دو دسته ایماندار

  • خیمه کلام راستین
  • دنیزلی، ترکیه
  • تاریخ

در نام خداوندم عیسی مسیح به همه شما عزیزان سلام عرض می کنم

 کلبساها  برای خداوند با ارزش هستند هر چند کوچک  اما باید به یاد بیاوریم که خداوند همیشه درکلام خود، از گله ی کوچک من یاد می کند.

خود خداوند می داند که در این دنیای پر از گناه و تاریکی، فرزندان خدا همیشه در اقلیت هستند و این خود یکی از نشانه هایی هست که دنیا کلام خدا را دوست ندارد.

به سراغ کلام خدا می رویم در:

رومیان باب 8 آیات 5 تا 11

۵ زیرا آنانی که بر حسب جسم هستند، در چیزهای جسم تفکر می کنند و اما آنانی که بر حسب روح هستند در چیزهای روح. 6 از آن جهت که تفکر جسم موت است. لکن تفکر روح حیات و سلامتی است 7 زانرو که تفکر جسم دشمنی خداست. چونکه شریعت خدا را اطاعت نمی کند، زیرا نمی تواند هم بکند. 8 و کسانی که جسمانی هستند نمی توانند خدا را خشنود سازند. 9 لکن شما در جسم نیستید بلکه در روح. هر گاه روح خدا در شما ساکن باشد، و هر گاه کسی روح مسیح را ندارد وی از آن او نیست. 10 و اگر مسیح در شما است، جسم به سبب گناه مرده است و اما روح به سبب عدالت، حیات است. 11 و اگر روح او که عیسی را از مردگان برخیزانید در شما ساکن باشد، او که مسیح را از مردگان برخیزانید، بدنهای فانی شما را نیز زنده خواهد ساخت به روح خود که در شما ساکن است.

در این آیات از ایمانداران جسمانی شنیدیم حال از ایمانداران روحانی بشنویم:

رومیان 8 آیه 14

۱۴ زیرا همه کسانی که از روح خدا هدایت می شوند، ایشان پسران خدایند. 15 از آنرو که روح بندگی را نیافته اید تا باز ترسان شوید بلکه روح پسر خواندگی را یافته اید که به آن ابا بعنی ای پدر ندا کنیم. 16 همان روح بر روحهای ما شهادت می دهد که فرزندان خداوند هستیم. 17 و هر گاه فرزندانیم، وارثان هم هستیم یعنی ورثه ی خدا و هم ارث با مسیح. اگر شریک مصیبتهای او هستیم تا در جلال وی نیز شریک یاشیم.

دعا کنیم:

خداوندا تو را شکر می کنیم و در این شامگاه چهارشنبه برکت و حضور مبارک تو را می طلبیم ای پدر و می خواهیم  که تو جلوتر از ما رفته باشی ای خداوند و درجنگ های ما تو برای ما بجنگی

چون کلام تو می گوید شهری را که تو بنا نکنی، بنایانش زحمت بیهوده می کشند. ما را برکت بده و همراه گوینده و شنونده باش. چون این را در نام عیسی مسیح خداوند طلبیدیم آمین.

در اینجا پولس رسول از دو دسته ایماندار صحبت می کند. وقتی ما به شرح آن چرا که پولس به آن می پردازد نگاه می کنیم، فکر می کنیم که پولس از یک دسته بی ایمان و بت پرست صحبت می کند،

به هر حال میدانیم که بت پرستی هم یکی از نشانه های نا اطاعتی است، ولی در حقیقت باید بدانیم که خدا مخصوصا کلام خودش را به سمت کسانی فرستاد بعد از دوره ی خداوند عیسی، که حتی یهودی نبودند.

حتی پولس در رساله ای  به افسسیان، بسیار واضح امتها یعنی غیر یهودیان را توصیف می کند.

افسسیان باب 2 آیه ی 12

لهذا به یاد آورید که شما در زمان سلف ( ای امت های در جسم که آنانی که به اهل ختنه نامیده می شوند، اما ختنه ی ایشان در جسم و ساخته شده به دست است، شما را نامختون می خوانند.

