود.

نکته مهمی که می‌خواهم بر آن تأکید کنم و دلیلی که این جزوه را می نویسم، این است که شریعت برایمان شناخت گناه را به ارمغان می‌آورد. این تقدّس خدا را نشان می‌دهد و بر آن تأکید می‌کند. ما نیاز داریم تا شریعت را درک کنیم، تا در نتیجه بتوانیم درک کنیم که گناه چیست؟ همان‌طور که پولس می‌نویسد: “زیرا گناه بر شما فرمان نخواهد راند، چون زیر شریعت نیستید بلکه زیر فیضید.” این آیه توازنی کامل برقرار می‌کند. شریعت آشکار می‌کند که گناه چیست. از آنجایی‌که ما زیر فیض هستیم، گناه بر ما حکم‌فرما نخواهد بود. در زیر شریعت حکم داده شد و در جسم باید از شریعت اطاعت کنیم. زیرا «فیضی» عطا نشده بود تا ما را قادر به اطاعت سازد.

رومیان 8 : 2 می‌گوید: “زیرا در مسیح عیسی، قانون روح حیات، مرا از قانون گناه و مرگ آزاد کرد.” از آنجا که دوباره از روح مولود شده‌ایم، ذاتی تازه داریم و امیال تازه درونمان جای گرفته است. بنابراین ما تحت حاکمیّت گناه نیستیم. این یعنی فیض. فیض یک نیروی قوّت‌بخش است که ما را قادر می‌سازد تا بر گناه پیروز شویم. ما زیر فیض هستیم، این یعنی، ما تحت نیروی قوّت‌بخشی هستیم تا یک زندگی تازه و متفاوتی داشته باشیم. به جای بودن زیر حاکمیّت شریعت که ما را به گناه و مرگ سوق می‌دهد، ما زیر حاکمیت روح حیات هستیم، که در مسیح عیسی است.

فصل سوم – مرجع نهایی

مرجع نهایی ایمان مسیحی چیست؟

“تا بخاطر آرید کلماتی‌ که‌ انبیای‌ مقدس‌، پیش‌ گفته‌اند و حکم‌ خداوند و نجات‌ دهنده‌ را که‌ به‌ رسولان‌ شما داده‌ شد.”
آنچه که باید بیاد آوریم و دنبال کنیم، کلام انبیا و احکام رسولان است. ما این کلام و احکام را به‌صورت یک کتاب دریافت کرده‌ایم، که کتاب‌مقدّس نامیده می‌شود. “تمامی کتب از الهام خداست و به‌جهت تعلیم و تنبیه و اصلاح و تربیت در عدالت مفید است، تا مرد خدا کامل و به‌جهت هر عمل نیکو آراسته بشود.”

نوشته‌های انبیا و رسولان توسط الهام روح خدا عطا شده است و آنها قانون و مرجع مطلق ایمانمان هستند. ما باید همه چیز را در کتاب‌مقدّس جستجو کنیم و مو به مو از احکام کلام پیروی کنیم. روح‌القدسی که در ماست، ما را به سمت اطاعت از کلام خدا هدایت خواهد کرد؛ زیرا آن روحی است که کلام را الهام کرده است.

“زیرا که نبوت به اراده‌ی انسان و در زمان گذشته آورده نشد، بلکه مردان مقدس خدا به روح‌القدس مجذوب شده، از جانب خدا سخن گفتند.”

روح خدا در نگارندگان کتاب‌مقدّس به حرکت درآمد. پولس می‌گوید الهام کرد، یا دمید، تا آنچه را انجام دادند، بنویسند. همان‌طور که اشاره کردیم کتاب‌مقدّس کتاب مرجع ماست. این تنها، کتابی مقدّس نیست که آن را حفظ کنیم و در دعا از بر بخوانیم. کتاب‌مقدّس کتابی است که آن را می‌خوانیم تا به‌وسیله‌ی آن حکمت بدست آوریم و بیاموزیم که به چه ایمان داریم، تا در ایمان رشد کنیم و به آن زیست نماییم.

“در جواب‌ گفت‌: مكتوب‌ است‌ انسان‌ نه‌ محض‌ نان‌ زیست‌ می‌كند، بلكه‌ به‌ هر كلمه‌ای كه‌ از دهان‌ خدا صادر گردد.”

ما به هر کلمه‌ای که خدا می‌گوید زندگی می‌کنیم، نه فقط چند کلمه، بلکه تمام کلمات او. درباره‌ی آنها تعمق می‌کنیم، آنها را از برمی‌کنیم و آنها را زندگی می‌کنیم.

فصل چهارم – ده فرمان

“و خداوند تکلم فرمود و همه‌ی این کلمات را بگفت، من خداوند خدای تو هستم، که تو را از زمین مصر و از خانه غلامی بیرون آوردم.”

این مقدمه‌ای است بر ده فرمان. اینها قوانین اخلاقی اصلی هستند که بر قوم خدا حاکم است. برای ما مهم است که آنها را درک و پیروی کنیم.

فرمان اول

“تو را خدایان دیگر غیر از من نباشد.”

این یک پیشنهاد یا یک نظریه نیست، بلکه یک فرمان است. این یک قانون است و به این معناست که ما در برابر این قانون پاسخگو خواهیم بود.یعنی نمی‌توانیم تظاهر کنیم که خدای حقیقی و زنده را می‌ستاییم، درحالی‌که خدایان دیگر را می‌پرستیم. به ما می‌گوید که یک خدا وجود دارد و تنها او سزاوار پرستش است. این حکم همچنین به ما فرمان می‌دهد که او را در مقام اوّل قرار دهیم. برای مثال، اگر چالشی بین خانواده‌هایمان، دولت، دوستان یا همکارانمان و ایمانمان به خدا وجود داشته باشد، باید خدایمان و احکامش را در اولویّت قرار دهیم.

خداوند کسی است که همه چیزهای خوب را از او انتظار داریم؛ یک محصول خوب، یک روز زیبا، سلامتی، قدرت و برکات بسیار دیگر و زمانی‌که رنج و اندوهی وجود دارد به خدایمان پناه می‌بریم و آرامی می‌یابیم. بسیاری از افراد به بت‌ها یا خدایان دروغین پناه می‌برند. آنچه که شما قلبتان را به آن می‌سپارید و اعتماد خود را بر آن قرار می‌دهید، آن خدای شماست؛ خواه یک چیز مذهبی باشد، یک رهبر روحانی، عضوی از خانواده یا خدای حقیقی. در این فرمان، خدای حقیقی به ما می‌گوید که اعتمادمان و امیدمان را بر او ببندیم و تنها به او پناه بریم. برای آرامش تن، ملجا و فراهم کردن چیزهای نیکو به چیزهای زمینی چشم ندوزید.

اغلب وقتی افراد ثروتمند هستند، احساس امنیت می‌کنند و اعتمادشان را بر پول و ثروتی که دارند قرار می‌دهند تا آنها را محافطت کند و به آنها پناه وآرامش دهد. آنها پول و ثروت را خدایشان کرده‌اند. همان‌طور که عیسی به ما می‌گوید که نمی‌توانیم هر دوی آنها، یعنی خدا و ثروت را خدمت کنیم. زیرا یکی را دوست خواهیم داشت و از دیگری نفرت می‌کنیم یا بالعکس. خدا می‌خواهد که اعتمادمان را بر او قرار دهیم نه چیزهای دیگر.

بر چه چیزی در مذهبمان اعتماد می‌کنیم؟ آیا اعتمادمان را بر یک رهبر روحانی قرار می‌دهیم؟ آیا ایمان و مرجعتان در زندگی، یک شبان یا یک نبی است؟ اینها منابع خوبی برای قرار دادن اعتمادتان نیستند. آنها انسان هستند و مرتکب گناه و لغزش می‌شوند. آنها مرتکب اشتباهات می‌شوند و قصور می‌کنند. در واقع اگر اعتمادتان در درجه اوّل بر انسان باشد پس مأیوس خواهید شد. آیا به یک امام مثل ابوالفضل یا علی دعا می‌کنید؟ آیا اعتمادتان بر آنهاست تا یاریتان کنند و شما را پناه دهند؟ آیا هنگامی که از صندلیتان برمی‌خیزید یک امام را به کمک می‌طلبید؟ خدا به شما فرمان می‌دهد که خدای دیگری جز او نداشته باشید. این به این معناست که انتظارات ما برای نیکویی، ملجایمان و اعتمادمان تنها بر اوست. اگر انسان‌ها به شما پشت کنند، مشکلی نیست زیرا اعتمادتان بر خداست نه انسانها. اما اگر اعتمادتان بر انسان باشد وقتی که آنها قالتان می‌گذارند، پریشان خاطر و آزرده خواهید شد.

