برگزیدگان

اعداد

ترجمه قدیم

باب ۱

سرشماری اول

۱ و در روز اول ماه دوم از سال دوم از بیرون آمدن ایشان از زمین مصر، خداوند در بیابان سینا در خیمة اجتماع موسی را خطاب کرده، گفت: ۲ «حساب تمامی جماعت بنی اسرائیل را برحسب قبایل و خاندان آبای ایشان، به شمارة اسم‌های همة ذکوران موافق سرهای ایشان بگیرید. ۳ از بیست ساله و زیاده، هر که از اسرائیل به جنگ بیرون می‌رود، تو و هارون ایشان را برحسب افواج ایشان بشمارید. ۴ و همراه شما یک نفر از هر سبط باشد که هر یک رئیس خاندان آبایش باشد. ۵ و اسم‌های کسانی که با شما باید بایستند، این است: از رؤبین، الیصوربن شَدَیئور. ۶ و از شمعون، شِلومیئیل بن صوریشَدّای. ۷ و از یهودا، نَحشون بن عمیناداب. ۸ و از یساکار، نَتَنائیل بن صوغَر. ۹ و از زَبولون، اَلیاب بن حِیلون. ۱۰ و از بنی یوسف: از اَفرایم، اَلیشَمَع بن عَمّیهود. و از مَنَسّی، جَملیئیل بن فَدَهْصور. ۱۱ از بنیامین، اَبیدان بن جِدعونی. ۱۲ و از دان، اَخیعَزَر بن عَمّیشَدّای. ۱۳ و از اشیر، فَجْعیئیل بن عُکران. ۱۴ و از جاد، اَلیاساف بن دَعوئیل. ۱۵ و از نَفتالی، اَخیرَع بن عینان.» ۱۶ اینانند دعوت شدگان جماعت و سروران اسباط آبای ایشان، و رؤسای هزاره‌های اسرائیل. ۱۷ و موسی و هارون این کسان را که به نام، معین شدند، گرفتند. ۱۸ و در روز اول ماه دوم، تمامی جماعت را جمع کرده، نسب نامه‌های ایشان را برحسب قبایل و خاندان آبای ایشان، به شمارة اسم‌ها از بیست ساله و بالاتر موافق سرهای ایشان خواندند. ۱۹ چنانکه خداوند موسی را امر فرموده بود، ایشان را در بیابان سینا بشمرد.
۲۰ و اما انساب بنی رؤبین نخست زادة اسرائیل، برحسب قبایل و خاندان آبای ایشان، موافق نامها و سرهای ایشان این بود: هر ذکور از بیست ساله و بالاتر، جمیع کسانی که برای جنگ بیرون می‌رفتند. ۲۱ شمرده شدگان ایشان از سبط رؤبین، چهل و شش هزار و پانصد نفر بودند. ۲۲ و انساب بنی شمعون برحسب قبایل و خاندان آبای ایشان، کسانی که از ایشان شمرده شدند، موافق شمارة اسم‌ها و سرهای ایشان این بود: هر ذکور از بیست ساله و بالاتر، هر که برای جنگ بیرون می‌رفت. ۲۳ شمرده شدگان ایشان از سبط شمعون، پنجاه و نه هزار و سیصد نفر بودند. ۲۴ و انساب بنی جاد برحسب قبایل و خاندان آبای ایشان، موافق شمارة اسم‌ها، از بیست ساله و بالاتر، هر که برای جنگ بیرون می‌رفت. ۲۵ شمرده شدگان ایشان از سبط جاد، چهل و پنج هزار و ششصد و پنجاه نفر بودند. ۲۶ و انساب بنی یهودا برحسب قبایل و خاندان آبای ایشان، موافق شمارة اسم‌ها از بیست ساله و بالاتر، هر که برای جنگ بیرون می‌رفت. ۲۷ شمرده شدگان ایشان از سبط یهودا، هفتاد و چهار هزار و شش صد نفر بودند. ۲۸ و انساب بنی یسّاکار برحسب قبایل و خاندان آبای ایشان، موافق شمارة اسم‌ها از بیست ساله و بالاتر، هر که برای جنگ بیرون می‌رفت. ۲۹ شمرده شدگان ایشان از سبط یسّاکار، پنجاه و چهار هزار و چهارصد نفر بودند.
۳۰ و انساب بنی زبولون برحسب قبایل و خاندان آبای ایشان، موافق شمارة اسم‌ها از بیست ساله و بالاتر، هر که برای جنگ بیرون می‌رفت. ۳۱ شمرده شدگان ایشان از سبط زبولون پنجاه و هفت هزار و چهارصد نفر بودند. ۳۲ و انساب بنی یوسف از بنی اَفرایم برحسب قبایل و خاندان آبای ایشان، موافق شمارة اسم‌ها از بیست ساله و بالاتر، هر که برای جنگ بیرون می‌رفت. ۳۳ شمرده شدگان ایشان از سبط اَفرایم، چهل هزار و پانصد نفر بودند. ۳۴ و انساب بنی مَنَسّی برحسب قبایل و خاندان آبای ایشان، موافق شمارة اسم‌ها، از بیست ساله و بالاتر، هر که برای جنگ بیرون می‌رفت. ۳۵ شمرده شدگان ایشان از سبط منسی، سی و دو هزار و دویست نفر بودند. ۳۶ و انساب بنی بنیامین برحسب قبایل و خاندان آبای ایشان، موافق شمارة اسم‌ها، از بیست ساله و بالاتر، هر که برای جنگ بیرون می‌رفت. ۳۷ شمرده شدگان ایشان از سبط بنیامین، سی و پنج هزار و چهارصد نفر بودند. ۳۸ و انساب بنی دان برحسب قبایل و خاندان آبای ایشان، موافق شمارة اسم‌ها از بیست ساله و بالاتر، هر که برای جنگ می‌رفت. ۳۹ شمرده شدگان ایشان از سبط دان، شصت و دو هزار و هفتصد نفر بودند. ۴۰ و انساب بنی اَشیر برحسب قبایل و خاندان آبای ایشان، موافق شمارة اسم‌ها از بیست ساله و بالاتر، هر که برای جنگ بیرون می‌رفت. ۴۱ شمرده شدگان ایشان از سبط اَشیر، چهل و یک هزار و پانصد نفر بودند.
۴۲ و انساب بنی نَفْتالی برحسب قبایل و خاندان آبای ایشان، موافق شمارة اسم‌ها از بیست ساله و بالاتر، هر که برای جنگ بیرون می‌رفت. ۴۳ شمرده شدگان ایشان از سبط نَفْتالی، پنجاه و سه هزار و پانصد نفر بودند. ۴۴ اینانند شمرده شدگانی که موسی و هارون با دوازده نفر از سروران اسرائیل، که یک نفر برای هر خاندان آبای ایشان بود، شمردند. ۴۵ و تمامی شمرده شدگان بنی اسرائیل برحسب خاندان آبای ایشان، از بیست ساله و بالاتر، هر کس از اسرائیل که برای جنگ بیرون می‌رفت. ۴۶ همة شمرده شدگان، ششصد و سه هزار و پانصد و پنجاه نفر بودند. ۴۷ اما لاویان برحسب سبط آبای ایشان در میان آنها شمرده نشدند. ۴۸ زیرا خداوند موسی را خطاب کرده، گفت: ۴۹ «اما سبط لاوی را مشمار و حساب ایشان را در میان بنی اسرائیل مگیر. ۵۰ لیکن لاویان را بر مسکن شهادت و تمامی اسبابش و بر هر چه علاقه به آن دارد بگمار، و ایشان مسکن و تمامی اسبابش را بردارند، و ایشان آن را خدمت نمایند و به اطراف مسکن خیمه زنند. ۵۱ و چون مسکن روانه شود لاویان آن را پایین بیاورند، و چون مسکن افراشته شود لاویان آن را برپا نمایند، و غریبی که نزدیک آن آید، کشته شود. ۵۲ و بنی اسرائیل هر کس در محلة خود و هر کس نزد عَلَم خویش برحسب افواج خود، خیمه زنند. ۵۳ و لاویان به اطراف مسکن شهادت خیمه زنند، مبادا غضب بر جماعت بنی اسرائیل بشود، و لاویان شعائر مسکن شهادت را نگاه دارند.» ۵۴ پس بنی اسرائیل چنین کردند، و برحسب آنچه خداوند موسی را امر فرموده بود، به عمل آوردند.

 آیات مشابه ……….

۱: ۱-۴۶ ← اعداد ۲۶: ۱-۵۱

باب ۲

ترتیب قرارگیری اسباط    

 ۱ و خداوند موسی و هارون را خطاب کرده، گفت:  ۲ «هر کس از بنی اسرائیل نزد عَلَم و نشان خاندان آبای خویش خیمه زند، در برابر و اطراف خیمة اجتماع خیمه زنند.  ۳ و به جانب مشرق به سوی طلوع آفتاب اهل عَلَمِ محَلّة یهُودا برحسب افواج خود خیمه زنند، و رئیس بنی یهودا نَحشُون بن عَمّیناداب باشد.  ۴ و فوج او که از ایشان شمرده شدند هفتاد و چهار هزار و ششصد نفر بودند.  ۵ و سبط یسّاکار در پهلوی او خیمه زنند، و رئیس بنی یسّاکار نَتنائیل بن صوغر باشد.  ۶ و فوج او که از ایشان شمرده شدند پنجاه و چهار هزار و چهارصد نفر بودند.  ۷ و سبط زبولون و رئیس بنی زبولون اَلیآب بن حِیلون باشد.  ۸ و فوج او که از ایشان شمرده شدند، پنجاه و هفت هزار و چهارصد نفر بودند.  ۹ جمیع شمرده شدگان محلة یهودا برحسب افواج ایشان صد و هشتاد و شش هزار و چهارصد نفر بودند. و ایشان اول کوچ کنند.   ۱۰ و بر جانب جنوب، عَلَم محلة رَؤبین برحسب افواج ایشان باشد، و رئیس بنی رؤبین اَلیصور بن شَدَیئُور باشد.  ۱۱ و فوج او که از ایشان شمرده شدند چهل و شش هزار و پانصد نفر بودند.  ۱۲ و در پهلوی او سبط شَمعون خیمه زنند و رئیس بنی شَمعون شلومیئیل بن صوریشَدّای باشد.  ۱۳ و فوج او که از ایشان شمرده شدند، پنجاه و نه هزار و سیصد نفر بودند.  ۱۴ و سبط جاد و رئیس بنی جاد اَلیاساف بن رَعُوْئیل باشد.  ۱۵ و فوج او که از ایشان شمرده شدند، چهل و پنج هزار و ششصد و پنجاه نفر بودند.  ۱۶ جمیع شمرده شدگان محلة رؤبین برحسب افواج ایشان صد و پنجاه و یک هزار و چهارصد و پنجاه نفر بودند و ایشان دوم کوچ کنند.   ۱۷ و بعد از آن خیمة اجتماع با محلة لاویان در میان محله‌ها کوچ کند، چنانکه خیمه می‌زنند، همچنان هر کس در جای خود نزد عَلَمهای خویش کوچ کنند.   ۱۸ و به طرف مغرب، عَلَم محلة اَفرایم برحسب افواج ایشان و رئیس بنی اَفرایم، الیشَمَع بن عَمّیهود باشد.  ۱۹ و فوج او که از ایشان شمرده شدند، چهل هزار و پانصد نفر بودند.  ۲۰ و در پهلوی او سبط مَنَسّی، و رئیس بنی مَنَسّی جَمْلیئیل بن فَدَهْصور باشد.  ۲۱ و فوج او که از ایشان شمرده شدند، سی و دو هزار و دویست نفر بودند.  ۲۲ و سبط بنیامین و رئیس بنی بنیامین، اَبیدان بن جِدعونی باشد.  ۲۳ و فوج او که از ایشان شمرده شدند، سی و پنج هزار و چهارصد نفر بودند.  ۲۴ جمیع شمرده شدگان محلة اَفرایم برحسب افواج ایشان، صد و هشت هزار و یکصد نفر بودند، و ایشان سوم کوچ کنند.  
۲۵
 و به طرف شمال، عَلَم محلة دان، برحسب افواج ایشان، و رئیس بنی دان اَخیعَزَر بن عَمّیشَدّای باشد.  ۲۶ و فوج او که از ایشان شمرده شدند، شصت و دو هزار و هفت صد نفر بودند.  ۲۷ و در پهلوی ایشان سبط اَشیر خیمه زنند، و رئیس بنی اَشیر فَجْعیئیل بن عُکران باشد.  ۲۸ و فوج او که از ایشان شمرده شدند، چهل و یک هزار و پانصد نفر بودند.  ۲۹ و سبط نَفْتالی و رئیس بنی نَفْتالی اَخیرَع بن عِینان باشد.  ۳۰ و فوج او که از ایشان شمرده شدند، پنجاه و سه هزار و چهارصد نفر بودند.  ۳۱ جمیع شمرده شدگان محلة دان، صد و پنجاه و هفت هزار و ششصد نفر بودند. ایشان نزد عَلَمهای خود در عقب کوچ کنند.»  
۳۲
 اینانند شمرده شدگان بنی اسرائیل برحسب خاندان آبای ایشان، جمیع شمرده شدگان محله‌ها موافق افواج ایشان شش صد و سه هزار و پانصد و پنجاه نفر بودند.  ۳۳ اما لاویان چنانکه خداوند به موسی امر فرموده بود، در میان بنی اسرائیل شمرده نشدند.  
۳۴
 و بنی اسرائیل موافق هر چه خداوند به موسی امر فرموده بود، عمل نمودند، به اینطور نزد علمهای خود خیمه می‌زدند و به اینطور هر کس برحسب قبایل خود با خاندان آبای خود کوچ می‌کردند.

باب ۳

لاویان    

 ۱ این است اَنساب هارون و موسی در روزی که خداوند در کوه سینا با موسی متکلم شد.  ۲ و نامهای پسران هارون این است: نخست زاده‌اش ناداب و اَبیهو و اَلْعازار و ایتامار.  ۳ این است نامهای پسران هارون کهنه که مسح شده بودند که ایشان را برای کهانت تخصیص نمود.  ۴ اما ناداب و اَبیهو در حضور خداوند مردند، هنگامی که ایشان در بیابان سینا آتش غریب به حضور خداوند گذرانیدند، و ایشان را پسری نبود و اَلعازار و ایتامار به حضور پدر خود هارون، کهانت می‌نمودند.   ۵ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:  ۶ «سبط لاوی را نزدیک آورده، ایشان را پیش هارون کاهن حاضر کن تا او را خدمت نمایند.  ۷ و ایشان شعائر او و شعائر تمامی جماعت را پیش خیمة اجتماع نگاه داشته، خدمت مسکن را بجا آورند.  ۸ و جمیع اسباب خیمة اجتماع و شعائر بنی اسرائیل را نگاه داشته، خدمت مسکن را بجا آورند.  ۹ و لاویان را به هارون و پسرانش بده، زیرا که ایشان از جانب بنی اسرائیل بالکل به وی داده شده‌اند.  ۱۰ و هارون و پسرانش را تعیین نما تا کهانت خود را بجا بیاورند، و غریبی که نزدیک آید، کشته شود.»   ۱۱ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت  ۱۲ که «اینک من لاویان را از میان بنی اسرائیل، به عوض هر نخست زاده‌ای از بنی اسرائیل که رَحِم را بگشاید گرفته‌ام، پس لاویان از آن من می‌باشند.  ۱۳ زیرا جمیع نخست زادگان از آنِ منند، و در روزی که همة نخست زادگان زمین مصر را کشتم، جمیع نخست زادگان اسرائیل را خواه از انسان و خواه از بهایم برای خود تقدیس نمودم، پس از آن من می‌باشند. من یهوه هستم.»   ۱۴ و خداوند موسی را در بیابان سینا خطاب کرده، گفت:  ۱۵ «بنی لاوی را برحسب خاندان آبا و قبایل ایشان بشمار، هر ذکور ایشان را از یک ماهه و زیاده بشمار.»  ۱۶ پس موسی برحسب قول خداوند چنانکه مأمور شد، ایشان را شمرد.  ۱۷ و پسران لاوی موافق نامهای ایشان اینانند: جَرشون و قَهات و مَراری.  ۱۸ و نامهای بنی جَرْشون برحسب قبایل ایشان این است: لِبْنی و شِمْعی.  ۱۹ و پسران قَهات برحسب قبایل ایشان: عَمرام و یصْهار و حَبرون و عُزّیئیل.  ۲۰ و پسران مَراری برحسب قبایل ایشان: مَحْلی و موشی بودند. اینانند قبایـل لاویان برحسب خاندان آبای ایشان.   ۲۱ و از جَرشون، قبیلة لِبْنی و قبیلة شِمْعی. اینانند قبایل جَرشونیان.  ۲۲ و شمرده شدگان ایشان به شمارة همة ذکوران از یک ماهه و بالاتر، شمرده شدگان ایشان هفت هزار و پانصد نفر بودند.  ۲۳ و قبایل جَرشونیان در عقب مسکن، به طرف مغرب خیمه زنند.  ۲۴ و سَروَر خاندان آبای جَرشونیان، اَلیاساف بن لایل باشد.  ۲۵ و ودیعت بنی جَرشون در خیمة اجتماع، مسکن و خیمه و پوشش آن و پردة دروازة خیمة اجتماع باشد.  ۲۶ و تجیرهای صحن و پردة دروازة صحن که پیش روی مسکن و به اطراف مذبح است و طنابهایش با هر خدمت آنها.   ۲۷ و از قَهات، قبیلة عَمرامیان و قبیلة یصهاریان و قبیلة حَبْرونیان و قبیلة عُزّیئیلیان، اینانند قبایل قَهاتیان.  ۲۸ به شمارة همة ذکوران از یک ماهه و بالاتر، هشت هزار و شش صد نفر بودند که ودیعت قدس را نگاه می‌داشتند.  ۲۹ و قبایل بنی قَهات به طرف جنوب مسکن، خیمه بزنند.  ۳۰ و سَروَر خاندان آبای قبایل قَهاتیان، اَلیاصافان بن عُزّیئیل باشد.  ۳۱ و ودیعت ایشان تابوت و میز و شمعدان و مذبح‌ها و اسباب قدس که با آنها خدمت می‌کنند، و حجاب و هر خدمت آن باشد.  ۳۲ و سرور سروران لاویان، اَلعازار بن هارونِ کاهن باشد، و نظارتِ نگهبانانِ خدمتِ قدس، او را خواهد بود.   ۳۳ و از مَراری، قبیلة مَحَلیان و قبیلة موشیان؛ اینانند قبایل مَراری.  ۳۴ و شمرده شدگان ایشان و شمارة همة ذکوران از یک ماهه و بالاتر، شش هزار و دویست نفر بودند.  ۳۵ و سرور خاندان آبای قبایل مَراری، صوریئیل بن ابیحایل باشد و ایشان به طرف شمالی مسکن، خیمه بزنند.  ۳۶ و ودیعت معین بنی مَراری، تختهای مسکن و پشت بندهایش و ستونهایش و پایه‌هایش و تمامی اسبابش با تمامی خدمتش باشد.  ۳۷ و ستونهای اطراف صحن و پایه‌های آنها و میخها و طنابهای آنها.   ۳۸ و پیش مسکن به طرف مشرق و پیش روی خیمة اجتماع به طرف طلوع شمس، موسی و هارون و پسرانش خیمه بزنند و نگاهبانی قدس را و نگاهبانی بنی اسرائیل را بدارند. و هر غریبی که نزدیک آید، کشته شود.  ۳۹ و جمیع شمرده شدگان لاویان که موسی و هارون ایشان را برحسب قبایل ایشان و فرمان خداوند شمردند، همة ذکوران از یک ماهه و بالاتر، بیست و دو هزار نفر بودند.   ۴۰ و خداوند به موسی گفت: «جمیع نخست زادگان نرینة بنی اسرائیل را از یک ماهه و بالاتر بشمار، و حساب نامهای ایشان را بگیر.  ۴۱ و لاویان را به عوض همة نخست زادگان بنی اسرائیل برای من که یهوه هستم بگیر، و بهایم لاویان را به عوض همة نخست زادگان بهایم بنی اسرائیل.»   ۴۲ پس موسی چنانکه خداوند او را امر فرموده بود، همة نخست زادگان بنی اسرائیل را شمرد.  ۴۳ و جمیع نخست زادگان نرینه، برحسب شمارة اسم‌های شمرده شدگان ایشان از یک ماهه و بالاتر، بیست و دو هزار و دویست و هفتاد و سه نفر بودند.   ۴۴ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:  ۴۵ «لاویان را به عوض جمیع نخست زادگان بنی اسرائیل، و بهایم لاویان را به عوض بهایم ایشان بگیر، و لاویان از آن من خواهند بود. من یهوه هستم.  ۴۶ و اما دربارة فدیة دویست و هفتاد و سه نفر از نخست زادگان بنی اسرائیل که بر لاویان زیاده‌اند،  ۴۷ پنج مثقال برای هر سَری بگیر، آن را موافق مثقال قدس که بیست جیره یک مثقال باشد، بگیر.  ۴۸ و نقد فدیة آنانی که از ایشان زیاده‌اند به هارون و پسرانش بده.»   ۴۹ پس موسی نقد فدیه را از آنانی که زیاده بودند، بر کسانی که لاویان فدیة آنها شده بودند، گرفت.  ۵۰ و از نخست زادگان بنی اسرائیل نقد را که هزار و سیصد و شصت و پنج مثقال موافق مثقال قدس باشد، گرفت.  ۵۱ و موسی نقد فدیه را برحسب قول خداوند چنانکه خداوند موسی را امر فرموده بود، به هارون و پسرانش داد.

 آیات مشابه ……….

۳: ۲ ← اعداد ۲۶: ۶۰

۳: ۴ ← لاویان ۱۰: ۱-۲؛ اعداد ۲۶: ۶۱
۳: ۱۳ ← خروج ۱۳: ۲

باب ۴

بنی قهات    

 ۱ و خداوند موسی و هارون را خطاب کرده، گفت:  ۲ «حساب بنی قَهات را از میان بنی لاوی برحسب قبایل و خاندان آبای ایشان بگیر.  ۳ از سی ساله و بالاتر تا پنجاه ساله، هر که داخل خدمت شود تا در خیمة اجتماع کار کند.  ۴ «و خدمت بنی قَهات در خیمة اجتماع، کار قدس الاقداس باشد.   ۵ و هنگامی که اردو کوچ می‌کند هارون و پسرانش داخل شده، پوشش حجاب را پایین بیاورند، و تابوت شهادت را به آن بپوشانند.  ۶ و بر آن پوششِ پوستِ خزِ آبی بگذارند و جامه‌ای که تمام آن لاجوردی باشد بالای آن پهن نموده، چوب دستهایش را بگذرانند.   ۷ «و بر میز نانِ تَقْدِمِه، جامة لاجوردی بگسترانند و بر آن، بشقابها و قاشقها و کاسه‌ها و پیاله‌های ریختنی را بگذارنند و نان دائمی بر آن باشد.  ۸ و جامة قرمز بر آنها گسترانیده، آن را به پوشش پوست خز بپوشانند و چوبدستهایش را بگذرانند.  
۹ «و جامة لاجوردی گرفته، شمعدان روشنایی و چراغهایش و گُلگیرهایش و سینی‌هایش و تمامی ظروف روغنش را که به آنها خدمتش می‌کنند بپوشانند،  ۱۰ و آن را و همة اسبابش را در پوشش پوست خز گذارده، بر چوب دستی بگذارند.   ۱۱ «و بر مذبح زرین، جامة لاجوردی گسترانیده، آن را به پوشش پوست خز بپوشانند، و چوبدستهایش را بگذرانند.   ۱۲ «و تمامی اسباب خدمت را که به آنها در قدس خدمت می‌کنند گرفته، آنها را در جامة لاجوردی بگذارند، و آنها را به پوشش پوست خز پوشانیده، بر چوبدست بنهند.   ۱۳ «و مذبح را از خاکستر خالی کرده، جامة ارغوانی بر آن بگسترانند.  ۱۴ و جمیع اسبابش را که به آنها خدمت آن را می‌کنند یعنی مِجْمَرها و چنگالها و خاک اندازها و کاسه‌ها، همة اسباب مذبح را بر روی آن بنهند، و بر آن پوشش، پوست خز گسترانیده، چوب دستهایش را بگذرانند.   ۱۵ «و چون هارون و پسرانش در هنگام کوچ کردن اردو، از پوشانیدن قدس و تمامی اسباب قدس فارغ شوند، بعد از آن پسران قَهات برای برداشتن آن بیایند، اما قدس را لمس ننمایند مبادا بمیرند، این چیزها از خیمة اجتماع حمل بنی قهات می‌باشد.   ۱۶ «و ودیعت اَلعازار بن هارون کاهن، روغن بجهت روشنایی و بخور خوشبو و هدیة آردی دائمی و روغن مسح و نظارت تمامی مسکن می‌باشد، با هر آنچه در آن است، خواه از قدس و خواه از اسبابش.»   ۱۷ و خداوند موسی و هارون را خطاب کرده، گفت:  ۱۸ «سبط قبایل قَهاتیان را از میان لاویان منقطع مسازید.  ۱۹ بلکه با ایشان چنین رفتار نمایید تا چون به قدس الاقداس نزدیک آیند، زنده بمانند و نمیرند. هارون و پسرانش داخل آن بشوند، و هر یک از ایشان را به خدمت و حمل خود بگمارند.  ۲۰ و اما ایشان بجهت دیدن قدس لحظه‌ای هم داخل نشوند، مبادا بمیرند.»

