بدایمانی و بیایمانی
- نحمیا اردوان
- اونتاریو، کانادا
- ۱۴ سپتامبر ۲۰۲۲
- ۱ ساعت و ۲۰ دقیقه
عبرانیان 6 : 4 – 8
۴ زیرا آنانی که یک بار منور گشتند و لذت عطای سماوی را چشیدند و شریک روحالقدس گردیدند ۵ و لذت کلام نیکوی خدا و قوات عالم آینده را چشیدند، ۶ اگر بیفتند، محال است که ایشان را بار دیگر برای توبه تازه سازند، در حالتی که پسر خدا را برای خود باز مصلوب میکنند و او را بی حرمت میسازند. ۷ زیرا زمینی که بارانی را که بارها بر آن میافتد، میخورد و نباتات نیکوبرای فلاحان خود میرویاند، از خدا برکت مییابد. ۸ لکن اگر خار و خسک میرویاند، متروک و قرین به لعنت و در آخر، سوخته میشود
آمین، خدا به کلام خودش برکت بدهد.
میدانم که برای بعضی از شما مطالبی که در این جلسه مطرح میشود بسیار آشناست. اگر خدا بخواهد قصد دارم که تا از زاویهای متفاوت به همان مبحث آشنا بپردازم.
خوب، عبارت یونانی که در متن برای منوّر شدن استفاده شده PHOTIZO هستش که به مفهوم مطّلع ساختن، تعلیم دادن، اعطای درک و چیزی را واضح و مشخص کردن است.
پس بعد از اینکه تعلیم میگیرند، آن را رد میکنند، این چیزی است که در این آیه تأکید شده است. تعلیم را چطور باید دریافت کنند؟ از طریق مسیر مهیّا شده توسّط خداوند، یعنی پنج خدمت کلیسایی، نه اینکه هرکس برای خودش راه بیفتد و بگوید «خداوند شبان من است، نیازی ندارم کسی به من تعلیم بدهد، دیشب خدا به من چنین و چنان گفت»
یا بعضی هم خیلی رنگ و بوی پیغام را به آن میدهند و میگویند: «برادر، من فقط به نوارهای نبی گوش میکنم و جزوات نبی را مطالعه میکنم، همین برایم کافی است»
خوب، نوارها و جزوات خیلی خوب هستند، من هم هر روز دارم نور گوش میکنم و جزوه میخوانم، ولی این تنها چیزی نیست که نیاز داریم.
بطور مثال میدانیم که پولس نور امّتها بود و رسول مقدّر شده از جانب خداوند تا شهادت بدهد بر اموری که خدا به او نشان داد و او کسی بود که تعلیم عهد جدید را مشخّص کرد.
حالا چه میشد اگر مثلاً پولس میگفت: «بسیار خوب عزیزان، از این به بعد تنها کاری که باید بکنید این است که فقط به نوارهای من گوش کنید و رسالههای من را مطالعه کنید که برایتان کافی است»؟
چون به هرحال با انجام اینکار آنها داشتند به آواز خدا گوش میسپاردند و کلام را از این طریق دریافت میکردند، آیا این عالی نبود؟
ولی پولس این کار را نمیکند، فراموش نکنید که خدا شخصاً او را به خدمت گماشته و بر او ظاهر شده است، حالا او در رسالهی خود به تیموتائوس مینویسد:
دوّم تیموتائوس 2 : 14 – 15
۱۴ این چیزها را به یاد ایشان آور و در حضور خداوند قدغن فرما که مجادله نکنند، زیرا هیچ سود نمیبخشد بلکه باعث هلاکت شنوندگان میباشد. ۱۵ و سعی کن (study) که خود را مقبول خدا سازی، عاملی که خجل نشود و کلام خدا را بخوبی انجام دهد.
چون ترجمه فارسی رسا نیست من از ترجمه انگلیسی یکبار آیات را میخوانم
II TIMOTHY 2:14-15
14 † Of these things put them in remembrance, charging them before the Lord that they strive not about words to no profit, but to the subverting of the hearers.
15 † Study… (not just rehearsing my epistles then) … to shew thyself approved unto God, a workman that needeth not to be ashamed, rightly dividing the word of truth.
خوب، چرا باید متن انگلیسی را اینجا مقایسه کنیم؟ کمی صبور باشید تا با هم دلیلش را ببینیم.
خوب، در آیهی 15 عبارتی که «سعی کن» ترجمه شده، عبارت انگلیسی Study به معنی مطالعه کردن، زحمت کشیدن و سختکوشی کردن است.
در ادامه هم بخشی که « عاملی که خجل نشود و کلام خدا را بخوبی انجام دهد.» در متن انگلیسی اینگونه است: تا عاملی که خجل نشود از تعلیم درست کلام راستی.
چون عبارت انگلیسی بکار رفته در آیه Rightly dividing the word of truth است. حالا باز در متن یونانی عبارتی که برای خود این بکار رفته orthotomeo {or-thot-om-eh’-o}به معنی «حقیقت را به درستی تعلیم دادن» است.
پس ترجمه درست این آیه تقریباً به اینشکل میشود:
پس مطالعه (سختکوشی) کن تا خود را مقبول خدا سازی، عاملی که خجل نشود از تعلیم درست کلام راستی.
پس پولس دارد به تیموتائوس این را میگوید که باید کلام راستی را به درستی تعلیم بدهد، چون میداند که او کلام راستی را دارد، ولی داشتن کلام راستی به تنهایی کافی نیست، آنها نیاز به تعلیم راستی هم دارند، ولی نه هر تعلیمی، نه آنچه که تیموتائوس فکر کند که صلاح است، بلکه آنچه نیاز دارند تعلیم درست و راستین است.
حالا سوال اینجاست که این کلام راستی چیست؟ فکر کنم که سوال منصفانهای هم باشد.
کسی ممکن است بگوید خوب، کتابمقدّس است که کلام راستی است. خوب، این کاملاً درست است و غلط نیست، ولی این خود مارا به سوالی دیگر میرساند، پس چرا امروزه هزاران فرقه داریم؟
کدامشان دارند کلام را طبق رسالهی پولس به درستی تعلیم میدهند؟ چون تمام این هزاران فرقه نمیتوانند راستی باشند.
خوب، ممکن است الآن در ذهن خودتان بگویید، این که مشخّص است فرقهها در اشتباه هستند، این ما هستیم که کلام راستی را داریم، چون ما به کلام اثبات شدی نبی اثبات شده در این دوره ایمان داریم.