فرمان دوم

“صورتی تراشیده و هیچ تمثالی از آنچه بالا در آسمان است، و آنچه در پایین در زمین است، و آنچه در آب زیر زمین است، برای خود مساز. نزد آنها سجده مکن و آنها را عبادت منما، زیرا من که یهوه خدای تو می‌باشم، خدایی غیور هستم که انتقام گناه پدران را از پسران تا پشت سوّم و چهارم از آنانی که مرا دشمن دارند، می‌گیرم. وتا هزار پشت بر آنانی که مرا دوست دارند و احکام مرا نگاه دارند، رحمت می‌کنم.”

خدا به قومش فرمان می‌دهد که تمثالی تراشیده شده را نپرستند. کلمه‌ی تمثال تراشیده شده، دلالت بر بت‌های بت پرستان دارد. این به این معناست که آنها نباید خدایانی به شکل پرنده، ماهی، حیوان و یا انسان برای خود درست کنند و نیز نباید تمثالی بتراشند و بگویند که «این است خداوند خدای تو»، مثل کاری که عبرانیان در زمانی که موسی بر بالای کوه سینا بود، در صحرا انجام دادند.

ما باید مراقب باشم که به عنوان مسیحیان، ایمانمان بر چه چیزی را قرار می دهیم. آیا ایمانمان را بر یک چیز خرافی و موهوم مثل «چشم بد» قرار می دهیم؟ یا شیءای را که متعلّق به یک مرد خداست را به عنوان یک شیء مقدّس نگه می‌داریم؟ در کتاب اعمال می‌بینیم که مردم تکه‌هایی از پارچه از ردای پولس را می‌گرفتند و آنها را برای شفا بر اشخاص بیمار می‌گذاشتند. این شفایی از جانب خدا بود، نه یک ردا. به همین صورت زمانی که جسد یک فرد مرده بر روی استخوان‌های الیشع افتاد، زنده گردید. امّا آیا این استخوان‌ها و یا ردا، اشیای مقدسی هستند که ما باید به آنها احترام بگذاریم؟ خیر. با آنها با چنین حرمت مقدّسی رفتار نمی‌شود. تنها خود خداوند قابل احترام و ستایش است. یک شیء صرفنظر از اینکه چیست، نباید به عنوان چیزی برای ایمان و اعتماد تلقی شود. تنها خداوند سزاوار توکّل و پرستش ماست.

ما خدای نادیدنی و غیرفانی‌ای را می پرستیم که کمال قدرتمندی و حکمت است و در هر کجا حاضر است. او به شکل هیچ تمثال حک شده‌ای نیست. خداوند، خدایی غیور است و بعنوان آفریدگار جهان به ما فرمان می‌دهد که تنها او را بپرستیم، زیرا هدفش از آفرینش این بود تا قومی داشته باشد و رابطه‌ای با آنها داشته باشد، تا اینکه آنها بزرگترین شادیشان را در پرستش او بیابند. بیایید آنچه که پولس رسول به فیلسوفان در آتن گفت را بخوانیم.

“خدایی که جهان و آنچه در آن است آفرید، چونکه او مالک آسمان و زمین است، در هیکل‌های ساخته شده به دست‌ها ساکن نمی‌باشد و از دست مردم خدمت کرده نمی‌شود که گویا محتاج چیزی باشد، بلکه خود به همگان حیات و نَفس و جمیع چیزها می‌بخشد. و هر امّت انسان را از یک خون ساخت تا بر تمامی روی زمین مسکن گیرند و زمان‌های معین و حدود مسکن‌های ایشان را مقرر فرمود تا خدا را طلب کنند که شاید او را تفحص کرده، بیابند، با آنکه از هیچ یکی از ما دور نیست. زیرا که در او زندگی و حرکت و وجود داریم چنان‌که بعضی از شعرای شما نیز گفته‌اند که از نسل او می‌باشیم. پس چون از نسل خدا می‌باشیم، نشاید گمان برد که الوهیت شباهت دارد به طلا یا نقره یا سنگ منقوش به صنعت یا مهارت انسان.”

خدایی که جهان و هرآنچه را که در آن است آفرید، مالک آسمان و زمین است و در معابد ساخته دست بشر ساکن نمی‌شود. دستان بشری نمی‌تواند خدمتی به او بکند، چنانکه گویی به چیزی محتاج باشد، زیرا خود بخشنده حیات و نفس و هر چیز دیگر به جمیع آدمیان است. او همه‌ی اقوام بشری را از یک انسان، از یک خون پدید آورد تا در سرتاسر زمین ساکن شوند؛ و زمان‌های تعیین شده برای ایشان و حدود محل سکونتشان را مقرر فرمود. تا مردمان او را بجویند و چه بسا که در پی‌اش‌گشته، او را بیابند، هرچند از هیچ یک از ما دور نیست. زیرا در اوست که زندگی و حرکت و هستی داریم؛ چنان‌که برخی از شاعران خود شما نیز گفته‌اند که از نسل اوییم. پس چون نسل خداییم، شایسته نیست چنین بیندیشیم که الوهیت همانند زر یا سیم یا سنگی است که با هنر و خلاقیت آدمی به صورت تمثالی تراشیده باشد.

فرمان سوم

“نام یهوه، خدای خود را به باطل مبر.”

این به این معناست که نباید نام خدا را به سبکی و با بی‌حرمتی بکار ببریم. حتّی نباید به اسم او قسم بخوریم، در یک سوگند یا بعنوان یک شاهد حقیقت. همچنین نباید اسم خدا را به شوخی یا به عنوان کلامی برای لعنت بکار ببریم. به ما فرمان داده شده است که اسم او را به باطل نبریم، یعنی نباید ادعا کنیم که خدا را می پرستیم و جلال می‌دهیم امّا هنوز زندگی‌ای شرم آور داشته باشیم. این شکستن آن فرمان است.

طریق دیگری که به‌واسطه‌ی آن این فرمان می‌شکند زمانی است که واعظان دروغین برمی‌خیزند تا کلام خدا را به مردم شرح دهند. زمانی‌که موعظه می کنند و تعلیم غلط را اعلان می‌کنند، مطمئناً آنها نام خدا را به باطل می‌برند و بطالت و خواری را بر شخص خدا و اسمش وارد می‌آورند.

این فرمان بر اهمیّت اینکه چگونه صحبت می‌کنیم و کلماتی را که برای ارتباط برقرار کردن بکار می‌بریم تاکید می‌کند. بکار بردن اصطلاحاتی نظیر «به خدا سوگند می‌خورم»، وقتی‌که به‌دنبال بیان حقیقت هستیم، بزرگ‌ترین سوءاستفاده از اسم او و خواری است. کلام به ما می‌گوید که بلی ما باید بلی و خیر ما خیر باشد، هر چیز بیش از آن از شریر است. خدا شما را در مقابل خودش در مقام پاسخگویی حاضر خواهد کرد و شما را بر اساس کلماتتان داوری خواهد کرد. مراقب باشید چه می‌گویید و چگونه صحبت می‌کنید، زیرا وقتی‌که اسم خدا را به باطل ببرید، بی‌گناه شمرده نخواهید شد.

فرمان چهارم

“روز سَبَّت را یاد کن تا آن را تقدیس نمایی. شش روز مشغول باش و همه‌ی کارهای خود را بجا آور. اما روز هفتمین، سَبَّتِ یهوه، خدای توست. در آن هیچ کار مکن، تو و پسرت و دخترت و غلامت و کنیزت و بهیمه‌ات و مهمان تو که درون دروازه‌های تو باشد. زیرا که در شش روز، خداوند آسمان و زمین و دریا و آنچه را که در آنهاست بساخت، و در روز هفتم آرام فرمود. از این سبب خداوند روز هفتم را مبارک خوانده، آن را تقدیس نمود.”

کلمه‌ی سَبَّت یعنی «استراحت از کار». خدا به ما فرمان می‌دهد که آن را مقدّس بداریم. یعنی آن را از روزهای دیگر جدا کنیم. این باعث می‌شود که کار را متوقّف کنید و استراحت کنید. این کاریست که خدا در روز هفتم آفرینش انجام داد.

“و آسمانها و زمین و همه‌ی لشکر آنها تمام شد. و در روز هفتم، خدا از همه‌ی کار خود که ساخته بود، فارغ شد. و در روز هفتم از همه‌ی کار خود که ساخته بود، آرامی گرفت. پس خدا روز هفتم را مبارک خواند و آن را تقدیس نمود، زیرا که در آن آرام گرفت، از همه‌ی کار خود که خدا آفرید و ساخت.”

از این فرمان دو چیز را می‌توانیم استنباط کنیم. یک، اینکه خدا یک روز را برای استراحت بشر قرار داد. همان‌طور که عیسی گفت: ” سَبَّت به جهت انسان مقرر شد نه انسان برای سَبَّت.” روز سَبَّت به عنوان روزی برای انسان قرار داده شد که در آن از لحاظ جسمی استراحت کند و سعی و توجهش را بر امور روحانی متمرکز کند. خدا یک روز استراحت را برای برکت و سلامت روحی و روانی ما اختصاص داد. این اصل صرفنظر از روزی که آن را باید به رسمیت شناخت اعمال می‌شود. برای مثال برای یهودیان روز هفتم، از غروب جمعه شروع می‌شود تا پایان ساعات روشنایی روز شنبه.