این توصیف کسی هست که از شریعت یهود نیامده بود و از نسب نامه ی ابراهیم نبود. اما ما می بینیم که خدا پولس رسول را به سمت این افراد می فرستد و کلیسا را بوسیله ی پولس در جاهایی بنیان گذاری می کند که از مسیح و یا موسی و …. یک کلمه هم نشنیده بودند.

حال با وجود اینکه می دانیم که بت پرستی و پرستش خدایان غریب، خودش یکی از نشانه های نااطاعتی و بی ایمانی است، اما باید بدانیم که در بین این جهان بت پرستی، هستند کسانی که پیش ازبنیان عالم در افکار ابدی خدا بودند و همیشه از جنس و گونه ی خدا بودند و در آن خوانده شدگی توسط شنیدن پیغام انجیل قرار می گرفتند.

پولس اینجا در مورد کسانی صحبت می کند که اتفاقا به مسیح ایمان دارند، رفتارهای مسیحی گونه دارند،

به کلیسا می آیند، کتاب مقدس می خوانند، در گروه سرود هستند، عطایا دارند،اما مکاشفه ای که مسیح گفت: تویی پطرس و من کلبسای خود را بر این صخره بنا می کنم را ندارند.

در انجیل متی باب شانزده آیه ی هفده می بینیم که نام شمعون به پظرس تغییر می کند

عیسی در جواب وی گفت: خوشا به حال تو ای شمعون ابن یونا زیرا جسم و خون این را برتو کشف نکرده بلکه پدر من که در آسمان است 18 و من نیز تو را می گویم که تویی پطرس و بر این صخره کلیسای خود را بنا می کنم و ابواب جهنم بر آن استیلا نخواهد یافت.

رومیان باب 10 آیه 17

لهذا ایمان از شنیدن است و شنیدن از کلام خدا

اولین اتفاقی که برای ایمان آوردن یک شخص می افتد باید از کلام بشنود، این اولین قدم است. حال آیه ی چهارده از همین باب

پس چگونه بخوانند کسی را که به او ایمان نیاورده اند؟ و چگونه ایمان آورند به کسی که خبر او را نشنیده اند؟ و چگونه بشنوند بدون واعظ؟

بنابراین برای گفتن خبر باید یک واعظ وجود داشته باشد، ولی مسیح به پظرس می گوید که این را از جسم و خون نیافتی یعنی حتی خود من که عیسی هستم اینرا به تو نیاموخته ام.

این یک مکاشفه ای بود که اتفاق افتاد. شما تعلیم و یا آن اتفاقی که اسمش نقشه ی نجات هست را در کلیسا می شنوید و آنرا تعلیم می گیرید. آنرا یک شبان یا واعظ به تو می دهد اما مکاشفه را باید خود خداوند به شما بدهد.

ابن مکاشفه چیست؟

شما پازلهای مختلفی را توسط چیزهایی که از واعظ می شنوید، دارید اما مکاشفه باعث می شود که شما نقاط اتصال را درست درک کنید و و بفهمید که چرا عیسی مسیح تنها نجات دهنده است نه یکی از آنها. چرا به تولد تازه نیاز دارید.

این است که بک ایمان مسیحی را ارزشمند می کند.

خیلی از افراد به کلیسا می آیند و از مسح آن خشنود می شوند. می گویند اینجا همه از روح القدس پر هستند و به زبانها صحبت می کنند. همه در روح می رقصند که البته هیچ یک از اینها بد نیست ولی امکان دارد فرد در تمام اینها باشد اما در عین حال مکاشفه ی کلام را نداشته باشد.

یهودا هم در روح رقصید و نبوت کرد او که به مسیح خیانت کرد، در خیلی جاها برایش وعظ کرد.

در نهایت می بینیم که حبات او از خدا نبود و جان او یک پیش برگزیده برای حبات نبود.

پولس می گوید آنانی که بر حسب جسم هستند در چیزهای جسم نفکر می کنند. جسم چیست؟

ما میدانیم که انسان  از سه بعد تشکیل شده { جسم روح جان}

جسم توسط حواس پنج گانه کنترل می شود و خود جسم تحت تاثیرحواس  پنج گانه روح  قرار دارد مثل استدلال، وجدان و …..