  بنی جرشون    

 ۲۱ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:  ۲۲ «حساب بنی جَرشون را نیز برحسب خاندان آبا و قبایل ایشان بگیر.  ۲۳ از سی ساله و بالاتر تا پنجاه ساله ایشان را بشمار، هر که داخل شود تا در خیمة اجتماع به شغل بپردازد و خدمت بنماید.   ۲۴ «این است خدمت قبایل بنی جرشون در خدمت گذاری و حمل،  ۲۵ که تجیرهای مسکن و خیمة اجتماع را با پوشش آن و پوشش پوست خز که بر بالای آن است، و پردة دروازة خیمة اجتماع را بردارند.  ۲۶ و تجیرهای صحن و پردة مدخل دروازة صحن، که پیش مسکن و به اطراف مذبح است، و طنابهای آنها و همة اسباب خدمت آنها و هر چه به آنها باید کرده شود، ایشان بکنند.  ۲۷ و تمامی خدمت بنی جَرشون در هر حمل و خدمت ایشان، به فرمان هارون و پسران او بشود، و جمیع حملهای ایشان را بر ایشان ودیعت گذارید.  ۲۸ این است خدمت قبایل بنی جَرشون در خیمة اجتماع. و نظارت ایشان به دست ایتاماربن هارون کاهن باشد.

  بنی مراری    

 ۲۹ «و بنی مَراری را برحسب قبایل و خاندان آبای ایشان بشمار.  ۳۰ از سی ساله و بالاتر تا پنجاه ساله هر که به خدمت داخل شود، تا کار خیمة اجتماع را بنماید. ایشان را بشمار.  ۳۱ این است ودیعت حمل ایشان، در تمامی خدمت ایشان در خیمة اجتماع، تختهای مسکن و پشت بندهایش و ستونهایش و پایه‌هایش  ۳۲ و ستونهای اطراف صحن و پایه‌های آنها و میخهای آنها و طنابهای آنها با همة اسباب آنها، و تمامی خدمت آنها، پس اسباب ودیعت حمل ایشان را به نامها حساب کنید.  ۳۳ این است خدمت قبایل بنی مَراری در تمامی خدمت ایشان در خیمة اجتماع، زیر دست ایتامار بن هارونِ کاهن.»  
۳۴ و موسی و هارون و سروران جماعت، بنی قهات را برحسب قبایل و خاندان آبای ایشان شمردند.  ۳۵ از سی ساله و بالاتر تا پنجاه ساله هر که به خدمت داخل می‌شد تا در خیمة اجتماع مشغول شود.  ۳۶ و شمرده شدگان ایشان برحسب قبایل ایشان، دو هزار و هفتصد و پنجاه نفر بودند.  ۳۷ اینانند شمرده شدگان قبایل قَهاتیان، هر که در خیمة اجتماع کار می‌کرد که موسی و هارون ایشان را برحسب آنچه خداوند به واسطة موسی فرموده بود، شمردند.   ۳۸ و شمرده شدگان بنی جَرشون برحسب قبایل و خاندان آبای ایشان،  ۳۹ از سی ساله و بالاتر تا پنجاه ساله، هر که به خدمت داخل می‌شد تا در خیمة اجتماع کار کند.  ۴۰ و شمرده شدگان ایشان برحسب قبایل و خاندان آبای ایشان، دو هزار و ششصد و سی نفر بودند.  ۴۱ اینانند شمرده شدگان قبایل بنی جَرشون، هر که در خیمة اجتماع کار می‌کرد که موسی و هارون ایشان را برحسب فرمان خداوند شمردند.   ۴۲ و شمرده شدگان قبایل بنی مَراری برحسب قبایل و خاندان آبای ایشان،  ۴۳ از سی ساله و بالاتر تا پنجاه ساله، هر که به خدمت داخل می‌شد تا در خیمة اجتماع کار کند.  ۴۴ و شمرده شدگان ایشان برحسب قبایل ایشان سه هزار و دویست نفر بودند.  ۴۵ اینانند شمرده شدگان قبایل بنی مراری که موسی و هارون ایشان را برحسب آنچه خداوند به واسطة موسی فرموده بود، شمردند.   ۴۶ جمیع شمرده شدگان لاویان که موسی و هارون و سروران اسرائیل ایشان را برحسب قبایل و خاندان آبای ایشان شمردند،  ۴۷ از سی ساله و بالاتر تا پنجاه ساله هر که داخل می‌شد تا کار خدمت و کار حملها را در خیمة اجتماع بکند.  ۴۸ شمرده شدگان ایشان هشت هزار و پانصد و هشتاد نفر بودند،  ۴۹ برحسب فرمان خداوند به توسط موسی، هر کس موافق خدمتش و حملش شمرده شد. و چنانکه خداوند موسی را امر فرموده بود، او ایشان را شمرد.

باب ۵

تطهیر اردوگاه

۱ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت: ۲ «بنی اسرائیل را امر فرما که مبروص را و هر که جریان دارد و هر که از مَیتَه نجس شود، از اردو اخراج کنند. ۳ خواه مرد و خواه زن، ایشان را اخراج نمایید؛ بیرون از اردو ایشان را اخراج نمایید، تا اردوی خود را جایی که من در میان ایشان ساکن هستم، نجس نسازند.» ۴ و بنی اسرائیل چنین کردند، و آن کسان را بیرون از اردو اخراج کردند. چنانکه خداوند به موسی گفته بود، بنی اسرائیل به آن طور عمل نمودند.

جبران جرم

۵ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت: ۶ «بنی اسرائیل را بگو: هرگاه مردی یا زنی به هر کدام از جمیع گناهان انسان مرتکب شده، به خداوند خیانت ورزد، و آن شخص مجرم شود، ۷ آنگاه گناهی را که کرده است اعتراف بنماید، و اصل جرم خود را رد نماید، و خمس آن را بر آن مزید کرده، به کسی که بر او جرم نموده است، بدهد. ۸ و اگر آن کس را ولیای نباشد که دیة جرم به او داده شود، آنگاه دیة جرمی که برای خداوند داده می‌شود، از آن کاهن خواهد بود، علاوه بر قوچ کفاره که به آن دربارة وی کفاره می‌شود. ۹ و هر هدیة افراشتنی از همة موقوفات بنی اسرائیل که نزد کاهن می‌آورند، از آن او باشد. ۱۰ و موقوفات هر کس از آن او خواهد بود، و هر چه که کسی به کاهن بدهد، از آن او باشد.»

خیانت زن شوهردار

۱۱ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت: ۱۲ «بنی اسرائیل را خطاب کرده، به ایشان بگو: هرگاه زن کسی از او برگشته، به وی خیانت ورزد، ۱۳ و مردی دیگر با او همبستر شود، و این از چشمان شوهرش پوشیده و مستور باشد، آن زن نجس می‌باشد. و اگر بر او شاهدی نباشد و در عین فعل گرفتار نشود، ۱۴ و روح غیرت بر او بیاید و به زن خود غیور شود، و آن زن نجس شده باشد، یا روح غیرت بر او بیاید و به زن خود غیور شود، و آن زن نجس نشده باشد، ۱۵ پس آن مرد زن خود را نزد کاهن بیاورد، و بجهت او برای هدیه، یک عشر ایفة آرد جوین بیاورد، و روغن بر آن نریزد، و کندر بر آن ننهد، زیرا که هدیة غیرت است و هدیة یادگار، که گناه را بیاد می‌آورد. ۱۶ «و کاهن او را نزدیک آورده، به حضور خداوند برپا دارد. ۱۷ و کاهن آب مقدس در ظرف سفالین بگیرد، و کاهن قدری از غباری که بر زمین مسکن باشد گرفته، بر آب بپاشد. ۱۸ و کاهن زن را به حضور خداوند برپا داشته، موی سر او را باز کند و هدیة یادگار را که هدیة غیرت باشد بر دست آن زن بگذارد، و آب تلخ لعنت بر دست کاهن باشد. ۱۹ و کاهن به زن قسم داده، به وی بگوید: اگر کسی با تو همبستر نشده، و اگر بسوی نجاست به کسی غیر از شوهر خود برنگشته‌ای، پس از این آب تلخ لعنت مبرا شوی. ۲۰ و لیکن اگر به غیر از شوهر خود برگشته، نجس شده‌ای، و کسی غیر از شوهرت با تو همبستر شده است، ۲۱ آنگاه کاهن زن را قسم لعنت بدهد و کاهن به زن بگوید: خداوند تو را در میان قومت مورد لعنت و قسم بسازد به اینکه خداوند ران تو را ساقط و شکم تو را مُنْتَفَخ گرداند. ۲۲ و این آب لعنت در احشای تو داخل شده، شکم تو را منتفخ و ران تو را ساقط بسازد. و آن زن بگوید: آمین آمین. ۲۳ «و کاهن این لعنتها را در طوماری بنویسد، و آنها را در آب تلخ محو کند. ۲۴ و آن آب لعنت تلخ را به زن بنوشاند، و آن آب لعنت در او داخل شده، تلخ خواهد شد. ۲۵ و کاهن هدیة غیرت را از دست زن گرفته، آن هدیه را به حضور خداوند بجنباند، و آن را نزد مذبح بیاورد. ۲۶ و کاهن مشتی از هدیه برای یادگاری آن گرفته، آن را بر مذبح بسوزاند و بعد از آن، آن آب را به زن بنوشاند. ۲۷ و چون آب را به او نوشانید، اگر نجس شده و به شوهر خود خیانت ورزیده باشد، آن آب لعنت داخل او شده، تلخ خواهد شد، و شکم او مُنْتَفَخ و ران او ساقط خواهد گردید، و آن زن در میان قوم خود مورد لعنت خواهد بود. ۲۸ و اگر آن زن نجس نشده، طاهر باشد، آنگاه مبرا شده، اولاد خواهد زایید. ۲۹ «این است قانون غیرت، هنگامی که زن از شوهر خود برگشته، نجس شده باشد. ۳۰ یا هنگامی که روح غیرت بر مرد بیاید، و بر زنش غیور شود، آنگاه زن را به حضور خداوند برپا بدارد، و کاهن تمامی این قانون را دربارة او اجرا دارد. ۳۱ پس آن مرد از گناه مبرا شود، و زن گناه خود را متحمل خواهد بود.»

 آیات مشابه ……….

۵: ۵-۸ ← لاویان ۶: ۱-۷

باب ۶

نذر نذیره

۱ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت: ۲ «بنی اسرائیل را خطاب کرده، به ایشان بگو: چون مرد یا زن نذر خاص، یعنی نذر نذیره بکند، و خود را برای خداوند تخصیص نماید، ۳ آنگاه از شراب و مسکرات بپرهیزد و سرکة شراب و سرکة مسکرات را ننوشد، و هیچ عصیر انگور ننوشد، و انگور تازه یا خشک نخورد. ۴ و تمام ایام تخصیصش از هر چیزی که از تاک انگور ساخته شود، از هسته تا پوست نخورد. ۵ «و تمام ایام نذر تخصیص او، اُستُره بر سر او نیاید، و تا انقضای روزهایی که خود را برای خداوند تخصیص نموده است، مقدس شده، گیسهای موی سر خود را بلند دارد. ۶ و تمام روزهایی که خود را برای خداوند تخصیص نموده است، نزدیک بدن میت نیاید. ۷ برای پدر و مادر و برادر و خواهر خود، هنگامی که بمیرند خویشتن را نجس نسازد، زیرا که تخصیص خدایش بر سر وی می‌باشد. ۸ تمامی روزهای تخصیصش برای خداوند مقدس خواهد بود. ۹ «و اگر کسی دفعتاً ناگهان نزد او بمیرد، پس سر خود را در روز طهارت خویش بتراشد، یعنی در روز هفتم آن را بتراشد. ۱۰ و در روز هشتم دو فاخته یا دو جوجة کبوتر نزد کاهن به در خیمة اجتماع بیاورد. ۱۱ و کاهن یکی را برای قربانی گناه و دیگری را برای قربانی سوختنی گذرانیده، برای وی کفاره نماید، از آنچه به سبب میت، گناه کرده است؛ و سر او را در آن روز تقدیس نمایـد. ۱۲ و روزهای تخصیص خود را برای خداوند (از نو) تخصیص نماید، و برة نرینة یک ساله برای قربانی جرم بیاورد. لیکن روزهای اول ساقط خواهد بود، چونکه تخصیصش نجس شده است. ۱۳ «این است قانون نذیره، چون روزهای تخصیص او تمام شود، آنگاه او را نزد دروازه خیمة اجتماع بیاورند. ۱۴ و قربانی خود را برای خداوند بگذراند، یعنی یک برة نرینة یک سالة بی عیب بجهت قربانی سوختنی، و یک برة ماده یک سالة بی عیب، بجهت قربانی گناه، و یک قوچ بی عیب بجهت ذبیحة سلامتی. ۱۵ و یک سبد نان فطیر یعنی گِرده‌های آرد نرم سرشته شدة با روغن، و قرصهای فطیر مسح شده با روغن، و هدیة آردی آنها و هدیة ریختنی آنها. ۱۶ «و کاهن آنها را به حضور خداوند نزدیک آورده، قربانی گناه و قربانی سوختنی او را بگذراند. ۱۷ و قوچ را با سبد نان فطیر بجهت ذبیحة سلامتی برای خداوند بگذراند، و کاهن هدیة آردی و هدیة ریختنی او را بگذراند. ۱۸ «و آن نذیره سر تخصیص خود را نزد در خیمة اجتماع بتراشد، و موی سر تخصیص خود را گرفته، آن را بر آتشی که زیر ذبیحة سلامتی است بگذراند. ۱۹ «و کاهن سرْدست بریان شدة قوچ را با یک گِرده فطیر از سبد و یک قرص فطیر گرفته، آن را بر دست نذیره، بعد از تراشیدن سر تخصیصش بگذارد. ۲۰ و کاهن آنها را بجهت هدیة جنبانیدنی به حضور خداوند بجنباند، این با سینة جنبانیدنی و ران افراشتنی برای کاهن، مقدس است. و بعد از آن نذیره شراب بنوشد. ۲۱ «این است قانون نذیره‌ای که نذر بکند و قانون قربانی که بجهت تخصیص خود برای خداوند باید بگذراند، علاوه بر آنچه دستش به آن می‌رسد موافق نذری که کرده باشد، همچنین برحسب قانون تخصیص خود، باید بکند.»

برکت کاهنان

۲۲ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت: ۲۳ «هارون و پسرانش را خطاب کرده، بگو: به اینطور بنی اسرائیل را برکت دهید و به ایشان بگویید: ۲۴ «یهوه تو را برکت دهد و تو را محافظت نماید. ۲۵ یهوه روی خود را بر تو تابان سازد و بر تو رحمت کند. ۲۶ یهوه روی خود را بر تو برافرازد و تو را سلامتی بخشد. ۲۷ و نام مرا بر بنی اسرائیل بگذارند، و من ایشان را برکت خواهم داد.»

 آیات مشابه ……….

۶: ۳ ← لوقا ۱: ۱۵
۶: ۱۳-۲۱ ← اعمال ۲۱: ۲۳-۲۴

باب ۷

هدایای تقدیس مسکن و مذبح    

 ۱ و در روزی که موسی از برپا داشتن مسکن فارغ شده و آن را مسح نموده و تقدیس کرده و تمامی اسبابش را و مذبح را با تمامی اسبابش مسح کرده و تقدیس نموده بود، ۲ سروران اسرائیل و رؤسای خاندان آبای ایشان هدیه گذرانیدند. و اینها رؤسای اسباط بودند که بر شمرده شدگان گماشته شدند.  ۳ پس ایشان بجهت هدیة خود، به حضور خداوند شش ارابة سر پوشیده و دوازده گاو آوردند، یعنی یک ارابه برای دو سرور، و برای هر نفری یک گاو، و آنها را پیش روی مسکن آوردند.   ۴ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:  ۵ «اینها را از ایشان بگیر تا برای بجا آوردن خدمت خیمة اجتماع به کار آید، و به لاویان به هر کس به اندازة خدمتش تسلیم نما.»   ۶ پس موسی ارابه‌ها و گاوها را گرفته، آنها را به لاویان تسلیم نمود.  ۷ دو ارابه و چهار گاو به بنی جَرشون، به اندازة خدمت ایشان تسلیم نمود.  ۸ و چهار ارابه و هشت گاو به بنی مَراری، به اندازة خدمت ایشان، به دست ایتامار بن هارون کاهن تسلیم نمود.  ۹ اما به بنی قَهات هیچ نداد، زیرا خدمت قدس متعلق به ایشان بود و آن را بر دوش خود بر می‌داشتند.  ۱۰ و سروران بجهت تبرک مذبح، در روز مسح کردن آن، هدیه گذرانیدند. و سروران هدیة خود را پیش مذبح آوردند.  ۱۱ و خداوند به موسی گفت که هر سرور در روز نوبة خود هدیة خویش را بجهت تبرک مذبح بگذراند.   ۱۲ و در روز اول، نَحشون بن عَمّیناداب از سبط یهودا هدیة خود را گذرانید.  ۱۳ و هدیة او یک طَبَقِ نقره بود که وزنش صد و سی مثقال بود، و یک لگن نقره، هفتاد مثقال به مثقال قدس که هر دوی آنها پر از آرد نرم مخلوط شده با روغن بود بجهت هدیة آردی.  ۱۴ و یک قاشق طلا ده مثقال پر از بخور.  ۱۵ و یک گاو جوان و یک قوچ و یک برة نرینة یک ساله بجهت قربانی سوختنی.  ۱۶ و یک بز نر بجهت قربانی گناه.  ۱۷ و بجهت ذبیحه سلامتی، دو گاو و پنج قوچ و پنج بز نر و پنج برة نرینة یک ساله، این بود هدیة نَحشون بن عَمّیناداب.   ۱۸ و در روز دوم، نتنائیل بن صوغر، سَروَرِ یسّاکار هدیه گذرانید.  ۱۹ و هدیه‌ای که او گذرانید یک طبق نقره بود که وزنش صد و سی مثقال بود، و یک لگن نقره هفتاد مثقال، موافق مثقال قدس، هر دوی آنها پر از آرد نرم مخلوط با روغن بجهت هدیة آردی.  ۲۰ و یک قاشق طلا ده مثقال پر از بخور.  ۲۱ و یک گاو جوان و یک قوچ و یک برة نرینة یک ساله، بجهت قربانی سوختنی.  ۲۲ و یک بز نر بجهت قربانی گناه.  ۲۳ و بجهت ذبیحة سلامتی، دو گاو و پنج قوچ و پنج بز نر و پنج برة نرینة یک ساله، این بود هدیة نَتَنائیل بن صوغر.   ۲۴ و در روز سوم، اَلیآب بن حیلون سرور بنی زبولون،  ۲۵ هدیة او یک طبق نقره که وزنش صد و سی مثقال بود، و یک لگن نقره هفتاد مثقال، موافق مثقال قدس، هر دوی آنها پر از آرد نرم مخلوط با روغن بجهت هدیة آردی.  ۲۶ و یک قاشق طلا ده مثقال پر از بخور،  ۲۷ و یک گاو جوان و یک قوچ و برة نرینة یک ساله بجهت قربانی سوختنی.  ۲۸ و یک بز نر بجهت قربانی گناه.  ۲۹ و بجهت ذبیحة سلامتی، دو گاو و پنج قوچ و پنج بز نر و پنج برة نرینة یک ساله. این بود هدیة اَلیآب بن حیلون.   ۳۰ و در روز چهارم، اَلیصور بن شَدَیئور سرور بنی رؤبین.  ۳۱ هدیة او یک طبق نقره که وزنش صد و سی مثقال بود، و یک لگن نقره هفتاد مثقال، موافق مثقال قدس، هر دوی آنها پر از آرد نرم مخلوط با روغن بجهت هدیة آردی.  ۳۲ و یک قاشق طلا ده مثقال پر از بخور.  ۳۳ و یک گاو جوان و یک قوچ و یک برة نرینة یک ساله بجهت قربانی سوختنی.  ۳۴ و یک بز نر بجهت قربانی گناه.  ۳۵ و بجهت ذبیحة سلامتی، دو گاو و پنج قوچ و پنج بز نر و پنج برة نرینة یک ساله. این بود هدیة اَلیصوربن شَدَیئور.   ۳۶ و در روز پنجم، شَلومیئیل بن صوریشدّای سرور بنی شمعون.  ۳۷ هدیة او یک طبق نقره که وزنش صد و سی مثقال بود، و یک لگن نقره هفتاد مثقال، موافق مثقال قدس، هر دوی آنها پر از آرد نرم مخلوط با روغن بجهت هدیه آردی.  ۳۸ و یک قاشق طلا ده مثقال پر از بخور.  ۳۹ و یک گاو جوان و یک قوچ و یک برة نرینة یک ساله بجهت قربانی سوختنی.  ۴۰ و یک بز نر بجهت قربانی گناه.  ۴۱ و بجهت ذبیحة سلامتی، دو گاو و پنج قوچ و پنج بز نر و پنج برة نرینة یک ساله. این بود هدیة شَلومیئیل بن صوریشَدّای.   ۴۲ و در روز ششم، اَلیاساف بن دَعوئیل سرور بنی جاد.  ۴۳ هدیة او یک طبق نقره که وزنش صد و سی مثقال بود، و یک لگن نقره هفتاد مثقال، موافق مثقال قدس، هر دوی آنها پر از آرد نرم مخلوط با روغن بجهت هدیة آردی.  ۴۴ و یک قاشق طلا ده مثقال پر از بخور.  ۴۵ و یک گاو جوان و یک قوچ و یک برة نرینة یک ساله بجهت قربانی سوختنی.  ۴۶ و یک بز نر بجهت قربانی گناه.  ۴۷ و بجهت ذبیحة سلامتی، دو گاو و پنج قوچ و پنج بز نر و پنج برة نرینة یک ساله. این بود هدیة اَلیاساف بن دَعوئیل.  
۴۸
 و در روز هفتم، اَلیشَمَع بن عَمّیهود سرور بنی افرایم.  ۴۹ هدیة او یک طبق نقره که وزنش صد و سی مثقال بود، و یک لگن نقره هفتاد مثقال، موافق مثقال قدس، هر دوی آنها پر از آرد نرم مخلوط با روغن بجهت هدیة آردی.  ۵۰ و یک قاشق طلا ده مثقال پر از بخور.  ۵۱ و یک گاو جوان و یک قوچ و یک برة نرینة یک ساله بجهت قربانی سوختنی.  ۵۲ و یک بز نر بجهت قربانی گناه.  ۵۳ و بجهت ذبیحة سلامتی، دو گاو و پنج قوچ و پنج بز نر و پنج برة نرینة یک ساله. این بود هدیة اَلیشَمَع بن عَمّیهود.   ۵۴ و در روز هشتم، جَمْلیئیل بن فَدَهْصور سرور بنی مَنَسّی.  ۵۵ هدیة او یک طبق نقره که وزنش صد و سی مثقال بود، و یک لگن نقره هفتاد مثقال، موافق مثقال قدس، هر دوی آنها پر از آرد نرم مخلوط با روغن بجهت هدیة آردی.  ۵۶ و یک قاشق طلا ده مثقال پر از بخور.  ۵۷ و یک گاو جوان و یک قوچ و یک برة نرینة یک ساله بجهت قربانی سوختنی.  ۵۸ و یک بز نر بجهت قربانی گناه.  ۵۹ و بجهت ذبیحة سلامتی، دو گاو و پنج قوچ و پنج بز نر و پنج برة نرینة یک ساله. این بود هدیة جملیئیل بن فَدَهصور.   ۶۰ و در روز نهم، اَبیدان بن جِدعونی سرور بنی بنیامین.  ۶۱ هدیة او یک طبق نقره که وزنش صد و سی مثقال بود و یک لگن نقره هفتاد مثقال موافق مثقال قدس، هر دوی آنها پر از آرد نرم مخلوط با روغن، بجهت هدیة آردی.  ۶۲ و یک قاشق طلا ده مثقال پر از بخور.  ۶۳ و یک گاو جوان و یک قوچ و یک برة نرینة یک ساله بجهت قربانی سوختنی.  ۶۴ و یک بز نر به جهت قربانی گناه  ۶۵ و به جهت ذبیحة سلامتی دو گاو و پنج قوچ و پنج بز نر و پنج برة نرینة یک ساله. این بود هدیة اَبیدان بن جِدعونی.   ۶۶ و در روز دهم، اَخیعَزَربن عَمّیشدّای سرور بنی دان.  ۶۷ هدیة او یک طبق نقره که وزنش صد و سی مثقال بود، و یک لگن نقره، هفتاد مثقال موافق مثقال قدس، هر دوی آنها پر از آرد نرم مخلوط با روغن بجهت هدیة آردی.  ۶۸ و یک قاشق طلا، ده مثقال پر از بخور.  ۶۹ و یک گاو جوان و یک قوچ و یک برة نرینة یک ساله بجهت قربانی سوختنی.  ۷۰ و یک بز نر بجهت قربانی گناه.  ۷۱ و بجهت ذبیحة سلامتی، دو گاو و پنج قوچ و پنج بز نر و پنج برة نرینة یک ساله. این بود هدیة اَخیعَزَر بن عَمّیشدای.   ۷۲ و در روز یازدهم، فَجْعیئیل بن عُکران سرور بنی اشیر.  ۷۳ هدیة او یک طبق نقره که وزنش صد و سی مثقال بود، و یک لگن نقره، هفتاد مثقال موافق مثقال قدس؛ هر دوی آنها پر از آرد نرم مخلوط با روغن بجهت هدیة آردی.  ۷۴ و یک قاشق طلا ده مثقال پر از بخور.  ۷۵ و یک گاو جوان و یک قوچ و یک برة نرینة یک ساله بجهت قربانی سوختنی.  ۷۶ و یک بز نر بجهت قربانی گناه.  ۷۷ و بجهت ذبیحة سلامتی، دو گاو و پنج قوچ و پنج بز نر و پنج برة نرینة یک ساله. این بود هدیة فَجْعیئیل بن عُکران.   ۷۸ و در روز دوازدهم، اَخیرَع بن عینان، سَروَر بنی نفتالی.  ۷۹ هدیة او یک طبق نقره که وزنش صد و سی مثقال بود، و یک لگن نقره هفتاد مثقال موافق مثقال قدس، هر دوی آنها پر از آرد نرم مخلوط با روغن بجهت هدیة آردی.  ۸۰ و یک قاشق طلا، ده مثقال پر از بخور.  ۸۱ و یک گاو جوان و یک قوچ و یک برة نرینة یک ساله بجهت قربانی سوختنی.  ۸۲ و یک بز نر بجهت قربانی گناه.  ۸۳ و بجهت ذبیحة سلامتی، دو گاو و پنج قوچ و پنج بز نر و پنج برة نرینة یک ساله. این بـود هدیـة اَخیرَع بن عینان.   ۸۴ این بود تبرک مذبح در روزی که مسح شده بود، از جانب سروران اسرائیل دوازده طبق نقره و دوازده لگن نقره و دوازده قاشق طلا.  ۸۵ هر طبق نقره صد و سی مثقال و هر لگن هفتاد، که تمامی نقرة ظروف، دو هزار و چهارصد مثقال موافق مثقال قدس بود.  ۸۶ و دوازده قاشق طلا پُر از بخور هر کدام ده مثقال موافق مثقال قدس، که تمامی طلای قاشقها صد و بیست مثقال بود.  ۸۷ تمامی گاوان بجهت قربانی سوختنی، دوازده گاو و دوازده قوچ و دوازده برة نرینة یک ساله. با هدیة آردی آنها و دوازده بزِ نر بجهت قربانی گناه.  ۸۸ و تمامی گاوان بجهت ذبیحة سلامتی، بیست و چهار گاو و شصت قوچ و شصت بز نر و شصت بره نرینة یک ساله. این بود تبرک مذبح بعد از آنکه مسح شده بود.   ۸۹ و چون موسی به خیمة اجتماع داخل شد تا با وی سخن گوید، آنگاه قول را می‌شنید که از بالای کرسی رحمت که بر تابوت شهادت بود، از میان دو کروبی به وی سخن می‌گفت، پس با او تکلم می‌نمود.

