رهبری کتاب‌مقدسی کلیسا

“او سر و منشأ بدن یعنی کلیساست و نخستین کسی است که پس از مرگ زنده گردید تا تنها او در همه چیز مقام اوّل را داشته باشد.” (کولسیان 1 : 18 ترجمه‌ی مژده برای عصر جدید)

اخیراً با مبحثی مواجه شدم در مورد «رهبری در کلیسا». این نکته‌ی بسیار مهمی ‌است که باید به آن توجّه نمود. زیرا نمی‌خواهیم که در نااطاعتی از کلام خدا یا کسانی که او در کلیسای خویش مقدّر نموده است، یافت شویم.

موضوع این است که، آیا خدا از یک شورای کلیسایی مافوق کلیسا، که محدوده‌ی اختیارات آن در تمام کشور و تمام ایمانداران آن باشد، صرفنظر از اینکه آنها کجا می‌روند استفاده می‌کند یا خیر؟ از نظر کتاب‌مقدسی چنین شورایی چه اقتداری بر کلیساها و ایمانداران یک کشور دارد؟ ایمانداران باید چه احترامی‌ را برای خادمینی که این شورا مقرّر نموده و یا کسانی که آنها را به سمت خداوند هدایت نموده‌اند قایل باشند؟ تمایل دارم کمی ‌وقت صرف کنیم و در نور کلام خدا به این سوالات پاسخ بدهیم.

هربار که مبحثی مطرح می‌شود باید مطمئن شویم که طبق کلام خدا آن را شرح می‌دهیم. کتاب‌مقدس مرجع و اقتدار نهایی ماست. ما نیز مانند دوران اصلاحات باید بگوییم که اقتدار کتاب‌مقدس بالاتر از هر اقتداری در کلیساست. چنانکه هر مرد خدایی شهادت خواهد داد، هیچ رهبر یا هیچ شورای کلیسایی بالاتر از کلام خدا نیست. تمام اختیارات و اقتدارات مسح شده‌ی خدا باید تسلیم و هماهنگ با مبانی کتاب‌مقدسی و کلام خدا باشد و هر اقتدار و اختیاری خارج از کتاب‌مقدس از خدا نیست و نمی‌تواند بر کلیسای خدای زنده حکمرانی نماید.

هرچند اختیارات و اقتدارات غیرکتاب‌مقدسی هستند که در کلام خدا نسبت به آنها به ما هشدار داده شده است. پولس رسول از گرگان درنده‌ای صحبت می‌کند که حتّی در کلیسای خدا خواهند برخاست، تا قوم خدا را از حقیقت انجیل خدا دور کنند. همان روح‌هایی که در تمام دوره‌های کلیسا عمل کرده و می‌توانیم آنها را با همان بخش‌هایی از کلام که پولس رسول برای توصیف آنها استفاده می‌کرد، بشناسیم.

الگو

بیایید با هم نگاهی داشته باشیم به الگوی اصلی که در کتاب‌مقدس برای ما به جا گذاشته شده و ببینیم که دقیقاً خداوند عیسی برای ما چه مدلی را قرار داده است. عیسی دوازده نفر را خواند و ایشان را تعلیم داد تا شاگردان او باشند. یکی از آنها لغزش خورد و بعداً جایگزین گردید. بیایید نخست فردی را که یازده رسول دیگر برگزیدند تا جانشین یهودای اسخریوطی باشد بسنجیم. این انتخاب آنها تنها یک بار در کتاب‌مقدس ذکر شده و دیگر هیچ اثری از اعمال عظیمی‌که توسط او در کتاب‌مقدس ثبت شده باشد دیده نمی‌شود. این نشان دهنده‌ی بیهودگی انتخاب انسان است، حتّی اگر خود آن انسان توسط خدا برگزیده شده باشد. این خیلی مهم است و باید متوجّه باشیم، مهم نیست که یک خادم چقدر دارای دعوت است یا چقدر با خداست. او همچنان می‌تواند تصمیماتی بگیرد که دارای هیچ حمایتی از جانب خدا نباشد.