عطایای روحانی شما را می تواند در دایره ی روح به حرکت در آورد اما هر انسانی یک نقطه ی مرکزی به نام جان دارد. در جان هر کس نسبت به کلام خدا یا ایمان است یا بی ایمانی و حد وسطی وجود ندارد.

این آن چیزی هست که مسیح آمده تا پسر گم شده را بیابد چون هم ایمان و هم بی ایمانی امروز در یک دنیای لعنت شده زندگی می کنند اما این در افکار ابدی خدا کاملا مکشوف است.

به همین دلیل عیسی به شاگردانش می گوید شما مرا انتخاب نکرده اید بلکه من هسنم که شما را برگزیدم.

یهودا هم در بین شاگردان بود او هم برگزیده شده بود اما برای هلاکت نه برای حیات.

در رومیان باب هشت می بینیم که بر حسب جسم رفتار می کنند، پس این چیزی هست که برایشان جذاب و حیرت انگیز است.

اما آنانی که برحسب روح هستند در چیزهای روحانی تفکر می کنند.

این روح، روح القدس است نه بعد روح انسان. زیرا خود خدای روح است که روح ابدی است و نه شروعی دارد و نه پایانی و خود وجود و نامیراست.

در یوحنا می گوید که من حیات هستم، من قیامت هستم، هستم آنکه هستم، من راستی هستم.

آن روح است که دارد صحبت می کند اما از طریق پسر. پسر مرد اما روح القدس نمرده است.

از آنجهت که تفکر جسم موت است: موت چیست؟ موت پایان است یعنی تداوم ندارد. لکن تفکر روح حیات و سلامتی است. بنابراین فرزندان روحانی خدا، نگاه آنها، و چیزی که آنها را جذب می کند، صرفا عطایای روح القدس نیست، صرفا چیزهای محرک در کلیسا که امروزه بسیار زیاد است، نیست مانند کلیسای پنطیکاستی که درآنها به وفور یافت می شود.

اما اینجا از حیات و سلامتی خداوند صحبت می کند. مسیح همان کلام است و این چیزی هست که برای فرزندان حقیقی خدا برجستگی خاص دارد یعنی کلام.

فرزندان روحانی خدا همبشه همه ی  چیزها را در نظر می گیرند. یعنی باید یک پکیج در کلیسای روحانی وجود داشته باشد.

افراد  به سمت عطایا می آیند ولی همان افراد وقتی نوبت به مکاشفه ی کلام می شود می گویند که نه. این، آن نیست. مثلا می گویند من در خلوت دعا کردم و صدایی به من گفت: تتثلیث اقدس درست است و این مکاشفه از طرف خداست.

برای فهمیدن تعلیم درست نیاز به آن خلوتها نیست در کلام خدا به اندازه ی کافی تعلیم داده شده است

بنابراین این می تواند بسیار قانع کننده باشد برای شما. حس می کنید که این ایماندار شریفی هست که نمی تواند دروغ بگوید. و شاید وافعا هم حقیقت را می گوید اما فراموش نکنیم که شیطان هم می تواند خود را مثل فرشته ی نور ظاهر نماید.

از ابتدای باغ عدن تا الان این کار را کرده است و بزرگترین فریب را اتفاقا در پیغام مسیحیت گذاشته است. اگر این طور نبود ما امروز به چهار هزار و پانصد فرقه نمی رسیدیم.

زانرو که تفکر جسم دشمنی خداست وقتی ما کلمه ی دشمنی را می شنویم به یاد چه چیزی می افتیم؟

این کلمه بیشتر بار نفرت و خشم را دارد ولی من به شما می گویم کسانی که پسر خدا را مصلوب کردند، آیا دانشمندان کتاب مقدس آن دوره نبودند؟ اصلا رومیان مایل به کشتن عیسی نبودند.پیلاطس رومی مایل به این کار نبود.

این کاهنان و فریسیان یهودی بودند که مایل بودند هر طور بودند هر طور شده این کار انجام بشود.زیرا او بود که در آن مقطع می گفت من و پدر یک هستیم و خودش را با خدا برابرمی کرد.

زانرو که تفکر جسم دشمنی خداست. امروز هم به طور واضح همین کلیساها هستند که مسیح را دوباره مصلوب می کنند.