باب ۸

برافروختن چراغها

۱ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت: ۲ «هارون را خطاب کرده، به وی بگو: هنگامی که چراغها را برافرازی، هفت چراغ پیش شمعدان روشنایی بدهد.» ۳ پس هارون چنین کرد، و چراغها را برافراشت تا پیش شمعدان روشنایی بدهد، چنانکه خداوند موسی را امر فرموده بود. ۴ و صنعت شمعدان این بود: از چرخکاری طلا از ساق تا گُلهایش چرخکاری بود، موافق نمونه‌ای که خداوند به موسی نشان داده بود، به همین طور شمعدان را ساخت.

تطهیر لاویان

۵ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت: ۶ «لاویان را از میان بنی اسرائیل گرفته، ایشان را تطهیر نما. ۷ و بجهت تطهیر ایشان، به ایشان چنین عمل نما: آن کفاره گناه را بر ایشان بپاش و بر تمام بدن خود اُستُره بگذرانند، و رخت خود را شسته، خود را تطهیر نمایند. ۸ و گاوی جوان و هدیة آردی آن، یعنی آرد نرم مخلوط با روغن بگیرند، و گاو جوان دیگر بجهت قربانی گناه بگیر. ۹ و لاویان را پیش خیمة اجتماع نزدیک بیاور، و تمامی جماعت بنی اسرائیل را جمع کن. ۱۰ و لاویان را به حضور خداوند نزدیک بیاور، و بنی اسرائیل دستهای خود را بر لاویان بگذارند. ۱۱ و هارون لاویان را از جانب بنی اسرائیل به حضور خداوند هدیه بگذراند، تا خدمت خداوند را بجا بیاورند. ۱۲ و لاویان دستهای خود را بر سر گاوان بنهند، و تو یکی را بجهت قربانی گناه و دیگری را بجهت قربانی سوختنی برای خداوند بگذران، تا بجهت لاویان کفاره شود. ۱۳ و لاویان را پیش هارون و پسرانش برپا بدار، و ایشان را برای خداوند هدیه بگذران. ۱۴ و لاویان را از میان بنی اسرائیل جدا نما و لاویان از آن من خواهند بود. ۱۵ «و بعد از آن لاویان داخل شوند تا خدمت خیمة اجتماع را بجا آورند، و تو ایشان را تطهیر کرده، ایشان را هدیه بگذران. ۱۶ زیرا که ایشان از میان بنی اسرائیل به من بالکل داده شده‌اند، و به عوض هر گشایندة رحم، یعنی به عوض همة نخست زادگان بنی اسرائیل، ایشان را برای خود گرفته‌ام. ۱۷ زیرا که جمیع نخست زادگان بنی اسرائیل خواه از انسان و خواه از بهایم، از آن من‌اند. در روزی که جمیع نخست زادگان را در زمین مصر زدم، ایشان را برای خود تقدیس نمودم. ۱۸ پس لاویان را به عوض همة نخست زادگان بنی اسرائیل گرفتم. ۱۹ و لاویان را از میان بنی اسرائیل به هارون و پسرانش پیشکش دادم تا خدمت بنی اسرائیل را در خیمة اجتماع بجا آورند، و بجهت بنی اسرائیل کفاره نمایند، و چون بنی اسرائیل به قدس نزدیک آیند، وبا به بنی اسرائیل عارض نشود.»
۲۰ پس موسی و هارون و تمامی جماعت بنی اسرائیل به لاویان چنین کردند، برحسب هر آنچه خداوند موسی را دربارة لاویان امر فرمود، همچنان بنی اسرائیل به ایشان عمل نمودند. ۲۱ و لاویان برای گناه خود کفاره کرده، رخت خود را شستند، و هارون ایشان را به حضور خداوند هدیه گذرانید، و هارون برای ایشان کفاره نموده، ایشان را تطهیر کرد. ۲۲ و بعداز آن لاویان داخل شدند تا در خیمة اجتماع به حضور هارون و پسرانش به خدمت خود بپردازند، و چنانکه خداوند موسی را دربارة لاویان امر فرمود، همچنان به ایشان عمل نمودند. ۲۳ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت: ۲۴ «این است قانون لاویان که از بیست و پنج ساله و بالاتر داخل شوند تا در کار خیمة اجتماع مشغول خدمت بشوند. ۲۵ و از پنجاه ساله از کار خدمت باز ایستند، و بعد از آن خدمت نکنند. ۲۶ لیکن با برادران خود در خیمة اجتماع به نگاهبانی نمودن مشغول شوند، و خدمتی دیگر نکنند. بدین طور با لاویان دربارة ودیعت ایشان عمل نما.»

 آیات مشابه ……….

۸: ۱-۴ ← خروج ۲۵: ۳۱-۴۰، ۳۷: ۱۷-۲۴
۸: ۱۷ ← خروج ۱۳: ۲

باب ۹

عید فصح

۱ و در ماه اول سال دوم بعد از بیرون آمدن ایشان از زمین مصر، خداوند موسی را در صحرای سینا خطاب کرده، گفت: ۲ «بنی اسرائیل عید فصح را در موسمش بجا آورند. ۳ در روز چهاردهم این ماه آن را در وقت عصر در موسمش بجا آورید، برحسب همة فرایضش و همة احکامش آن را معمول دارید.» ۴ پس موسی به بنی اسرائیل گفت که فصح را بجا آورند. ۵ و فصح را در روز چهاردهم ماه اول، در وقت عصر در صحرای سینا بجا آوردند؛ برحسب هر چه خداوند به موسی امر فرموده بود بنی اسرائیل چنان عمل نمودند. ۶ اما بعضی اشخاص بودند که از مِیت آدمی نجس شده، فصح را در آن روز نتوانستند بجا آورند، پس در آن روز نزد موسی و هارون آمدند، ۷ و آن اشخاص وی را گفتند که «ما از میت آدمی نجس هستیم؛ پس چرا از گذرانیدن قربانی خداوند در موسمش در میان بنی اسرائیل ممنوع شویم؟» ۸ موسی ایشان را گفت: «بایستید تا آنچه خداوند در حق شما امر فرماید، بشنوم.» ۹ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت: ۱۰ «بنی اسرائیل را خطاب کرده، بگو: اگر کسی از شما یا از اعقاب شما از میت نجس شود، یا در سَفَرِ دور باشد، مع هذا فصح را برای خداوند بجا آورد. ۱۱ در روز چهاردهم ماه دوم، آن را در وقت عصر بجا آورند، و آن را با نان فطیر و سبزی تلخ بخورند. ۱۲ چیزی از آن تا صبح نگذارند و از آن استخوانی نشکنند؛ برحسب جمیع فرایض فصح آن را معمول دارند. ۱۳ اما کسی که طاهر باشد و در سفر نباشد و از بجا آوردن فصح باز ایستد، آن کس از قوم خود منقطع شود، چونکه قربانی خداوند را در موسمش نگذرانیده است، آن شخص گناه خود را متحمل خواهد شد. ۱۴ و اگر غریبی در میان شما مأوا گزیند و بخواهد که فصح را برای خداوند بجا آورد، برحسب فریضه و حکم فصح عمل نماید، برای شما یک فریضه می‌باشد خواه برای غریب و خواه برای متوطن.»

ابر و آتش

۱۵ و در روزی که مسکن برپا شد، ابر مسکن خیمة شهادت را پوشانید، و از شب تا صبح مثل منظر آتش بر مسکن می‌بود. ۱۶ همیشه چنین بود که ابر آن را می‌پوشانید و منظر آتش در شب. ۱۷ و هرگاه ابر از خیمه بر می‌خاست، بعد از آن بنی اسرائیل کوچ می‌کردند و در هر جایی که ابر ساکن می‌شد، آنجا بنی اسرائیل اردو می‌زدند. ۱۸ به فرمان خداوند بنی اسرائیل کوچ می‌کردند و به فرمان خداوند اردو می‌زدند، همة روزهایی که ابر بر مسکن ساکن می‌بود، در اردو می‌ماندند. ۱۹ و چون ابر، روزهای بسیار بر مسکن توقف می‌نمود، بنی اسرائیل ودیعت خداوند را نگاه می‌داشتند و کوچ نمی‌کردند. ۲۰ و بعضی اوقات ابر ایام قلیلی بر مسکن می‌ماند، آنگاه به فرمان خداوند در اردو می‌ماندند و به فرمان خداوند کوچ می‌کردند. ۲۱ و بعضی اوقات، ابر از شام تا صبح می‌ماند و در وقت صبح ابر بر می‌خاست، آنگاه کوچ می‌کردند، یا اگر روز و شب می‌ماند چون ابر بر می‌خاست، می‌کوچیدند. ۲۲ خواه دو روز و خواه یک ماه و خواه یک سال، هر قدر ابر بر مسکن توقف نموده، بر آن ساکن می‌بود، بنی اسرائیل در اردو می‌ماندند، و کوچ نمی‌کردند و چون بر می‌خاست، می‌کوچیدند. ۲۳ به فرمان خداوند اردو می‌زدند، و به فرمان خداوند کوچ می‌کردند، و ودیعت خداوند را برحسب آنچه خداوند به واسطة موسی فرموده بود، نگاه می‌داشتند.

 آیات مشابه ……….

۹: ۱-۵ ← خروج ۱۲: ۱-۱۳
۹: ۱۲ ← خروج ۱۲: ۴۶؛ یوحنا ۱۹: ۳۶

باب ۱۰

دو کرنای نقره

۱ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت: ۲ «برای خود دو کرِنّای نقره بساز، آنها را از چرخکاری درست کن، و آنها را بجهت خواندن جماعت و کوچیدن اردو بکار ببر. ۳ و چون آنها را بنوازند تمامی جماعت نزد تو به در خیمة اجتماع جمع شوند. ۴ و چون یکی را بنوازند، سروران و رؤسای هزاره‌های اسرائیل نزد تو جمع شوند. ۵ و چون تیز آهنگ بنوازید محله‌هایی که به طرف مشرق جا دارند، کوچ بکنند. ۶ و چون مرتبة دوم تیز آهنگ بنوازید، محله‌هایی که به طرف جنوب جا دارند کوچ کنند؛ بجهت کوچ دادن ایشان تیز آهنگ بنوازند. ۷ و بجهت جمع کردن جماعت بنوازید، لیکن تیز آهنگ منوازید. ۸ «و بنی هارون کهَنه، کرِنّاها را بنوازند. این برای شما در نسلهای شما فریضة ابدی باشد. ۹ و چون در زمین خود برای مقاتله با دشمنی که بر شما تعدی می‌نماید می‌روید، کرِنّاها را تیز آهنگ بنوازید، پس به حضور یهوه خدای خود بیاد آورده خواهید شد، و از دشمنان خود نجات خواهید یافت. ۱۰ و در روز شادی خود و در عیدها و در اول ماه‌های خود کرِنّاها را بر قربانی‌های سوختنی و ذبایح سلامتی خود بنوازید، تا برای شما به حضور خدای شما یادگاری باشد. من یهوه خدای شما هستم.»

کوچ از صحرای سینا

۱۱ و واقع شد در روز بیستم ماه دوم سال دوم که ابر از بالای خیمة شهادت برداشته شد، ۱۲ و بنی اسرائیل به مراحل خود از صحرای سینا کوچ کردند، و ابر در صحرای فاران ساکن شد، ۱۳ و ایشان اول به فرمان خداوند به واسطة موسی کوچ کردند. ۱۴ و عَلَم محلة بنی یهودا، اول با افواج ایشان روانه شد، و بر فوج او نَحْشون بن عَمّیناداب بود. ۱۵ و بر فوج سبط بنی یسّاکار، نَتَنائیل بن صوغر. ۱۶ و بر فوج سبط بنی زَبولون، اَلیآب بن حیلون.
۱۷ پس مسکن را پایین آوردند و بنی جَرشون و بنی مَراری که حاملان مسکن بودند، کوچ کردند. ۱۸ و عَلَم محلة رؤبین با افواج ایشان روانه شد، و بر فوج او اَلیصور بن شَدَیئور بود. ۱۹ و بر فوج سبط بنی شمعون، شَلومیئیل بن صورِیشَدّای. ۲۰ و بر فوج سبط بنی جاد، اَلیاساف بن دَعوئیل. ۲۱ پس قَهاتیان که حاملان قدس بودند، کوچ کردند و پیش از رسیدن ایشان، آنها مسکن را برپا داشتند. ۲۲ پس عَلَم محلة بنی افرایم با افواج ایشان روانه شد، و بر فوج او اَلیشَمَع بن عَمّیهود بود. ۲۳ و بر فوج سبط بنی مَنَسّی، جَمْلیئیل بن فَدَهصور. ۲۴ و بر فوج سبط بنی بنیامین، اَبیدان بن جِدعونی. ۲۵ پس علم محلة بنی دان که مؤخر همة محله‌ها بود با افواج ایشان روانه شد، و بر فوج او اَخیعَزَر بن عَمیشَدّای بود. ۲۶ و بر فوج سبط بنی اشیر، فَجعیئیل بن عُکران. ۲۷ و بر فوج سبط بنی نفتالی، اَخیرَع بن عینان. ۲۸ این بود مراحل بنی اسرائیل با افواج ایشان. پس کوچ کردند. ۲۹ و موسی به حوباب بن رعوئیل مدیانی که برادر زن موسی بود، گفت: «ما به مکانی که خداوند دربارة آن گفته است که آن را به شما خواهم بخشید کوچ می‌کنیم، همراه ما بیا و بتو احسان خواهیم نمود، چونکه خداوند دربارة اسرائیل نیکو گفته است.» ۳۰ او وی را گفت: «نمی‌آیم، بلکه به زمین و به خاندان خود خواهم رفت.» ۳۱ گفت: «ما را ترک مکن زیرا چونکه تو منازل ما را در صحرا می‌دانی، بجهت ما مثل چشم خواهی بود. ۳۲ و اگر همراه ما بیایی، هر احسانی که خداوند بر ما بنماید، همان را بر تو خواهیم نمود.» ۳۳ و از کوه خداوند سفر سه روزه کوچ کردند، و تابوت عهد خداوند سفر سه روزه پیش روی ایشان رفت تا آرامگاهی برای ایشان بطلبد. ۳۴ و ابر خداوند در روز بالای سر ایشان بود، وقتی که از لشکرگاه روانه می‌شدند. ۳۵ و چون تابوت روانه می‌شد، موسی می‌گفت: «ای خداوند برخیز و دشمنانت پراکنده شوند و مُبغِضانت از حضور تو منهزم گردند.» ۳۶ و چون فرود می‌آمد، می‌گفت: «ای خداوند نزد هزاران هزارِ اسرائیل رجوع نما.»

 آیات مشابه ……….

۱۰: ۳۵ ← مزامیر ۶۸: ۱

باب ۱۱

طغیان قوم

۱ و قوم شکایت کنان در گوش خداوند بد گفتند، و خداوند این را شنیده، غضبش افروخته شد، و آتش خداوند در میان ایشان مشتعل شده، در اطراف اردو بسوخت. ۲ و قوم نزد موسی فریاد برآورده، موسی نزد خداوند دعا نمود و آتش خاموش شد. ۳ پس آن مکان را تَبعیرَه نام نهادند، زیرا که آتش خداوند در میان ایشان مشتعل شد. ۴ و گروه مختلف که در میان ایشان بودند، شهوت پرست شدند، و بنی اسرائیل باز گریان شده، گفتند: «کیست که ما را گوشت بخوراند؟ ۵ ماهی‌ای را که در مصر مفت می‌خوردیم و خیار و خربوزه و تره و پیاز و سیر را بیاد می‌آوریم. ۶ و الآن جان ما خشک شده، و چیزی نیست و غیر از این مَنّ، در نظر ما هیچ نمی‌آید!» ۷ و مَنّ مثل تخم گشنیز بود و شکل آن مثل شکل مُقُل. ۸ و قوم گردش کرده، آن را جمع می‌نمودند، و آن را در آسیا خرد می‌کردند یا در هاون می‌کوبیدند، و در دیگها پخته، گِرْده‌ها از آن می‌ساختند. و طعم آن مثل طعم قرصهای روغنی بود. ۹ و چون شبنم در وقت شب بر اردو می‌بارید، منّ نیز بر آن می‌ریخت. ۱۰ و موسی قوم را شنید که با اهل خانة خود هر یک به در خیمة خویش می‌گریستند، و خشم خداوند به شدت افروخته شد، و در نظر موسی نیز قبیح آمد. ۱۱ و موسی به خداوند گفت: «چرا به بندة خود بدی نمودی؟ و چرا در نظر تو التفات نیافتم که بار جمیع این قوم را بر من نهادی؟ ۱۲ آیا من به تمامی این قوم حامله شده، یا من ایشان را زاییده‌ام که به من می‌گویی ایشان را در آغوش خود بردار، به زمینی که برای پدران ایشان قسم خوردی مثل لالا که طفل شیرخواره را بر می‌دارد؟ ۱۳ گوشت از کجا پیدا کنم تا به همة این قوم بدهم؟ زیرا نزد من گریان شده، می‌گویند ما را گوشت بده تا بخوریم. ۱۴ من به تنهایی نمی‌توانم تحمل تمامی این قوم را بنمایم زیرا بر من زیاد سنگین است. ۱۵ و اگر با من چنین رفتار نمایی، پس هرگاه در نظر تو التفات یافتم مرا کشته، نابود ساز تا بدبختی خود را نبینم.» ۱۶ پس خداوند موسی را خطاب کرده، گفت: «هفتاد نفر از مشایخ بنی اسرائیل که ایشان را می‌دانی که مشایخ قوم و سروران آنها می‌باشند نزد من جمع کن، و ایشان را به خیمة اجتماع بیاور تا در آنجا با تو بایستند. ۱۷ و من نازل شده، در آنجا با تو سخن خواهم گفت، و از روحی که بر توست گرفته، بر ایشان خواهم نهاد تا با تو متحمل بار این قوم باشند و تو به تنهایی متحمل آن نباشی. ۱۸ «و قوم را بگو که برای فردا خود را تقدیس نمایید تا گوشت بخورید، چونکه در گوش خداوند گریان شده، گفتید، کیست که ما را گوشت بخوراند؟ زیرا که در مصر ما را خوش می‌گذشت! پس خداوند شما را گوشت خواهد داد تا بخورید. ۱۹ نه یک روز و نه دو روز خواهید خورد، و نه پنج روز و نه ده روز و نه بیست روز، ۲۰ بلکه یک ماه تمام تا از بینی شما بیرون آید و نزد شما مکروه شود، چونکه خداوند را که در میان شماست رد نمودید، و به حضور وی گریان شده، گفتید، چرا از مصر بیرون آمدیم.» ۲۱ موسی گفت: «قومی که من در میان ایشانم، ششصد هزار پیاده‌اند و تو گفتی ایشان را گوشت خواهم داد تا یک ماه تمام بخورند. ۲۲ آیا گله‌ها و رمه‌ها برای ایشان کشته شود تا برای ایشان کفایت کند؟ یا همة ماهیان دریا برای ایشان جمع شوند تا برای ایشان کفایت کند؟» ۲۳ خداوند موسی را گفت: «آیا دست خداوند کوتاه شده است؟ الآن خواهی دید که کلام من بر تو واقع می‌شود یا نه.» ۲۴ پس موسی بیرون آمده، سخنان خداوند را به قوم گفت، و هفتاد نفر از مشایخ قوم را جمع کرده، ایشان را به اطراف خیمه برپا داشت. ۲۵ و خداوند در ابر نازل شده، با وی تکلم نمود، و از روحی که بر وی بود، گرفته، بر آن هفتاد نفر مشایخ نهاد و چون روح بر ایشان قرار گرفت، نبوت کردند، لیکن مزید نکردند. ۲۶ اما دو نفر در لشکرگاه باقی ماندند که نام یکی اَلْداد بود و نام دیگری میداد، و روح بر ایشان نازل شد و نامهای ایشان در ثبت بود، لیکن نزد خیمه نیامده، در لشکرگاه نبوت کردند. ۲۷ آنگاه جوانی دوید و به موسی خبر داده، گفت: «الداد و میداد در لشکرگاه نبوت می‌کنند.» ۲۸ و یوشع بن نون خادم موسی که از برگزیدگان او بود، در جواب گفت: «ای آقایم موسی ایشان را منع نما!» ۲۹ موسی وی را گفت: «آیا تو برای من حسد می‌بری؟ کاشکه تمامی قوم خداوند نبی می‌بودند و خداوند روح خود را بر ایشان افاضه می‌نمود!» ۳۰ پس موسی با مشایخ اسرائیل به لشکرگاه آمدند. ۳۱ و بادی از جانب خداوند وزیده، سَلوی را از دریا برآورد و آنها را به اطراف لشکرگاه تخمیناً یک روز راه به این طرف و یک روز راه به آن طرف پراکنده ساخت، و قریب به دو ذراع از روی زمین بالا بودند. ۳۲ و قوم برخاسته تمام آن روز و تمام آن شب و تمام روز دیگر سَلوی را جمع کردند و آنکه کمتر یافته بود، ده حومر جمع کرده بود، و آنها را به اطراف اردو برای خود پهن کردند. ۳۳ و گوشت هنوز در میان دندان ایشان می‌بود پیش از آنکه خاییده شود، که غضب خداوند بر ایشان افروخته شده، خداوند قوم را به بلای بسیار سخت مبتلا ساخت. ۳۴ و آن مکان را قِبْروت هَتّاوَه نامیدند، زیرا قومی را که شهوت پرست شدند، در آنجا دفن کردند. ۳۵ و قوم از قِبْروت هَتّاوَه به حضیروت کوچ کرده، در حضیروت توقف نمودند.

 آیات مشابه ……….