به همین صورت می‌توانیم ببینیم که جایگزینی دوازدهمین رسول توسط انسان (حتّی مردان خدایی) تصمیمی ‌نبود که خدا بخواهد توسط انسان گرفته شود. می‌توانیم در کتاب‌مقدس متوجّه این بشویم که خدا پولس را برگزید تا شاهد دوازدهم او در بین امّت‌ها باشد. هرچند شاگردانی که توسّط عیسی برگزیده شده بودند یک نفر را مطابق با آداب و رسوم خودشان بعنوان جایگزین انتخاب نموده بودند، این چیزی نبود که خدا در فکر خود داشت. او پولس را برای هدف خویش مسح نمود.

تمام رسولان توسّط خدا مسح شده بودند و یک مأموریّت به آنها محوّل گشته بود و آن این بود تا بروند و تمام امّت‌ها را شاگرد سازند. (متّی 28: 19- 20) کتاب اعمال رسولان این داستان را برای ما شرح می‌دهد که خدا چگونه آن مردان را بر گرفت و نخستین کلیساها را در خارج از اورشلیم و یهودیه بنا نهاد. پولس رسول این دعوت را یافت تا با برنابا برود و کاری را که برای آن خوانده شده بود به انجام رساند.

پولس و برنابا در سفرهای بشارتی خود چه کردند؟ آنها شاگردان یافتند و در هر کلیسای محلی مشایخ گماردند. چنانکه در رسالات پولس می‌خوانید او همچنان نظارت بر کلیساها را حفظ کرد، آنها را توبیخ کرد و تعلیم داد. می‌توانید الگو و راهنمایی‌های او را در گماردن کشیشان و رهبران به تیموتائوس و تیطس بخوانید. او بدنبال افرادی است که بتوان برای رهبری کلیسای خدا به آنها اعتماد کرد، قوی در ایمان و استوار در تعلیم. او بدنبال این است تا رهبری کلیسای خدا را به دستان مردانی بسپارد که مراقب گله‌ی خدا باشند و به آنها اهمیّت بدهند. مردانی که وفادار به اتجیل عیسای مسیح باشند و برای رهبری متکّی به پولس نباشند.

نگرانی و محبّت پولس نسبت به کسانی‌که در خداوند ثمر آورده است در رسالاتی که نوشته، مشهود است. در آنها ما تشویق‌ها، راهنمایی‌ها، ملامت‌ها و تأدیب‌هایی را که خدا برای آن کلیساها در قلب او گذاشته بود، می‌بینیم. او با ملایمت و به آرامی‌ از اقتداری که به آنها یافته، سخن می‌راند؛ نه اینکه توسط یک شورا مقدّر شده باشد، بلکه بعنوان رسول مقدّر شده‌ی خدا برای امّت‌ها. همچنین توجّه داشته باشید او هرگز برای هیچ چیز مگر گناهان فاحش حکم نکرد تا افراد از کلیسا کنار گذارده شوند.

پس پولس کلیساها را بنا نهاد و نظارت رسولی بر آنها را ادامه داد. هر چند، الگو این بود که هر کلیسایی باید توسط کشیشان محلی‌ای رهبری شوند که توسط رسولانی مقدّر شده بودند که کلیسا را شروع کرده بودند، و ایمانداران با بلند کردن دست آن را تأیید کرده بودند. کلیسا می‌بایست بواسطه‌ی محبّت تسلیم رهبری رسولی می‌بودند و رسولان می‌بایست شاگردان را با محبّت مشورت می‌دادند.

سپس در این الگوی محبّت و راهنمایی یک عنصر نفاق جدید وارد شد. برادرانی از یهودیه آمدند و با خود یک تعلیم مخرب جدید آوردند: “شما باید برای اینکه نجات یابید از شریعت موسی پیروی نمایید.” و درست مانند هر حرکت شیطان بر ضد فرزندان خدا این حرکت نیز درست به نظر می‌رسید و به نظر می‌رسید کتاب‌مقدسی باشد. امّا اعضای روحانی کلیسای انطاکیه تشخیص دادند که این یک اسارت روحانی است که افراد را به جایی می‌رساند که باید برای نجات کاری انجام بدهند. یعنی شما باید برای ورود به ملکوت خدا پیرو مکاشفه‌ی ما باشید.