زیرا شریعت خدا را اطاعت نمی کنند زیرا نمی توانند هم بکنند این ما را به کتاب پیدایش می برد

پیدایش باب 4

اولین پرستندگان خدا یعنی هابیل و قائن. آیا کسی هست که بگوید قائن نمی خواست خدا را پرستش و اطاعت کند؟

اما می خواست پرستش را به سبک خودش انجام دهد و این چیزی بود که خدا تایید نکرد. او می خواست با حکمت و تفکر انسانی خودش خدا رااطاعت و خدمت نماید و این را هرگز خدا تایید نخواهد کرد.

داود تمام احساسات خودش را به خداوند نثار کرد و برای خداوند می رقصد و خوشحال است اما می بینیم که تابوت عهد را به جایی که بر دوش لاویان قرار بدهد، آنرا بر یک ارابه قرار می دهد و این چیزی بود که خدا هرگز تایید نکرد.

صفحه 90 از موعظه ی اعلام جرم:

به قدرت او برای شفا و آزاد سازی مردان و زنان از محبت این جهان حاضر، از موهای کوتاه شده، ایزابلهای جدید با صورتهای آرایش شده که خود را مسیحی می خوانند و چنین حیاتی را به یاد می آورند، سیگار می کشند و جوک های آنچنانی تعریف می کنند و چنین افتضاحهایی را به بار می آورند و بعد در جلسات بشارتی حاضر می شوند و با آن وضعیت به خیابانها می آیند و در انظارسایر زنان، خود را مسیحی می خوانند.

داستان آن برده ای که میدانست پسر یک پادشاه است را به یاد دارید؟ ما باید چگونه باشیم؟

این روحانیون، این منبرها،یعنی جایی که او از آنها زخم می خورد، با آن نوع حیات و فسادی که آنها در میان قوم دارند. جایی که او را زخم می زنند. آنها قدرتی را که قادر است، آنها را از آن آزاد کند انکار می کنند.

در حالی که این بر خلاف کلام است که زنان موهای خود را کوتاه کنند، صورت خود را آرایش کنند و آن لباسهای کوتاه را بپوشند. این برخلاف کلام خداست، ولی آنها بر آن صحه می گذارند و یک جلجتای دیگر می سازند.

کدام سمت؟ خیابانها، مشروب فروشیها، خیر، خیر از پشت منبرها.

اگر فکر می کنید این جلجتای جدید مثلا مشروب فروشی های دنیاست، خیر، منبرهای کلیسایی است. اینجاست که یک کلام منحرف شده موعظه می شود. به همین خاطر هست که ما به چهار هزار و پانصد فرقه رسیده ایم.

چرا کلیسای افسس الوهیتی را موعظه می کرد که کلیسای اورشلیم نیز همان را موعظه می کرد؟ چرا کلیسای غلاطیان به نام عیسی مسیح تعمید می داد؟ و کلیسای روم هم به به همان نام تعمید میداد؟ چرا ما روشهای مختلف مثل آبپاش و .. نداشتیم؟

پس ما در دوره ی رسولان یک یگانگی ایمان را می بینیم. این چیزی بود که شاگردان بر آن ایستادند.

ما میدانیم که حوا صاحب دو فرزند دو قلو بود به نامهای هابیل و قائن که قائن زودتر به دنیا آمد.

پیدایش باب 4

3 و بعد از مرور ایام، واقع شد که قائن هدیه ای از محصول زمین برای خدا آورد.

«بنابراین می بینیم پیشنهاد هدیه برای خداوند از جانب قائن است.»

4 و هابیل نیز از نخست زادگان گله ی خویش و پیه آنها هدیه ای آورد و خداوند هابیل و هدیه ی او را منظور داشت. 5 اما قائن و هدیه ی او را منظور نداشت، پس خشم قائن به شدت افروخته شده و سر خود را بزیر افکند.

دشمنی خدا دقیقا اینجاست. قائن به دنبال فهمیدن این نبود که چرا خدا مرا تایید نکرد، بلکه آنرا رد کرد.

در واقع خدا به قائن محبت کرد. خداوند برای اینکه دل افراد نشکند هرگز مکاشفه ی غلط را تایید نمی کند. عیسی نیز برای نشکستن دل مردم هرگز کلام خدا را نشکست.