“پس برای قوم خدا آرامی سَبَّت باقی می‌ماند.” روز سَبَّت نمادی از آرامی قوم خدا در آسمان است. و این روز قرار نیست که منحصراً در جمعه شب تا شنبه عصر تحقّق یابد. این یک آرامش روحانی از اعمال شریعت است، مسیح شریعت را تکمیل کرد و بخشش و آرامی از بارهایمان را به ارمغان آورد. پولس برای ایمانداران غلاطیه ابراز تاسف می‌کند زیرا آنها توسط پیروان قانون یهود فریب خورده بودند، او آنها را نکوهش کرده و می‌گوید: “روزها و ماه‌ها و فصل‌ها و سال‌ها را نگه می‌دارید!” او در ادامه میگوید که از این ترسیده بود که مبادا زحمت زیادی را به عبث برای هدایت آنها به مسیح متحمّل شده باشد.

مسیحیان عادت کرده بودند که در روزهای یکشنبه، اوّلین روز هفته، با هم جمع شوند و در مشارکت پرستش کنند، زیرا یکشنبه روزی است که خداوند عیسی مسیح از مردگان قیام کرد. به جهت احترام و گرامی‌داشت قیام مسیح، ایمانداران به مسیح در سراسر دنیا در آن روز با هم جمع می‌شوند. نیازی نیست که ما قوانین خاصی را آن‌گونه که یهودیان درخصوص این روزها انجام می‌دادند، دنبال کنیم. اگر کشورتان مجبورتان کند تا نتوانید از آن متابعت نمایید، پس باید آن را در دعا در نظر بگیرید، لیکن توصیه شده است تا روز یکشنبه را روز استراحت از کارهایتان در نظر بگیرید، تا بتوانید به بدنتان استراحت بدهید و بر امور روحانی تمرکز کنید. اگر کشورتان اجازه ندهد که این کار را انجام دهید پس باید همه این امور را با دعا در نظر بگیرید. یک روز را برای استراحت جسم و ذهن خود در نظر بگیرید. در کشورهایی که این روز را برای استراحت در نظر نمی‌گیرند، انواع بیماری‌ها، فقر، و فساد اخلاقی شایع می‌شود.

فرمان پنجم

“پدر و مادر خود را احترام نما، تا روزهای تو در زمینی که یهوه خدایت به تو می‌بخشد، دراز شود.”

همان‌گونه که پولس رسول در افسسیان 6 : 2 می‌گوید این اوّلین فرمان توأم با یک وعده است. این فرمان ما را از صحبت کردن با خشونت، رفتار بی‌ادبانه یا به دور از صداقت با والدینمان و از رفتار توأم با تحقیر نسبت به آنها باز می‌دارد. این فرمان به ما حکم می‌کند تا با آنها با مهربانی، احترام و اطاعت رفتار کنیم. اگر والدینتان ضعیف یا بیمار شوند و یا اگر یک موقعیّت بد برایشان اتّفاق بیافتد، این وظیفه‌ی شماست که تا آنجا که در توان دارید از آنها مراقبت کنید. حتّی اگر نیاز است که به خیابان بروید و برای خاطر آنها تکدّی هم بکنید، پس این کاریست که باید انجام دهید.

زمانی‌که جوان و کم سن و سال هستید والدینتان در جایگاه خدا برای تعلیم و تربیت ایستاده‌اند، تا شما را در زندگی تعلیم دهند و هدایت کنند. سرکشی فرزندان در برابر والدین، سرکشی و طغیان آنها برعلیه خداست. دلیلش این است که خدا به‌واسطه‌ی مشیت الهی‌اش والدینی را که دارید به شما عطا کرده است. باید به آنها احترام گذاشت، محبّت و اطاعت کرد. بیش از اینها می‌توان گفت که چطور والدین این مسئولیت را به انجام می‌رسانند. هنگامی‌که آنها در جایگاه خدا می‌ایستند، به عبارت دیگر، ابزاری هستند که خدا از آنها برای تربیت، آموزش و تصحیح فرزندان استفاده می‌کند. کار والدین به دلیل جایگاهی که خدا ما را در آن قرار می‌دهد باید با احترام زیادی درنظر گرفته شود. باید احکام خدا به کودک تعلیم داده شود، در نتیجه آنها حقیقت را می شناسند و قادر هستند تا مطابق کلام خدا زندگی کنند.

این فرمانی نیست که نقطه‌ی پایانی داشته باشد. درحالی‌که کلام همچنین می‌گوید: “از این سبب مرد پدر و مادر خود را ترک کرده، با زن خویش خواهد پیوست ویک تن خواهند بود.” حتّی اگر والدینمان را ترک کنیم و همسر خودمان، یعنی نزدیک‌ترین رابطه‌مان را اختیار کنیم، هنوز از قید این فرمان آزاد نیستیم. مادامی که زنده هستیم باید به پدر و مادر خود احترام بگذاریم. یعنی اینکه مسوولیّت داریم تا از آنها در زمان پیری و درماندگی مراقبت کنیم.

فرمان ششم

“قتل مکن.”

این فرمان کشتن عمدی انسان دیگر را منع می‌کند. عیسی می‌گوید که حتّی نفرت داشتن از کسی قتل منظور می‌شود. این فرمان خشم، کینه توزی و نفرت و یا هرحسی را که منجر به قتل شود، منع می‌کند. لغت کشتن در زبان عبری یعنی «در مرگ قرار دادن، قطعه قطعه کردن، ذبح کردن یا با خشونت کشتن» یک انسان. این آیه همچنین خودکشی را منع می‌کند، از آنجا که آن هم گرفتن حیات یک انسان است، حیات خودتان.

این فرمان همچنین کشتن جنین را در رحم منع می‌کند. در عهد عتیق کشتن یک نوزاد متولّد نشده جرمی بود که مستوجب مجازات مرگ می‌شد. درحالی‌که در بعضی فرهنگ‌ها کشتن جنین، حق زن محسوب می‌شود. برطبق حقیقت ابدی خدا، سقط جنین قتل است و برعلیه آن حکم شده است. کسانی‌که مرتکب سقط جنین می‌شوند قاتل هستند و در برابر خدا گناهکار خواهند بود، مگر آنکه توبه کنند و بخشش خدا را بطلبند.

این فرمان همچنین آشکار می‌کند که نه تنها اگر دیگران را بکشیم گناهکار هستیم، بلکه اگر قدرت این را داشته باشیم تا در حق همسایه‌مان نیکویی کنیم و اینکار را انجام ندهیم گناهکار هستیم. ما خوانده شدهایم تا از همسایهامان حافظت کنیم، به آنها خوراک دهیم و از آنها دفاع کنیم تا صدمه‌ای جسمانی بر آنها وارد نشود. اگر شخصی لباس کافی نداشته باشد و شما او را نپوشانید، باعث شده‌اید که او تا حد مرگ یخ بزند. اگر شخصی هیچ خوراکی نداشته باشد و شما به او خوراک ندهید، باعث شده‌اید تا سرحد مرگ گرسنگی بکشد. اگر کسی به اشتباه متّهم یا محکوم شد و شما استطاعت کمک به او را داشته باشید و اینکار را نکنید، گناهکارید.

عیسی گفت: ” زیرا گرسنه بودم، خوراکم ندادید، تشنه بودم آبم ندادید؛ غریب بودم، جایم ندادید؛ عریان بودم، مرا نپوشانیدید؛ مریض و زندانی بودم، به دیدارم نیامدید.” “و ایشان در عذاب جاودانی خواهند رفت، اما عادلان در حیات جاودانی.”

کسانی‌که به دیگران اهمیّت نمی‌دهند به مجازات ابدی سپرده خواهند شد. این هدف غایی خداست که توسط این فرمان، اجازه ندهیم صدمه‌ای به دیگری وارد شود. کسی را که باید از او محافظت کنیم، خوراک دهیم، لباس بپوشانیم و با تمامی توانایی ممکن از او مراقبت کنیم.

فرمان هفتم

“زنا مکن.”

این فرمان روابط جنسی خارج از ازدواج را منع می‌کند. این حکم به طور خاص با زنا سروکار دارد. زنا هنگامی رخ می‌دهد که مردی با زنی متأهل همبستر می‌شود. امّا همچنین اشاره بدین دارد که چارچوب ازدواج تنها جایی است که این رابطه‌ی جنسی بدان تعلّق دارد. روابط جنسی خارج از ازدواج گناه است و تخطی از قانون هفتم است. سکس تنها متعلق به یک زن و شوهر است، کسانی‌که در مقابل خدا ایستاده‌اند و عهدهایی بسته‌اند تا وفادار باشند و با یکدیگر خداوند را احترام کنند.

“اما من به شما می‌گویم، هرکه با شهوت به زنی بنگرد، همان دم در دل خود با او زنا کرده است.”