۱۱: ۷-۸ ← خروج ۱۶: ۳۱
۱۱: ۹ ← خروج ۱۶: ۱۳-۱۵

باب ۱۲

شکایت مریم و هارون

۱ و مریم و هارون دربارة زن حبشی که موسی گرفته بود، بر او شکایت آوردند، زیرا زن حبشی گرفته بود. ۲ و گفتند: «آیا خداوند با موسی به تنهایی تکلم نموده است، مگر به ما نیز تکلم ننموده؟» و خداوند این را شنید. ۳ و موسی مرد بسیار حلیم بود، بیشتر از جمیع مردمانی که بر روی زمین‌اند. ۴ در ساعت خداوند به موسی و هارون و مریم گفت: «شما هر سه نزد خیمة اجتماع بیرون آیید.» و هر سه بیرون آمدند. ۵ و خداوند در ستون ابر نازل شده، به در خیمه ایستاد، و هارون و مریم را خوانده، ایشان هر دو بیرون آمدند. ۶ و او گفت: «الآن سخنان مرا بشنوید: اگر در میان شما نبی‌ای باشد، من که یهوه هستم، خود را در رؤیا بر او ظاهر می‌کنم و در خواب به او سخن می‌گویم. ۷ اما بندة من موسی چنین نیست. او در تمامی خانة من امین است. ۸ با وی روبرو و آشکارا و نه در رمزها سخن می‌گویم، و شبیه خداوند را معاینه می‌بیند. پس چرا نترسیدید که بر بندة من موسی شکایت آوردید؟» ۹ و غضب خداوند بر ایشان افروخته شده، برفت. ۱۰ و چون ابر از روی خیمه برخاست، اینک مریم مثل برف مبروص بود، و هارون بر مریم نگاه کرد و اینک مبروص بود. ۱۱ و هارون به موسی گفت: «وای ای آقایم، بار این گناه را بر ما مگذار زیرا که حماقت کرده، گناه ورزیده‌ایم. ۱۲ و او مثل میته‌ای نباشد که چون از رحم مادرش بیرون آید، نصف بدنش پوسیده باشد.» ۱۳ پس موسی نزد خداوند استغاثه کرده، گفت: «ای خدا او را شفا بده!» ۱۴ خداوند به موسی گفت: «اگر پدرش به روی وی فقط آب دهان می‌انداخت، آیا هفت روز خجل نمی‌شد؟ پس هفت روز بیرون لشکرگاه محبوس بشود، و بعد از آن داخل شود.» ۱۵ پس مریم هفت روز بیرون لشکرگاه محبوس ماند، و تا داخل شدن مریم، قوم کوچ نکردند. ۱۶ و بعد از آن، قوم از حضیروت کوچ کرده، در صحرای فاران اردو زدند.

 آیات مشابه ……….

۱۲: ۷ ← عبرانیان ۳: ۲
۱۲: ۱۴ ← اعداد ۵: ۲-۳

باب ۱۳

تجسس کنعان

۱ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت: ۲ «کسان بفرست تا زمین کنعان را که به بنی اسرائیل دادم، جاسوسی کنند؛ یک نفر را از هر سبط آبای ایشان که هر کدام در میان ایشان سرور باشد، بفرستید.» ۳ پس موسی به فرمان خداوند، ایشان را از صحرای فاران فرستاد، و همة ایشان رؤسای بنی اسرائیل بودند. ۴ و نامهای ایشان اینهاست: از سبط رؤبین، شَمّوع بن زَکور. ۵ از سبط شمعون، شافاط بن حوری. ۶ از سبط یهودا، کالیب بن یفُنَّه. ۷ از سبط یسّاکار، یجْآل بن یوسف. ۸ از سبط افرایم، هوشَع بن نون. ۹ از سبط بنیامین، فَلطی بن رافو. ۱۰ از سبط زبولون، جَدّیئیل بن سودی. ۱۱ از سبط یوسف از سبط مَنَسّی، جَدّی بن سوسی. ۱۲ از سبط دان، عَمّیئیل بن جَمَلّی. ۱۳ از سبط اشیر، سَتور بن میکائیل. ۱۴ از سبط نفتالی، نَحبی بن وَفْسی. ۱۵ از سبط جاد، جاؤئیل بن ماکی. ۱۶ این است نامهای کسانی که موسی برای جاسوسی زمین فرستاد، و موسی هوشع بن نون را یهوشوع نام نهاد. ۱۷ و موسی ایشان را برای جاسوسی زمین کنعان فرستاده، به ایشان گفت: «از اینجا به جنوب رفته، به کوهستان برآیید. ۱۸ و زمین را ببینید که چگونه است و مردم را که در آن ساکنند که قوی‌اند یا ضعیف، قلیل‌اند یا کثیر. ۱۹ و زمینی که در آن ساکنند چگونه است، نیک یا بد؟ و در چه قسم شهرها ساکنند، در چادرها یا در قلعه‌ها؟ ۲۰ و چگونه است زمین، چرب یا لاغر؟ درخت دارد یا نه؟ پس قوی دل شده، از میوة زمین بیاورید.» و آن وقت موسم نوبر انگور بود. ۲۱ پس رفته، زمین را از بیابان سین تا رَحوب نزد مدخل حَمات جاسوسی کردند. ۲۲ و به جنوب رفته، به حبرون رسیدند، و اَخیمان و شیشای و تلمای بنی عناق در آنجا بودند، اما حبرون هفت سال قبل از صوعنِ مصر بنا شده بود. ۲۳ و به وادی اَشْکول آمدند، و شاخه‌ای با یک خوشة انگور بریده، آن را بر چوب دستی، میان دو نفر با قدری از انار و انجیر برداشته، آوردند. ۲۴ و آن مکان به سبب خوشة انگور که بنی اسرائیل از آنجا بریده بودند، به وادی اَشکول نامیده شد.
۲۵ و بعد از چهل روز، از جاسوسی زمین برگشتند. ۲۶ و روانه شده، نزد موسی و هارون و تمامی جماعت بنی اسرائیل به قادش در بیابان فاران رسیدند، و برای ایشان و برای تمامی جماعت خبر آوردند، و میوة زمین را به ایشان نشان دادند. ۲۷ و برای او حکایت کرده، گفتند: «به زمینی که ما را فرستادی رفتیم، و به درستی که به شیر و شهد جاری است، و میوه‌اش این است. ۲۸ لیکن مردمانی که در زمین ساکنند زور آورند، و شهرهایش حصاردار و بسیار عظیم، و بنی عناق را نیز در آنجا دیدیم. ۲۹ و عمالقه در زمین جنوب ساکنند، و حِتّیان و یبوسیان و اموریان در کوهستان سکونت دارند. و کنعانیان نزد دریا و بر کنارة اردن ساکنند.» ۳۰ و کالیب قوم را پیش موسی خاموش ساخته، گفت: «فی‌الفور برویم و آن را در تصرف آریم، زیرا که می‌توانیم بر آن غالب شویم.» ۳۱ اما آن کسانی که با وی رفته بودند، گفتند: «نمی‌توانیم با این قوم مقابله نماییم زیرا که ایشان از ما قوی‌ترند.» ۳۲ و دربارة زمینی که آن را جاسوسی کرده بودند، خبر بد نزد بنی اسرائیل آورده، گفتند: «زمینی که برای جاسوسی آن از آن گذشتیم زمینی است که ساکنان خود را می‌خورد، و تمامی قومی که در آن دیدیم، مردان بلند قد بودند. ۳۳ و در آنجا جباران بنی عناق را دیدیم که اولاد جبّارانند، و ما در نظر خود مثل ملخ بودیم و همچنین در نظر ایشان می‌نمودیم.»

 آیات مشابه ……….

۱۳: ۳۳ ← پیدایش ۶: ۴

باب ۱۴

طغیان قوم اسرائیل

۱ و تمامی جماعت آواز خود را بلند کرده، فریاد نمودند. و قوم در آن شب می‌گریستند. ۲ و جمیع بنی اسرائیل بر موسی و هارون همهمه کردند، و تمامی جماعت به ایشان گفتند: «کاش که در زمین مصر می‌مردیم یا در این صحرا وفات می‌یافتیم! ۳ و چرا خداوند ما را به این زمین می‌آورد تا به دم شمشیر بیفتیم، و زنان و اطفال ما به یغما برده شوند؟ آیا برگشتن به مصر برای ما بهتر نیست؟» ۴ و به یکدیگر گفتند: «سرداری برای خود مقرر کرده، به مصر برگردیم.» ۵ پس موسی و هارون به حضور تمامی گروه جماعت بنی اسرائیل به رو افتادند. ۶ و یوشع بن نون و کالیب بن یفُنَّه که از جاسوسان زمین بودند، رخت خود را دریدند. ۷ و تمامی جماعت بنی اسرائیل را خطاب کرده، گفتند: «زمینی که برای جاسوسی آن از آن عبور نمودیم، زمین بسیار بسیار خوبی است. ۸ اگر خداوند از ما راضی است ما را به این زمین آورده، آن را به ما خواهد بخشید، زمینی که به شیر و شهد جاری است. ۹ زنهار از خداوند متمرد مشوید، و از اهل زمین ترسان مباشید، زیرا که ایشان خوراک ما هستند، سایة ایشان از ایشان گذشته است، و خداوند با ماست، از ایشان مترسید.»
۱۰ لیکن تمامی جماعت گفتند که باید ایشان را سنگسار کنند. آنگاه جلال خداوند در خیمة اجتماع بر تمامی بنی اسرائیل ظاهر شد. ۱۱ و خداوند به موسی گفت: «تا به کی این قوم مرا اهانت نمایند؟ و تا به کی با وجود همة آیاتی که در میان ایشان نمودم، به من ایمان نیاورند؟ ۱۲ ایشان را به وبا مبتلا ساخته، هلاک می‌کنم و از تو قومی بزرگ و عظیم‌تر از ایشان خواهم ساخت.» ۱۳ موسی به خداوند گفت: «آنگاه مصریان خواهند شنید، زیرا که این قوم را به قدرت خود از میان ایشان بیرون آوردی. ۱۴ و به ساکنان این زمین خبر خواهند داد و ایشان شنیده‌اند که تو ای خداوند، در میان این قوم هستی، زیرا که تو ای خداوند، معاینه دیده می‌شوی، و ابر تو بر ایشان قایم است، و تو پیش روی ایشان روز در ستون ابر و شب در ستون آتش می‌خرامی. ۱۵ پس اگر این قوم را مثل شخص واحد بکشی، طوایفی که آوازة تو را شنیده‌اند، خواهند گفت: ۱۶ چون که خداوند نتوانست این قوم را به زمینی که برای ایشان قسم خورده بود درآورد، از این سبب ایشان را در صحرا کشت. ۱۷ پس الآن قدرت خداوند عظیم بشود، چنانکه گفته بودی ۱۸ که یهوه دیر خشم و بسیار رحیم و آمرزندة گناه و عصیان است، لیکن مجرم را هرگز بی سزا نخواهد گذاشت بلکه عقوبت گناه پدران را بر پسران تا پشت سوم و چهارم می‌رساند. ۱۹ پس گناه این قوم را برحسب عظمتِ رحمت خود بیامرز، چنانکه این قوم را از مصر تا اینجا آمرزیده‌ای.»
۲۰ خداوند گفت: «برحسب کلام تو آمرزیدم. ۲۱ لیکن به حیات خودم قسم که تمامی زمین از جلال یهوه پر خواهد شد. ۲۲ چونکه جمیع مردانی که جلال و آیات مرا که در مصر و بیابان نمودم دیدند، مرا ده مرتبه امتحان کرده، آواز مرا نشنیدند. ۲۳ به درستی که ایشان زمینی را که برای پدران ایشان قسم خوردم، نخواهند دید، و هر که مرا اهانت کرده باشد، آن را نخواهد دید. ۲۴ لیکن بندة من کالیب چونکه روح دیگر داشت و مرا تماماً اطاعت نمود، او را به زمینی که رفته بود داخل خواهم ساخت، و ذریت او وارث آن خواهند شد. ۲۵ و چونکه عمالیقیان و کنعانیان در وادی ساکنند، فردا رو گردانیده، از راه بحر قلزم به صحرا کوچ کنید.» ۲۶ و خداوند موسی و هارون را خطاب کرده، گفت: ۲۷ «تا به کی این جماعت شریر را که بر من همهمه می‌کنند متحمل بشوم؟ همهمة بنی اسرائیل را که بر من همهمه می‌کنند، شنیدم. ۲۸ به ایشان بگو خداوند می‌گوید: به حیات خودم قسم که چنانکه شما در گوش من گفتید، همچنان با شما عمل خواهم نمود. ۲۹ لاشه‌های شما در این صحرا خواهد افتاد، و جمیع شمرده شدگان شما برحسب تمامی عدد شما، از بیست ساله و بالاتر که بر من همهمه کرده‌اید. ۳۰ شما به زمینی که دربارة آن دست خود را بلند کردم که شما را در آن ساکن گردانم، هرگز داخل نخواهید شد، مگر کالیب بن یفُنَّه و یوشع بن نون. ۳۱ اما اطفال شما که دربارة آنها گفتید که به یغما برده خواهند شد، ایشان را داخل خواهم کرد و ایشان زمینی را که شما رد کردید، خواهند دانست. ۳۲ لیکن لاشه‌های شما در این صحرا خواهد افتاد. ۳۳ و پسران شما در این صحرا چهل سال آواره بوده، بار زناکاری شما را متحمل خواهند شد، تا لاشه‌های شما در صحرا تلف شود. ۳۴ برحسب شمارة روزهایی که زمین را جاسوسی می‌کردید، یعنی چهل روز. یک سال به عوض هر روز، بار گناهان خود را چهل سال متحمل خواهید شد، و مخالفت مرا خواهید دانست. ۳۵ من که یهوه هستم، گفتم که البته این را به تمامی این جماعت شریر که به ضد من جمع شده‌اند خواهم کرد، و در این صحرا تلف شده، در اینجا خواهند مرد.» ۳۶ و اما آن کسانی که موسی برای جاسوسی زمین فرستاده بود، و ایشان چون برگشتند خبر بد دربارة زمین آورده، تمام جماعت را از او گله‌مند ساختند، ۳۷ آن کسانی که این خبر بد را دربارة زمین آورده بودند، به حضور خداوند از وبا مردند. ۳۸ اما یوشع بن نون و کالیب بن یفُنَّه از جملة آنانی که برای جاسوسی زمین رفته بودند، زنده ماندند. ۳۹ و چون موسی این سخنان را به جمیع بنی اسرائیل گفت، قوم بسیار گریستند. ۴۰ و بامدادان به زودی برخاسته، به سر کوه برآمده، گفتند: «اینک حاضریم و به مکانی که خداوند وعده داده است می‌رویم، زیرا گناه کرده‌ایم.» ۴۱ موسی گفت: «چرا از فرمان خداوند تجاوز می‌نمایید؟ لیکن این کار به کام نخواهد شد! ۴۲ مروید زیرا خداوند در میان شما نیست، مبادا از پیش دشمنان خود منهزم شوید. ۴۳ زیرا عمالیقیان و کنعانیان آنجا پیش روی شما هستند، پس به شمشیر خواهید افتاد؛ و چونکه از پیروی خداوند رو گردانیده‌اید، لهذا خداوند با شما نخواهد بود.» ۴۴ لیکن ایشان از راه تکبر به سر کوه رفتند، اما تابوت عهد خداوند و موسی از میان لشکرگاه بیرون نرفتند. ۴۵ آنگاه عمالیقیان و کنعانیان که در آن کوهستان ساکن بودند فرود آمده، ایشان را زدند و تا حُرما منهزم ساختند.

 آیات مشابه ……….

۱۴: ۹ ← عبرانیان ۳: ۱۶

۱۴: ۱۳-۱۹ ← خروج ۳۲: ۱۱-۱۴
۱۴: ۱۸ ← خروج ۲۰: ۵-۶، ۳۲: ۶-۷؛ تثنیه ۵: ۹-۱۰، ۷: ۹-۱۰
۱۴: ۲۱-۲۳ ← عبرانیان ۳: ۱۸
۱۴: ۲۴ ← یوشع ۱۴: ۹-۱۲
۱۴: ۲۹ ← عبرانیان ۳: ۱۷
۱۴: ۳۳ ← اعمال ۷: ۳۶

باب ۱۵

هدایا و قربانی‌ها

۱ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت: ۲ «بنی اسرائیل را خطاب کرده، به ایشان بگو: چون به زمین سکونت خود که من آن را به شما می‌دهم داخل شوید، ۳ و می‌خواهید هدیة آتشین برای خداوند بگذرانید، چه قربانی سوختنی و چه ذبیحة وفای نذر، یا برای نافله یا در عیدهای خود، برای گذرانیدن هدیة خوشبو بجهت خداوند، خواه از رمه و خواه از گله، ۴ آنگاه کسی که هدیة خود را می‌گذراند، برای هدیة آردی یک عشر ایفة آرد نرم مخلوط شده با یک ربع هین روغن بجهت خداوند بگذراند. ۵ و برای هدیة ریختنی یک ربع هین شراب با قربانی سوختنی یا برای ذبیحه بجهت هر بره حاضر کن. ۶ «یا بجهت قوچ برای هدیة آردی دو عشر ایفة آرد نرم مخلوط شده با یک ثلث هینِ روغن حاضر کن. ۷ و بجهت هدیة ریختنی یک ثلث هین شراب برای خوشبویی بجهت خداوند حاضر کن.
۸ «و چون گاوی برای قربانی سوختنی یا ذبیحه‌ای برای ادای نذر یا برای ذبیحة سلامتی بجهت خداوند حاضر می‌کنی، ۹ آنگاه بجهت هدیة آردی، سه عشر آرد نرم مخلوط شده با نصف هین روغن با گاو بگذراند. ۱۰ و برای هدیة ریختنی نصف هین شراب بگذران تا هدیة آتشین خوشبو برای خداوند بشود. ۱۱ «همچنین برای هر گاو و برای هر قوچ و برای هر برة نرینه و هر بزغاله کرده شود. ۱۲ برحسب شماره‌ای که حاضر کنید بدین قسم برای هر یک، موافق شمارة آنها عمل نمایید. ۱۳ «هر متوطن چون هدیة آتشین خوشبو برای خداوند می‌گذراند، این اوامر را به اینطور بجا بیاورد. ۱۴ و اگر غریبی که در میان شما مأوا گزیند، هر که در قرنهای شما در میان شما باشد، می‌خواهد هدیة آتشین خوشبو برای خداوند بگذراند، به نوعی که شما عمل می‌نمایید، او نیز عمل نماید. ۱۵ برای شما که اهل جماعت هستید و برای غریبی که نزد شما مأوا گزیند یک فریضه باشد، فریضة ابدی در نسلهای شما؛ مَثَل شما به حضور خداوند مَثَل غریب است. ۱۶ یک قانون و یک حکم برای شما و برای غریبی که در میان شما مأوا گزیند، خواهد بود.» ۱۷ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت: ۱۸ «بنی اسرائیل را خطاب کرده، به ایشان بگو: چون به زمینی که من شما را در آن در می‌آورم داخل شوید، ۱۹ و از محصول زمین بخورید، آنگاه هدیة افراشتنی برای خداوند بگذرانید. ۲۰ از خمیر اول خود گِرده‌ای بجهت هدیة افراشتنی بگذرانید؛ مثل هدیة افراشتنی خرمن، همچنان آن را بگذرانید. ۲۱ از خمیر اول خود، هدیة افراشتنی در قرنهای خود برای خداوند بگذرانید. ۲۲ «و هرگاه سهواً خطا کرده، جمیع این اوامر را که خداوند به موسی گفته است، بجا نیاورده باشید، ۲۳ یعنی هر چه خداوند به واسطة موسی شما را امر فرمود، از روزی که خداوند امر فرمود و از آن به بعد در قرنهای شما. ۲۴ پس اگر این کار سهواً و بدون اطلاع جماعت کرده شد، آنگاه تمامی جماعت یک گاو جوان برای قربانی سوختنی و خوشبویی بجهت خداوند با هدیة آردی و هدیة ریختنی آن، موافق رسم بگذرانند، و یک بز نر بجهت قربانی گناه. ۲۵ و کاهن برای تمامی جماعت بنی اسرائیل کفاره نماید، و ایشان آمرزیده خواهند شد، زیرا که آن کار سهواً شده است؛ و ایشان قربانی خود را بجهت هدیة آتشین خداوند و قربانی گناه خود را بجهت سهو خویش، به حضور خداوند گذرانیده‌اند. ۲۶ و تمامی جماعت بنی اسرائیل و غریبی که در میان ایشان ساکن باشد، آمرزیده خواهند شد، زیرا که به تمامی جماعت سهواً شده بود. ۲۷ «و اگر یک نفر سهواً خطا کرده باشد، آنگاه بز مادة یک ساله برای قربانی گناه بگذراند. ۲۸ و کاهن بجهت آن کسی که سهو کرده است چونکه خطای او از نادانستگی بود، به حضور خداوند کفاره کند تا بجهت وی کفاره بشود و آمرزیده خواهد شد. ۲۹ بجهت کسی که سهواً خطا کند، خواه متوطنـی از بنی اسرائیل و خواه غریبی که در میان ایشان ساکن باشـد، یک قانـون خواهد بود. ۳۰ «و اما کسی که به دست بلند عمل نماید، چه متوطن و چه غریب، او به خداوند کفر کرده باشد. پس آن شخص از میان قوم خود منقطع خواهد شد. ۳۱ چونکه کلام خداوند را حقیر شمرده، حکم او را شکسته است، آن کس البته منقطع شود و گناهش بر وی خواهد بود.» ۳۲ و چون بنی اسرائیل در صحرا بودند، کسی را یافتند که در روز سَبَّت هیزم جمع می‌کرد. ۳۳ و کسانی که او را یافتند که هیزم جمع می‌کرد، او را نزد موسی و هارون و تمامی جماعت آوردند. ۳۴ و او را در حبس نگاه داشتند، زیرا که اعلام نشده بود که با وی چه باید کرد. ۳۵ و خداوند به موسی گفت: «این شخص البته کشته شود، تمامی جماعت او را بیرون از لشکرگاه با سنگها سنگسار کنند.» ۳۶ پس تمامی جماعت او را بیرون از لشکرگاه آورده، او را سنگسار کردند و بمرد، چنانکه خداوند به موسی امر کرده بود. ۳۷ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت: ۳۸ «بنی اسرائیل را خطاب کرده، به ایشان بگو که برای خود بر گوشه‌های رخت خویش در قرنهای خود صیصیت بسازند و رشتة لاجوردی بر هر گوشة صیصیت بگذارند. ۳۹ و بجهت شما صیصیت خواهد بود تا بر آن بنگرید و تمام اوامر خداوند را بیاد آورده، بجا آورید، و در پی دلها و چشمان خود که شما در پی آنها زنا می‌کنید، منحرف نشوید. ۴۰ تا تمامی اوامر مرا بیاد آورده، بجا آورید، و بجهت خدای خود مقدس باشید. ۴۱ من یهوه خدای شما هستم که شما را از زمین مصر بیرون آوردم تا خدای شما باشم. من یهوه خدای شما هستم.»

 آیات مشابه ……….