بین کاری که عیسی در اورشلیم انجام داد با کار قائن فرق داشت. قائن هرگز مثلا به نام لوسیفر هدیه را تقدیم نکرد بلکه این کار را با تمام صداقت و احساسات خود انجام داد. اما روش او غلط بود.

و این تعلیم غلط در کلیساها امروزه وجود دارد که کافیست قلب تو پاک باشد، خداوند همه چیز را قبول می کند. خیر هرگز بدین شکل نیست. درسته که خداوند یک در باز در ایمان مسیحی برای ما قرار داده، اما زمانیکه از این در باز عبور کردیم باید خود را به چهارچوب و فرهنگ خدا هماهنگ کنیم.

خداست این تقدس را برای ما فراهم کرده است. اگر برادر برانهام انحرافات اخلاقی را فریاد می زند، به خاطر این است که خدای ما خدای مقدس است.

اشعیا وقتی تجلی خدا را دید از ترس قلبش در حال ایستادن بود چون حضور و کبریایی خداوند بسیار تاثیر گذار بود. وای بر من که مردی ناپاک لب هستم. او یک نبی خوانده شده بود، از یک خانواده ی بزرگ روحانی اما ما می بینیم که وقتی در مقابل خدا قرار میگیرد مانند یک بچه ی کوچک می ترسد.

اما امروزه افراد دم از ایمان می زنند، ولی خارج از کلیسا رفتار آنها دیدنی است. به همین خاطر برادر برانهام می گوید فریسی نباش. اگر با ضعف به حضور خدا بیایی، خدا با آن مشکل ندارد. خداوند ایماندار ضعیف را می پذیرد. او نی خم شده را نمی شکند و شعله ی ضعیف را خاموش نمی کند و از اعتراف کردن ما به ضعف هایمان مسرور است.

میدانم که خداوندا ضعف من تو را جلال نمی دهد زیرا قرار است روح قدوس تو در من کار کند، اما من در بند آن هستم. قوت آن را ندارم که از آن آزاد شوم. آنگاه ببین که از آن به بعد خدا با تو چکار خواهد کرد.

من همیشه به تمام کسانی که مرا می شناسند این را شهادت می دهم که من سیگار را ترک نکردم بلکه خداوند مرا از آن اسارت رهایی داد.زمانی که به قوت خودم اینکار را کردم حتی از قبل وابسته تر شدم.

اجازه بدید این اتفاق برای شما هم بیفتد. اگر شما شاهد چنین معجزاتی باشید، هرگز در دنیا مسیحیت را به هیچ چیز ترجیح نخواهید داد.

فریاد پولس یسار با ارزش بود: زانرو که تفکر جسم دشمنی خداست. آیا اگر نیکویی می کردیمقبول نمی شدی؟

خدا با گفتن این به قائن به او گفت برو و تعلیم خود را عوض کن تا تو را نیز تایید کنم اما جالب اینجاست که گفته شده: چون که شریعت خدا را نمیتواند اطاعت کند.

یعنی با وجود اینکه تعلیم را میشنود اما به هیچ وجه حاضر نیست خود را با آن وفق دهد زیرا کسانی که جسمانی هستند نمی توانند خدا را خشنود سازند مانند قائن.

مانند یهودا. او با خزانه داری خود نتوانست خداوند را خشنود کند.

لکن شما در جسم نیستید ولی این بدین معنی نیست که ما روح هستیم. عیسی هم تا آخرین لحظه جسم خود را داشت. منظور پولس صحبت از یک بعد است.

لکن شما در جسم نیستید بلکه در روح. بنابراین کسانی که پشت تعلیم پولس حرکت می کردند و پیغام دیگری را قبول نداشتند، پس در این روح بودند.

مکاشفه باب 1

4 یوحنا  به هفت کلیسایی که در آسیا هستند

[ منظور هفت دوره ی کلیساست که از نظر جغرافیایی در آسیا هستند ولی به شباهت دوره ها هستند. خدمت عیسی مسیح سه سال و نیم بود و مقطع روح القدس از پنطیکاست آغاز شده تا به دوره ی هفتم که تقریبا دوهزار سال است.]