این هم خوب و درست است، ولی یک سوال دیگر دارم، چگونه است که هریک از این گروههای مثلاً «پیغامی» با همدیگر تفاوت دارند؟
همهی آنها به یک کتابمقدّس دسترسی دارند، همه به همان نوارها و جزواتی از نبی دسترسی دارند که بقیه هم دارند ولی این اصلاً معنا و مفهومی ندارد برادر و خواهر من. این کوچکترین تاثیری در روند ندارد.
میتوانید به تمام اینچیزها دسترسی داشته باشید و فرسنگها از راستی فاصله داشته باشید. حتّی کتابمقدّس میتواند گمراه کننده باشد، اگر شما آن را همانطوری مطالعه کنید که یک کتاب معمولی را میخوانید.
بطور مثال میتوانیم این گمراهی را همین امروز در خیلی از کلیساهای کاتولیک ببینیم، وقتی خداوند ما میگوید که اگر از جسم پسر انسان نخورید و از خون او ننوشید در خود حیات ندارد، آنها در شام خداوند چه میکنند؟ نان را میخورند با این ایده که در حین خوردن نان، عملاً تبدیل به بدن عیسی مسیح میشود و شراب دقیقاً تبدیل میشود به خون عیسی.
خوب، آنها هم دارند همین کلامی را مطالعه میکنند که امروز در برابر من و شماست.
امروز در کلیساهای باورمند به پیغام چند نفر هستند که پیغام نبی را میخوانند که میگوید عیسی یهوهی کوچک بود و بعد میآیند و تفکّر یگانهانگاری را تعلیم میدهند؟ پس میتواند گمراه کننده باشد.
فریسیان هم کلام راستی را داشتند ولی صرفاً داشتن کلام راستی در شناخت مسیحی که منتظر آمدنش بودند هیچ کمکی به آنها نکرد.
برای همین بود که مدام به آنها گوشزد میکرد «کتب را تفتیش کنید» بعبارتی دیگر داشت میگفت: «کلام راستی را تفتیش کنید» کلامیکه در آن گمان میبرید حیات جاودان دارید.
پس داشتن کلام راستی خوب است، ولی ما نیاز به تعلیم درست آن هم داریم وگرنه نهایتاً شما یا عیسی ناصری را شخص یهوه و یا یکی از شخصیّتهای تثلیث میبینید.
نه تنها این، بلکه شما با اینکار تمامی کتابمقدّس را از هر نظر و در هر تعلیم مختل میسازید.
و این دقیقاً همان چیزی است که پولس دربارهاش به تیموتائوس هشدار میدهد.
دوّم تیموتائوس 2 : 16
۱۶ و از یاوه گوییهای حرام اعراض نما زیرا که تا به فزونی بی دینی ترقی خواهد کرد. عبارت یونانی برای یاوهگویی kenophonia {ken-of-o-nee’-ah}به معنی مباحث بیهوده و صحبت از چیزهای بیفایده است
این یعنی نادیده گرفتن و غفلت از آنچه خدا اکنون آشکارا انجام داده و صحبت مداوم از چیزی که قرار است در آینده اتّفاق بیفتد و برای مردم جذّابیّت دارد.
یا تمرکز بر چیزی که در گذشته اتّفاق افتاده و غفلت از چیزی که در برابر دیدگان شما در حال رخ دادن است.
فریسیان تمرکزشان بر کاری بود خدا در بیابان انجام داده بود و مدام به عیسی میگفتند که پدران ما در بیابان منّ را خوردند و از این غافل بودند که خود او نان حقیقی بود که ازآسمان نازل شده بود. ازاینرو، تمامی صحبت آنها دیگر یاوهگویی بود.
تا آیه 16 خواندیم از آیه 17 ادامه میدهیم.
۱۷ و کلام ایشان، چون آکله میخورد و از آنجمله هیمیناوس و فلیطس میباشند ۱۸ که ایشان از حق برگشته، میگویند که قیامت الآن شده است و بعضی را از ایمان منحرف میسازند.
باز، عبارت یونانی استفاده شده برای برگشته در این آیه astocheo {as-tokh-eh’-o} یعنی از چیزی منحرف شدن، غفلت ورزیدن.
همانطور که میبینید اینها هم کلام راستی را داشتند ولی آن را درست تعلیم نمیدادند، بخاطر همین، مباحث بیهودهی آنها، ایشان را به جایی رسانده بود که میگفتند قیامت اتّفاق افتاده و تمام شده است.
نه اینکه آنها به قیامت باور نداشتند، مشخّصاً به آن ایمان داشتند، ولی الآن به این باور رسیدهاند که این اتّفاق رخ داده و تمام شده است.
امروزه هم کلیساهای بسیاری حتّی در بین فارسزبانان هستند که تعلیم می دهند ما اکنون در سلطنت هزارساله هستیم.
نه اینکه آنها به ربودهشدن ایمان نداشته باشند، چون میدانیم که سلطنت هزارساله بعد از ربوده شدن است، آنها عملاً دارند میگویند که هرچند ما میدانیم یک ربودهشدن در کلام هست، ولی این امر اتّفاق افتاده و ما اکنون در سلطنت هزارساله هستیم.
این یعنی آنها خودشان دارند علناً میگویند که بدن مسیح نیستند و باکرهی نادان هستند، حالا من چرا باید به باکرهی نادان گوش کنم؟
میبینید؟ اینها کلام را در راستی و بهدرستی تعلیم نمیدهند. شاید در باورشان بسیار هم صادق باشند، تردیدی در این نیست، ولی همانطور که نبی به ما گفت، آنها صادقانه در اشتباه هستند.
آنها از حقیقت منحرف شدهاند، چون از راستی آن غفلت کردهاند.
او را بشنوید اسپوکِین 62-0711
E-5 امروزمیبینیم که اماکن ما، کلیساها، تشکیلات و این چیزها بعد از این بیداری عظیمی که همهجا را در بر گرفت درحال ضعیف شدن هستند.
بعد از اینکه دیدیم خدا خودش را آشکار کرد، کلیساها دارند ضعیف میشوند، آنها از آنچه که ظاهر شده غافل شدهاند. دلیلش چیست؟
میبینیم که در آنجا آنها کمی به اینجا اضافه میکنند، کمی در آنجا حذف میکنند یا چیزی به اینجا اضافه میکنند. این بیفایده است. هرگز موثر نخواهد بود. خدا اجازه نخواهد داد که این عمل کند.
پس میبینیم که اینها در حال تعلیم درست کلام نیستند چون دارند مدام از کلام کم میکنند یا بر آن میافزایند.