۱۵: ۱۶ ← لاویان ۲۴: ۲۲
۱۵: ۲۷-۲۸ ← لاویان ۴: ۲۷-۳۱
۱۵: ۳۸ ← تثنیه ۲۲: ۱۲

باب ۱۶

مجازات یاغیان    

 ۱ و قورح بن یصهار بن قَهات بن لاوی و داتان و اَبیرام پسران اَلیآب و اُوْن بن فالِت پسران رؤبین (کسان) گرفته،  ۲ با بعضی از بنی اسرائیل، یعنی دویست و پنجاه نفر از سروران جماعت که برگزیدگان شورا و مردان معروف بودند، به حضور موسی برخاستند.  ۳ و به مقابل موسی و هارون جمع شده، به ایشان گفتند: «شما از حد خود تجاوز می‌نمایید، زیرا تمامی جماعت هر یک از ایشان مقدس‌اند، و خداوند در میان ایشان است. پس چرا خویشتن را بر جماعتِ خداوند بر می‌افرازید؟»  ۴ و چون موسی این را شنید، به روی خود درافتاد  ۵ و قورح و تمامی جمعیت او را خطاب کرده، گفت: «بامدادان خداوند نشان خواهد داد که چه کس از آن وی و چه کس مقدس است، و او را نزد خود خواهد آورد؛ و هر که را برای خود برگزیده است، او را نزد خود خواهد آورد.  ۶ این را بکنید که مِجْمَرها برای خود بگیرید، ای قورح و تمامی جمعیت تو.  ۷ و آتش در آنها گذارده، فردا به حضور خداوند بخور در آنها بریزید، و آن کس که خداوند برگزیده است، مقدس خواهد شد. ای پسران لاوی شما از حد خود تجاوز می‌نمایید!»  ۸ و موسی به قورح گفت: «ای بنی لاوی بشنوید!  ۹ آیا نزد شما کم است که خدای اسرائیل شما را از جماعت اسرائیل ممتاز کرده است، تا شما را نزد خود بیاورد تا در مسکن خداوند خدمت نمایید، و به حضور جماعت برای خدمت ایشان بایستید؟  ۱۰ و تو را و جمیع برادرانت بنی لاوی را با تو نزدیک آورد، و آیا کهانت را نیز می‌طلبید؟  ۱۱ از این جهت تو و تمامی جمعیت تو به ضد خداوند جمع شده‌اید. و اما هارون چیست که بر او همهمه می‌کنید؟»   ۱۲ و موسی فرستاد تا داتان و ابیرام پسران الیاب را بخواند، و ایشان گفتند: «نمی‌آییم!  ۱۳ آیا کم است که ما را از زمینی که به شیر و شهد جاری است، بیرون آوردی تا ما را در صحرا نیز هلاک سازی که می‌خواهی خود را بر ما حکمران سازی؟  ۱۴ و ما را هم به زمینی که به شیر و شهد جاری است درنیاوردی و ملکیتی از مزرعه‌ها و تاکستانها به ما ندادی. آیا چشمان این مردمان را می‌کنی؟ نخواهیم آمد!»   ۱۵ و موسی بسیار خشمناک شده، به خداوند گفت: «هدیة ایشان را منظور منما، یک خر از ایشان نگرفتم، و به یکی از ایشان زیان نرساندم.»  ۱۶ و موسی به قورح گفت: «تو با تمامی جمعیت خود فردا به حضور خداوند حاضر شوید، تو و ایشان و هارون.  ۱۷ و هر کس مِجْمَر خود را گرفته، بخور بر آنها بگذارد؛ و شما هر کس مِجْمَر خود، یعنی دویست و پنجاه مِجْمَر به حضور خداوند بیاورید، تو نیز و هارون هر یک مِجْمَر خود را بیاورید.»  ۱۸ پس هر کس مِجْمَر خود را گرفته، و آتش در آنها نهاده، و بخور بر آنها گذارده، نزد دروازة خیمة اجتماع، با موسی و هارون ایستادند.  ۱۹ و قورح تمامی جماعت را به مقابل ایشان نزد در خیمة اجتماع جمع کرد، و جلال خداوند بر تمامی جماعت ظاهرشد.   ۲۰ و خداوند موسی و هارون را خطاب کرده، گفت:  ۲۱ «خود را از این جماعت دور کنید تا ایشان را در لحظه‌ای هلاک کنم.»  ۲۲ پس ایشان به روی در افتاده، گفتند: «ای خدا که خدای روحهای تمام بشر هستی، آیا یک نفر گناه ورزد و بر تمام جماعت غضبناک شوی؟»   ۲۳ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:  ۲۴ «جماعت را خطاب کرده، بگو از اطراف مسکن قورح و داتان و ابیرام دور شوید.»  ۲۵ پس موسی برخاسته، نزد داتان و ابیرام رفت و مشایخ اسرائیل در عقب وی رفتند.  ۲۶ و جماعت را خطاب کرده، گفت: «از نزد خیمه‌های این مردمان شریر دور شوید، و چیزی را که از آن ایشان است لمس منمایید، مبادا در همة گناهان ایشان هلاک شوید.»  ۲۷ پس از اطراف مسکن قورح و داتان و ابیرام دور شدند، و داتان و ابیرام بیرون آمده، با زنان و پسران و اطفال خود به در خیمه‌های خود ایستادند.  ۲۸ و موسی گفت: «از این خواهید دانست که خداوند مرا فرستاده است تا همة این کارها را بکنم و به ارادة من نبوده است.  ۲۹ اگر این کسان مثل موت سایر بنی آدم بمیرند و اگر مثل وقایع جمیع بنی آدم بر ایشان واقع شود، خداوند مرا نفرستاده است.  ۳۰ و اما اگر خداوند چیز تازه‌ای بنماید و زمین دهان خود را گشاده، ایشان را با جمیع مایملک ایشان ببلعد که به گور زنده فرود روند، آنگاه بدانید که این مردمان خداوند را اهانت نموده‌اند.»   ۳۱ و چون از گفتن همة این سخنان فارغ شد، زمینی که زیر ایشان بود، شکافته شد.  ۳۲ و زمین دهان خود را گشوده، ایشان را و خانه‌های ایشان و همة کسان را که تعلق به قورح داشتند، با تمامی اموال ایشان بلعید.  ۳۳ و ایشان با هر چه به ایشان تعلق داشت، زنده به گور فرو رفتند، و زمین بر ایشان به هم آمد که از میان جماعت هلاک شدند.  ۳۴ و جمیع اسرائیلیان که به اطراف ایشان بودند، از نعرة ایشان گریختند، زیرا گفتند مبادا زمین ما را نیز ببلعد.  ۳۵ و آتش از حضور خداوند بدر آمده، دویست و پنجاه نفر را که بخور می‌گذرانیدند، سوزانید.  
۳۶
 و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:  ۳۷ «به العازار بن هارون کاهن بگو که مِجْمَرها را از میان آتش بردار، و آتش را به آن طرف بپاش زیرا که آنها مقدس است،  ۳۸ یعنی مِجْمَرهای این گناهکاران را به ضد جان ایشان؛ و از آنها تختهای پهن برای پوشش مذبح بسازند، زیرا چونکه آنها را به حضور خداوند گذرانیده‌اند، مقدس شده است، تا برای بنی اسرائیل آیتی باشد.»  ۳۹ پس العازار کاهن مِجْمَرهای برنجین را که سوخته شدگان گذرانیده بودند گرفته، از آنها پوشش مذبح ساختند.  ۴۰ تا برای بنی اسرائیل یادگار باشد تا هیچ غریبی که از اولاد هارون نباشد بجهت سوزانیدن بخور به حضور خداوند نزدیک نیاید، مبادا مثل قورح و جمعیتش بشود، چنانکه خداوند به واسطة موسی او را امر فرموده بود.  
۴۱
 و در فردای آن روز تمامی جماعت بنی اسرائیل بر موسی و هارون همهمه کرده، گفتند که شما قوم خداوند را کشتید.  ۴۲ و چون جماعت بر موسی و هارون جمع شدند، به سوی خیمة اجتماع نگریستند، و اینک ابر آن را پوشانید و جلال خداوند ظاهر شد.  ۴۳ و موسی و هارون پیش خیمة اجتماع آمدند.  ۴۴ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:  ۴۵ «از میان این جماعت دور شوید تا ایشان را ناگهان هلاک سازم.» و ایشان به روی خود درافتادند.  
۴۶
 و موسی به هارون گفت: «مِجْمَر خود را گرفته، آتش از روی مذبح در آن بگذار، و بخور بر آن بریز، و به زودی به سوی جماعت رفته، برای ایشان کفاره کن، زیرا غضب از حضور خداوند برآمده، و وبا شروع شده است.»  ۴۷ پس هارون به نحوی که موسی گفته بود آن را گرفته، در میان جماعت دوید و اینک وبا در میان قوم شروع شده بود. پس بخور را بریخت و بجهت قوم کفاره نمود.  ۴۸ و او در میان مردگان و زندگان ایستاد و وبا بازداشته شد.  ۴۹ و عدد کسانی که از وبا مردند چهارده هزار و هفتصد بود، سوای آنانی که در حادثة قورح هلاک شدند.  ۵۰ پس هارون نزد موسی به در خیمة اجتماع برگشت و وبا رفع شد.

 آیات مشابه ……….

۱۶: ۱ ← یهودا ۱۱

باب ۱۷

عصای هارون

۱ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت: ۲ «به بنی اسرائیل سخن بگو و از ایشان عصاها بگیر، یک عصا از هر خاندان آبا، از جمیع سروران ایشان دوازده عصا برحسب خاندان آبای ایشان، و نام هر کس را بر عصای او بنویس. ۳ و اسم هارون را بر عصای لاوی بنویس، زیرا که برای هر سرور خاندان آبای ایشان یک عصا خواهد بود. ۴ و آنها را در خیمة اجتماع پیش شهادت، جایی که من با شما ملاقات می‌کنم بگذار. ۵ و شخصی را که من اختیار می‌کنم، عصای او شکوفه خواهد آورد. پس همهمة بنی اسرائیل را که بر شما می‌کنند از خود ساکت خواهم نمود.» ۶ و موسی این را به بنی اسرائیل گفت، پس جمیع سروران ایشان او را عصاها دادند، یک عصا برای هر سرور، یعنی دوازده عصا برحسب خاندان آبای ایشان، و عصای هارون در میان عصاهای آنها بود. ۷ و موسی عصاها را به حضور خداوند در خیمة شهادت گذارد. ۸ و در فردای آن روز چون موسی به خیمة شهادت داخل شد، اینک عصای هارون که بجهت خاندان لاوی بود شکفته بود، و شکوفه آورده و گل داده، و بادام رسانیده بود. ۹ و موسی همة عصاها را از حضور خداوند نزد جمیع بنی اسرائیل بیرون آورده، هر یک نگاه کرده، عصای خود را گرفتند. ۱۰ و خداوند به موسی گفت: «عصای هارون را پیش روی شهادت باز بگذار تا بجهت علامت برای ابنای تمرد نگاه داشته شود، و همهمة ایشان را از من رفع نمایی تا نمیرند.» ۱۱ پس موسی چنان کرد، و به نحوی که خداوند او را امر فرموده بود، عمل نمود. ۱۲ و بنی اسرائیل به موسی عرض کرده، گفتند: «اینک فانی و هلاک می‌شویم. جمیع ما هلاک شده‌ایم! ۱۳ هر که نزدیک می‌آید که به مسکن خداوند نزدیک می‌آید می‌میرد. آیا تماماً فانی شویم؟»

 آیات مشابه ……….

۱۷: ۸-۱۰ ← عبرانیان ۹: ۴

باب ۱۸

وظایف کاهنان و لاویان

۱ و خداوند به هارون گفت: «تو و پسرانت و خاندان آبایت با تو، گناه مَقدَس را متحمل شوید، و تو و پسرانت با تو، گناه کهانت خود را متحمل شوید. ۲ و هم برادران خود یعنی سبط لاوی را که سبط آبای تو باشند با خود نزدیک بیاور تا با تو متفق شده، تو را خدمت نمایند، و اما تو با پسرانت پیش خیمة شهادت باشید. ۳ و ایشان ودیعت تو را و ودیعت تمامی مسکن را نگاه دارند؛ لیکن به اسباب قدس و به مذبح نزدیک نیایند مبادا بمیرند، ایشان و شما نیز. ۴ و ایشان با تو متفق شده، ودیعت خیمة اجتماع را با تمامی خدمت خیمه بجا آورند و غریبی به شما نزدیک نیاید. ۵ و ودیعت قدس و ودیعت مذبح را نگاه دارید تا غضب بر بنی اسرائیل دیگر مستولی نشود. ۶ و اما من اینک برادران شما لاویان را از میان بنی اسرائیل گرفتم، و برای شما پیشکش می‌باشند که به خداوند داده شده‌اند، تا خدمت خیمة اجتماع را بجا آورند. ۷ و اما تو با پسرانت، کهانت خود را بجهت هر کار مذبح و برای آنچه اندرون حجاب است نگاه دارید، و خدمت بکنید. کهانت را به شما دادم تا خدمت از راه بخشش باشد، و غریبی که نزدیک آید، کشته شود.» ۸ و خداوند به هارون گفت: «اینک من ودیعت هدایای افراشتنی خود را با همة چیزهای مقدس بنی اسرائیل به تو بخشیدم. آنها را به تو و پسرانت به سبب مسح شدن به فریضة ابدی دادم. ۹ از قدس اقداس که از آتش نگاه داشته شود، این از آن تو خواهد بود، هر هدیة ایشان یعنی هر هدیة آردی و هر قربانی گناه و هر قربانی جرم ایشان که نزد من بگذرانند، اینها برای تو و پسرانت قدس اقداس باشد. ۱۰ مثل قدس اقداس آنها را بخور. هر ذکور از آن بخورد، برای تو مقدس باشد. ۱۱ و این هم از آن تو باشد، هدیة افراشتنی از عطایای ایشان با هر هدیة جنبانیدنی بنی اسرائیل را به تو و به پسرانت و دخترانت به فریضة ابدی دادم، هر که در خانة تو طاهر باشد، از آن بخورد. ۱۲ تمامی بهترین روغن و تمامی بهترین حاصل مو و غله یعنی نوبرهای آنها را که به خداوند می‌دهند، به تو بخشیدم. ۱۳ نوبرهای هر چه در زمین ایشان است که نزد خداوند می‌آورند از آن تو باشد، هر که در خانة تو طاهر باشد، از آن بخورد. ۱۴ و هر چه در اسرائیل وقف بشود، از آن تو باشد. ۱۵ و هر چه رحم را گشاید از هر ذی جسدی که برای خداوند می‌گذرانند چه از انسان و چه از بهایم از آن تو باشد؛ اما نخست زادة انسان را البته فدیه دهی، و نخست زادة بهایم ناپاک را فدیه‌ای بده. ۱۶ «و اما دربارة فدیة آنها، آنها را از یک ماهه به حساب خود به پنج مثقال نقره، موافق مثقال قدس که بیست جیره باشد فدیه بده. ۱۷ ولی نخست زادة گاو یا نخست زادة گوسفند یا نخست زادة بز را فدیه ندهی؛ آنها مقدسند؛ خون آنها را بر مذبح بپاش و پیه آنها را بجهت هدیة آتشین و عطر خوشبو برای خداوند بسوزان. ۱۸ و گوشت آنها مثل سینة جنبانیدنی، از آن تو باشد و ران راست، از آن تو باشد. ۱۹ جمیع هدایای افراشتنی را از چیزهای مقدس که بنی اسرائیل برای خداوند می‌گذرانند به تو و پسرانت و دخترانت با تو به فریضة ابدی دادم. این به حضور خداوند برای تو و ذریت تو با تو عهد نمک تا به ابد خواهد بود.» ۲۰ و خداوند به هارون گفت: «تو در زمین ایشان هیچ ملک نخواهی یافت، و در میان ایشان برای تو نصیبی نخواهد بود، نصیب تو و ملک تو در میان بنی اسرائیل من هستم. ۲۱ «و به بنی لاوی اینک تمامی عشر اسرائیل را برای ملکیت دادم، به عوض خدمتی که می‌کنند، یعنی خدمت خیمة اجتماع. ۲۲ و بعد از این بنی اسرائیل به خیمة اجتماع نزدیک نیایند، مبادا گناه را متحمل شده، بمیرند. ۲۳ اما لاویان خدمت خیمة اجتماع را بکنند و متحمل گناه ایشان بشوند، این در قرنهای شما فریضه‌ای ابدی خواهد بود، و ایشان در میان بنی اسرائیل ملک نخواهند یافت. ۲۴ زیرا که عشر بنی اسرائیل را که آن را نزد خداوند برای هدیة افراشتنی بگذرانند به لاویان بجهت ملک بخشیدم. بنابراین به ایشان گفتم که در میان بنی اسرائیل ملک نخواهند یافت.» ۲۵ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت: ۲۶ «که لاویان را نیز خطاب کرده، به ایشان بگو: چون عشری را که از بنی اسرائیل به شما برای ملکیت دادم از ایشان بگیرید، آنگاه هدیة افراشتنی خداوند را از آن، یعنی عشری از عشر بگذرانید. ۲۷ و هدیة افراشتنی شما برای شما، مثل غلة خرمن و پری چرخشت حساب می‌شود. ۲۸ بدینطور شما نیز از همة عشرهایی که از بنی اسرائیل می‌گیرید، هدیة افراشتنی برای خداوند بگذرانید، و از آنها هدیة افراشتنی خداوند را به هارون کاهن بدهید. ۲۹ از جمیع هدایای خود، هر هدیة خداوند را از تمامی پیه آنها و از قسمت مقدس آنها بگذرانید. ۳۰ و ایشان را بگو هنگامی که پیه آنها را از آنها گذرانیده باشید، آنگاه برای لاویان مثل محصول خرمن و حاصل چرخشت حساب خواهد شد. ۳۱ و شما و خاندان شما آن را در هر جا بخورید زیرا که این مزد شما است، به عوض خدمتی که در خیمة اجتماع می‌کنید. ۳۲ و چون پیه آنها را از آنها گذرانیده باشید، پس به سبب آنها متحمل گناه نخواهید بود، و چیزهای مقدس بنی اسرائیل را ناپاک نکنید، مبادا بمیرند.»

 آیات مشابه ……….

۱۸: ۱۴ ← لاویان ۲۷: ۲۸
۱۸: ۲۱ ← لاویان ۲۷: ۳۰-۳۳؛ تثنیه ۱۴: ۲۲-۲۹

باب ۱۹

۱ و خداوند موسی و هارون را خطاب کرده، گفت: ۲ «این است فریضة شریعتی که خداوند آن را امر فرموده، گفت: به بنی اسرائیل بگو که گاو سرخ پاک که در آن عیب نباشد و یوغ بر گردنش نیامده باشد، نزد تو بیاورند. ۳ و آن را به العازار کاهن بدهید، و آن را بیرون از لشکرگاه برده، پیش روی وی کشته شود. ۴ و العازار کاهن به انگشت خود از خون آن بگیرد، و به سوی پیشگاه خیمة اجتماع آن خون را هفت مرتبه بپاشد. ۵ و گاو در نظر او سوخته شود، پوست و گوشت و خون با سرگین آن سوخته شود. ۶ و کاهن چوب سرو با زوفا و قرمز گرفته، آنها را در میان آتشِ گاو بیندازد. ۷ پس کاهن رخت خود را بشوید و بدن خود را به آب غسل دهد، و بعد از آن در لشکرگاه داخل شود و کاهن تا شام نجس باشد. ۸ و کسی که آن را سوزانید، رخت خود را به آب بشوید و بدن خود را به آب غسل دهد، و تا شام نجس باشد. ۹ «و شخص طاهر، خاکستر گاو را جمع کرده، بیرون از لشکرگاه در جای پاک بگذارد. و آن بجهت جماعت بنی اسرائیل برای آب تنزیه نگاه داشته شود. آن قربانی گناه است. ۱۰ و کسی که خاکستر گاو را جمع کند، رخت خود را بشوید و تا شام نجس باشد. این برای بنی اسرائیل و غریبی که در میان ایشان ساکن باشد، فریضه‌ای ابدی خواهد بود. ۱۱ «هر که میتة هر آدمی را لمس نماید، هفت روز نجس باشد. ۱۲ و آن شخص در روز سوم خویشتن را به آن پاک کند، و در روز هفتم طاهر باشد، و اگر خویشتن را در روز سوم پاک نکرده باشد، در روز هفتم طاهر نخواهد بود. ۱۳ و هر که میتة هر آدمی را که مرده باشد لمس نموده، و خود را به آن پاک نکرده باشد، او مسکن خداوند را ملوث کرده است. و آن شخص از اسرائیل منقطع شود، چونکه آب تنزیه بر او پاشیده نشده است، نجس خواهد بود، و نجاستش بر وی باقی است. ۱۴ «این است قانون برای کسی که در خیمه‌ای بمیرد، هر که داخل آن خیمه شود و هر که در آن خیمه باشد هفت روز نجس خواهد بود. ۱۵ و هر ظرف گشاده که سرپوش بر آن بسته نباشد، نجس خواهد بود. ۱۶ و هر که در بیابان کشتة شمشیر یا میته یا استخوان آدمی یا قبری را لمس نماید، هفت روز نجس باشد. ۱۷ و برای شخص نجس از خاکستر آتش آن قربانی گناه بگیرند و آب روان بر آن در ظرفی بریزند. ۱۸ و شخص طاهر زوفا گرفته، در آن آب فرو برد و بر خیمه بر همة اسباب و کسانی که در آن بودند و بر شخصی که استخوان یا مقتول یا میته یا قبر را لمس کرده باشد، بپاشد. ۱۹ و آن شخصِ طاهر، آب را بر آن شخص نجس در روز سـوم و در روز هفتـم بپاشد، و در روز هفتم خویشتن را تطهیر کرده، رخت خود را بشوید و به آب غسل کند و در شـام طاهـر خواهد بود. ۲۰ و اما کسی که نجس شده، خویشتن را تطهیر نکند. آن شخص از میان جماعت منقطع شود، چونکه مَقْدَس خداوند را ملوث نموده، و آب تنزیه بر او پاشیده نشده است. او نجس است. ۲۱ «و برای ایشان فریضة ابدی خواهد بود. و کسی که آب تنزیه را بپاشد، رخت خود را بشوید و کسی که آب تنزیه را لمس کند، تا شام نجس باشد. ۲۲ و هر چیزی را که شخص نجس لمس نماید نجس خواهد بود، و هر کسی که آن را لمس نماید تا شام نجس خواهد بود.»

 آیات مشابه ……….

۱۹: ۹ ← عبرانیان ۹: ۱۳

باب ۲۰

آب از صخره

۱ و تمامی جماعت بنی اسرائیل در ماه اول به بیابان صین رسیدند، و قوم در قادش اقامت کردند، و مریم در آنجا وفات یافته، دفن شد. ۲ و برای جماعت آب نبود. پس بر موسی و هارون جمع شدند. ۳ و قوم با موسی منازعت کرده، گفتند: «کاش که می‌مردیم وقتی که برادران ما در حضور خداوند مردند! ۴ و چرا جماعت خداوند را به این بیابان آوردید تا ما و بهایم ما، در اینجا بمیریم؟ ۵ و ما را از مصر چرا برآوردید تا ما را به این جای بد بیاورید که جای زراعت و انجیر و مو و انار نیست؟ و آب هم نیست که بنوشیم!» ۶ و موسی و هارون از حضور جماعت نزد در خیمة اجتماع آمدند، و به روی خود درافتادند، و جلال خداوند بر ایشان ظاهر شد. ۷ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت: ۸ «عصا را بگیر و تو و برادرت هارون جماعت را جمع کرده، در نظر ایشان به این صخره بگویید که آب خود را بدهد. پس آب را برای ایشان از صخره بیرون آورده، جماعت و بهایم ایشان را خواهی نوشانید.» ۹ پس موسی عصا را از حضور خداوند، چنانکه او را فرموده بود، گرفت. ۱۰ و موسی و هارون، جماعت را پیش صخره جمع کردند، و به ایشان گفت: «ای مفسدان بشنوید، آیا از این صخره آب برای شما بیرون آوریم؟» ۱۱ و موسی دست خود را بلند کرده، صخره را دو مرتبه با عصای خود زد و آب بسیار بیرون آمد که جماعت و بهایم ایشان نوشیدند. ۱۲ و خداوند به موسی و هارون گفت: «چونکه مرا تصدیق ننمودید تا مرا در نظر بنی اسرائیل تقدیس نمایید، لهذا شما این جماعت را به زمینی که به ایشان داده‌ام، داخل نخواهید ساخت.» ۱۳ این است آب مریبه جایی که بنی اسرائیل با خداوند مخاصمه کردند، و او خود را در میان ایشان تقدیس نمود.

درخواست عبور از ادوام

۱۴ و موسی، رسولان از قادش نزد مَلک اَدوم فرستاد که «برادر تو اسرائیل چنین می‌گوید: که تمامی مشقتی را که بر ما واقع شده است، تو می‌دانی. ۱۵ که پدران ما به مصر فرود آمدند و مدت مدیدی در مصر ساکن می‌بودیم، و مصریان با ما و با پدران ما، بد سلوکی نمودند. ۱۶ و چون نزد خداوند فریاد برآوردیم، او آواز ما را شنیده، فرشته‌ای فرستاد و ما را از مصر بیرون آورد. و اینک ما در قادش هستیم، شهری که در آخر حدود توست. ۱۷ تمنا اینکه از زمین تو بگذریم، از مزرعه و تاکستان نخواهیم گذشت، و آب از چاهها نخواهیم نوشید، بلکه از شاهراه‌ها خواهیم رفت، و تا از حدود تو نگذشته باشیم، به طرف راست یا چپ انحراف نخواهیم کرد.» ۱۸ ادوم وی را گفت: «از من نخواهی گذشت والاّ به مقابلة تو با شمشیر بیرون خواهم آمد.» ۱۹ بنی اسرائیل در جواب وی گفتند: «از راههای عام خواهیم رفت و هرگاه من و مواشیم از آب تو بنوشیم، قیمت آن را خواهم داد، فقط بر پایهای خود می‌گذرم و بس.» ۲۰ گفت: «نخواهی گذشت.» و ادوم با خلق بسیار و دست قوی به مقابلة ایشان بیرون آمد. ۲۱ بدینطور ادوم راضی نشد که اسرائیل را از حدود خود راه دهد. پس اسرائیل از طرف او رو گردانید.

رحلت هارون

۲۲ پس تمامی جماعت بنی اسرائیل از قادش کوچ کرده، به کوه هور رسیدند. ۲۳ و خداوند موسی و هارون را در کوه هور نزد سرحد زمین ادوم خطاب کرده، گفت: ۲۴ «هارون به قوم خود خواهد پیوست، زیرا چونکه شما نزد آب مریبه از قول من عصیان ورزیدید، از این جهت او به زمینی که به بنی اسرائیل دادم، داخل نخواهد شد. ۲۵ پس هارون و پسرش العازار را برداشته، ایشان را به فراز کوه هور بیاور. ۲۶ و لباس هارون را بیرون کرده، بر پسرش العازار بپوشان، و هارون در آنجا وفات یافته، به قوم خود خواهد پیوست.»
۲۷ پس موسی به طوری که خداوند او را امر فرموده بود، عمل نموده، ایشان در نظر تمامی جماعت به فراز کوه هور برآمدند. ۲۸ و موسی لباس هارون را بیرون کرده، به پسرش العازار پوشانید. و هارون در آنجا بر قلة کوه وفات یافت، و موسی و العازار از کوه فرود آمدند. ۲۹ و چون تمامی جماعت دیدند که هارون مرد، جمیع خاندان اسرائیل برای هارون سی روز ماتم گرفتند.