حتّی یک نگاه شهوت‌آمیز به زنی که با او ازدواج نکرده‌اید، زنا محسوب می‌شود. و البته زنی که خودش را با لباسی ناشایست و شهوانی ظاهر کند، با سینه‌هایی که بیرون است، شلوار جین چسبان یا پیراهنی تنگ، او نیز همراه مردی که او را به دام شهوت کشیده است، گناهکار است. ای زنان! بخاطر آوردن شمع به اتاقی مملو از باروت، گناهکار نشوید. شما در میان گناهکاران و شوهران و پسران دوستانتان زندگی می‌کنید. پس طوری لباستان را سفارش دهید که آنها را به دام شهوت نکشانید و برعلیه خدا گناه نکنید. شما بی‌گناه نخواهید بود.

اجازه دهید مجدّداً بگویم، همه‌ی روابط جنسی بین مرد و زن خارج از ازدواج، تخطّی از قانون هفتم است. عاقلانه است که نه تنها از روابط جنسی خارج از ازدواج پرهیز کنید، بلکه از وسوسه هم اجتناب کنید. به تنهایی درون اتاق یا خانه‌ی مرد یا زنی نروید. کسی را که همسرتان نیست، نبوسید یا بدنش را لمس نکنید. از گناه و همچنین از وسوسه‌هایی که منجر به گناه می‌شوند، اجتناب کنید.

این فرمان همچنین از ما دعوت می‌کند تا به ازدواج احترام بگذاریم و به همسری که خدا به ما بخشیده، احترام بگذاریم. باید نسبت به همسرانمان وفادار باشیم، آنها را دوست بداریم، احترام کنیم و گرامی بداریم. با آنها با محبّت و توجّه رفتار کنیم و با تمام توانمان به آنها نیکویی کنیم.

فرمان هشتم

“دزدی نکن.”

این فرمان گرفتن اموال شخص دیگر را منع می‌کند. آن همچنین برده‌داری،آدم ربایی، دزدی از اموال دولتی و خصوصی را محکوم می‌کند. منع کردن اشخاص و گروه‌ها از حقوقشان به‌واسطه‌ی این حکم ممنوع است. این حکم همچنین گرفتن اموال شخص دیگر یا گرفتن پول از طریق کلاهبرداری را منع می‌کند. اگر کسی وعده‌های دروغین بدهد و آن و وعده‌ها را عملی نکند، او دزدی می‌کند و درحال تخطی از فرمان هشتم است.

این فرمان نشان می‌دهد که ما حق داشتن اموال و دارایی خودمان را داریم. نه افراد دیگر و نه دولت، حقّی از جانب خدا ندارند تا آنچه را که به ما تعلّق دارد، بستانند. درحالی‌که اینها متعلق به ماست به این معنا نیست که باید به آن بچسبیم و از آن برای انجام کارهای نیکو نسبت به دیگران استفاده نکنیم. بهرحال نه دولت و نه اشخاص دیگر حق دزدیدن و بخشیدن آن به افراد دیگر را ندارند و یا اینکه آن را برای خودشان نگه دارند. تصرف دارایی مشروع دیگران ممنوع است و گناه می‌باشد.

به‌واسطه‌ی فرمان ششم، خداوند ما را با فرمان به اینکه نباید قتل کنیم، محافظت می‌کند. به‌واسطه‌ی فرمان هفتم، با فرمان به اینکه نباید مرتکب زنا شویم خداوند از رابطه ما با همسرمان محافظت می‌کند. از طریق فرمان هشتم، با فرمان به اینکه نباید دزدی کنیم از اموال‌مان محافظت می‌کند. احکام خدا صرفاً به ما نمی‌گویند که مرتکب چه اعمالی نشویم، بلکه برای این است که از ما حفاظت کنند و ما را از گزند و آسیب دور کنند.

عمل تنبلی در کار یا تلف کردن زمان کاریتان نیز ممنوع است، زیرا از طریق تنبلی از کارفرمایتان دزدی کرده‌اید. آوردن گیره‌های کاغذ، قلم، کاغذ و سایر ملزومات به خانه، بدون رضایت کارفرمایتان دزدی از آنها محسوب می‌شود.

فرمان نهم

“بر همسایه‌ی خود شهادت دروغ مده.”

این فرمان مستقيماً مربوط به دروغ گفتن در یک تحقیقات رسمی یا دادگاه می‌شود. خدا به ما فرمان می‌دهد که در امور مربوط به کسب و کار رسمی حقیقت را بیان کنیم، بلکه همچنین در زندگی هر روزه مان نیز همین روند را داشته باشیم. این حکم همچنین ما را از غیبت کردن، داستان سرایی درباره‌ی افراد، تهمت زدن، پشت سر کسی حرف زدن، شایعه پراکنی، برملا کردن رازهای کوچک و در کل صحبت برعلیه همسایه‌مان منع می‌کند.

این فرمان داده شده است تا از شخصیّت‌مان و شخصیّت دیگران به‌وسیله‌ی تقبیح عمل شایع غیبت کردن و دروغگویی محافظت کند. خدا از ما می‌خواهد که حقیقت را بگوییم و اگر دروغگو یافت شویم، او در روز داوری، ما را پاسخگو خواهد دانست. اگرچه دروغ گفتن در شرایطی خاص در برخی از فرهنگ‌ها قابل قبول است، اما خدای جهان به ما می‌گوید که دروغگویی گناه است و داوری خواهد شد. همان‌طور که کتابمقدّس می‌گوید: “جمیع دروغگویان، نصیب ایشان در دریاچه افروخته شده به آتش و گوگرد خواهد بود. این است موت ثانی.”

قضّات، ماموران دولتی، مدیران، مدیر عاملان شرکت‌ها، شبانان و همه‌ی صاحبان قدرت باید به طور جدی به این توجّه کنند. کلامتان و شهادتان برعلیه یا برای دیگران مسوولیّت سنگینی را به همراه دارد. باید همواره مراقب باشید که شاهدی راستین باشید. اگر شهادت دروغ بدهید، می‌توانید زندگی یک شخص را نابود کنید. ممکن است آنها شغلشان را از دست بدهند، شخصیتشان را خراب کنید، باعث شوید که آنها احساس کنند که آسیب دیده‌اند یا از آنها سوءاستفاده شده است و غیره. درواقع، هرکدام از ما پتانسیل خراب کردن شخصیّت و خوش بختی کسی را در زندگی به‌وسیله‌ی کلاممان داریم. هر کلامی که به زبان می آوریم توسط خدا شنیده و در کتاب ثبت میشود. ما بر اساس آنها داوری خواهیم شد.

“لیکن به شما می‌گویم که هرسخن باطل که مردم گویند، حساب آن را در روز داوری خواهند داد. زیرا که از سخنان خود عادل شمرده خواهی شد و از سخنان تو بر تو حکم خواهد شد.”

فرمان دهم

“به خانه‌ی همسایه خود طمع مورز، و به زن همسایه‌ات و غلامش و کنیزش و گاوش و الاغش و به هیچ چیزی که از آن همسایه تو باشد، طمع مکن.”

کلمه‌ی طمع به معنای خواستن یا اشتیاق چیزی را داشتن است. احکام خدا نه تنها گناهان ظاهری را، بلکه گناهان باطنی وگناهان زندگی فکری را نیز محکوم می‌کند. کلمه‌ی طمع با کلمه‌ی شهوت رابطه‌ی نزدیکی دارد و از یک شوق و تمایل شدید برای داشتن چیزی صحبت می‌کند که از آن شما نیست. ما نباید تمایل شدیدی برای چیزی که از آن ما نیست داشته باشیم. فرامین نه تنها زنا، قتل و دزدی را ممنوع می‌کنند، بلکه همچنین میلی را نیز که منجر به این اعمال می‌شود، محکوم می‌نماید.

از این فرمان یاد می‌گیریم که باید به آنچه که اکنون داریم، راضی باشیم. این به این معنی نیست که ما نمی‌توانیم سخت کار کنیم و حق خریدن چیزی را کسب کنیم. بلکه به ما می‌گوید باید جوری زندگی کنیم که به هرآنچه داریم، راضی باشیم. اگر بتوانیم ماشینی جدید بخریم یا همسری برای ازدواج پیدا کنیم یا خانه‌ای جدید بیابیم این گناه نیست‌. گناه زمانی است که می‌بینیم همسایه‌مان چیزهای خوبی دارد و ما شروع به حسادت می‌کنیم و می‌خواهیم هرآنچه را که او دارد، داشته باشیم. می‌خواهیم آنچه را که متعلّق به دیگری است، برای خودمان بدست آوریم.