و فقط بخاطر داشته باشید، هر بیماری که امشب اینجاست، دلیل اینکه اینجا هستید را میدانید، دلیل اینکه بیمارید، بخاطر این است که یکنفر نسبت به یک نصف جمله از کلام خدا بدایمان بوده. فقط یک کلمه، بهغلط تفسیرش کرده، این چیزی است که باعث بیماری شما شده. این چیزی است که باعث وجود تمامی قبرها شده است. این چیزی است که باعث سالخوردگی میشود. چیزی که باعث وجود تمام نوزادان نارسی است که مرده بهدنیا میآیند. این چیزی است که باعث تمامی مرگها شده است، فقط یکنفر به تنها بخش بسیار اندکی از کلام بدایمان شد. و این مسبّب تمام این چیزها شد، مسلّماً ما نباید دوباره به نقطهی بدایمانی به تنها بخش اندکی از کلام برگردیم. ما باید ذرّه ذرّهی آن را بپذیریم. این طریقی است که خدا آن را مکتوب کرده و طریقی است که من بدان ایمان دارم.
پس نمیتوانید انتخاب کنید که به کدام بخش ایمان داشته باشید، بلکه باید به تمامیّت آن ایمان داشته باشید.
حالا بدایمانی یعنی چه؟ بد ایمانی یا همان misbelieve یعنی به غلط ایمان داشتن، یک باور اشتباه داشتن.
عبارت بدایمان عبارت جالبی است چون این عبارت نقطهی مقابل بیایمانی یا disbelieve است. درست مانند فرزندان نااطاعتی (هلاکت) و فرزندان نامطیع.
دو چیز بسیار متفاوت و درعینحال در ظاهر بسیار شبیه به یکدیگر.
آن افرادی که پولس در رسالهی دوّم تیموتائوس از آنها یاد کرد ایمان داشتند، ولی ایمان آنها بر یک باور غلط بود.
نبی ما به ما گفت که یکنفر بد ایمان شد، یعنی یک ایمان غلط به کلام خدا داشت و باعث تمام رنجها شد، مسلّماً میدانیم که دارد از باغ عدن صحبت میکند، پس ارزش این را دارد که دوباره یک نگاهی به آن داشته باشیم.
پیدایش 3 : 1 – 4
۱ و مار از همة حیوانات صحرا که خداوند خدا ساخته بود، هُشیارتر بود. و به زن گفت: «آیا خدا حقیقتاً گفته است که از همة درختان باغ نخورید؟» ۲ زن به مار گفت: «از میوة درختان باغ میخوریم، ۳ لکن از میوة درختی که در وسط باغ است، خدا گفت از آن مخورید و آن را لمس مکنید، مبادا بمیرید.» ۴ مار به زن گفت: «هر آینه نخواهید مرد،
همانطور که در اینجا مشاهده میکنیم، زن به کلام خدا ایمان داشت، چون دارد میگوید: «بله، خدا به ما گفته است که نباید اینکار را انجام بدهیم» درحالیکه مار با ردکردن کلام در کلیّت آن دارد میگوید: «هرآینه نخواهید مرد» درحالیکه خدا گفته بود: «هرآینه خواهید مرد»
خوب، حالا مار چون بیایمان است، درنتیجه تعلیمی که دارد از کلام روایت میکند تعلیم درست نیست و باعث میشود که زن به کلام ارائه شده توسّط او باور پیدا کند.
او به چیزی که مار دارد میگوید ایمان میآورد، زن هرگز کلام خدا را رد نکرد، بلکه همانطور که نبی به ما گفت، نسبت به کلام بدایمان شد.
ولی مار کاملاً کلام را رد کرد. دو مبدأ و منبع متفاوت، دو رفتار کاملاً متفاوت نسبت به کلام با برآیند ظاهراً یکسان و درعینحال، بسیار متفاوت.
ولی قبل از اینکه بحث را جلوتر ببریم، بیائید یکقدم به عقب برگردیم، بخاطر داشته باشید که پولس رسالهاش به تیموتائوس را اینگونه آغاز میکند. «پولس به ارادهی خدا رسول عیسی مسیح» یا درجایی دیگر مینویسد: «خادم نه به ارادهی انسان» یا از خودش بعنوان «اسیر مسیح» یاد میکند. او دارد رسالهاش را خطاب به یک خادم جوانی که برای آن جایگاه دعوت به خدمت شده مینویسد، او خوانده شده تا کلام خدا را تقسیم کند.
قبل از اینکه از این جلوتر برویم، درک این موضوع برای ما بسیار حائز اهمیّت است.
چون اگر برای یک جایگاه خوانده نشده باشید، هرگز نمی توانید کلام را به درستی و در راستی تعلیم بدهید.
شاید بتوانید آن را حفظ کنید، ولی هرگز قادر به دیدن تصویر کامل نخواهید بود و بنابراین، هرگز نمیتوانید واقعاً گلّه را خوراک بدهید. یهودا یک نمونهی بسیار بارز برای ماست.
بدون دیدن تصویر کامل، هرکاری بکنید تنها مباحث بیهوده خواهد بود که هیچ منفعتی برای کسی ندارد چون تنها حرفهای خالی از حیات و یاوهگویی است. ببخشید اگر این اصطلاحات برایتان سنگین است، ولی اگر پولس اینها را گفته من هم دلیلی برای عذرخواهی نمیبینم.
در باغ عدن ما شاهد نخستین جلسه موعظه در تاریخ کتابمقدّس بعد از اینکه خدا خود شخصاً کلام را با آدم سپرد هستیم و میبینیم که مار دارد یک تفسیر غلط از کلام را به زن ارائه میکند.
در باغ عدن هنوز گناهی اتّفاق نیفتاده و زن در نیکوترین حالت خودش است، ولی چه اتّفاقی میافتد؟ او دارد به کسی غیر از شوهر خودش گوش میکند، یعنی به طریقی غیر از طریق مقدّر شدهی خدا برای دریافت کلام توسّط زن.
قبل از هرچیزی، اصلاً مار حقّی نداشت که بخواهد برای زن موعظه کند، ولی بااینحال این کار را کرد. زن باید کلام را از شوهر خود دریافت میکرد چون او بود که صورت خدا بود نه مار.
آدم از حیات خدا بود نه مار و بههمینخاطر، زن هم حقّی نداشت که پای موعظهی مار بنشیند و به او گوش کند.
و درنتیجهی این کار، او مرتکب عملی شد که دیگر به خوبی از آن آگاهیم و از میوهی درخت موت گرفته و به شوهر خود داد و او نیز از آن خورد.