 آیات مشابه ……….

۲۰: ۲۸ ← خروج ۲۹: ۲۹؛ اعداد ۳۳: ۳۸؛ تثنیه ۱۰: ۶

باب ۲۱

شکست عراد

۱ و چون کنعانی که ملک عَراد و در جنوب ساکن بود، شنید که اسرائیل از راه اَتاریم می‌آید، با اسرائیل جنگ کرد و بعضی از ایشان را به اسیری برد. ۲ و اسرائیل برای خداوند نذر کرده، گفت: «اگر این قوم را به دست من تسلیم نمایی، شهرهای ایشان را بالکلّ هلاک خواهم ساخت.» ۳ پس خداوند دعای اسرائیل را مستجاب فرموده، کنعانیان را تسلیم کرد، و ایشان و شهرهای ایشان را بالکلّ هلاک ساختند. و آن مکان حُرمه نامیده شد.

مار برنجی

۴ و از کوه هور به راه بحر قُلزم کوچ کردند تا زمین ادوم را دور زنند. و دل قوم به سبب راه، تنگ شد. ۵ و قوم بر خدا و موسی شکایت آورده، گفتند: «که ما را از مصر چرا برآوردید تا در بیابان بمیریم؟ زیرا که نان نیست و آب هم نیست! و دل ما از این خوراک سخیف کراهت دارد!» ۶ پس خداوند، مارهای آتشی در میان قوم فرستاده، قوم را گزیدند، و گروهی کثیر از اسرائیل مردند. ۷ و قوم نزد موسی آمده، گفتند: «گناه کرده‌ایم زیرا که بر خداوند و بر تو شکایت آورده‌ایم، پس نزد خداوند دعا کن تا مارها را از ما دور کند.» و موسی بجهت قوم استغاثه نمود. ۸ و خداوند به موسی گفت: «مار آتشینی بساز و آن را بر نیزه‌ای بردار، و هر گزیده شده‌ای که بر آن نظر کند، خواهد زیست.» ۹ پس موسی مار برنجینی ساخته، بر سر نیزه‌ای بلند کرد، و چنین شد که اگر مار کسی را گزیده بود، به مجرد نگاه کردن بر آن مار برنجین، زنده می‌شد.

سفر به موآب

۱۰ و بنی اسرائیل کوچ کرده، در اوبوت اردو زدند. ۱۱ و از اوبوت کوچ کرده، در عَیی عَباریم، در بیابانی که در مقابل موآب به طرف طلوع آفتاب است، اردو زدند. ۱۲ و از آنجا کوچ کرده، به وادی زارَد اردو زدند. ۱۳ و از آنجا کوچ کرده، به آن طرف اَرْنون که در بیابان خارج از حدود اموریان می‌باشد اردو زدند، زیرا که اَرْنون حد موآب در میان موآب و اموریان است. ۱۴ از این جهت، در کتاب جنگهای خداوند گفته می‌شود: «واهیب در سوفه و وادیهای ارنون، ۱۵ و رودخانه وادیهایی که بسوی مسکن عار متوجه است، و بر حدود موآب تکیه می‌زند.» ۱۶ و از آنجا به بئر کوچ کردند. این آن چاهی است که خداوند درباره‌اش به موسی گفت: «قوم را جمع کن تا به ایشان آب دهم.» ۱۷ آنگاه اسرائیل این سرود را سراییدند: «ای چاه بجوش آی، شما برایش سرود بخوانید؛ ۱۸ «چاهی که سروران حفره زدند، و نجبای قوم آن را کندند. به صولجان حاکم، به عصاهای خود آن را کندند.»
و ایشان از بیابان تا مَتّانه کوچ کردند. ۱۹ و از مَتّانه به نَحْلیئیل و از نَحْلیئیل به باموت. ۲۰ و از باموت به دره‌ای که در صحرای موآب نزد قلة فِسجه که به سوی بیابان متوجه است.

فتح سرزمین اموریان

۲۱ و اسرائیل، رسولان نزد سیحون ملک اموریان فرستاده، گفت: ۲۲ «مرا اجازت بده تا از زمین تو بگذرم. به سوی مزرعه یا تاکستان انحراف نخواهیم ورزید، و از آب چاه نخواهیم نوشید، و به شاهراه خواهیم رفت تا از سرحد تو بگذریم.» ۲۳ اما سیحون، اسرائیل را از حدود خود راه نداد. و سیحون تمامی قوم خود را جمع نموده، به مقابله اسرائیل به بیابان بیرون آمد. و چون به یاهَص رسید، با اسرائیل جنگ کرد. ۲۴ و اسرائیل او را به دم شمشیر زده، زمینش را از اَرْنون تا یبّوق و تا حد بنی عَمّون به تصرف آورد، زیرا که حد بنی عَمّون مستحکم بود. ۲۵ و اسرائیل تمامی آن شهرها را گرفت و اسرائیل در تمامی شهرهای اموریان در حَشبون و در تمامی دهاتش ساکن شد. ۲۶ زیرا که حَشبون، شهر سیحون، ملک اموریان بود، و او با ملک سابق موآب جنگ کرده، تمامی زمینش را تا ارنون از دستش گرفته بود. ۲۷ بنابراین مَثَل آورندگان می‌گویند: «به حشبون بیایید تا شهر سیحون بنا کرده، و استوار شود. ۲۸ زیرا آتشی از حشبون برآمد و شعله‌ای از قریه سیحون. و عارِ موآب را سوزانید و صاحبان بلندیهای ارنون را. ۲۹ وای بر تو ای موآب! ای قوم کموش، هلاک شدید! پسران خود را مثل گریزندگان تسلیم نمود، و دختران خود را به سیحون ملک اموریان به اسیری داد. ۳۰ به ایشان تیر انداختیم. حشبون تا به دیبون هلاک شد. و آن را تا نوفَح که نزد میدَباست ویران ساختیم.» ۳۱ و اسرائیل در زمین اموریان اقامت کردند. ۳۲ و موسی برای جاسوسی یعزیر فرستاد و دهات آن را گرفته، اموریان را که در آنجا بودند، بیرون کردند.

فتح باشان

۳۳ پس برگشته، از راه باشان برآمدند. و عوج ملک باشان با تمامی قوم خود به مقابله ایشان از برای جنگ به اَدْرَعی بیرون آمد. ۳۴ و خداوند به موسی گفت: «از او مترس زیرا که او را با تمامی قومش و زمینش به دست تو تسلیم نموده‌ام، و به نحوی که با سیحون ملک اموریان که در حشبون ساکن بود، عمل نمودی، با او نیز عمل خواهی نمود.» ۳۵ پس او را با پسرانش و تمامی قومش زدند، به حدی که کسی از برایش باقی نماند و زمینش را به تصرف آوردند.

 آیات مشابه ……….

۲۱: ۱ ← اعداد ۳۳: ۴۰
۲۱: ۴ ← تثنیه ۲: ۱
۲۱: ۵-۶ ← اول قرنتیان ۱۰: ۹
۲۱: ۹ ← دوم پادشاهان ۱۸: ۴؛ یوحنا ۳: ۱۴
۲۱: ۲۸-۲۹ ← ارمیا ۴۸: ۴۵-۴۶

باب ۲۲

ماجرای بلعام

۱ و بنی اسرائیل کوچ کرده، در عَرَبات موآب به آنطرف اردن، در مقابل اریحا اردو زدند. ۲ و چون بالاق بن صِفّور هر چه اسرائیل به اموریان کرده بودند دید، ۳ موآب از قوم بسیار ترسید، زیرا که کثیر بودند. و موآب از بنی اسرائیل مضطرب گردیدند. ۴ و موآب به مشایخ مدیان گفتند: «الآن این گروه هر چه به اطراف ما هست خواهند لیسید، به نوعی که گاو سبزة صحرا را می‌لیسد.» و در آن زمان بالاق بن صَفّور، ملک موآب بود. ۵ پس رسولان به فَتور که بر کنار وادی است، نزد بلعام بن بَعور، به زمین پسران قوم او فرستاد تا او را طلبیده، بگویند: «اینک قومی از مصر بیرون آمده‌اند و هان روی زمین را مستور می‌سازند، و در مقابل من مقیم می‌باشند. ۶ پس الآن بیا و این قوم را برای من لعنت کن، زیرا که از من قوی‌ترند، شاید توانایی یابم تا بر ایشان غالب آییم، و ایشان را از زمین خود بیرون کنم، زیرا می‌دانم هر که را تو برکت دهی مبارک است و هر که را لعنت نمایی، ملعون است.» ۷ پس مشایخ موآب و مشایخ مدیان، مزد فالگیری را به دست گرفته، روانه شدند، و نزد بلعام رسیده، سخنان بالاق را به وی گفتند. ۸ او به ایشان گفت: «این شب را در اینجا بمانید، تا چنانکه خداوند به من گوید، به شما باز گویم.» و سروران موآب نزد بلعام ماندند. ۹ و خدا نزد بلعام آمده، گفت: «این کسانی که نزد تو هستند، کیستند؟» ۱۰ بلعام به خدا گفت: «بالاق بن صَفّور ملک موآب نزد من فرستاده است، ۱۱ که اینک این قومی که از مصر بیرون آمده‌اند، روی زمین را پوشانیده‌اند. الآن آمده، ایشان را برای من لعنت کن شاید که توانایی یابم تا با ایشان جنگ نموده، ایشان را دور سازم.» ۱۲ خدا به بلعام گفت: «با ایشان مرو و قوم را لعنت مکن زیرا مبارک هستند.» ۱۳ پس بلعام بامدادان برخاسته، به سروران بالاق گفت: «به زمین خود بروید، زیرا خداوند مرا اجازت نمی‌دهد که با شما بیایم.» ۱۴ و سروران موآب برخاسته، نزد بالاق برگشته، گفتند که «بلعام از آمدن با ما انکار نمود.» ۱۵ و بالاق بار دیگر سروران زیاده و بزرگتر از آنان فرستاد. ۱۶ و ایشان نزد بلعام آمده، وی را گفتند: «بالاق بن صِفّور چنین می‌گوید: تمنا اینکه از آمدن نزد من انکار نکنی. ۱۷ زیرا که البته تو را بسیار تکریم خواهم نمود، و هر آنچه به من بگویی بجا خواهم آورد، پس بیا و این قوم را برای من لعنت کن.» ۱۸ بلعام در جواب نوکران بالاق گفت: «اگر بالاق خانه خود را پر از نقره و طلا به من بخشد، نمی‌توانم از فرمان یهوه خدای خود تجاوز نموده، کم یا زیاد به عمل آورم. ۱۹ پس الآن شما نیز امشب در اینجا بمانید تا بدانم که خداوند به من دیگر چه خواهد گفت.» ۲۰ و خدا در شب نزد بلعام آمده، وی را گفت: «اگر این مردمان برای طلبیدن تو بیایند برخاسته، همراه ایشان برو، اما کلامی را که من به تو گویم به همان عمل نما.» ۲۱ پس بلعام بامدادان برخاسته، الاغ خود را بیاراست و همراه سروران موآب روانه شد. ۲۲ و غضب خدا به سبب رفتن او افروخته شده، فرشتة خداوند در راه به مقاومت وی ایستاد، و او بر الاغ خود سوار بود، و دو نوکرش همراهش بودند. ۲۳ و الاغ، فرشته خداوند را با شمشیر برهنه به دستش، بر سر راه ایستاده دید. پس الاغ از راه به یک سو شده، به مزرعه‌ای رفت و بلعام الاغ را زد تا او را به راه برگرداند. ۲۴ پس فرشته خداوند در جای گود در میان تاکستان بایستاد، و به هر دو طرفش دیوار بود. ۲۵ و الاغ فرشتة خداوند را دیده، خود را به دیوار چسبانید، و پای بلعام را به دیوار فشرد. پس او را بار دیگر زد. ۲۶ و فرشتة خداوند پیش رفته، در مکانی تنگ بایستاد، که جایی بجهت برگشتن به طرف راست یا چپ نبود. ۲۷ و چون الاغ، فرشته خداوند را دید، در زیر بلعام خوابید. و خشم بلعام افروخته شده، الاغ را به عصای خود زد. ۲۸ آنگاه خداوند دهان الاغ را باز کرد که بلعام را گفت: «به تو چه کرده‌ام که مرا این سه مرتبه زدی. ۲۹ بلعام به الاغ گفت: «از این جهت که تو مرا استهزا نمودی! کاش که شمشیر در دست من می‌بود که الآن تو را می‌کشتم.» ۳۰ الاغ به بلعام گفت: «آیا من الاغ تو نیستم که از وقتی که مال تو شده‌ام تا امروز بر من سوار شده‌ای؟ آیا هرگز عادت می‌داشتم که به اینطور با تو رفتار نمایم؟» او گفت: «نی» ۳۱ و خداوند چشمان بلعام را باز کرد تا فرشته خداوند را دید که با شمشیر برهنه در دستش، به سر راه ایستاده است. پس خم شده، به روی درافتاد. ۳۲ و فرشته خداوند وی را گفت: «الاغ خود را این سه مرتبه چرا زدی؟ اینک من به مقاومت تو بیرون آمدم، زیرا که این سفر تو در نظر من از روی تمرد است. ۳۳ و الاغ مرا دیده، این سه مرتبه از من کناره جست. و اگر از من کناره نمی‌جست، یقیناً الآن تو را می‌کشتم و او را زنده نگاه می‌داشتم.» ۳۴ بلعام به فرشته خداوند گفت: «گناه کردم زیرا ندانستم که تو به مقابل من در راه ایستاده‌ای. پس الآن اگر در نظر تو ناپسند است بر می‌گردم.» ۳۵ فرشته خداوند به بلعام گفت: «همراه این اشخاص برو لیکن سخنی را که من به تو گویم، همان را فقط بگو». پس بلعام همراه سروران بالاق رفت. ۳۶ و چون بالاق شنید که بلعام آمده است، به استقبال وی تا شهر موآب که برحد اَرْنون و بر اقصای حدود وی بود، بیرون آمد. ۳۷ و بالاق به بلعام گفت: «آیا برای طلبیدن تو نزد تو نفرستادم؟ پس چرا نزد من نیامدی، آیا حقیقتاً قادر نیستم که تو را به عزت رسانم؟» ۳۸ بلعام به بالاق گفت: «اینک نزد تو آمده‌ام. آیا الآن هیچ قدرتی دارم که چیزی بگویم؟ آنچه خدا به دهانم می‌گذارد، همان را خواهم گفت.» ۳۹ پس بلعام همراه بالاق رفته، به قریت حصوت رسیدند. ۴۰ و بالاق گاوان و گوسفندان ذبح کرده، نزد بلعام و سرورانی که با وی بودند، فرستاد. ۴۱ و بامدادان بالاق بلعام را برداشته، او را به بلندیهای بعل آورد، تا از آنجا اقصای قوم خود را ملاحظه کند.

 آیات مشابه ……….

۲۲: ۵ ← اعداد ۳۱: ۸؛ دوم پطرس ۲: ۱۵-۱۶؛ یهودا ۱۱

باب ۲۳

۱ و بلعام به بالاق گفت: «در اینجا برای من هفت مذبح بساز، و هفت گاو و هفت قوچ در اینجا برایم حاضر کن.»  ۲ و بالاق به نحوی که بلعام گفته بود به عمل آورد، و بالاق و بلعام، گاوی و قوچی بر هر مذبح گذرانیدند.  ۳ و بلعام به بالاق گفت: «نزد قربانی سوختنی خود بایست، تا من بروم؛ شاید خداوند برای ملاقات من بیاید، و هر چه او به من نشان دهد آن را به تو باز خواهم گفت.» پس به تلی برآمد.   ۴ و خدا بلعام را ملاقات کرد؛ و او وی را گفت: «هفت مذبح برپا داشتم و گاوی و قوچی بر هر مذبح قربانی کردم.»  ۵ خداوند سخنی به دهان بلعام گذاشته، گفت: «نزد بالاق برگشته چنین بگو.»  ۶ پس نزد او برگشت، و اینک او با جمیع سروران موآب نزد قربانی سوختنی خود ایستاده بود.  ۷ و مَثَل خود را آورده، گفت: «بالاق ملک موآب مرا از ارام از کوههای مشرق آورد، که بیا یعقوب را برای من لعنت کن، و بیا اسرائیل را نفرین نما.  ۸ چگونه لعنت کنم آن را که خدا لعنت نکرده است؟ و چگونه نفرین نمایم آن را که خداوند نفرین ننموده است؟  ۹ زیرا از سر صخره‌ها او را می‌بینم. و از کوهها او را مشاهده می‌نمایم. اینک قومی است که به تنهایی ساکن می‌شود، و در میان امت‌ها حساب نخواهد شد.  ۱۰ کیست که غبار یعقوب را تواند شمرد یا ربع اسرائیل را حساب نماید؟ کاش که من به وفات عادلان بمیرم و عاقبت من مثل عاقبت ایشان باشد.»   ۱۱ پس بالاق به بلعام گفت: «به من چه کردی؟ تو را آوردم تا دشمنانم را لعنت کنی، و هان برکت تمام دادی!»  ۱۲ او در جواب گفت: «آیا نمی‌باید باحذر باشم تا آنچه را که خداوند به دهانم گذارد بگویم؟»   ۱۳ بالاق وی را گفت: «بیا الآن همراه من به جای دیگر که از آنجا ایشان را توانی دید. فقط اقصای ایشان را خواهی دید، و جمیع ایشان را نخواهی دید؛ و از آنجا ایشان را برای من لعنت کن.»  ۱۴ پس او را به صحرای صوفیم، نزد قلة فِسجَه برد و هفت مذبح بنا نموده، گاوی و قوچی بر هر مذبح قربانی کرد.  ۱۵ و او به بالاق گفت: «نزد قربانی سوختنی خود، اینجا بایست تا من در آنجا (خداوند را) ملاقات نمایم.»  ۱۶ و خداوند بلعام را ملاقات نموده، و سخنی در زبانش گذاشته، گفت: «نزد بالاق برگشته، چنین بگو.»  ۱۷ پس نزد وی آمد، و اینک نزد قربانی سوختنی خود با سروران موآب ایستاده بود. و بالاق از او پرسید که «خداوند چه گفت؟»  ۱۸ آنگاه مَثَل خود را آورده، گفت: «ای بالاق برخیز و بشنو، و ای پسر صِفّور مرا گوش بگیر.  ۱۹ خدا انسان نیست که دروغ بگوید. و از بنی آدم نیست که به اراده خود تغییر بدهد. آیا او سخنی گفته باشد و نکند؟ یا چیزی فرموده باشد و استوار ننماید؟  ۲۰ اینک مأمور شده‌ام که برکت بدهم. و او برکت داده است و آن را رد نمی‌توانم نمود.  ۲۱ او گناهی در یعقوب ندیده، و خطایی در اسرائیل مشاهده ننموده است. یهوه خدای او با وی است. و نعرة پادشاه در میان ایشان است.  ۲۲ خدا ایشان را از مصر بیرون آورد. او را شاخها مثل گاو وحشی است.  ۲۳ به درستی که بر یعقوب افسون نیست و بر اسرائیل فالگیری نی. دربارة یعقوب و دربارة اسرائیل در وقتش گفته خواهد شد، که خدا چه کرده است.  ۲۴ اینک قوم مثل شیر ماده خواهند برخاست. و مثل شیر نر خویشتن را خواهند برانگیخت، و تا شکار را نخورد، و خون کشتگان را ننوشد، نخواهد خوابید.»   ۲۵ بالاق به بلعام گفت: «نه ایشان را لعنت کن و نه برکت ده.»  ۲۶ بلعام در جواب بالاق گفت: «آیا تو را نگفتم که هر آنچه خداوند به من گوید، آن را باید بکنم؟»   ۲۷ بالاق به بلعام گفت: «بیا تا تو را به جای دیگر ببرم، شاید در نظر خدا پسند آید که ایشان را برای من از آنجا لعنت نمایی.»  ۲۸ پس بالاق بلعام را بر قلة فغور که مشرف بر بیابان است، برد.  ۲۹ بلعام به بالاق گفت: «در اینجا برای من هفت مذبح بساز و هفت گاو و هفت قوچ از برایم در اینجا حاضر کن.»  ۳۰ و بالاق به طوری که بلعام گفته بود، عمل نموده، گاوی و قوچی بر هر مذبح قربانی کرد.

باب ۲۴

۱ و چون بلعام دید که اسرائیل را برکت دادن به نظر خداوند پسند می‌آید، مثل دفعه‌های پیش برای طلبیدن افسون نرفت، بلکه به سوی صحرا توجه نمود. ۲ و بلعام چشمان خود را بلند کرده، اسرائیل را دید که موافق اسباط خود ساکن می‌بودند. و روح خدا بر او نازل شد. ۳ پس مَثَل خود را آورده، گفت: «وحی بلعام بن بعور. وحی آن مردی که چشمانش باز شد. ۴ وحی آن کسی که سخنان خدا را شنید و رؤیای قادر مطلق را مشاهده نمود. آنکه بیفتاد و چشمان او گشاده گردید. ۵ چه زیباست خیمه‌های تو ای یعقوب! و مسکنهای تو ای اسرائیل! ۶ مثل وادیهای کشیده شده، مثل باغها بر کنار رودخانه، مثل درختان عود که خداوند غرس نموده باشد، و مثل سروهای آزاد نزد جویهای آب. ۷ آب از دلوهایش ریخته خواهد شد. و بذر او در آبهای بسیار خواهد بود. و پادشاه او از اَجاج بلندتر، و مملکت او برافراشته خواهد شد. ۸ خدا او را از مصر بیرون آورد. او را شاخها مثل گاو وحشی است. امت‌های دشمنان خود را خواهد بلعید و استخوانهای ایشان را خواهد شکست و ایشان را به تیرهای خود خواهد دوخت. ۹ مثل شیر نر خود را جمع کرده، خوابید. و مثل شیر ماده کیست که او را برانگیزاند؟ مبارک باد هر که تو را برکت دهد. و ملعون باد هر که تو را لعنت نماید!» ۱۰ پس خشم بالاق بر بلعام افروخته شده، هر دو دست خود را بر هم زد و بالاق به بلعام گفت: «تو را خواندم تا دشمنانم را لعنت کنی و اینک این سه مرتبه ایشان را برکت تمام دادی. ۱۱ پس الآن به جای خود فرار کن! گفتم که تو را احترام تمام نمایم. همانا خداوند تو را از احترام باز داشته است.» ۱۲ بلعام به بالاق گفت: «آیا به رسولانی که نزد من فرستاده بودی نیز نگفتم ۱۳ که اگر بالاق خانة خود را پر از نقره و طلا به من بدهد، نمی‌توانم از فرمان خداوند تجاوز نموده، از دل خود نیک یا بد بکنم بلکه آنچه خداوند به من گوید آن را خواهم گفت؟ ۱۴ و الآن اینک نزد قوم خود می‌روم. بیا تا تو را اعلام نمایم که این قوم با قوم تو در ایام آخر چه خواهند کرد.» ۱۵ پس مَثَل خود را آورده، گفت: «وحی بلعام بن بعور. وحی آن مردی که چشمانش باز شد. ۱۶ وحی آن کسی که سخنان خدا را شنید و معرفت حضرت اعلی را دانست و رؤیای قادر مطلق را مشاهده نمود. آنکه بیفتاد و چشمان او گشوده گردید. ۱۷ او را خواهم دید لیکن نه الآن. او را مشاهده خواهم نمود اما نزدیک نی. ستاره‌ای از یعقوب طلوع خواهد کرد و عصایی از اسرائیل خواهد برخاست و اطراف موآب را خواهد شکست. و جمیع ابنای فتنه را هلاک خواهد ساخت. ۱۸ و ادوم مُلک او خواهد شد و دشمنانش (اهل) سعیر، مملوک او خواهند گردید. و اسرائیل به شجاعت عمل خواهد نمود. ۱۹ و کسی که از یعقوب ظاهر می‌شود، سلطنت خواهد نمود. و بقیه اهل شهر را هلاک خواهد ساخت.» ۲۰ و به عمالقه نظر انداخته، مَثَل خود را آورده، گفت: «عمالیق اولِ امت‌ها بود، اما آخر او منتهی به هلاکت است.» ۲۱ و بر قینیان نظر انداخته، مَثَل خود را آورد و گفت: «مسکن تو مستحکم و آشیانه تو بر صخره نهاده (شده است). ۲۲ لیکن قاین تباه خواهد شد، تا وقتی که آشور تو را به اسیری ببرد.» ۲۳ پس مَثَل خود را آورده، گفت: «وای! چون خدا این را می‌کند، کیست که زنده بماند؟ ۲۴ و کشتیها از جانب کتّیم آمده، آشور را ذلیل خواهند ساخت، و عابر را ذلیل خواهند گردانید، و او نیز به هلاکت خواهد رسید.» ۲۵ و بلعام برخاسته، روانه شده، به جای خود رفت و بالاق نیز راه خود را پیش گرفت.