این فرمان همچنین آنانی را که از یک نقشه حیله‌گرانه استفاده می‌کنند تا چیزی را که متعلّق به شخص دیگری است از طریق قانونی بدست آورند، منع می‌کند. این زمانی اتّفاق میفتد که طرح دعوی‌ای در دادگاه بر سر ارث و میراث یا املاک و مستغلات وجود دارد. همان‌طور که پولس می‌نویسد: ” بلکه الآن شما را بالکلیه قصوری است که با یکدیگر مرافعه دارید. چرا بیشتر مظلوم نمی‌شوید و چرا بیشتر مغبون نمی‌شوید؟” اغنیا و مأموران دولتی خودشان را در این موقعیّت می‌یابند تا با استفاده از موقعیّت و ثروتشان و با استفاده از ابزار حقوقی اموال و دارایی بدست آورند. همچنان زمانی‌که بخاطر طمع به اموال همسایه‌اتان این امر صورت پذیرد، ممنوع است.

نتیجه گیری از ده فرمان

اینها احکام خدا هستند نه پیشنهادات یا ایده‌های خوب. درست است که ما «زیر شریعت» نیستیم، امّا هنوز این احکام برای تمام نوع بشر قابل اطلاق است، زیرا خداوند آنها را برای آن احکام پاسخگو خواهد دانست. اینها احکامی است که توسط آنها داوری خواهد شد و به همین دلیل «در زیر فیض» بودن به ما قدرت می‌دهد تا به‌واسطه‌ی روح‌القدس غالب شویم و از گناه و تخطّی از ده فرمان اجتناب کنیم. ما به‌واسطه‌ی فیض روح خدا قدرت داریم تا بر گناه چیره شویم. نمی‌توانیم از فیض به عنوان بهانه‌ای برای گناه کردن استفاده کنیم‌.

فصل پنجم – شناخت خدا

خدا کیست؟

جنبه‌ی مهم دیگر در پیروی خدا، این است که بدانیم او کیست و چه نیست. برای درک کردن اینکه خدا کیست باید به مرجع کتاب‌مقدّس رجوع کنیم. کتاب‌مقدّس جایی است که خدا انتخاب کرده تا به‌واسطه‌ی آن خودش را بر بشر آشکار کند. ما نمی‌توانیم فقط بخش‌هایی از کلام را که دوست داریم، درنظر بگیریم؛ بلکه باید به تمام کلام توجّه کنیم. بیایید آن را از نزدیک بررسی کنیم. با انجیل یوحنّا 4 : 24 شروع می‌کنیم جایی‌که عیسی به ما می‌گوید: ” خدا روح است.” این به این معناست که خداوند از گوشت و خون ساخته نشده. کلمه‌ی روح در هر دو زبان عبری و یونانی به معنای باد است. خدا یک شخص است پس او صرفاً انرژی یا باد نیست. با این وجود، او همانند باد توصیف شده، زیرا نادیدنی است و کسی است که تماماً دانا و قدرتمند است و در همه جا حاضر است.

خداوند واحد است

بزرگ‌ترین فرمان کتاب‌مقدّس برطبق کلام خداوند عیسی مسیح، این است که خدا واحد است. وقتی که بخشه‌ایی مانند اشعیا باب 44 و افسسیان باب 1 را می‌خوانیم، متوجّه می‌شویم که همواره با استفاده از ضمیر شخصی مفرد از خدا صحبت شده است. نقطه‌ی آغازین برای تمام تلاشهایمان این است که خدا واحد است. خدا دو یا سه شخص نیست. تنها یک خدا وجود دارد و همان‌طورکه اوّلین فرمان به ما می‌گوید، نباید خدایانی دیگر غیر از او داشته باشیم. او به تنهایی خداست و کسی به جز او و یا قبل از او متصوّر نیست.
“تا از مشرق آفتاب و مغرب آن بدانند که سوای من احدی نیست. من یهوه هستم و دیگری نی.”

خدا در سه منظر ظاهر شد

“فیض عیسی خداوند و محبّت خدا و شراکت روح‌القدس با جمیع شما باد. آمین.”

در این آیه مکاشفه‌ی عهد جدید را می‌بینیم؛ خداوند عیسی مسیح، خدا و روح‌القدس. متّی 28 : 19 درباره‌ی پدر، پسر و روح‌القدس صحبت می‌کند. در اینجا صحبت از «سه» است، امّا ما باید متوجه باشیم که به چه نوع سه‌گانگی‌ای اشاره شده است. بیایید یک ارجاع دیگر برای سه گانگی پیدا کنیم.

“اما او از روح‌القدس پر بوده، به سوی آسمان نگریست و جلال خدا را دید و عیسی را به دست راست خدا، ایستاده.”

اوّل استیفان را داریم که پر از روح‌القدس است، بعد جلال خدا و ثالثاً عیسی را داریم که بدست راست خدا ایستاده است. همان‌طورکه در ابتدا گفتیم، خدا روح است و او واحد است. جلال خدا به نوری ماوراء‌الطبیعه ارجاع می‌شود که اغلب توسط انبیا وکاهنان در عهد عتیق رویت می‌شد. وقتی هیکل خدا توسط سلیمان ساخته و وقف شد، جلال خدا نزول کرده و وارد قدس‌الاقداس شد. جلال خدا تجلّی‌ای است از حضور شخصی یک خدای حقیقی و زنده. روح‌القدس به عنوان قوّت حضرت اعلی ذکر شده است. که از پدر صادر می‌گردد. روحی که از جانب پدر می آید تا در مردان و زنان ساکن شود و زندگی کند. عیسی، البته، پسر خداست، کسی که «تصویر خدای نادیدنی» است. و وقتی عیسی را ببینید، «پدر» را دیده‌اید.

پدر، پسر و روح سه منظر مختلف از وجود خداست. انسان‌ها به صورت و شباهت خدا ساخته شده‌اند. ما همچنین از جسم، روح و جان ساخته شده‌ایم. پس همان‌گونه که اینها سه جنبه وجودی ما هستند، به همان صورت پدر، پسر و روح سه منظر وجودی یک خدا هستند.

پدر خداست

“عیسی جواب داد: اگر من خود را جلال دهم، جلال من ارزشی ندارد. آنکه مرا جلال می‌دهد پدر من است، همان‌که شما می‌گویید، خدای ماست.”

“و این است حیات جاودان، که تو را، تنها خدای حقیقی، و عیسی مسیح را که فرستاده‌ای بشناسند.”

“لکن ما را یک خداست یعنی پدر، که همه چیز از اوست و ما برای او هستیم، و یک خداوند، یعنی عیسی مسیح، که همه چیز از اوست و ما از او هستیم.”

“فیض و سلامتی از جانب پدر ما خدا و عیسی مسیح خداوند، بر شما باد.”

“متبارک باد خدا و پدر خداوند ما عیسی مسیح، که ما را مبارک ساخت به هر برکت روحانی در جای‌های آسمانی در مسیح.”

“تا خدای خداوند ما عیسی مسیح، پدر پر جلال، روح حکمت و مکاشفه را در معرفت خود به شما عطا فرماید.”

“عیسی به او گفت: بر من میاویز؛ زیرا هنوز نزد پدر صعود نکرده‌ام، بلکه نزد برادرانم برو و به آنها بگو، که نزد پدر خود و پدر شما، و خدای خود وخدای شما صعود می‌کنم.”

این آیات ابتدا این را می‌شناسانند که پدر، خداست و عیسی او را به عنوان خدایش و تنها خدای حقیقی نشان می‌دهد. این مهم است که درک کنیم، پدر الوهیّت است، او منبع و سرچشمه خداوندی (الوهیت) است. عیسی در مقام انسانی پسر خدا به ما می‌گوید که پدرش، خدای او و خدای ماست.

عیسی خدای آشکار شده است

“و بالاجماع سر دینداری عظیم است که خدا در جسم ظاهر شد و در روح تصدیق کرده شد و به فرشتگان مشهود گردید و به امت‌ها موعظه کرده و در دنیا ایمان آورده و به جلال بالا برده شد.”

عیسی ظهور خدا در جسم است، او صورت دیدنی خدا و جلال خداست که جسم گرفته است. در بخش قبل درباره‌ی پدر، پسر و روح بحث و گفتگو کردیم. بیایید نگاهی دقیق‌تر به آن داشته باشیم. می‌خواهم دقیقاً بفهمم که چه کسی در عیسی ساکن بود و چگونه او خدا بود. و چگونه خدا عیسای ناصری را با روح‌القدس و قدرت مسح کرد، به گونه‌ای که همه جا می‌گشت و کارهای نیکو می‌کرد و همه آنان را که زیر ستم ابلیس بودند شفا میداد، از آن رو که خدا با او بود. پس طبق اراده و عمل خدا، مسیح با روح‌القدس مسح شده بود و این توسط اعمال نیکویی که انجام می‌داد، ثابت شده بود؛ زنده کردن مرده، اخراج ارواح، شفای بیمار، او به افراد می‌گفت که در قلبشان چه می‌گذرد و که هستند. پس روح‌القدس در عیسی بود. بعد، بیایید نگاهی به یوحنّا باب 14 بیندازیم.