پس پولس و برنابا و سایرین در کلیسای انطاکیه نزد مشایخ و رسولان در اورشلیم فرستاده شدند تا متوجه شوند که این پیغام جدید از کجا نشأت گرفته است. برادران و خواهران! لطفاً کمی‌وقت بگذارید تا تمام این مطلب را در باب پانزدهم اعمال رسولان بخوانید. می‌خوانید که این درخواستی از سوی کلیسای انطاکیه بود نه یک فراخوان از جانب اورشلیم که رسولان را دور هم جمع نمود. می‌خوانید که چطور رسولانی در مورد شریعت قدیم مطرح شد که درعین حال، تعیین‌شده، بود. مکاشفه‌ی پولس رسول و مشایخ کلیسای انطاکیه توسط آنچه که برخی شورای اورشلیم می‌نامند تأیید شد. لطفاً توجه داشته باشید که تصمیمات شورا نه یک حکم به افراد، بلکه برای تکذیب این بود که آنها هرگز کسی را برای حکم کردن به آنها نفرستاده‌اند. آنها باری بر افراد ننهادند، یا تهدید نکردند یا کسی را بخاطر عدم مطابعت اخراج نکردند.

این هدف شورا بود. تا این نکته که کلیسای اورشلیم فرستادن کسانی را برای اعلام و ادعای اقتدار بر کلیسای انطاکیه رد کنند. نامه‌ی آنها این موضوع را اعلام می‌نماید. چون می‌گوید کسانی آمدند که قصد تشویش و تباه ساختن جان مومنان را داشتند. درحالی‌که ما آنها را نفرستاده بودیم و نامه‌ای که آنها نوشتند، باعث شادی عظیمی‌شد. چون تأیید می‌ساخت که کلیسا در تمام مدّت به درستی در هدایت روح‌القدس قرار داشته است. مثل تمام کتاب‌مقدس خدا اجازه داد تا این بعنوان مقیاس مکاشفه‌ای که قوم دریافت کرده‌اند استفاده شود. چون آن رسولان اولیّه الگوی نخستین را بدرستی بنیان نهادند که، ایمانداران بایست چگونه رفتار نمایند و چه تعالیمی‌ را باید مطابعت کنند. رسولان نخستین با عیسی راه رفته بودند. با او صحبت کرده بودند. شخصیّت و رفتارش با دیگران را دیده بودند. آنها الگوی او را دنبال می‌کردند و کتب را بعنوان الگویی از هر دو آنها یعنی عیسی و رسولان برای ما به جا گذاشتند. به همین دلیل است که کتاب‌مقدس بسیار پر قدرت است. خدا آنها را بعنوان نمونه‌ای برای ما مقدّر نمود که بواسطه‌ی آن می‌توانیم دریابیم زندگی ما چقدر با آن طریقی که باید در آن باشیم، مطابقت دارد.

فاصله‌ی تدریجی از کلیسای رسولی

همانطور که زمان پیش می‌رفت و رسولان در قرن اوّل در مسیح خوابیدند، نسل جدیدی از رهبران به روی صحنه آمدند. علیرغم مشاهده‌ی اینکه رسولان چطور کلیسای محلی را هدایت می‌کردند، آنها شروع کردند به جدا نمودن جایگاه ناظر از جایگاه کشیش محلی. در نتیجه کلیساها دیگر تحت رهبری روح‌القدس و یک رهبر فرستاده شده از جانب خداوند نبودند. اکنون، آنها تحت هدایت رهبری اسقفی بودند که بر تمام کشور حکمرانی می‌کرد. این چیزی است که در کتاب مکاشفه از آن بعنوان نقولاویانیسم یاد می‌شود. نیکائو به معنای غلبه یافتن و تسلط یافتن و لائیتان به معنای جماعت و عوام می‌باشد. آنها افرادی بودند که می‌خواستند بر جماعت تسلط یابند و آنها را کنترل و اداره نمایند. کلیسای محلی دیگر تحت هدایت روح‌القدس که توسط کشیشان و فرد فرد ایمانداران کار می‌کند، نیست. اکنون آنها تحت کنترل یک اسقف بودند که کنترل می‌کرد چه کسانی کشیشان و مشایخ هستند و تمام اعضا باید تحت هدایت او عمل کنند. اسقف شبان را تعیین می‌نماید و همچنین مشایخ و اعضایی که در کلیسای محلی پذیرفته می‌شوند. کار شیطان توسط این انحراف برای خارج کردن قوّت خدا از کلیسا آغاز می‌شود.