بسیار شادی آور است وقتی می شنویم که : امروز این نوشته در گوشهای شما تمام شد.

فیض و سلامتی بر شما باد از او که هست و بود و می آید و از هفت روح که پیش تخت او هستند

هفت روح، هفت پیغام آور است و بدین معنی نیست که خدا هفت روح دارد. عدد هفت نماد کاملیت است و شنیدیم که آنها اصلا نمی توانند اطاعت کنند. کسانی که پیش برگزیده نیستند تا یک جایی جلو می آیند اما تا انتها نمی توانند بیایند.

حتی آنها می توانند نود و نه درصد به کلام ایمان داشته باشند اما آن یک درصد را همیشه ندارند. آنها به خداوند گفت روشنایی بشود ایمان دارند اما به روشنایی شد ایمان ندارند.

شما می توانید تمام نقل قولهای برانهام را داشته باشید ولی همچنان یک درصد را نداشته باشید.

یهودا اعترافی که در وجود پطرس بود را نداشت و ایمان نداشت که عیسی مسیح پسر خدای زنده است. تا جایی جلو آمد و می بینیم در مقطعی به دنبال پول است و روحیه یهودا در دوران آخر در کلیسا کاملا مشهود است و مسیح در پشت در کلیساست.

رومیان

لکن شما در جسم نیستید بلکه در روح. هرگاه روح خدا در شما ساکن باشد و هرگاه کسی روح مسیح را ندارد وی از آن او نیست.

روح مسیح همان روح القدس است. مسیح زمانیکه در مریم قرار می گیرد، طبق وعده ی جبرائیل روح القدس بر مریم سایه افکن می شود ولی ساکن نمی شود.

اگر روح القدس در آنجا ساکن  نمی شود یعنی در زمان تشکیل سلول خونی عیسی که در مریم خلق شد، پس در رود اردن ما چه داریم؟

ما در سلول خونی حیات خدا را داریم، که با تعمید روح القدس مسیح در رود اردن متفاوت است اما در عین حال از خداست و در واقع این امور در یک پرسه انجام می شود.

به همین خاطر در کتاب اعمال رسولان باب 2 آیه 36 چنین می خوانیم:

خاندان اسرائیل یقین بدانند که خدا همین عیسی را که شما مصلوب کردید خداوند و مسیح ساخته است.

این سخن پطرس نیست و فقط آن را برای قانع کردن افراد نمی گوید بلکه خود خدا از طریق پطرس سخن می گوید.

در اینجا در می یابیم که عیسی یک خالق، منبع و پدر دارد. اگر عیسی خدای کامل است پس باید پدر خودش نیز باشد که چنین چیزی نمی تواند درست باشد.

فرزند شما حیات و ژن شما را دارد اما خود شما نیست. به همین خاطر پولس می گوید: خدا در مسیح بود و جهان را با خود مصالحه داد.

بنابراین در بدو تولد ما حیات خدا در خون را داریم که از حیات خود خداست. حتی در دوازده سالگی که عیسی با علم خودش همه را متحیر ساخت تعمید روح القدس را نداشت. اما در سن سی سالگی در رود اردن لوگوس در پسر ساکن شد که در تجلی یک ستون آتش بر یحیی ظاهر شد و فقط نبی شاهد آن بود.

و فقط نبی از آسمان شنید این است پسر محبوب من که از سکونت در او خشنودم.

همان طور که در آیه ی بالا دیدیم، از آنجا خدمت پسر انسان آغاز می شود یعنی در سی سالگی. برادر برانهام می گوید آن خیمه که خدا می خواست در آن سکونت نماید در طی سی سال آماده می شد.

بنابراین عیسی خدای کامل نیست چون خدا نیاز به کامل شدن یا مثلا در حکمت رشد کردن ندارد اما عیسی داشت.

در عین حال که یک تمایز بین پدر و پسر وجود دارد به عنوان جایگاه، در عین حال آن پیوستگی و اتصال از حیات خود خدا، را باید درک کنیم. مکاشفه اینکار را برای ما انجام می دهد.

ما از پشت منبر تعلیم می گیریم اما مکاشفه هست که برای ما نقاط اتصال را ایجاد می کند.