“اگر مرا می‌شناختید، پدر مرا نیز می‌شناختید و بعد از این او را می‌شناسید و او را دیده‌اید. فیلپس به وی گفت: ای آقا! پدر را به ما نشان ده که ما را کافی است. عیسی بدو گفت: ای فیلیپس! در این مدت با شما بوده‌ام، آیا مرا نشناخته‌ای؟ کسی که مرا دید، پدر را دیده است. پس چگونه تو می‌گویی پدر را به ما نشان ده؟ آیا باور نمی‌کنی که من در پدر هستم و پدر در من است؟ سخن‌هایی که من به شما می‌گویم از خود نمی‌گویم، لکن پدری که در من ساکن است، او این اعمال را می‌کند. مرا تصدیق کنید که من در پدر هستم و پدر در من است، و الا مرا به سبب آن اعمال تصدیق کنید.”

عیسی به شاگردانش می‌گوید که اعمالی که او انجام داد، مشخص می‌کرد که پدر در او ساکن بود. امّا نه تنها این، بلکه آنها نشان می‌‌دادند که وقتی عیسی را دیدید پدر را دیده‌اید. عیسی پدر است که هیئت بشری دیدنی بر خود گرفت. پس عیسی پسر خداست و در او خدا که روح است سکونت دارد. پس همه‌ی جنبه‌های خدا در عیسی مسیح بود. “که در وی از جهت جسم، تمامی پری الوهیت ساکن است.” پدر، پسر و روح‌القدس، همه در خداوند عیسی مسیح آشکار شدند. “زیرا خدا (پدر) بدین رضا داد که تمامی پری در او ساکن شود.”

عیسی، مسیح است، پسر خدا مکاشفه‌ای است که کلیسا بر روی آن بنا شد. برای اینکه این مکاشفه را به درستی درک کنیم، باید بدانیم که تنها یک خدا وجود دارد و او یک شخص است. او روح است و به عنوان پدر به او اشاره شده است؛ زیرا او سازنده و مستحفظ و مهیا کننده برای نژاد بشر است و بویژه او مستقیماً عیسی را در رحم مریم خلق کرد. همان پدر که روح است در عیسی مسیح زندگی کرد و خودش را به‌واسطه‌ی او آشکار کرد. پس، در مسیح تمام پری الوهیت ساکن است. او بدن خداست و از این رو ما تعلیم می‌دهیم که عیسی مسیح خداست. او کاملاً خدا و کاملاً انسان است.

پدر، پسر و روح‌القدس سه خدا یا سه شخص مجزا نیستند، مانند پطرس، یعقوب و یوحنّا. این اعتقاد به سه خداست و توسط کتاب‌مقدّس محکوم شده و به مثابه شرک است. پدر، پسر و روح سه جنبه از همان خدایی است که واحد است. خدا را می‌توان به خورشید تشبیه کرد، آن نور است و گرما تولید می‌کند. این تمام منظرهای خود خورشید است. پدر سرچشمه (منبع) است، خود خورشید، پسر نوری است که خورشید تولید می‌کند و روح‌القدس گرمایی است که بر روی زمین احساس می‌شود. یا به عنوان انسان به بدن، روح و جان توصیف شده است و خدا همچنین است پدر، پسر و روح‌القدس.

فصل ششم – سه آیین کلیسایی

سه آیین ظاهری وجود دارد که خداوند عیسی، برایمان به جا گذاشت تا از آنها پیروی کنیم. اوّل تعمید، سپس شام خداوند و در آخر شستن پاها. بیایید نگاهی به هدف از تعمید بیندازیم.

تعمید

تعمید از لفظ فرو بردن، غوطه دادن می‌آید. تعمید توسط یهودیان در طول عبادت در هیکل استعمال می‌شد و به عنوان شکلی از طهارت قبلی برای مشغول شدن به کار هیکل یا برای عبادت کنندگانی که برای تقدیم قربانی می‌آمدند، استفاده می‌شد. گاهی اوقات این عمل برای کسانی‌که به کنیسه‌ها می‌آمدند، عرف بود. یحیی تعمید دهنده آن را بعنوان نشانه‌ی توبه و پذیرش پیغامش بکار گرفت. تعمید در اصطلاح عامیانه‌ی آن، در رابطه با فرو بردن سبزیجات در سرکه برای ترشی انداختن مورد استفاده قرار می‌گرفت. این واضح است که برای ترشی انداختن چیزی، باید کاملاً در سرکه فرو رود. در غیر‌این‌صورت سبزیجات بطور کامل ترشی نخواهند شد. در رومیان6 : 4 پولس از تعمید بعنوان تدفین یاد می‌کند. آیا تا بحال شنیده‌اید کسی تنها با کمی خاک که بر سرش پاشیده شده باشد، دفن شده باشد؟ این سنت کلیسای ارتدکس، لوتری و دیگر کلیساهای اصلاح شده است. آنها بر روی نوزادان یا ایمانداران بالغ آب می‌پاشند. این با هر دو در تضاد است، هم با کاربرد عامیانه اصطلاح تعمید و هم با تصویری که پولس رسول از تعمید ارایه می‌کند. پس بدیشان گفت: “در تمام عالم بروید و جمیع خلایق را به انجیل موعظه کنید. هرکه ایمان آورده، تعمید یابد نجات یابد و اما هرکه ایمان نیاورد بر او حکم خواهد شد.”

این دستور عیسی است به شاگردانش، قبل از اینکه به آسمان بالا رود. آنها می‌باید به سراسر عالم رفته و انجیل را اعلان کنند و کسانی‌که ایمان می‌آورند باید در یک نام، پدر، پسر و روح‌القدس در آب فرو برده شوند.

“پطرس بدیشان گفت: توبه کنید و هریک از شما به اسم عیسی مسیح به جهت آمرزش گناهان تعمید گیرید و عطای روح‌القدس را خواهید یافت.” درحینی که در متّی 28 : 19 عیسی به شاگردانش فرمان می‌دهد که نوایمانان را در نام پدر و پسر و روح‌القدس تعمید دهند، پطرس دستور می‌دهد که نوایمانان در نام عیسی مسیح تعمید یابند. پطرس به دقت از سخنان عیسی مسیح پیروی می‌کرد و آنها را در آن نام، که «عیسی مسیح» بود تعمید می‌داد. “و آنچه کنید در قول و فعل، همه را به نام عیسی خداوند بکنید و خدای پدر را به‌وسیله‌ی او شکر کنید.” “و در هیچ کس غیر از او نجات نیست زیرا که اسمی دیگر زیر آسمان به مردم عطا نشده که بدان باید ما نجات یابیم.” از ما خواسته شده تا هر کاری را که می‌کنیم در نام خداوند عیسی، انجام دهیم و اینکه نام او تنها نامی است که به مردم داده شده تا ما بدان نجات یابیم. پس وقتی عیسی می‌گوید در نام تعمید بدهید، نشان می‌دهد که نام پدر، پسر و روح‌القدس، خداوند عیسی مسیح است. همان‌گونه که تاریخ و کتاب اعمال هر دو این مدرک را در بر دارند که نو ایمانان، بعد از توبه و اعتراف به ایمان می‌باید در نام خداوند عیسی مسیح تعمید داده شوند. عیسی نگفت در نام‌های پدر، پسر و روح‌القدس تعمید دهید، بلکه در «یک نام» که متعلّق به پدر، پسر و روح‌القدس است که همان عیسی مسیح است. این عمل باید با غوطه‌وری کامل بدن و توسط خادم پاک و خداشناس انجیل انجام گیرد.

شام خداوند

در همان شبی که عیسی را تسلیم کردند، او شاگردانش را جمع کرد و باهم غذا خوردند. آنها نان خوردند و شراب نوشیدند. در این زمان بود که عیسی آنچه را که ما شام خداوند می‌نامیم، بنیاد نهاد.

“زیرا من از خداوند یافتم، آنچه به شما نیز سپردم که عیسی خداوند در شبی که او را تسلیم کردند، نان را گرفت و شکر نموده، پاره کرد و گفت: بگیرید بخورید. این است بدن من که برای شما پاره می شود. این را به یادگاری من بجا آرید. و همچنین پیاله را نیز بعد از شام و گفت: این پیاله عهد جدید است در خون من. هرگاه این را بنوشید، به یادگاری من بکنید. زیرا هرگاه این نان را بخورید و این پیاله را بنوشید، موت خداوند را ظاهر می‌نمایید تا هنگامی‌که باز آید. پس هرکه بطور ناشایسته نان بخورد و پیاله خداوند را بنوشد، مجرم بدن و خون خداوند خواهد بود. امّا هر شخص خود را امتحان کند و بدین طرز از آن نان بخورد و از آن پیاله بنوشد. زیرا هر که می‌خورد و می‌نوشد، فتوای خود را می‌خورد و می‌نوشد اگر بدن خداوند را تمییز نمی‌کند. از این سبب بسیاری از شما ضعیف و مریض‌اند و بسیاری خوابیده‌اند. اما اگر بر خود حکم می‌کردیم، حکم بر ما نمی‌شد.”