 آیات مشابه ……….

۲۴: ۹ ← پیدایش ۱۲: ۳، ۴۹: ۹

باب ۲۵

دختران موآب    

 ۱ و اسرائیل در شِطّیم اقامت نمودند، و قوم با دختران موآب زنا کردن گرفتند  ۲ زیرا که ایشان قوم را به قربانی‌های خدایان خود دعوت نمودند. پس قوم می‌خوردند و به خدایان ایشان سجده می‌نمودند.  ۳ و اسرائیل به بعل فغور ملحق شدند، و غضب خداوند بر اسرائیل افروخته شد.  ۴ و خداوند به موسی گفت که: «تمامی رؤسای قوم را گرفته، ایشان را برای خداوند پیش آفتاب به دار بکش، تا شدت خشم خداوند از اسرائیل برگردد.»  ۵ و موسی به داوران اسرائیل گفت که «هر یکی از شما کسان خود را که به بعل فغور ملحق شدند، بکشید.»   ۶ و اینک مردی از بنی اسرائیل آمده، زن مدیانی‌ای را در نظر موسی و در نظر تمامی جماعت بنی اسرائیل نزد برادران خود آورد، و ایشان به دروازة خیمه اجتماع گریه می‌کردند.  ۷ و چون فینحاس بن العازار بن هارون کاهن، این را دید، از میان جماعت برخاسته، نیزه‌ای به دست خود گرفت،  ۸ و از عقب آن مرد اسرائیلی به قُبّه داخل شده، هر دوی ایشان را یعنی آن مرد اسرائیلی و زن را به شکمش فرو برد، و وبا از بنی اسرائیل رفع شد.  ۹ و آنانی که از وبا مردند، بیست و چهار هزار نفر بودند.   ۱۰ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:  ۱۱ «فینحاس بن العازار بن هارون کاهن، غضب مرا از بنی اسرائیل برگردانید، چونکه با غیرت من در میان ایشان غیور شد، تا بنی اسرائیل را در غیرت خود هلاک نسازم.  ۱۲ لهذا بگو اینک عهد سلامتی خود را به او می‌بخشم.  ۱۳ و برای او و برای ذُریتش بعد از او این عهد کهانت جاودانی خواهد بود، زیرا که برای خدای خود غیور شد، و بجهت بنی اسرائیل کفاره نمود.»  ۱۴ و اسم آن مرد اسرائیلی مقتول که با زن مدیانی کشته گردید، زِمری ابن سالو رئیس خاندان آبای سبط شمعون بود.  ۱۵ و اسم زن مدیانی که کشته شد، کزبی دختر صور بود و او رئیس قوم خاندان آبا در مدیان بود.   ۱۶ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:  ۱۷ «مدیانیان را ذلیل ساخته، مغلوب سازید.  ۱۸ زیرا که ایشان شما را به مکاید خود ذلیل ساختند، چونکه شما را در واقعه فغور و در امر خواهر خود کزبی، دختر رئیس مدیان، که در روز وبا در واقعه فغور کشته شد، فریب دادند.»

باب ۲۶

سرشماری دوم    

 ۱ و بعد از وبا، خداوند موسی و العازار بن هارون کاهن را خطاب کرده، گفت:  ۲ «شمارة تمامی جماعت بنی اسرائیل را برحسب خاندان آبای ایشان، از بیست ساله و بالاتر، یعنی جمیع کسانی را که از اسرائیل به جنگ بیرون می‌روند، بگیرید.»  ۳ پس موسی و العازارِ کاهن ایشان را در عَرَباتِ موآب، نزد اردن در مقابل اریحا خطاب کرده، گفتند:  ۴ «قوم را از بیست ساله و بالاتر بشمارید، چنانکه خداوند موسی و بنی اسرائیل را که از زمین مصر بیرون آمدند، امر فرموده بود.»   ۵ رؤبین نخست زاده اسرائیل: بنی رؤبین: از حَنوک، قبیله حَنوکیان. و از فَلّو، قبیله فَلّوئیان.  ۶ و از حصرون، قبیله حصرونیان. و از کرَمی، قبیله کرَمیان.  ۷ اینانند قبایل رؤبینیان و شمرده شدگان ایشان، چهل و سه هزار و هفتصد و سی نفر بودند.  ۸ و بنی فَلّو: اَلیآب.  ۹ و بنی اَلیآب: نموئیل و داتان و ابیرام. اینانند داتان و ابیرام که خوانده شدگان جماعت بوده، با موسی و هارون در جمعیت قورح مخاصمه کردند، چون با خداوند مخاصمه نمودند،  ۱۰ و زمین دهان خود را گشوده، ایشان را با قورح فرو برد، هنگامی که آن گروه مردند و آتش، آن دویست و پنجاه نفر را سوزانیده، عبرت گشتند.  ۱۱ لکن پسران قورح نمردند.   ۱۲ و بنی شمعون برحسب قبایل ایشان: از نَمُوئیل، قبیله نموئیلیان و از یامین، قبیلة یامینیان و از یاکین، قبیلة یاکینیان.  ۱۳ و از زارَح قبیلة زارَحیان و از شاؤل قبیلة شاؤلیان.  ۱۴ اینانند قبایل شمعونیان: بیست و دو هزار و دویست نفر.   ۱۵ و بنی جاد برحسب قبایل ایشان: از صَفون قبیلة صفونیان و از حَجّی قبیلة حَجّیان و از شونی قبیلة شونیان.  ۱۶ و از اُزنی قبیله ازنیان و از عیری، قبیله عیریان.  ۱۷ و از اَرود قبیله اَرودیان و از اَرْئیلی قبیله اَرئیلیان.  ۱۸ اینانند قبایل بنی جاد برحسب شمارة ایشان، چهل هزار و پانصد نفر.   ۱۹ و بنی یهودا عیر و اونان. و عیر و اونان در زمین کنعان مردند.  ۲۰ و بنی یهودا برحسب قبایل ایشان اینانند: از شِیلَه قبیلة شِیلَئیان و از فارَص قبیلة فارصیان و از زارَح قبیلة زارَحیان.  ۲۱ و بنی فارص اینانند: از حصرون قبیله حصرونیان و از حامول قبیلة حامولیان.  ۲۲ اینانند قبایل یهودا برحسب شمرده شدگان ایشان، هفتاد و شش هزار و پانصد نفر.   ۲۳ و بنی یسّاکار برحسب قبایل ایشان: از تولَع قبیلة تولعیان و از فُوَّه قبیله فُوَّئیان.  ۲۴ و از یاشوب قبیلة یاشوبیان و از شِمرون قبیلة شمرونیان.  ۲۵ اینانند قبایل یسّاکار برحسب شمرده شدگان ایشان، شصت و چهار هزار و سیصد نفر.  
۲۶
 و بنی زبولون برحسب قبایل ایشان: از سارَد قبیلة سارَدیان و از ایلون قبیلة ایلونیان و از یحلیئیل قبیلة یحلیئیلیان.  ۲۷ اینانند قبایل زبولونیان برحسب شمرده شدگان ایشان، شصت هزار و پانصد نفر.   ۲۸ و بنی یوسف برحسب قبایل ایشان: مَنَسّی و افرایم.  ۲۹ و بنی مَنَسّی: از ماکیر قبیلة ماکیریان و ماکیر جلعاد را آورد و از جلعاد قبیلة جلعادیان.  ۳۰ اینانند بنی جلعاد: از ایعَزَر قبیلة ایعزریان، از حالَق قبیلة حالقیان.  ۳۱ از اَسْرِیئیل قبیلة اَسْرِیئیلیان، از شکیم قبیلة شکیمیان.  ۳۲ از شَمیداع قبیلة شمیداعیان و از حافَر قبیلة حافریان.  ۳۳ و صَلُفحاد بن حافر را پسری نبود لیکن دختران داشت و نامهای دختران صلحفاد مَحلَه و نوعه و حُجلَه و ملکه و تِرصَه.  ۳۴ اینانند قبایل مَنَسّی و شمرده شدگان ایشان، پنجاه و دو هزار و هفتصد نفر بودند.   ۳۵ و اینانند بنی افرایم برحسب قبایل ایشان: از شوتالح قبیله شوتالحیان و از باکر قبیلة باکریان و از تاحَن قبیلة تاحنیان.  ۳۶ و بنی شوتالح اینانند: از عیران قبیلة عیرانیان.  ۳۷ اینانند قبایل بنی افرایم برحسب شمرده شدگان ایشان، سی و دو هزار و پانصد نفر. و بنی یوسف برحسب قبایل ایشان اینانند.   ۳۸ و بنی بنیامین برحسب قبایل ایشان: از بالع قبیلة بالعیان از اَشبیل قبیلة اَشبیلیان و از اَحیرام قبیلة اَحیرامیان.  ۳۹ از شَفوفام قبیلة شفوفامیان از حوفام قبیلة حوفامیان.  ۴۰ و بنی بالع: اَرْد و نعمان. از اَرْدْ قبیله اَردیان و از نعمان قبیلة نعمانیان.  ۴۱ اینانند بنی بنیامین برحسب قبایل ایشان و شمرده شدگان ایشان، چهل و پنج هزار و ششصد نفر بودند.   ۴۲ اینانند بنی دان برحسب قبایل ایشان: از شوحام قبیلة شوحامیان. اینانند قبایل دان برحسب قبایل ایشان.  ۴۳ جمیع قبایل شوحامیان برحسب شمرده شدگان ایشان، شصت و چهارهزار و چهارصد نفر بودند.   ۴۴ اینانند بنی اشیر برحسب قبایل ایشان: از یمنه قبیلة یمنَئیان، از یشْوِی قبیلة یشویان، از بَرِیعَه قبیلة بَرِیعئیان،  ۴۵ از بنی بَریعَه، از حابر قبیله حابریان، از ملکیئیل قبیلة ملکیئیلیان.  ۴۶ و نام دختر اَشیر، ساره بود.  ۴۷ اینانند قبایل بنی اشیر برحسب شمرده شدگان ایشان، پنجاه و سه هزار و چهارصد نفر.   ۴۸ اینانند بنی نفتالی برحسب قبایل ایشان: از یاحَصْئیل، قبیله یاحَصْئیلیان، از جونی قبیلة جونیان.  ۴۹ از یصَر قبیلة یصریان از شِلّیم قبیلة شلیمیان.  ۵۰ اینانند قبایل نفتالی برحسب قبایل ایشان و شمرده شدگان ایشان، چهل و پنج هزار و چهارصد نفر بودند.   ۵۱ اینانند شمرده شدگان بنی اسرائیل: ششصد و یکهزار و هفتصد و سی نفر.   ۵۲ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:  ۵۳ «برای اینان برحسب شمارة نامها، زمین برای ملکیت تقسیم بشود.  ۵۴ برای کثیر، نصیب او را زیاده کن و برای قلیل، نصیب او را کم نما، به هر کس برحسب شمرده شدگان او نصیبش داده شود.  ۵۵ لیکن زمین به قرعه تقسیم شود، و برحسب نامهای اسباط آبای خود در آن تصرف نمایند.  ۵۶ موافق قرعه، ملک ایشان در میان کثیر و قلیل تقسیم شود.»  
۵۷
 و اینانند شمرده شدگان لاوی برحسب قبایل ایشان: از جرشون قبیلة جرشونیان، از قهات قبیلة قهاتیان، از مَراری قبیلة مراریان.  ۵۸ اینانند قبایل لاویان: قبیلة لِبنیان و قبیلة حبرونیان و قبیلة مَحلیان و قبیلة موشیان و قبیلة قورَحیان. اما قَهات، عمرام را آورد.  ۵۹ و نام زن عمرام، یوکابد بود، دختر لاوی که برای لاوی در مصر زاییده شد و او برای عمرام، هارون و موسی و خواهر ایشان مریم را زایید.  ۶۰ و برای هارون ناداب و ابیهو و العازار و ایتامار زاییده شدند.  ۶۱ و ناداب و ابیهو چون آتش غریبی به حضور خداوند گذرانیده بودند، مردند.  ۶۲ و شمرده شدگان ایشان یعنی همة ذکوران از یک ماهه و بالاتر، بیست و سه هزار نفر بودند زیرا که ایشان در میان بنی اسرائیل شمرده نشدند، چونکه نصیبی در میان بنی اسرائیل به ایشان داده نشد.   ۶۳ اینانند آنانی که موسی و العازارِ کاهن شمردند، وقتی که بنی اسرائیل را در عَرَبات موآب نزد اردن در مقابل اریحا شمردند.  ۶۴ و در میان ایشان کسی نبود از آنانی که موسی و هارون کاهن، شمرده بودند وقتی که بنی اسرائیل را در بیابان سینا شمردند.  ۶۵ زیرا خداوند دربارة ایشان گفته بود که البته در بیابان خواهند مرد، پس از آنها یک مرد سوای کالیب بن یفُنّه و یوشع بن نون باقی نماند.

 آیات مشابه ……….

۲۶: ۱-۵۱ ← اعداد ۱: ۱-۴۶

۲۶: ۵۲-۵۶ ← اعداد ۳۴: ۱۳؛ یوشع ۱۴: ۱-۲
۲۶: ۶۰ ← اعداد ۳: ۲
۲۶: ۶۱ ← لاویان ۱۰: ۱-۲؛ اعداد ۳: ۴
۲۶: ۶۵ ← اعداد ۱۴: ۲۶-۳۵

باب ۲۷

دختران صلفحاد

۱ و دختران صَلُفْحاد بن حافر بن جلعاد بن ماکیر بن مَنَسّی، که از قبایل مَنَسّی ابن یوسف بود نزدیک آمدند، و اینهاست نامهای دخترانش: مَحَله و نوعه و حجله و مِلکه و تِرصَه. ۲ و به حضور موسی و العازار کاهن، و به حضور سروران و تمامی جماعت نزد در خیمه اجتماع ایستاده، گفتند: ۳ «پدر ما در بیابان مرد و او از آن گروه نبود که در جمعیت قورح به ضد خداوند همداستان شدند، بلکه در گناه خود مرد و پسری نداشت. ۴ پس چرا نام پدر ما از این جهت که پسری ندارد از میان قبیله‌اش محو شود؟ لهذا ما را در میان برادران پدر ما نصیبی بده.» ۵ پس موسی دعوی ایشان را به حضور خداوند آورد. ۶ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت: ۷ «دختران صَلُفْحاد راست می‌گویند. البته در میان برادران پدر ایشان ملک موروثی به ایشان بده، و نصیب پدر ایشان را به ایشان انتقال نما. ۸ و بنی اسرائیل را خطاب کرده، بگو: اگر کسی بمیرد و پسری نداشته باشد، ملک او را به دخترش انتقال نمایید. ۹ و اگر او را دختری نباشد، ملک او را به برادرانش بدهید. ۱۰ و اگر او را برادری نباشد، ملک او را به برادران پدرش بدهید. ۱۱ و اگر پدر او را برادری نباشد، ملک او را به هر کس از قبیله‌اش که خویش نزدیکتر او باشد بدهید، تا مالک آن بشود. پس این برای بنی اسرائیل فریضة شرعی باشد، چنانکه خداوند به موسی امر فرموده بود.»

یوشع، جانشین موسی

۱۲ و خداوند به موسی گفت: «به این کوه عَباریم برآی و زمینی را که به بنی اسرائیل داده‌ام، ببین. ۱۳ و چون آن را دیدی تو نیز به قوم خود ملحق خواهی شد، چنانکه برادرت هارون ملحق شد. ۱۴ زیرا که در بیابان صین وقتی که جماعت مخاصمه نمودند، شما از قول من عصیان ورزیدید، و مرا نزد آب در نظر ایشان تقدیس ننمودید.» این است آب مریبة قادش، در بیابان صین. ۱۵ و موسی به خداوند عرض کرده، گفت: ۱۶ «ملتمس اینکه یهوه خدای ارواح تمامی بشر، کسی را بر این جماعت بگمارد ۱۷ که پیش روی ایشان بیرون رود، و پیش روی ایشان داخل شود، و ایشان را بیرون بَرَد و ایشان را درآورد، تا جماعت خداوند مثل گوسفندان بی شبان نباشند.» ۱۸ و خداوند به موسی گفت: «یوشع بن نون را که مردی صاحب روح است گرفته، دست خود را بر او بگذار. ۱۹ و او را به حضور العازار کاهن و به حضور تمامی جماعت برپا داشته، در نظر ایشان به وی وصیت نما. ۲۰ و از عزت خود بر او بگذار تا تمامی جماعت بنی اسرائیل او را اطاعت نمایند. ۲۱ و او به حضور العازار کاهن بایستد تا از برای او به حکم اوریم به حضور خداوند سؤال نماید، و به فرمان وی، او و تمامی بنی اسرائیل با وی و تمامی جماعت بیرون روند، و به فرمان وی داخل شوند.» ۲۲ پس موسی به نوعی که خداوند او را امر فرموده بود عمل نموده، یوشع را گرفت و او را به حضور العازار کاهن و به حضور تمامی جماعت برپا داشت. ۲۳ و دستهای خود را بر او گذاشته، او را به طوری که خداوند به واسطه موسی گفته بود، وصیت نمود.

 آیات مشابه ……….

۲۷: ۷ ← اعداد ۳۶: ۲
۲۷: ۱۲-۱۴ ← تثنیه ۳: ۲۳-۲۷، ۳۲: ۴۸-۵۲
۲۷: ۱۷ ← اول پادشاهان ۲۲: ۱۷؛ حزقیال ۳۴: ۵؛ متی ۳۶: ۹؛ مرقس ۶: ۳۴
۲۷: ۱۸ ← خروج ۲۴: ۱۳
۲۷: ۲۱ ← خروج ۲۸: ۳۰؛ اول سموئیل ۱۴: ۴۱، ۲۸: ۶
۲۷: ۲۳ ← تثنیه ۳۱: ۲۳

باب ۲۸

هدایا

۱ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت: ۲ «بنی اسرائیل را امر فرموده، به ایشان بگو: مراقب باشید تا هدیة طعام مرا از قربانی‌های آتشین عطر خوشبوی من در موسمش نزد من بگذرانید. ۳ و ایشان را بگو قربانی آتشین را که نزد خداوند بگذرانید، این است: دو برة نرینه یک سالة بی عیب، هر روز بجهت قربانی سوختنی دائمی. ۴ یک بره را در صبح قربانی کن و برة دیگر را در عصر قربانی کن. ۵ و یک عشر ایفة آرد نرم مخلوط شده با یک ربع هین روغن زلال برای هدیة آردی. ۶ این است قربانی سوختنی دائمی که در کوه سینا بجهت عطر خوشبو و قربانی آتشین خداوند معین شد. ۷ و هدیة ریختنی آن یک ربع هین بجهت هر بره‌ای باشد، این هدیة ریختنی مسکرات را برای خداوند در قدس بریز. ۸ و برة دیگر را در عصر قربانی کن، مثل هدیة آردی صبح و مثل هدیة ریختنی آن بگذران تا قربانی آتشین و عطر خوشبو برای خداوند باشد. ۹ «و در روز سَبَّت دو برة یک سالة بی عیب، و دو عشر ایفة آرد نرم سرشته شده با روغن، بجهت هدیة آردی با هدیة ریختنی آن. ۱۰ این است قربانی سوختنی هر روز سَبَّت سوای قربانی سوختنی دائمی با هدیة ریختنی آن. ۱۱ «و در اول ماههای خود قربانی سوختنی برای خداوند بگذرانید، دو گاو جوان و یک قوچ و هفت برة نرینه یک ساله بی عیب. ۱۲ و سه عشر ایفة آرد نرم سرشته شده با روغن بجهت هدیة آردی برای هر گاو، و دو عشر آرد نرم سرشته شده با روغن، بجهت هدیه آردی برای هر قوچ. ۱۳ و یک عشر آرد نرم سرشته شده با روغن، بجهت هدیة آردی برای هر بره، تا قربانی سوختنی، عطر خوشبو و هدیة آتشین برای خداوند باشد. ۱۴ و هدایای ریختنی آنها نصف هین شراب برای هر گاو، و ثلث هین برای هر قوچ، و ربع هین برای هر بره باشد. این است قربانی سوختنی هر ماه از ماههای سال. ۱۵ و یک بز نر بجهت قربانی گناه سوای قربانی سوختنی دائمی، با هدیة ریختنی آن برای خداوند قربانی بشود.

عید فصح

۱۶ «و در روز چهاردهم ماه اول، فِصَح خداوند است. ۱۷ و در روز پانزدهم این ماه، عید است که هفت روز نان فطیر خورده شود. ۱۸ در روز اول، مَحفِل مقدس است که هیچ کار خدمت در آن نکنید. ۱۹ و بجهت هدیة آتشین و قربانی سوختنی برای خداوند، دو گاو جوان و یک قوچ و هفت برة نرینه یک ساله قربانی کنید، اینها برای شما بی عیب باشد. ۲۰ و بجهت هدیة آردی آنها سه عشر آرد نرم سرشته شدة با روغن برای هر گاو، و دو عشر برای هر قوچ بگذرانید. ۲۱ و یک عشر برای هر بره، از آن هفت بره بگذران. ۲۲ و یک بز نر بجهت قربانی گناه تا برای شما کفاره شود. ۲۳ اینها را سوای قربانی سوختنی صبح که قربانی سوختنی دائمی است، بگذرانید. ۲۴ به اینطور هر روز از آن هفت روز، طعامِ هدیة آتشین، عطر خوشبو برای خداوند بگذرانید، و این سوای قربانی سوختنی دائمی گذرانیده شود، با هدیة ریختنی آن. ۲۵ و در روز هفتم، برای شما محفل مقدس باشد. هیچ کار خدمت در آن نکنید.

عید هفته‌ها

۲۶ «و در روز نوبرها چون هدیة آردی تازه در عید هفته‌های خود برای خداوند بگذرانید، محفل مقدس برای شما باشد و هیچ کار خدمت در آن مکنید. ۲۷ و بجهت قربانی سوختنی برای عطر خوشبوی خداوند دو گاو جوان و یک قوچ و هفت برة نرینه یک ساله قربانی کنید. ۲۸ و هدیه آردی آنها سه عشر آرد نرم سرشته شده با روغن برای هر گاو، و دو عشر برای هر قوچ. ۲۹ و یک عشر برای هر بره، از آن هفت بره. ۳۰ و یک بز نر تا برای شما کفاره شود. ۳۱ اینها را با هدیه آردی آنها و هدایای ریختنی آنها سوای قربانی سوختنی دائمی بگذرانید و برای شما بی عیب باشد.

 آیات مشابه ……….

۲۸: ۱۶ ← خروج ۱۲: ۱-۱۳؛ تثنیه ۱۶: ۱-۲
۲۸: ۱۷-۲۵ ← خروج ۱۲: ۱۴-۲۰، ۲۳: ۱۵، ۳۴: ۱۸، تثنیه ۱۶: ۳-۸
۲۸: ۲۶-۳۱ ← خروج ۲۳: ۱۶، ۳۴: ۲۲؛ تثنیه ۱۶: ۹-۱۲

باب ۲۹

عید کرناها

۱ «و در روز اول ماه هفتم، محفل مقدس برای شما باشد؛ در آن هیچ کار خدمت مکنید و برای شما روز نواختن کرِنّا باشد. ۲ و قربانی سوختنی بجهت عطر خوشبوی خداوند بگذرانید، یک گاو جوان و یک قوچ، و هفت برة نرینة یک سالة بی عیب. ۳ و هدیة آردی آنها، سه عشر آرد نرم سرشته شده با روغن برای هر گاو، و دو عشر برای هر قوچ. ۴ و یک عشر برای هر بره، از آن هفت بره. ۵ و یک بز نر بجهت قربانی گناه تا برای شما کفاره شود. ۶ سوای قربانی سوختنی اول ماه و هدیة آردی‌اش، و قربانی سوختنی دائمی با هدیة آردی‌اش، با هدایای ریختنی آنها برحسب قانون آنها تا عطر خوشبو و هدیة آتشین خداوند باشد.

روز کفاره

۷ «و در روز دهم این ماه هفتم، محفل مقدس برای شما باشد. جانهای خود را ذلیل سازید و هیچ کار مکنید. ۸ و قربانی سوختنی عطر خوشبو برای خداوند بگذرانید، یک گاو جوان و یک قوچ و هفت برة نرینة یک ساله که برای شما بی عیب باشند. ۹ و هدیة آردی آنها سه عشر آرد نرم سرشته شده با روغن برای هر گاو، و دو عشر برای هر قوچ. ۱۰ و یک عشر برای هر بره، از آن هفت بره. ۱۱ و یک بز نر برای قربانی گناه سوای قربانی گناه کفاره‌ای و قربانی سوختنی دائمی با هدیة آردی‌اش و هدایای ریختنی آنها.