رومیان باب 8

9 هرگاه کسی روح مسیح را ندارد وی از آن او نیست.10 و اگر مسیح در شماست، جسم به سبب گناهان مرده است و اما روح به عدالت، حیات است.

برادر برانهام می گوید: خدا تمام آن چرا که بود در مسیح ریخت و هر چه را که در پسر بود در کلیسا ریخت.

پسر کلمه ی خداست که جسم پوشیده و آشکار سازی شده است. خدمت پسر انسان نشان می دهد که خدا خودش شخصا در آنجا نزول کرده است.

از آیه ی ده پیداست خدا ما را از طریق عیسی نگاه می کند، یعنی کسی که برای عروس خود را داد.

خون مانند یک سپر آنجا ایستاده و وقتی خدا به پیش برگزیدگان این دوره نگاه می کند، از طریق عیسی نگاه می کند.

برادر برانهام می گوید که اگر قرمز را با قرمز ببینی سفید دیده می شود.بدین صورت است که خدا ما را سفید می بیند. و این بدین معنی نیست که مامقدس و پاک هستیم، همچنان خطاکاریم اما خدا ما را محکوم و خطاکار محسوب نمی کند.

امکان دارد ما برای خطاهای خود تنبیه و توبیخ بشویم ولی برای بک دختر و پسر خدا راه اصلاح وجود دارد.

یک کرکس چون در ذات خودش کرکس است، نمی تواند با خواندن  کتاب عقابها به یک عقاب تبدیل شود. دات را نمی توان عوض کرد.

 وآن روحی که عیسی را از مردگان برخیزانید این همان روح القدس است که در پسر ساکن شد و قبل از اینکه عیسی مصلوب بشود، در باغ جنسیمانی  او را ترک و به جای خود برگشت.

آن چیزی که روی صلیب عذاب کشید پسر خداست.

عیسی جسم یعنی پسر خدا که در واقع صفت است، به اضافه ی جسم، روح و جان که مجموع کسی هست که روی صلیب است. همچنان او در جان خودش، جسمش و خونش  حیات خدا را دارد.

زیرا خون باید کفاره می شد. بنابراین نباید بگوییم انسان به اضافه ی خدا، بلکه صفت پسر خدا به اضافه ی روح، جسم، جان به اضافه ی خدا.

این خدایی که در ستون آتش بر پسر نازل شد، همین او را در باغ جنسیمانی ترک کرد و به مکان خود برگشت و در روز پنطیکاست در بالا خانه ظاهر شد اما با این تفاوت که اینبار خودش را منقسم ساخت یعنی پری الوهیت در افراد و اعضای متعدد.

اگر روح او که عیسی را از مردگان برخیزانید در شما ساکن باشد، او که مسیح را از مردگان برخیزانید بدنهای فانی شما را نیز زنده خواهد ساخت.

به همین خاطر است که ربوده شدن در دوره ی ششم یا پنجم  نمی توانست اتفاق بیفتد. همه می گویند مارتین لوتر رهبر اصلاحات است. آنقدر این جنبش شکوهمند بود، افراد فکر می کردند ربوده شدن به زودی اتفاق خواهد افتاد.

ولی ما می دانیم که ربوده شدن فقط در دوره ی هفتم است که اتفاق می افتد. زیرا قبل از آن باید هفت مهر بازگشایی می شد.

امیدوارم خداوند کمک نماید هر آنچه در طی این پنجاه دقیقه شنیدیم برایمان قابل درک بوده باشد.

خداوندا شکرت می کنیم و این برای ما چقدر بزرگ است از اینکه در مکانی هستیم که روح تو در آنجا کار می کند و نه فقط احساسات و هیجانات بلکه کلام مبارک تو، آن ایمان به مسیح است که کار می کند و به ما اجازه می دهد به یک درک درست برسیم.

ممنونبم که تو برای این دوره یک نبی اثبات شده رابه روی صحنه قرار دادی ما را برکت بده چون هنوز در راههای خود و اطاعت این پیغام  ضعیف هستیم اما ایمان داریم تو خداوندا ما را شفاعت می نمای

ی در نام عیسی مسیح آمین.