عیسی نان را گرفت و آن را تکه کرد. این نان، نان فطیر بود، بدون خمیرمایه. نان مسطحی بود که او آن را گرفت، پاره کرد، بین شاگردانش توزیع کرد و به آنها گفت که این نان بدن اوست که به سبب آنها پاره خواهد شد. او همچنین پیاله را گرفت و گفت این عهد جدید است در خون او. در هر دوبار گفت که آنها می‌باید آن را به یادگاری او نگه دارند. انجام و دریافت شام خداوند زمان یک تفکر جدی و احترام زیاد است. ما شام خداوند را برگزار می‌کنیم تا مرگ او را برای گناهانمان به یاد آوریم. هیچ جای کتاب‌مقدّس به ما نمی‌گوید که نان و شراب بطریقی جادویی به بدن یا خون واقعی مسیح تبدیل میشود. این صرفاً نان و شراب است، آنها نماد این هستند که عیسی برای گناهان ما مرد، جسمش پاره شد و خونش ریخته شد.و ما آنها را می‌خوریم تا نشان دهیم که شخصاً در مرگ او ذینفع هستیم.

طریقی که باید شام خداوند بر پا شود، در روح داوری خودمان است، البته این، یک زمان صادقانه است. به این معنی که قلب‌های خودمان و نگرش‌هایمان را می‌آزماییم، اینکه نسبت به دیگران چه احساسی داریم و چگونه عمل می‌کنیم و از خدا می‌خواهیم تا قلب‌های ما را تفتیش کند، تا ببیند آیا گناهانی نسبت به او یا قومش در آنجا یافت می‌شود؟ شام خداوند نباید با بی‌توجهی بر پا شود. وقتی ما شام خداوند را به شوخی و خنده بر پا می‌کنیم، آن را به سبکی گرفته‌ایم و لعنت شدگی خودمان را می‌خوریم و می‌نوشیم. پیش از نوشیدن پیاله و خوردن نان باید زمانی برای دعا و اعتراف به گناهان نزد خدا و تفتیش قلب‌ها و زندگی‌ها وجود داشته باشد. این زمان را جدی بگیرید. شام خداوند می‌باید توسط یک شبان محلی همراه با شماسان کلیسا برگزار شود و یا اگر کلیسایی نو بنیاد است، توسط ایمانداران بالغ که مورد تایید خادمین هستند که در اطاعت و احترام به خداوند زندگی می‌کنند.

شام خداوند شبیه به چیزی است که در عهد عتیق بعنوان عید پسح از آن یاد می‌شد. این عمل باید در شب انجام شود. پس شام خداوند باید با همدیگر در کلیسا و درشبانگاه برگزار شود. نان باید فطیر باشد و توسط شماسان و شبانان برای آن دعا شود. اگر میسر باشد بهتر است که شراب در خانه توسط شبان یا شخصی که او معیّن کرده، درست شده باشد. همچنین برای این هم باید دعا شود.

شستن پاها

“و چون شام می‌خوردند و ابلیس پیش از آن در دل یهودا پسر شمعون اسخریوطی نهاده بود که او را تسلیم کند، عیسی با اینکه می‌دانست که پدر همه چیز را به او داده است و از نزد خدا آمده و به جانب خدا می‌رود، از شام برخاست و جامه خود را بیرون کرد و دستمالی گرفته، به کمر بست. پس آب در لگن ربخته، شروع کرد به شستن پای‌های شاگردان و خشکانیدن آنها با دستمالی که بر کمر داشت. پس چون به شمعون پطرس رسید، او به وی گفت: ای آقا تو پای‌های مرا می‌شویی؟ عیسی در جواب وی گفت: آنچه من می‌کنم الآن تو نمی‌دانی، لکن بعد خواهی فهمید.”

“آنچه من می‌کنم الآن تو نمی دانی، لیکن بعد خواهی فهمید.” اینها کلمات کلیدی است، برای درک این که یک آیین برای کلیساست. شستن پاها باید بین زن و مرد جداگانه انجام شود، مردان باهم و زنان باهم در طرف دیگر. در آنجا باید یک لگن و یک حوله برای شستن پاها باشد. پای‌ها باید شسته شوند و افراد برای یکدیگر دعا کنند. این نمادی است برای خدمتمان به یکدیگر، پیروی از سرمشق خداوند عیسی مسیح. شستن پاها معمولاً بعد از شام خداوند انجام می‌گیرد. همان‌گونه که در بالا در آیه 2 نشان داده شد.

“عیسی ایشان را طلبیده، گفت: آگاه هستید که حکام امت‌ها بر ایشان سروری می‌کنند و روسا بر ایشان مسلطند. لیکن در میان شما چنین نخواهد بود، بلکه هرکه در میان شما می‌خواهد بزرگ گردد، خادم شما باشد. و هرکه می‌خواهد درمیان شما مقدم بود، غلام شما باشد. چنان‌که پسر انسان نیامد تا مخدوم شود، بلکه تا خدمت کند و جان خود را در راه بسیاری فدا سازد.”

شستن پای‌ها تصویری است از آنچه که بالاترین فضیلت است و آن خدمت به دیگران است نه سروری بر آنها و کنترلشان، بلکه زندگی کردن به طریقی که احتیاجات دیگران را برآورده کنید. شستن پای‌ها نمی‌تواند تنها یک ابراز ظاهری به خدمت دیگران باشد، بلکه باید جایی باشد که ما با فروتنی از پای‌های برادرانمان شروع به خدمت و مراقبت از آنها کنیم.

فصل هفتم – دعا

دعا صرفاً «شکل و حالت» ظاهری نیست که شخص مسیحی دنبال می‌کند. دعا نیروی حیاتی یک ایماندار است. دعا این است که چگونه در پرستش مستقیماً به خدا متّصل می‌شویم. ارتباط و مشارکتی که او برای انسان‌ها تدبیر و منظور کرده است. عبادت و مشارکت دلیلی است که خدا به سبب آن انسان را خلق کرد. بنابراین، دعا بالاترین هدف ما در زندگی است.

عیسی مسیح تنها سرمشق ما نیست، او خداوند و ارباب ماست و در عین حال الگوی ما نیز هست زیرا زندگی کاملی داشت. بیایید ببینیم و دریابیم که عیسی چگونه و چه زمانی دعا می‌کرد.

عیسی چگونه دعا کردن را به ما می‌آموزد

“و چون مردم را روانه نمود، به خلوت برای عبادت برفراز کوهی برآمد. و وقت شام در آنجا تنها بود.” عیسی به مکانی خلوت براى دعا رفت، او تنها بود بدون همراهی دیگران و زمانی طولانی را در طول شب در دعا سپری کرد. او صرفاً زمانی کوتاه را صرف نکرد، یعنی چند دقیقه، بلکه ساعت‌ها در دعا بود، تنها با خدا.

“و چون ایشان را مرخص نمود، به جهت عبادت به فراز کوهی برآمد.” در اینجا دوباره او به مکانی پرت می‌رود تا دعا کند. کلمه‌ی دعا به معنی پرستش است، درخواست‌ها را بیان کردن و اندیشیدن. “و در آن روزها برفراز کوه برآمد تا عبادت کند و آن شب را در عبادت خدا به صبح آورد. و چون روز شد، شاگردان خود را پیش طلبیده دوازده نفر از ایشان را انتخاب کرده، ایشان را نیز رسول خواند.” در اینجا عیسی می‌باید تصمیم بزرگی در زندگی‌اش می‌گرفت. او نیاز داشت تا از آنچه که می‌باید انجام دهد، مطمئن باشد. پس برای انجام این کار او دور شد، تنها با خودش، به مکانی خلوت رفت و تمام طول شب دعا کرد. ممکن است بگویید این محال است که بتوان همچین کاری انجام داد، اما اگر شدیداً مشتاق خدا باشید، مطمئناً محال نیست.

“و از این کلام قریب به هشت روز گذشته بود که پطرس و یوحنّا و یعقوب را برداشته، برفراز کوهی برآمد تا دعا کند. وچون دعا می‌کرد، هیات چهره‌ی او متبدل گشت و لباس او سفید و درخشان شد.” عیسی سه تن از رسولانش را با خودش به بالای کوهی برای دعا برد. هنگامی‌که او در حال دعا بود، تجربه عظیمی با خدا داشت. حضور خدا پایین آمد و چهره و جامه‌اش از جلال خدا شروع به درخشش کرد. ممکن است ما تجربه‌هایی مانند این را وقتی دعا می‌کنیم، نداشته باشیم. امّا وقتی دعا می‌کنیم، خیلی اوقات حضور خدا به طریقی به نزد ما می‌آید که قلب‌هایمان را تبدیل می‌کند و به ما برای روز و آزمایش‌های پیش رو قوت می بخشد. وقتی دعا می‌کنیم خدا را ملاقات می‌کنیم.