0221-65 ازدواج و طلاق جفرسنویل
۹۳- حالا، گوش کنید. متوجه میشوید؟ یک تداخل، تمام برنامه را مختل میسازد. حال، زمانیکه بشر داشت در تداوم با خدا عمل میکرد، یک مرد و یک زن، زن گناه کرد و تمام برنامهی زمینی را از تداوم با خدا خارج ساخت. بنابراین، افزودن یک کلام به این کتاب، یا حذف کردن از آن، یک مسیحی را از تداوم با خدا خارج میکند. کلیسا را از تداوم با خدا خارج میکند. یک خانواده را از تداوم با خدا خارج میکند. هر ایمانداری با نپذیرفتن تمام کلام خدا، می تواند بیرون انداخته شود.
۹۴- پس، این زن بود که باعث جدایی از خانهی دوست داشتنی شد. يك كروبي نبود كه باعث عذاب زمين شد. اين آدم نبود كه خانه را بیرون انداخت. چيز ديگري نبود که خانه را بیرون انداخت و همه چيز را از تداوم خارج كرد، جز يك زن، یعنی حوا. و این، همان «ابتدا» است که عیسی از آن صحبت میکند، که مختل شده بود. عیسی گفت: “در ابتدا خدا یک نر و یک ماده از هر گونهای ساخت.” و حالا، زمانیکه این زن، نه یک ماده اسب، نه یک ماده سگ، بلکه زن، او تداوم عمل خدا روی زمین را مختل کرد و همه چیز را به موت انداخت. زن، نه مرد. او عهد را شکست. زن عهد را شکست. چرا؟ او از محدودهی کلام خارج شد. حالا، اگر او عهد خود با شوهرش را بشکند، عهد خود با خدا را شکسته است. بنابراین، چون عهد خود با خدا را شکست، عهد با شوهرش را شکست.
۹۵- وقتی شما عهد و وعدهی خود با کلام خدا را بشکنید، این چیزی است که مسبب خیلی از اعضای نامشروع کلیسا شده است، چون یک گروه از انسانها جمع شدند و گفتند: “خوب، مفهومش این نبود.” و این تمام تشکیلات را از تداوم با کلام خدا خارج میکند. “اوه! ما این را باور نمیکنیم. دکتر جونز گفته که اینطوری نبوده.” اما مادامیکه خدا گفته، چنين است. او گفت: “هر سخن انسان دروغ و هر کلام خدا راست باشد.” این تداوم را از بین میبرد.
۹۶- حالا ما میبینیم، با توجه به اینکه تداوم از بین رفته است، پس خط حیات و خط زمان مختل شده بود، عهد شکسته شده بود، همه چیز مختل شده بود. مسبب آن چه چیزی بود؟ یک زن. این چیزی است که عهد را شکست. اگر میخواهید این را بخوانید، این را در پیدایش باب ۳ میبینید.
آن بارور و کثیر شدنی که باید در باغ عدن اتّفاق میافتاد، دیگر صورت خدا را تکثیر نمیکرد.
چیزی که امروز در خلقت شاهدش هستیم، تحقّق کلام گفته شدهی اصلی خدا نیست، چون زن تداوم با خدا را مختل کرد.
ولی چون فرزندان خدا بودند، چون از افکار و حیات خدا آمده بودند، یک راه بازگشت برای آنها مهیّا بود.
حوّا مرتکب گناه شد ولی همیانطور که نبی گفت این گناه بخاطر بی ایمانی نبود، بلکه بخاطر بدایمانی او در کلام یا بعبارتی دیگر، جهالت بود.
نادانی ولی درعینحال گناه بود و میدانیم که مجازات گناه موت است، بخاطر همین است که یک حیات بهجای آنها قربانی شد.
حالا این در تضاد کامل با قائن است، اتو هم یک فرد مذهبی بود و میخواست پرستش کند و قربانی خویش را بر مذبح تقدیم کرد.
پیداش 4 : 3 – 5
۳ و بعد از مرور ایام، واقع شد که قائن هدیهای از محصول زمین برای خداوند آورد. ۴ و هابیل نیز از نخست زادگان گلة خویش و پیه آنها هدیهای آورد. و خداوند هابیل و هدیة او را منظور داشت، ۵ اما قائن و هدیة او را منظور نداشت. پس خشم قائن به شدت افروخته شده، سر خود را بزیر افکند.
هر دو قصد پرستش دارند، هر دو قربانیهای خود را تقدیم میکنند، یکی پذیرفته و دیگری رد میشود.
حالا چیزی که میخواهم بگویم شاید به نظرتان عجیب باشد ولی از حقیقت بودنش کم نمیکند.
در این مقطع، قائن بدایمان است، او یک ایمان نادرست دارد و به یک کار نادرست باور دارد. ولی بلافاصله بعد از آن، خود خداوند حقیقت کلام را به او ارائه میکند و بعد او آن را رد میکند.
پیدایش 4 : 6 – 8
۶ آنگاه خداوند به قائن گفت: «چرا خشمناک شدی؟ و چرا سر خود را بزیر افکندی؟ ۷ اگر نیکویی میکردی، آیا مقبول نمیشدی؟ و اگر نیکویی نکردی، گناه بر در، در کمین است و اشتیاق تو دارد، اما تو بر وی مسلط شوی.» ۸ و قائن با برادر خود هابیل سخن گفت. و واقع شد چون در صحرا بودند، قائن بر برادر خود هابیل برخاسته، او را کشت.
میبینید، او نمیتوانست کلام را رد کند مگر اینکه کلام ابتدا به او ارائه میشد، بعد از اینکه ارائه شد، چون او از حیات کلام نبود، توانایی پذیرش کلام را نداشت و درنتیجه، برادر خود را کشت.
چیزی که دارم تلاش میکنم نشان بدهم این است که یک تفاوتی وجود دارد بین گناه نادانی و گناه عمدی.
مثلاً خود من را در نظر بگیریم، سالهای متمادی من نسبت به کلام خدا بدایمان بودم. هرگز کلام اثبات شده را رد نکردم، ولی چون درست به من تعلیم داده نشده بود من به یک ایدهی غلط ایمان داشتم و عیسی انسان را شخص خود خداوند میدانستم.
امّا هنگامیکه حقیقت کلام به من ارائه شد، این فرصت را داشتم که مکاشفهی آن را دریافت کنم، در این نقطه اگر من کلام را رد میکردم دیگر بدایمانی محسوب نمیشد بلکه دیگر میشد بیایمانی به کلام.
یک مثال بارز دیگر برای ما جوجه عقاب و مرغدانی است. او هم نسبت به کلام بدایمان بود چون بهدرستی به او تعلیم داده نشده بود، امّا زمانیکه آواز عقاب مادر را شنید چون خودش از آن حیات عقاب بود، میتوانست آن را بفهمد و دریافت کند، او آن آواز را پذیرفت و از مرغدانی خارج شد.