بعد همین‌طور که زمان پیش رفت یک لایه‌ی دیگر بعنوان اسقف اعظم به رهبری افزوده شد که بر تمام کشور حکمرانی می‌کرد و اسقف بر یک یا چند شهر مشخص، با تمام کلیساهای محلی آن تسلط داشت. پس از آن یک لایه‌ی دیگر افزوده شد بعنوان کاردینال، که بر تمام قوم تسلط داشت و یک کشیش بزرگ یا همان پاپ توسط آنها انتخاب می‌شد، تا بر کلیسای تمام زمین حکومت کند. پس پاپ یا همان کشیش بزرگ بر کاردینال‌ها حکمرانی می‌کرد که بر اسقفان اعظم حکمرانی می‌کردند که آنها نیز بر اسقفانی حکمرانی می‌کردند که بر کشیشان محلّی حکمرانی می‌کردند.

شورای اورشلیم یا استناد به یک اقتدار موجود؟

کلیسای قرن چهارم با مطابعت از الگوی مفروض شورای اورشلیم بودکه شورای نیقیه را تشکیل داد، یعنی جایی که اسقفان کلیسا جمع شدند تا رأی بدهند آیا عیسی شخص دوم الوهیّت است یا خیر. هرچند که آنها در مورد الگوی شورای اورشلیم دچار اشتباه شده بودند. این یک انحراف کامل از نقشه‌ی خدا برای هدایت کلیسایش بود. امروز نیز همچنان همان‌گونه است. کلیسا توسط یک شورا هدایت نمی‌شود، بلکه توسط روح‌القدس که بواسطه‌ی کلام خدا عمل می‌کند، هدایت و رهبری می‌شود. نقشه‌ی خدا در سرتاسر ادوار این بود که مکاشفه‌ی کلام را به قوم خویش بدهند و آنها را هدایت نماید.

نتیجه گیری

ما با این کلام مطلب خود را شروع کردیم که مسیح سر کلیسا است، نه شورای انسانی. او اجازه نخواهد داد که کلیسای راستین او توسط انسان‌ها حکمرانی شود. او خواهان این است تا هر کلیسایی کلام او را مطابعت نماید و اینکه هر ایماندار به صورت فردی رهبری و هدایت روح‌القدس را دنبال نماید. اغلب اوقات انسان‌ها به راهی می‌افتند که گمان می کنند، هدایت و رهبری روح‌القدس در زندگی دیگران به گونه‌ای است که آنها نقشه‌ یا فکر بهتری دارند. آنها گمان می‌کنند که رهبران هستند و تمام رهبری و هدایت روح‌القدس بواسطه‌ی آنهاست که می‌آید.

“زیرا همه‌ی کسانی که از روح خدا هدایت می‌شوند، ایشان پسر خدایند.” (رومیان 8 : 14)

هر فرد ایمانداری باید با روح‌القدس هدایت شود. اگر شما توسط انسان‌ها یا شوراهای انسانی هدایت می‌شوید، پس رفتار یک پسر یا دختر خدا را ندارد. ما ابتدا هدایت روح‌القدس را مطابعت می‌کنیم و اگر انسان‌هایی که اختیارات خدادادی در زندگی ما دارند، ما را جهت دهی نمایند با روح‌القدس که در ما ساکن است میوه‌ای یکسان خواهد داد. بعنوان اعضا، ما مثل یک تیم با هم همکاری می‌کنیم. امّا برای اینکه در تعادل مناسب این کار را انجام دهیم، هر یک از ما باید این اطمینان را حاصل کرده باشیم و بدانیم که خدا دارد ما را شخصاً به جدایی از انسان‌ها هدایت می‌کند. خدا می‌خواهد تا با ما مشارکت داشته باشد، با ما راه برود و هر یک از ما را هدایت نماید.