فرامین پولس

“پس آرزوی این دارم که مردان، دست‌های مقدس را بدون غیظ و جدال برافراخته، در هر جا دعا کنند.” پولس می‌خواهد که در هرجا دعا کنیم، نه صرفاً در جلسات کلیسایی، بلکه در تمام اوقات و در هر مکان. او گفت که با برافراشتن دستان مقدّس این کار را انجام دهید. یعنی اینکه، دستانتان را برای درخواست از خدا بالا ببرید. و خوانده شده‌ایم تا بدون خشم دعا کنیم، یعنی اینکه با نگرشی نیکو نسبت به دیگران دعا کنیم و هنگامی که دعا می‌کنید، روح خشم یا احساس بدی نسبت به شخص دیگری نداشته باشید. او همچنین به آنها می‌گوید که بدون شک و تردید دعا کنند. این یعنی دعا کردن با اعتماد و ایمان به وعده‌های خدا، نه دعا کردن با بزدلی و پر از استدلالات در برابر خدا و کلامش.

“پس از همه چیز اول، سفارش می‌کنم که تضرعات، دعاها، شفاعت‌ها و شکرگزاری‌ها را برای همه‌ی مردم به‌جا آورند، از آن جمله برای حاکمان و همه صاحب منصبان، تا بتوانیم زندگی آرام و آسوده‌ای را در کمال دینداری و امانت بگذرانیم.” پولس می‌گوید که باید برای همه دعا کنیم و چندین نوع دعای خاص را ذکر می‌کند. تضرعات، که دعایی برای دفع شریر است. دعاها، که به معنی دعاهایی برای برکات روحانی و جسمانی است. شفاعت‌ها، که دعاهایی هستند به نیابت از دیگران و شکرگزاری‌ها که ستایش خداست به سبب تمام نیکویی‌ها، برکات و جلالش. و پولس می‌گوید نه تنها برای همه مردم، بلکه برای مأموران و رهبران دولتتان نیز دعا کنید در نتیجه‌ی آن می‌توانیم یک زندگی آرام و آسوده‌ای را بگذرانیم. در آن زمان در امپراطوری روم موجی از آزار و اذیت برعلیه مسیحیان برخواسته بود و به جای اینکه پولس بگوید که حکومت روم از شریر است و برای آنها دعا نکنید، می‌گوید که باید برای آنها دعا کنیم.

“و هر چیزی را که به اسم من سوال کنید بجا خواهم آورد تا پدر در پسر جلال یابد. اگر چیزی به اسم من طلب کنید من آن را بجا خواهم آورد.” در اینجا می بینیم که عیسی به ما می‌گوید تا در دعا در نام او بطلبیم. پس می‌باید در نام عیسی مسیح به خدا نزدیک شویم. بعد بیایید به دعایی که عیسی به عنوان نمونه استفاده کرد نگاه کنیم، آنچه که ما آن را دعای ربانی می‌نامیم.

دعای ربانی

“پس شما به اینطور دعا کنید: ای پدر ما که در آسمانی، نام تو مقدس باد. ملکوت تو بیاید. اراده تو چنان‌که در آسمان است، بر زمین نیز کرده شود. نان کفاف ما را امروز به ما بده. و قرض‌های ما را ببخش، چنان‌که ما نیز قرضداران خود را می‌بخشیم. و ما را در آزمایش میاور، بلکه از شریر ما را رهایی ده. زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابدالآباد از آن تو است. آمین.”

این دعایی نیست که خیلی ساده آن را حفظ و تکرار کنیم. اگرچه انجام آن خوب است، درعوض این دعا تنها نمونه‌ای است از اینکه ما چگونه باید به خدا نزدیک شویم.

ابتدا، به خدا به عنوان «پدرمان» نزدیک می‌شویم، به این معنا که او به عنوان پدر با ما در ارتباط است و به این ترتیب او طالب مشارکت و نیکویی ماست. پدر بودن به این معناست که او منشاء حیات ماست، او مهیّا کننده و معلّم ماست. او پدر ماست که در آسمان است، او فوق ماست، خدایی که همه چیز را آفریده و همه چیز را کنترل و هدایت می‌کند.

اوّلین درخواست این است که نام خدا مقدّس باشد، یا جدا از همه نام‌های دیگر. درخواست بعدی این است که ملکوت او بر زمین بیاید، فرمانروایی و قدرت او بیاید. سوّمین درخواست این است که اراده‌ی او، هدف و منظورش بر زمین انجام شود، همان‌گونه که در آسمان است. او فرمانروای مقتدر آسمان و زمین است، با این‌حال خواست ما باید این باشد که نقشه‌ی او بر زمین انجام شود.

اوّلین تقرّبی که در دعا به خدا می‌جوییم راجع به او و اهدافش است. ما او را می‌پرستیم و وقتی در دعا به او نزدیک می‌شویم، او را ستایش می‌کنیم و برمی‌افرازیم. بعد از اینکه او را ستودیم و جلال و عظمت او را اقرار کردیم و برای انجام یافتن اهدافش دعا کردیم، سپس برای نجات مردم، تبدیل زندگی‌ها، رسیدن پیغام انجیل به قوم‌ها و غیره دعا می‌کنیم. و سپس درخواست‌های شخصی‌مان را مانند «نان روزانه» و نیازهای مالی‌ای که داریم، احتیاجات اعضای خانواده، نیازمان به قوت و تمام آنچه را که در دلمان است به او ابراز می‌کنیم.

بعد از این، او به ما می‌گوید که برای گناهانمان طلب بخشش کنیم. باید در دعا به خدا اجازه دهیم که دل‌هایمان را تفتیش کند و خودمان هم قلب‌هایمان را تفتیش کنیم تا ببینیم آیا گناهی در آن یافت می‌شود و آن را به خدا اعتراف کنیم و به نوبه‌ی خود گناهان دیگران نسبت به خود را ببخشیم. اگرکسانی را که نسبت به ما خطا کردند نبخشیم، پدر آسمانی‌مان گناهانمان را نخواهد بخشید. خواست قلبمان باید فروتنی و تشخیص نیاز ما به بخشش باشد و به خاطر آن به کسانی‌که در قول و فعل نسبت به ما خطا کرده اند، بخشش عطا کنیم.

سپس می‌گوید: “ما را در آزمایش میاور، بلکه از شریر رهایی ده.” وسوسه در اینجا به معنی آزمایش است. این به معنای این است که دعا می‌کنیم تا خدا ما را از آزمایش‌هایی که تابش را نداریم و از کسانی که باعث می‌شوند گناه کنیم، حفظ کند. این دعایی برای محافظت از ما در برابر آزمایش‌هایی است که به راحتی ما را گمراه می‌کنند. این هم محافظت و هم رستگاری از طریق آن است، که قوت می‌دهد تا آزمایش را بدون دور شدن از ایمان تحمّل کنیم.
“زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابدالآباد از آن تو است. آمین.” این پایان دعا است و نشان می‌دهد دوباره باید خدا را بپرستیم، دعا را با حمد و ستایش آغاز کنید و دعایتان را با حمد و ستایش به پایان برید. این بر این دلالت می‌کند که اوه ای خدا! همه چیز از آن توست و قوّت داری که به دعایم جواب دهی، رهایی‌ام دهی، خوراک و پوشاکم را مهیا کنی، پولی برای پرداخت قرض‌هایمان عطا کنی. قدرت داری تا گناهانمان را ببخشی و به ما آرامی ببخشی.
به طور خلاصه دعا مشارکت با خدا و عبادت خداست؛ این نیروی حیاتی ما مسیحیان است. این یک تبصره جنبی یا چیز خوبی که گاهی انجام شود، نیست؛ بلکه خواست قلبی‌مان باید دعا کردن درهمه وقت و همه جا باشد.

“دست‌های مقدّس را بدون غیظ و جدال برافرازند.” عیسی ساعت‌ها و شب‌های کاملی را در دعا، در خلوت و یا با دیگران سپری کرد.

نتیجه گیری

این خواست خدا برای ماست تا در ایمان رشد کنیم. این شروع خوبی برای اصول ایمان مسیحی است، امّا به منظور ادامه به رشد، نیاز دارید به دعا و مطالعه‌ی کلام خدا ادامه دهید.

“فیض و سلامتی در معرفت خدا و خداوند ما عیسی بر شما افزون باد. چنانکه قوت الهی او همه چیزهایی را که برای حیات و دینداری لازم است، به ما عنایت فرموده است، به معرفت او که ما را به جلال و فضیلت خود دعوت نموده.” فیض و سلامتی می‌تواند افزون شود، به این معنی که، ما می‌توانیم در فیض و سلامتی رشد کنیم. ما می‌باید در فیض و سلامتی و به‌واسطه‌ی معرفت او که ما را دعوت کرد نمو کنیم. بازایستادن از رشد در فیض، نشانه‌ی قطعی مرگ روحانی است. یا شاید به این دلیل است که هنوز تولّد تازه نیافته‌اید. در آن صورت باید بر زانوهایتان بیافتید و عاجزانه از خدا بخواهید تا روح‌القدس را به شما عطا کند.

“پس اگر شما با آنکه شریر هستید، می‌دانید چیزهای نیکو را به اولاد خود باید داد، چند مرتبه زیادتر پدر آسمانی شما روح‌القدس را خواهد داد به هرکه از او سوال کند.”