لاویان 4 : 13 – 14
۱۳ و هرگاه تمامی جماعت اسرائیل سهواً گناه کنند و آن امر از چشمان جماعت مخفی باشد، و کاری را که نباید کرد از جمیع نواهی خداوند کرده، مجرم شده باشند، ۱۴ چون گناهی که کردند معلوم شود، آنگاه جماعت گوسالهای از رمه برای قربانی گناه بگذرانند و آن را پیش خیمة اجتماع بیاورند.
بعد از اینکه گناه بر آنها معلوم شد یک راه جبران برای آنها وجود دارد چون آنها در جهالت خود مرتکب گناه شدند. ولی بعد از اینکه بر آنها معلوم شد، اگر از تقدیم قربانی سر باز زنند، دیگر ندانسته نبوده بلکه گناه عمدیست.
لاویان 4 : 22 – 23
۲۲ و هرگاه رئیس گناه کند، و کاری را که نباید کرد از جمیع نواهی یهوه خدای خود سهواً بکند و مجرم شود، ۲۳ چون گناهی که کرده است بر او معلوم شود، آنگاه بز نر بی عیب برای قربانی خود بیاورد.
لاویان 4 : 27 – 28
۲۷ و هرگاه کسی از اهل زمین سهواً گناه ورزد و کاری را که نباید کرد از همة نواهی خداوند بکند و مجرم شود، ۲۸ چون گناهی که کرده است بر او معلوم شود، آنگاه برای قربانی خود بز مادة بی عیب بجهت گناهی که کرده است بیاورد.
دوباره شاهد تأکید روی عمل سهوی و معلوم شدن آن هستیم. ممکن بود بدون اینکه بدانند مرتکب گناه شده باشند، بهمحضاینکه از آن مطّلع میشدند یک قربانی برای آنها مقرّر بود که باید میگذراندند.
ولی اگر آنها مانند قائن رفتار میکردند چطور؟ دیگر گناه سهوی نبود، بلکه گناه عمدی میبود. چون قربانی را رد کرده بودند که راه فدیهی آنها بود و با انجام اینکار دیگر نسبت به گناه خود جهالتی نداشتند و سهوی در کار نبود. الآن دیگر دقیقاً میدانند دارند چه کار میکنند.
حالا که دیگر برای آنها قربانی باقی نیست چه میشود؟ باید از میان قوم منقطع شوند.
اعداد 15 : 22 – 31
۲۲ و هرگاه سهواً خطا کرده، جمیع این اوامر را که خداوند به موسی گفته است، بجا نیاورده باشید، ۲۳ یعنی هر چه خداوند به واسطة موسی شما را امر فرمود، از روزی که خداوند امر فرمود و از آن به بعد در قرنهای شما. ۲۴ پس اگر این کار سهواً و بدون اطلاع جماعت کرده شد، آنگاه تمامی جماعت یک گاو جوان برای قربانی سوختنی و خوشبویی بجهت خداوند با هدیة آردی و هدیة ریختنی آن، موافق رسم بگذرانند، و یک بز نر بجهت قربانی گناه. ۲۵ و کاهن برای تمامی جماعت بنی اسرائیل کفاره نماید، و ایشان آمرزیده خواهند شد، زیرا که آن کار سهواً شده است؛ و ایشان قربانی خود را بجهت هدیة آتشین خداوند و قربانی گناه خود را بجهت سهو خویش، به حضور خداوند گذرانیدهاند. ۲۶ و تمامی جماعت بنی اسرائیل و غریبی که در میان ایشان ساکن باشد، آمرزیده خواهند شد، زیرا که به تمامی جماعت سهواً شده بود. ۲۷ و اگر یک نفر سهواً خطا کرده باشد، آنگاه بز مادة یک ساله برای قربانی گناه بگذراند. ۲۸ و کاهن بجهت آن کسی که سهو کرده است چونکه خطای او از نادانستگی بود، به حضور خداوند کفاره کند تا بجهت وی کفاره بشود و آمرزیده خواهد شد. ۲۹ بجهت کسی که سهواً خطا کند، خواه متوطنـی از بنی اسرائیل و خواه غریبی که در میان ایشان ساکن باشـد، یک قانـون خواهد بود ۳۰ و اما کسی که به دست بلند (متکبّرانه، عامدانه) عمل نماید، چه متوطن و چه غریب، او به خداوند کفر کرده باشد. پس آن شخص از میان قوم خود منقطع خواهد شد. ۳۱ چونکه کلام خداوند را حقیر شمرده، حکم او را شکسته است، آن کس البته منقطع شود و گناهش بر وی خواهد بود.
پس اینجا شاهد دو گروه مختلف با دو نگرش متفاوت هستیم.
یک گروهی را داریم که تلاش میکنند ایمان داشته باشند ولی ایمانشان بر یک تفکّر غلط است و گناهشان گناه سهویست.
ولی گروه دیگر در جهالت نیست، چون با راستی مواجه شده و از گناهش مطّلع شده و با اینحال آن را رد میکند.
یک گروه توسّط قربانی پوشانیده میشود درحالیکه گروه دوّم آن را رد میکند و باید از میان قوم منقطع شود.
فریسیها و ایمانشان را در نظر بگیرید. آنها نسبت به کلام بدایمان بودند، آنها داشتند اعمال انسانی و شستن پیالهها را تعلیم میدادند، ولی تلاش داشتند که ایماندار باشند.
آنها خیلی به ایمانشان مینازیدند که کلام راستی را دارند، همان کلامیکه توسّط یک نبی اثبات شده یعنی موسی به آنها سپرده شده بوده است.
امّا زمانیکه با ظهور و آشکارسازی کلام دورهی خودشان مواجه شدند، یعنی خداوندمان عیسی، آن را رد کردند و ازآن لحظه به بعد دیگر در بدایمانی نبودند بلکه در بیایمانی.
چهکار کردند؟ همان کاری که قائن انجام داد، او برادرش را بخاطر نحوهی پرستشش کشت و اینها هم کلام آشکار شده در خداوندمان عیسی را کشتند.
دلیل اینکه او را مصلوب کردند چه بود؟ بخاطر شفاها و اخراج دیوها نبود، بلکه بخاطر تعلیمش بود، تعلیم درست کلام راستی. «من و پدر یک هستیم» ، «اگر از جسم پسر انسان نخورید و خون او را ننوشید در خود حیات ندارید» حضور شخصی خدای قادر در شخص پسر خدا، این چیزی است که آنها تحمّلش را نداشتند و تعلیم شیطانی میخواندند.
آنها در محلّهی خودشان افرادی بسیار خوشنام بودند برادر و خواهر، ولی اینکه چقدر خوشنام بودند کوچکترین اهمیّتی نداشت و کمترین تأثیری در نحوهی انتخاب آنها نداشت، انتخاب آنها براساس حیاتی بود که در آنها بود.
آنها موت را برگزیدند چون از ابتدا حیاتی در آنها نبود، همانطور که خداوند عیسی گفت، آنها از پدرشان ابلیس بودند. بخاطر همین هم بود که قادر به دریافت مکاشفه نبودند و همین بود که آنها را متمایز میکرد.
در همان زمان، پسران و دختران پیشبرگزیدهی خدا تحت خدمت آنها بودند و در کلام خدا بدایمان بودند. آنها هم به شستن پیالهها و سنّتها انسانی باور داشتند، چون این تعلیمی بود که داشتند دریافت میکردند.
ولی بهمحضاینکه با حقیقت کلام مواجه شدند، آن را دریافت کردند و قربانی برای آنها موثّر بود تا گناهان آنها را از ایشان بردارد، دیگر نه خون بزها و گوسفندان، بلکه خون خدا در شخص پسر خدا.
حتّی بعضی از این فرزندان پیشبرگزیده در بین کسانی بودند که خواستار مصلوب شدن عیسی بودند.
اعمال 2 : 22 – 23
۲۲ ای مردان اسرائیلی این سخنان را بشنوید. عیسی ناصری مردی که نزد شما از جانب خدا مبرهن گشت به قوات و عجایب و آیاتی که خدا در میان شما از او صادر گردانید، چنانکه خود میدانید، ۲۳ این شخص چون بر حسب اراده مستحکم و پیشدانی خدا تسلیم شد، شما به دست گناهکاران بر صلیب کشیده، کشتید،
چون با مبحث آشنا هستید من خواندن کلام را محدود به آیات مرتبط میکنم.
اعمال 2 : 36 – 38
۳۶ پس جمیع خاندان اسرائیل یقینا بدانند که خدا همین عیسی را که شما مصلوب کردید، خداوند و مسیح ساخته است.۳۷ چون شنیدند دلریش گشته، به پطرس و سایر رسولان گفتند: «ای برادران چه کنیم؟» ۳۸ پطرس بدیشان گفت: «توبه کنید و هر یک از شما به اسم عیسی مسیح بجهت آمرزش گناهان تعمید گیرید و عطای روحالقدس را خواهید یافت.»
آن خون قربانی از آن آنها بود برادر و خواهر، وقتی معرفت راستی را یافتند، وقتی متوجّه شدند مرتکب چه کاری شدهاند، اصلاح را پذیرفتند و آمادهی برداشتن قدمهای لازم بودند.
پطرس به آنها گفت: «توبه کنید و به جهت آمرزش گناهانتان تعمید بگیرید»
یوحنّا گفت که کلمه جسم گردید و در میان ما ساکن شد، آنها خدا را از طریق یک خدمت در یک انسان دیدند.
این راه بازگشت آنها بود، برای این بود که به آنها نشان بدهد که کجا را به خطا رفته بودند، چون کلام راستی به درستی به آنها تعلیم داده نشده بود و آنها نسبت به آن کور بودند.
آنها توبه کردند، ایمان آوردند و تعمید گرفتند، برای چه؟ برای دریافت روحالقدس، برای دریافت تولّد تازه.
این حیات کلام بود که آنها دریافت کردند، قبل از آن، آنها هم مانند دیگران بودند، کاسهها و پیالهها را میشستند و در حفظ سنّتها کوشا بودند.
پولس هم در رسالهی خود به افسسیان میگوید که ما هم در همین وضعیّت بودیم، ولی با دریافت کلام راستی، مهر روحالقدس را دریافت کردیم.
افسسیان 1 : 13
۱۳ و در وی شما نیز چون کلام راستی، یعنی بشارت نجات خود را شنیدید، در وی چون ایمان آوردید، از روح قدوس وعده مختوم شدید.
دقیقاً همان چیزی که پطرس در روز پنطیکاست گفت، شما کلام راستی را شنیدید که به درستی تعلیم داده شد، به آن ایمان آوردید چون جزئی از آن بودید، حالا عطای روحالقدس را یافتهاید و در بدن مسیح مهر شدهاید.
اوّل پطرس 1 : 13 – 14
۱۳ لهذا کمر دلهای خود را ببندید و هشیار شده، امید کامل آن فیضی را که در مکاشفه عیسی مسیح به شما عطا خواهد شد، بدارید. ۱۴ و چون ابنای اطاعت هستید، مشابه مشوید بدان شهواتی که در ایام جهالت میداشتید.
پطرس هم دارد به ما میگوید که در اعمالمان ما فرقی با بقیّه نداشتیم.
عبرانیان 10 : 19 – 21
۱۹ پس ای برادران، چونکه به خون عیسی دلیری داریم تا به مکان اقدس داخل شویم ۲۰از طریق تازه و زنده که آن را بجهت ما از میان پرده یعنی جسم خود مهیا نموده است، ۲۱ و کاهنی بزرگ را بر خانه خدا داریم
توضیح نقش کاهن اعظم در عهد عتیق و مقایسه با امروز.
حالا، برای کسانیکه در جهالت بودند یک حیات داده شد، چگونه؟ از طریق خلق یک اسپرم و یک تخمک، و زمانیکه پسر زاده از باکرهی خدا به بلوغ رسید، شخص خدا در او ساکن شده و جهان را با خویشتن مصالحه داد.
این خدمتی بود که در آن خدا خود را ظاهر ساخت و آنها آن را رد کردند.
اعلام جرم جفرسنویل 63-0707M
۲۲۷ به یاد داشته باشید، آنها افرادی بسیار مذهبی بودند که این کار را کردند. آنها غریبه و بیگانه نبودند. آنان افراد مذهبی آن زمان بودند و این چیزی است که امروز نیز انجام میشود. همان مردم مذهبی، همان مصلوب ساختن، همان اعمال و…
۲۲۸ «آنجا آنها او را مصلوب نمودند.» پس آنها داشتند کلام خدا را که آشکار شده بود، رد نموده واعتقادنامههای خود را بجای آن کلام میپذیرفتند.
۲۲۹ این کاری است که امروز آنها انجام میدهند؟ دقیقاً، آنها امروز همین کار را انجام میدهند. او کلام بود و آنها کلام را رد نمودند. این موضوعی است که نمیخواهم آن را از دست بدهید. او کلام بود و هنگامیکه آنها او را رد نمودند، در حقیقت کلام را رد نمودند و هنگامیکه او را رد نمودند، نهایتاً مصلوبش کردند. و این چیزی است که امروز هم آنها انجام دادهاند، رد نمودن کلام خدا و برگزیدن اعتقادنامههای خویش. عملاً در برابر جماعت خویش عمل روحالقدس را مصلوب نمودهاند.
وقتی کلام جسم پوشید و در بین آنها ساکن شد برای این بود که آنها را نسبت به گناهان سهوی آگاه سازد، ولی آنها آنقدر عاشق اعتقادنامههای انسانی و سنّتهای شستن پیالهها و… بودند که کلام راستی را مصلوب نمودند.
آنها با اینکار حق نخستزادگی خود را فروختند، درست مانند کاریکه عیسو انجام داد.
عبرانیان 12 : 16 – 17
۱۶ مبادا شخصی زانی یا بی مبالات پیدا شود، مانند عیسو که برای طعامی نخستزادگی خود را بفروخت. ۱۷ زیرا میدانید که بعد از آن نیز وقتی که خواست وارث برکت شود مردود گردید (زیرا که جای توبه پیدا ننمود) با آنکه با اشکها در جستجوی آن بکوشید.
حق نخستزادگی برای عیسو هیچ اهمیّتی نداشت، او بیشتر به برکتی که نخستزادگی برایش میآورد علاقهمند بود.
وقتی متوجّه شد که آن برکات را از دست داده با اشکها در صدد توبه برآمد، ولی دیگر فایدهای نداشت چون او قبلاً انتخاب خود را کرده و آن حق را رد کرده بود.
درست مانند کلیساهای این دوره، علاقهی آنها بیشتر به عطایا و برکات روح است تا حیات روح.
آنها خیلی خوب حرف میزنند ولی وقتی میرسد به پذیرش حیات روح، آن را بخاطر عطایای موقّتی رد میکنند.
ثمرهی آن انتخاب چیست؟ آنها مهر خدا را از دست میدهند.
شنیدن، تشخیص دادن و عمل به کلام خدا جفرسنویل 60-0221
135 حال، همه می دانند که مُهر خدا همان حق نخستزادگی است، یعنی تعمید روحالقدس. افسسیان 4 : 30 میگوید که «روح قدّوس خدا را که تا روز رستگاری بدان مختوم شدهاید محزون مسازید» وقتی تولّد تازه یافتند به روحالقدس پر شدند. روحالقدس، تولّد تازه است، این را میدانیم.
کلام گفته شده تخم اصلی است، شماره 2 جفرسنویل 62-0318
38 حالا یادتان باشد، من پنطیکاستی هستم، ولی نه پنطیکاستی از طریق یک فرقه. من با آن مخالفم. من با تجربهی روحانی پنطیکاستی هستم. ما باید… متدیستها پنطیکاستی هستند، باپتیستها پنطیکاستی هستند، کاتولیکها پنطیکاستی هستند، اگر تجربهی پنطیکاستی داشته باشند. نمیتوانید پنطیکاست را تشکیلات کنید، چون این یک تجربه است، این خداست. خدا نمیتواند تشکیلات بشود.
آقایان، میخواهیم عیسی را ببینیم بلومینگتُن 61-0409
E-29 پطرس کلید را در اختیار داشت، این همان موعظهی قابل توجّهی بود که او وعظ کرد، و هر کلیسایی، اهمیّتی نمیدهم که کاتولیک، پروتستان یا هرچیزی باشید، اگر میخواهید مسیحی باشید، باید برگردید به عقب، و اوّلین کلیسایی که خداوند مقرّر فرمود در روز پنطیکاست بود. این یک کلیسای باورمند پنطیکاستی با یک تجربهی پنطیکاستی بود.
کلامی که بهدرستی تعلیم داده شد.
این کلامیکه در پنطیکاست به درستی تعلیم داده شد چه بود؟ او مکاشفهی پسر انسان را موعظه میکند :تو هستی مسیح، پسر خدای زنده»
او چیزیکه پولس یاوهگویی نامید، یعنی عیسی پسر خدا شخص خود خداست یا اینکه یکی از شخصیّتهای تثلیث است را موعظه نمیکند، بلکه دارد مکاشفهای را موعظه میکند که از آسمان دریافت کرده چون بدن خداوند را بدرستی تمییز داده و در جهالت متابعت از شستن پیالهها و ظرفها نیست.
حالا با موعظهی او کسانیکه در گناه سهوی بودند دارند به معرفت راستی میرسند و خون قربانی را میپذیرند، وعده برای آنها چیست؟ تعمید روحالقدس که بیعانهی میراث آنهاست.
اوّل قرنتیان 12 : 13
۱۳ زیرا که جمیع ما به یک روح در یک بدن تعمید یافتیم، خواه یهود، خواه یونانی، خواه غلام، خواه آزاد و همه از یک روح نوشانیده شدیم.
افسسیان 1 : 13
۱۳ و در وی شما نیز چون کلام راستی، یعنی بشارت نجات خود را شنیدید، در وی چون ایمان آوردید، از روح قدوس وعده مختوم شدید.
فرزندخواندگی شماره 1 60-0515E
42 سفر اسرائیل سه مرحله داشت و این سفر هم سه مرحله دارد. چون ما به ایمان عادل شمرده شدهایم. به خداوند عیسی مسیح ایمان آوردهایم و سرزمین مصر را رها کردهایم و از آن خارج شدیم. سپس با قربانی خون او تقدیس شدیم، از گناهانمان شسته شدیم و شدیم مسافران و رهگذران و اعلام کردیم که بدنبال یک سرزمین دیگر هستیم، شهری که خواهد آمد، یک وعده.
43 اسرائیل هم در بیابان همینگونه بود، رهگذر بود و جایی برای آرمیدن نداشت، شبهای پیدرپی سفر میکرد و ستون آتش را دنبال میکرد. ولی سرانجام به سرزمین وعده رسید، جائیکه آرامی یافتند.
44 اینجا جایی است که ایماندار میآید. او ابتدا به این تشخیص میرسد که گناهکار است. سپس، به آب جدا میشود، شستشوی آب، توسط خون و… غسل آب توسّط کلام، با ایمان به خداوند عیسی مسیح. سپس، چون به ایمان عادل شمرده شده، او شریک در خدا و در صلح با اوست، از طریق مسیح، در نام عیسی مسیح تعمید گرفته تا او را در این سفر قرار بدهد. متوجّه میشوید؟ در سفر! سپس میشود مسافر و رهگذر. او در مسیر خویش برای چیست؟ وعدهای که خدا داده است.
در طول هفت دورهی کلیسا، آنها از حقیقت کلام خدا فاصله گرفته بودند، در این فاصله گرفتن ما هم شاهد گناهان سهوی و هم شاهد گناهان عمدی بودیم.
هربار خدا با مقیاسی از کلام که مربوط به آن دوره بود چشمان درک آنها را منوّر نمود.
در دوران لوتر، عادلشمردگی به ایمان حقیقت کلام بود و زمانیکه با آن مواجه شدند، یک انتخاب داشتند، یا آن را میپذیرفتند و یا ان را رد میکردند، اگر ذریّت پیشبرگزیدهی خدا بودند ولی در بدایمانی بودند، حیات کلام را میپذیرفتند و اگر هم نبودند، هربار کلام خدا را رد میکردند.
کلام در هر حالتی که آشکار شده باشد، تعلیم یک انسان نیست بلکه حیات آشکار شدهی خداست. ولی وقتی کلام آشکارا تفسیر شدهی خدا باشد، حالا در هر دورهای که میخواهد باشد، رد کردن آن یعنی رد کردن خود خدا.
مهم نیست که چقدر مدّعی ایمان به خدا باشیم، چقدر خوب به کلام اشراف داشته باشیم، وقتی با کلام اشکار شده روبرو میشویم، رد کردن آن نشاندهندهی فقدان حیات خدایی که مدّعی ایمان به آن هستیم در ماست.
خوب، امروز قربانی کجاست؟ جایی است که حیات خون تقدیم شده برادر و خواهرم،آن حیات هم در کلامی که در این دوره آشکارا تفسیر شده تقدیم شده نه در کلامی مربوط به یک دورهی دیگر.
امروز خدا حیات کلام را به همان ترتیبی و کیفیتی ارائه میکند که در پسر خودش انجام داده بود.
از روز پنطیکاست او بدنی را ساخته که بتواند شخصاً بیاید و در آن ساکن شود، در این دوره، او نازل شده و در بدن عروس ساکن شد.
امروز ما همان حضور شخصی خدای قادر مطلق را در بدن عروس شاهد بودهایم و بعد از شنیدن معرفت راستی، مردم همچنان آن را رد میکنند و درنتیجه دیگر برای آنها قربانی گناهان باقی نیست. این ما را برمیگرداند به آیهی ابتدایی جلسه در عبرانیان باب 6.
عبرانیان 6 : 4 – 6
۴ زیرا آنانی که یک بار منور گشتند و لذت عطای سماوی را چشیدند و شریک روحالقدس گردیدند ۵ و لذت کلام نیکوی خدا و قوات عالم آینده را چشیدند، ۶ اگر بیفتند، محال است که ایشان را بار دیگر برای توبه تازه سازند، در حالتی که پسر خدا را برای خود باز مصلوب میکنند و او را بی حرمت میسازند.
امروز چگونه مرتکب این کار میشوند؟ همانطور که در دوران عیسی انجام دادند یعنی از طریق خادمین، آهائیکه قرار بوده تا کلام راستی را بهدرستی تعلیم بدهند، آنها کسانیهستند که کلام را رد میکنند و قوم را از ان دور میکنند.
اعلام جرم جفرسنویل 63-0707M
۱۱۳- چقدر راحت میتوانم همینجا اعلام جرم کنم. و کسی که حقیقت بودن آن را میداند، یعنی حقیقت بودن این کلام را، با آن مصالحه کند، تا در برابر تشکیلات حفظ ظاهر کند. من حق دارم تا براساس کلام خدا، آنها را محکوم نمایم. درست است.
۱۱۴- توجّه کنید، «آنها»، پرستندگان، مردانی که در انتظار وعده بودند، مردانی که در انتظار آن بودند و در خلال سالها و اعصار، به جز آن مدرسهی دینی هیچ کاری نداشتند. ولی آنها بر طبق تعالیم آن مدرسهی دینی، کلام خدا را تعلیم داده بودند و همان حقیقت کلام را گم کرده بودند. «آنها» کاهنان و خادمان آن روز، «آنجا» در مراکزشان، «آنها» خادمان آن روز، داشتند همان خدا را میکشتند، همان برّه را. داشتند همان خدایی را میکشتند که مدّعی پرستش او بودند.
۱۱۵- و امروز من برعلیه آن دسته از خادمینی که در تعالیم و فرقههایشان، درحال مصلوب نمودن همان خدایی برای مردم هستند که مدّعی دوست داشتن و خدمت به او هستند، اعلام جرم میکنم. من این خادمان را به نام عیسی مسیح، براساس تعالیمشان که ادّعا میکنند «دوران معجزات گذشته است» و اینکه «تعمید به نام عیسی مسیح معتبر و درست نیست» محکوم میکنم. براساس هریک از این تعالیم که جایگزین کلام خدا نمودهاند، و خون عیسی مسیح بدلیل مصلوب شدن دوباره در دستان ایشان است، آنها را محکوم میکنم و گناهکارند. آنها در برابر عموم درحال مصلوب نمودن مسیح هستند و دارند چیزی را از آنها میگیرند، که قرار بوده است به آنها بدهند. و برای محبوبیّت، یک تعلیم کلیسایی را جایگزین آن نمودهاند.
واقعاً غمانگیز است که امروز میبینی که این دیگر فرقهها نیستند بلکه دقیقاً در داخل خود مثلا «پیغام» است.
همان چیزی که خداوندمان عیسی در آن دوران گفت امروز هم صادق است.
یوحنّا 15 : 22
۲۲ اگر نیامده بودم و به ایشان تکلم نکرده، گناه نمیداشتند؛ و اما الآن عذری برای گناه خود ندارند.
خدا در این دوره شخصاً نازل شد و از طریق نبی اثبات شدهی خود با ما تکلّم کرد، این خود خدا بود که بر طبق اول تسالونیکیان با ما تکلّم کرد، اگر خود خدا نازل شده و تکلّم کرده، فکر میکنید که نیاز به من و شما دارد که او را اصلاح کنیم؟
قبلاً بارها به این موضوع پرداختهایم که کلیسای امّتها بر خلاف یهودیان دارای یک بازهی زمانی خاص نبود، بلکه به ما یک آیت و نشانه داده شده و آن هم پسر انسان است.
اگر در بدایمانی بودهایم با شنیدن آواز خدا باید راهمان را پیدا کنیم ولی اگر ان را رد کرده و بدنبال یاوهگوییهای مثلاً خادمینی هستیم که تنها هدفشان از موعظهی انجیل کشیدن شاگردان بدنبال خویش است دیگر تکلیف مشخّص است.
اگر فرزند خدا باشید جانتان را برمیدارید و از آنجا به آغوش کلام پناه میبرید. اگر هم نیستید که همانجا بمانید و در مصیبتهای ایشان شریک باشید.
ولی بعنوان برادر کوچکترتان توصیّه میکنم که مانند غزال از دست شکارچی فرار کنید.
خدا به شما برکت بدهد.