عید خیمه‌ها

۱۲ «و در روز پانزدهم ماه هفتم، محفل مقدس برای شما باشد، هیچ کار خدمت مکنید و هفت روز برای خداوند عید نگاه دارید. ۱۳ و قربانی سوختنی هدیة آتشین عطر خوشبو برای خداوند بگذرانید. سیزده گاو جوان و دو قوچ و چهارده برة نرینة یک ساله که برای شما بی عیب باشند. ۱۴ و بجهت هدیة آردی آنها سه عشر آرد نرم سرشته شده با روغن برای هر گاو از آن سیزده گاو، و دو عشر برای هر قوچ از آن دو قوچ. ۱۵ و یک عشر برای هر بره از آن چهارده بره. ۱۶ و یک بز نر بجهت قربانی گناه، سوای قربانی سوختنی دائمی، با هدیة آردی و هدیة ریختنی آن. ۱۷ «و در روز دوم، دوازده گاو جوان و دو قوچ و چهارده برة نرینة یک سالة بی عیب. ۱۸ و هدایای آردی و هدایای ریختنی آنها برای گاوها و قوچها و بره‌ها به شمارة آنها برحسب قانون. ۱۹ و یک بز نر بجهت قربانی گناه، سوای قربانی سوختنی دائمی با هدیة آردی‌اش، و هدایای ریختنی آنها. ۲۰ «و در روز سوم، یازده گاو جوان و دو قوچ و چهارده برة نرینة یک ساله بی عیب. ۲۱ و هدایای آردی و هدایای ریختنی آنها برای گاوها و قوچها و بره‌ها به شماره آنها برحسب قانون. ۲۲ و یک بز نر بجهت قربانی گناه سوای قربانی سوختنی دائمی با هدیة آردی‌اش و هدیة ریختنی آن. ۲۳ «و در روز چهارم ده گاو جوان و دو قوچ و چهارده برة نرینة یک ساله بی عیب. ۲۴ و هدایای آردی و هدایای ریختنی آنها برای گاوها و قوچها و بره‌ها به شماره آنها برحسب قانون. ۲۵ و یک بز نر بجهت قربانی گناه، سوای قربانی سوختنی دائمی، و هدیة آردی‌اش و هدیة ریختنی آن. ۲۶ «و در روز پنجم، نه گاو جوان و دو قوچ و چهارده برة نرینه یک ساله بی عیب. ۲۷ و هدایای آردی و هدایای ریختنی آنها برای گاوها و قوچها و بره‌ها به شمارة آنها برحسب قانون. ۲۸ و یک بز نر بجهت قربانی گناه، سوای قربانی سوختنی دائمی و هدیة آردی‌اش و هدیة ریختنی آن. ۲۹ «و در روز ششم، هشت گاو جوان و دو قوچ و چهارده برة نرینة یک سالة بی عیب. ۳۰ و هدایای آردی و هدایای ریختنی آنها برای گاوها و قوچها و بره‌ها به شماره آنها برحسب قانون. ۳۱ و یک بز نر بجهت قربانی گناه سوای قربانی سوختنی دائمی و هدیة آردی‌اش و هدایای ریختنی آن. ۳۲ «و در روز هفتم، هفت گاو جوان و دو قوچ و چهارده برة نرینة یک ساله بی عیب. ۳۳ و هدایای آردی و هدایای ریختنی آنها برای گاوها و قوچها و بره‌ها به شمارة آنها برحسب قانون. ۳۴ و یک بز نر بجهت قربانی گناه، سوای قربانی سوختنی دائمی و هدیة آردی‌اش و هدیة ریختنی آن. ۳۵ «و در روز هشتم، برای شما جشن مقدس باشد؛ هیچ کار خدمت مکنید. ۳۶ و قربانی سوختنی هدیة آتشین عطر خوشبو برای خداوند بگذرانید، یک گاو جوان و یک قوچ و هفت برة نرینة یک سالة بی عیب. ۳۷ و هدایای آردی و هدایای ریختنی آنها برای گاو و قوچ و بره‌ها به شماره آنها برحسب قانون. ۳۸ و یک بز نر برای قربانی گناه سوای قربانی سوختنی دائمی، با هدیة آردی‌اش و هدیة ریختنی آن. ۳۹ «اینها را شما در موسمهای خود برای خداوند بگذرانید، سوای نذرها و نوافل خود برای قربانی‌های سوختنی و هدایای آردی و هدایای ریختنی و ذبایح سلامتی خود.» ۴۰ پس برحسب هر آنچه خداوند به موسی امر فرموده بود، موسی بنی اسرائیل را اعلام نمود.

 آیات مشابه ……….

۲۹: ۷-۱۱ ← لاویان ۱۶: ۲۹-۳۴

باب ۳۰

نذر و قسم

۱ و موسی سروران اسباط بنی اسرائیل را خطاب کرده، گفت: «این است کاری که خداوند امر فرموده است: ۲ چون شخصی برای خداوند نذر کند یا قَسَم خورد تا جان خود را به تکلیفی الزام نماید، پس کلام خود را باطل نسازد، بلکه برحسب هر آنچه از دهانش برآمد، عمل نماید. ۳ «و اما چون زن برای خداوند نذر کرده، خود را در خانة پدرش در جوانی‌اش به تکلیفی الزام نماید، ۴ و پدرش نذر او و تکلیفی که خود را بر آن الزام نموده، شنیده باشد، و پدرش دربارة او ساکت باشد، آنگاه تمامی نذرهایش استوار، و هر تکلیفی که خود را به آن الزام نموده باشد، قایم خواهد بود. ۵ اما اگر پدرش در روزی که شنید او را منع کرد، آنگاه هیچ کدام از نذرهایش و از تکالیفش که خود را به آن الزام نموده باشد، استوار نخواهد بود و از این جهت که پدرش او را منع نموده است، خداوند او را خواهد آمرزید. ۶ «و اگر به شوهری داده شود، و نذرهای او یا سخنی که از لبهایش جسته، و جان خود را به آن الزام نموده، بر او باشد، ۷ و شوهرش شنید و در روز شنیدنش به وی هیچ نگفت، آنگاه نذرهایش استوار خواهد ماند. و تکلیفهایی که خویشتن را به آنها الزام نموده است، قایم خواهند ماند. ۸ لیکن اگر شوهرش در روزی که آن را شنید، او را منع نماید، و نذری را که بر او است یا سخنی را که از لبهایش جسته، و خویشتن را به آن الزام نموده باشد، باطل سازد، پس خداوند او را خواهد آمرزید. ۹ اما نذر زن بیوه یا مطلقه، در هر چه خود را به آن الزام نموده باشد، بر وی استوار خواهد ماند. ۱۰ و اما اگر زنی در خانة شوهرش نذر کند، یا خویشتن را با قسم به تکلیفی الزام نماید، ۱۱ و شوهرش بشنود و او را هیچ نگوید و منع ننماید، پس تمامی نذرهایش استوار، و هر تکلیفی که خویشتن را به آن الزام نموده باشد، قایم خواهد بود. ۱۲ و اما اگر شوهرش در روزی که بشنود، آنها را باطل سازد، پس هر چه از لبهایش درآمده باشد دربارة نذرهایش یا تکالیف خود، استوار نخواهد ماند. و چونکه شوهرش آن را باطل نموده است، خداوند او را خواهد آمرزید. ۱۳ هر نذری و هر قسم الزامی را برای ذلیل ساختن جان خود، شوهرش آن را استوار نماید، و شوهرش آن را باطل سازد. ۱۴ اما اگر شوهرش روز به روز به او هیچ نگوید، پس همة نذرهایش و همة تکالیفش را که بر وی باشد استوار نموده باشد، چونکه در روزی که شنید به وی هیچ نگفت، پس آنها را استوار نموده است. ۱۵ و اگر بعد از شنیدن، آنها را باطل نمود، پس او گناه وی را متحمل خواهد بود.» ۱۶ این است فرایضی که خداوند به موسی امر فرمود، در میان مرد و زنش و در میان پدر و دخترش، در زمان جوانی او در خانه پدر وی.

 آیات مشابه ……….

۳۰: ۲ ← تثنیه ۲۳: ۲۱-۲۳؛ متی ۵: ۳۳

باب ۳۱

جنگ با مدیان    

 ۱ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:  ۲ «انتقام بنی اسرائیل را از مدیانیان بگیر، و بعد از آن به قوم خود ملحق خواهی شد.»  ۳ پس موسی قوم را مخاطب ساخته، گفت: «از میان خود مردان برای جنگ مهیا سازید تا به مقابلة مدیان برآیند، و انتقام خداوند را از مدیان بکشند.  ۴ هزار نفر از هر سبط از جمیع اسباط اسرائیل برای جنگ بفرستید.»   ۵ پس از هزاره‌های اسرائیل، از هر سبط یک هزار، یعنی دوازده هزار نفر مهیا شدة برای جنگ منتخب شدند.  ۶ و موسی ایشان را هزار نفر از هر سبط به جنگ فرستاد، ایشان را با فینحاس بن العازار کاهن و اسباب قدس و کرِنّاها برای نواختن در دستش به جنگ فرستاد.  ۷ و با مدیان به طوری که خداوند موسی را امر فرموده بود، جنگ کرده، همة ذکوران را کشتند.  ۸ و در میان کشتگان ملوک مدیان یعنی اِوی و راقَم و صور و حور و رابَع، پنج پادشاه مدیان را کشتند، و بلعام بن بَعُوْر را به شمشیر کشتند.  ۹ و بنی اسرائیل زنان مدیان و اطفال ایشان را به اسیری بردند، و جمیع بهایم و جمیع مواشی ایشان و همة املاک ایشان را غارت کردند.  ۱۰ و تمامی شهرها و مساکن و قلعه‌های ایشان را به آتش سوزانیدند.  ۱۱ و تمامی غنیمت و جمیع غارت را از انسان و بهایم گرفتند.  ۱۲ و اسیران و غارت و غنیمت را نزد موسی و العازار کاهن و جماعت بنی اسرائیل در لشکرگاه در عَرَبات موآب، که نزد اردن در مقابل اریحاست، آوردند.   ۱۳ و موسی و العازار کاهن و تمامی سروران جماعت بیرون از لشکرگاه به استقبال ایشان آمدند.  ۱۴ و موسی بر رؤسای لشکر یعنی سرداران هزاره‌ها و سرداران صدْها که از خدمت جنگ باز آمده بودند، غضبناک شد.  ۱۵ و موسی به ایشان گفت: «آیا همة زنان را زنده نگاه داشتید؟  ۱۶ اینک اینانند که برحسب مشورت بلعام، بنی اسرائیل را واداشتند تا در امر فغور به خداوند خیانت ورزیدند و در جماعت خداوند وبا عارض شد.  ۱۷ پس الآن هر ذکوری از اطفال را بکشید، و هر زنی را که مرد را شناخته، با او همبستر شده باشد، بکشید.  ۱۸ و از زنان هر دختری را که مرد را نشناخته، و با او همبستر نشده برای خود زنده نگاه دارید.  ۱۹ و شما هفت روز بیرون از لشکرگاه خیمه زنید، و هر که شخصی را کشته و هر که کشته‌ای را لمس نموده باشد از شما و اسیران شما در روز سوم و در روز هفتم، خود را تطهیر نماید.  ۲۰ و هر جامه و هر ظرف چرمی و هر چه از پشم بز ساخته شده باشد و هر ظرف چوبین را تطهیر نمایید.»   ۲۱ و العازار کاهن به مردان جنگی که به مقاتله رفته بودند، گفت: «این است قانون شریعتی که خداوند به موسی امر فرموده است:  ۲۲ طلا و نقره و برنج و آهن و روی و سرب،  ۲۳ یعنی هر چه متحمل آتش بشود، آن را از آتش بگذرانید و طاهر خواهد شد، و به آب تنزیه نیز آن را طاهر سازند و هر چه متحمل آتش نشود، آن را از آب بگذرانید.  ۲۴ و در روز هفتم رخت خود را بشویید تا طاهر شوید، و بعد از آن به لشکرگاه داخل شوید.»   ۲۵ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:  ۲۶ «تو و العازار کاهن و سروران خاندان آبای جماعت، حساب غنایمی که گرفته شده است، چه از انسان و چه از بهایم بگیرید.  ۲۷ و غنیمت را در میان مردان جنگی که به مقاتله بیرون رفته‌اند، و تمامی جماعت نصف نما.  ۲۸ و از مردان جنگی که به مقاتله بیرون رفته‌اند زکات برای خداوند بگیر، یعنی یک نفر از پانصد چه از انسان و چه از گاو و چه از الاغ و چه از گوسفند.  ۲۹ از قسمت ایشان بگیر و به العازار کاهن بده تا هدیة افراشتنی برای خداوند باشد.  ۳۰ و از قسمت بنی اسرائیل یکی که از هر پنجاه نفر گرفته شده باشد چه از انسان و چه از گاو و چه از الاغ و چه از گوسفند و چه از جمیع بهایم بگیر، و آنها را به لاویانی که ودیعت مسکن خداوند را نگاه می‌دارند، بده.»   ۳۱ پس موسی و العازار کاهن برحسب آنچه خداوند به موسی امر فرموده بود، عمل کردند.  ۳۲ و غنیمت سوای آن غنیمتی که مردان جنگی گرفته بودند، از گوسفند ششصد و هفتاد و پنج هزار رأس بود.  ۳۳ و از گاو هفتاد و دو هزار رأس.  ۳۴ و از الاغ شصت و یک هزار رأس.  ۳۵ و از انسان از زنانی که مرد را نشناخته بودند، سی و دو هزار نفر بودند.   ۳۶ و نصفه‌ای که قسمت کسانی بود که به جنگ رفته بودند، سیصد و سی و هفت هزار و پانصد گوسفند بود.  ۳۷ و زکات خداوند از گوسفند ششصد و هفتاد و پنج رأس بود.  ۳۸ و گاوان سی و شش هزار بود و از آنها زکات خداوند هفتاد و دو رأس بود.  ۳۹ و الاغها سی هزار و پانصد و از آنها زکات خداوند شصت و یک رأس بود.  ۴۰ و مردمان شانزده هزار و از ایشان زکات خداوند سی و دو نفر بودند.  ۴۱ و موسی زکات را که هدیة افراشتنی خداوند بود به العازار کاهن داد، چنانکه خداوند به موسی امر فرموده بود.   ۴۲ و از قسمت بنی اسرائیل که موسی آن را از مردان جنگی جدا کرده بود،  ۴۳ و قسمت جماعت از گوسفندان، سیصد و سی و هفت هزار و پانصد راس بود.  ۴۴ و از گاوان سی و شش هزار راس.  ۴۵ و از الاغها، سی هزار و پانصد راس.  ۴۶ و از انسان، شانزده هزار نفر.  ۴۷ و موسی از قسمت بنی اسرائیل یکی را که از هر پنجاه گرفته شده بود، چه از انسان و چه از بهایم گرفت، و آنها را به لاویانی که ودیعت مسکن خداوند را نگاه می‌داشتند، داد، چنانکه خداوند به موسی امر فرموده بود.   ۴۸ و رؤسایی که بر هزاره‌های لشکر بودند، سرداران هزاره‌ها با سرداران صدها نزد موسی آمدند.  ۴۹ و به موسی گفتند: «بندگانت حساب مردان جنگی را که زیر دست ما می‌باشند گرفتیم، و از ما یک نفر مفقود نشده است.  ۵۰ پس ما از آنچه هر کس یافته است، هدیه‌ای برای خداوند آورده‌ایم، از زیورهای طلا و خلخالها و دست بندها و انگشترها و گوشواره‌ها و گردن بندها تا برای جانهای ما به حضور خداوند کفاره شود.»  ۵۱ و موسی و العازار کاهن، طلا و همة زیورهای مصنوعه را از ایشان گرفتند.  ۵۲ و تمامی طلای هدیه‌ای که از سرداران هزاره‌ها و سرداران صدْها برای خداوند گذرانیدند، شانزده هزار و هفتصد و پنجاه مثقال بود.  ۵۳ زیرا که هر یکی از مردان جنگی غنیمتی برای خود برده بودند.  ۵۴ و موسی و العازار کاهن، طلا را از سرداران هزاره‌ها و صدها گرفته، به خیمه اجتماع آوردند تا بجهت بنی اسرائیل، به حضور خداوند یادگار باشد.

 آیات مشابه ……….

۳۱: ۱۶ ← اعداد ۲۵: ۱-۹

باب ۳۲

مالکیت زمینهای دو طرف اردن

۱ و بنی رؤبین و بنی جاد را مواشی بی نهایت بسیار و کثیر بود. پس چون زمین یعْزیر و زمین جلعاد را دیدند که اینک این مکان، مکان مواشی است، ۲ بنی جاد و بنی رؤبین نزد موسی و العازار کاهن و سروران جماعت آمده، گفتند: ۳ «عطاروت و دیبون و یعْزیر و نِمرَه و حَشبون و اَلِعالَه و شَبام و نبو و بَعون، ۴ زمینی که خداوند پیش روی جماعت اسرائیل مفتوح ساخته است، زمین مواشی است، و بندگانت صاحب مواشی می‌باشیم.» ۵ پس گفتند: «اگر در نظر تو التفات یافته‌ایم، این زمین به بندگانت به ملکیت داده شود، و ما را از اردن عبور مده.» ۶ موسی به بنی جاد و بنی رؤبین گفت: «آیا برادران شما به جنگ روند و شما اینجا بنشینید؟ ۷ چرا دل بنی اسرائیل را افسرده می‌کنید تا به زمینی که خداوند به ایشان داده است، عبور نکنند؟ ۸ به همین طور پدران شما عمل نمودند، وقتی که ایشان را از قادِش بَرنیع برای دیدن زمین فرستادم. ۹ به وادی اشکول رفته، زمین را دیدند و دل بنی اسرائیل را افسرده ساختند تا به زمینی که خداوند به ایشان داده بود، داخل نشوند. ۱۰ پس غضب خداوند در آن روز افروخته شد به حدی که قسم خورده، گفت: ۱۱ البته هیچکدام از مردانی که از مصر بیرون آمدند از بیست ساله و بالاتر آن زمین را که برای ابراهیم و اسحاق و یعقوب قسم خوردم، نخواهند دید، چونکه ایشان مرا پیروی کامل ننمودند، ۱۲ سوای کالیب بن یفُنَّة قِنِزّی و یوشَع بن نُون، چونکه ایشان خداوند را پیروی کامل نمودند. ۱۳ پس غضب خداوند بر اسرائیل افروخته شده، ایشان را چهل سال در بیابان آواره گردانید، تا تمامی آن گروهی که این شرارت را در نظر خداوند ورزیده بودند، هلاک شدند. ۱۴ و اینک شما به جای پدران خود انبوهی از مردان خطاکار برپا شده‌اید تا شدت غضب خداوند را بر اسرائیل باز زیاده کنید؟ ۱۵ زیرا اگر از پیروی او روبگردانید بار دیگر ایشان را در بیابان ترک خواهد کرد و شما تمامی این قوم را هلاک خواهید ساخت.»
۱۶ پس ایشان نزد وی آمده، گفتند: «آغلها را اینجا برای مواشی خود و شهرها بجهت اطفال خویش خواهیم ساخت. ۱۷ و خود مسلح شده، حاضر می‌شویم و پیش روی بنی اسرائیل خواهیم رفت تا آنها را به مکان ایشان برسانیم. و اطفال ما از ترس ساکنان زمین در شهرهای حصاردار خواهند ماند. ۱۸ و تا هر یکی از بنی اسرائیل ملک خود را نگرفته باشد، به خانه‌های خود مراجعت نخواهیم کرد. ۱۹ زیرا که ما با ایشان در آن طرف اردن و ماورای آن ملک نخواهیم گرفت، چونکه نصیب ما به این طرف اردن به طرف مشرق به ما رسیده است.» ۲۰ و موسی به ایشان گفت: «اگر این کار را بکنید و خویشتن را به حضور خداوند برای جنگ مهیا سازید، ۲۱ و هر مرد جنگی از شما به حضور خداوند از اردن عبور کند تا او دشمنان خود را از پیش روی خود اخراج نماید، ۲۲ و زمین به حضور خداوند مغلوب شود، پس بعد از آن برگردیده، به حضور خداوند و به حضور اسرائیل بی گناه خواهید شد، و این زمین از جانب خداوند ملک شما خواهد بود. ۲۳ و اگر چنین نکنید، اینک به خداوند گناه ورزیده‌اید، و بدانید که گناه شما، شما را درخواهد گرفت. ۲۴ پس شهرها برای اطفال و آغلها برای گله‌های خود بنا کنید، و به آنچه از دهان شما درآمد، عمل نمایید.» ۲۵ پس بنی جاد و بنی رؤبین موسی را خطاب کرده، گفتند: «بندگانت به طوری که آقای ما فرموده است، خواهیم کرد. ۲۶ اطفال و زنان و مواشی و همة بهایم ما اینجا در شهرهای جلعاد خواهند ماند. ۲۷ و جمیع بندگانت مهیای جنگ شده، چنانکه آقای ما گفته است به حضور خداوند برای مقاتله عبور خواهیم نمود.» ۲۸ پس موسی العازار کاهن، و یوشع بن نون، و رؤسای خاندان آبای اسباط بنی اسرائیل را دربارة ایشان وصیت نمود. ۲۹ و موسی به ایشان گفت: «اگر جمیع بنی جاد و بنی رؤبین مهیای جنگ شده، همراه شما به حضور خداوند از اردن عبور کنند، و زمین پیش روی شما مغلوب شود، آنگاه زمین جلعاد را برای ملکیت به ایشان بدهید. ۳۰ و اگر ایشان مهیا نشوند و همراه شما عبور ننمایند، پس در میان شما در زمین کنعان ملک بگیرند.» ۳۱ بنی جاد و بنی رؤبین در جواب وی گفتند: «چنانکه خداوند به بندگانت گفته است، همچنین خواهیم کرد. ۳۲ ما مهیای جنگ شده، پیش روی خداوند به زمین کنعان عبور خواهیم کرد، و ملک نصیب ما به این طرف اردن داده شود.» ۳۳ پس موسی به ایشان یعنی به بنی جاد و بنی رؤبین و نصف سبط منسی ابن یوسف، مملکت سیحون، مَلِک اموریان و مملکت عوج ملک باشان را داد، یعنی زمین را با شهرهایش و حدود شهرهایش، زمین را از هر طرف. ۳۴ و بنی جاد، دیبون و عطاروت و عَروُعیر ۳۵ و عَطْروت، شوفان و یعزیر و یجبَهَه ۳۶ و بیت نِمرَه و بیت هاران را بنا کردند یعنی شهرهای حصاردار را با آغلهای گله‌ها. ۳۷ و بنی رؤبین، حشبون و اَلِیعالَه و قِرْیتایم ۳۸ و نَبو و بَعْل مَعون که نام این دو را تغییر دادند و سِبْمَه را بنا کردند و شهرهایی را که بنا کردند به نامها مسمّی ساختند. ۳۹ و بنی ماکیر بن منسی به جلعاد رفته، آن را گرفتند و اموریان را که در آن بودند، اخراج نمودند. ۴۰ و موسی جلعاد را به ماکیر بن منسی داد و او در آن ساکن شد. ۴۱ و یائیر بن منسی رفته، قصبه‌هایش را گرفت، و آنها را حوُّوت یائیر نامید. ۴۲ و نُوْبَح رفته، قنات و دهاتش را گرفته، آنها را به اسم خود نوبَح نامید.

 آیات مشابه ……….

۳۲: ۸-۹ ← اعداد ۱۳: ۱۷-۳۳
۳۲: ۱۰-۱۳ ← اعداد ۱۴: ۲۶-۳۵
۳۲: ۲۸-۳۲ ← یوشع ۱: ۱۲-۱۵

باب ۳۳

کوچ قوم اسرائیل

۱ این است منازل بنی اسرائیل که از زمین مصر با افواج خود زیر دست موسی و هارون کوچ کردند. ۲ و موسی به فرمان خداوند سفرهای ایشان را برحسب منازل ایشان نوشت. و این است منازل و مراحل ایشان: ۳ پس در ماه اول از رعمسیس، در روز پانزدهم از ماه اول کوچ کردند، و در فردای بعد از فصح بنی اسرائیل در نظر تمامی مصریان با دست بلند بیرون رفتند. ۴ و مصریان همة نخست زادگان خود را که خداوند از ایشان کشته بود دفن می‌کردند، و یهوه بر خدایان ایشان قصاص نموده بود. ۵ و بنی اسرائیل از رعمسیس کوچ کرده، در سُکوت فرود آمدند. ۶ و از سکوت کوچ کرده، در ایتام که به کنار بیابان است، فرود آمدند. ۷ و از ایتام کوچ کرده، به سوی فَمُالحِیروت که در مقابل بَعْل صَفون است، برگشتند، و پیش مَجَدل فرود آمدند. ۸ و از مقابل حِیروت کوچ کرده، از میان دریا به بیابان عبور کردند و در بیابان ایتام سفر سه روزه کرده، در مارّه فرود آمدند. ۹ و از مارّه کوچ کرده، به ایلیم رسیدند و در ایلیم دوازده چشمه آب و هفتاد درخت خرما بود، و در آنجا فرود آمدند. ۱۰ و از ایلیم کوچ کرده، نزد بحر قلزم فرود آمدند. ۱۱ و از بحر قلزم کوچ کرده، در بیابان سین فرود آمدند. ۱۲ و از بیابان سین کوچ کرده، در دُفقَه فرود آمدند. ۱۳ و از دفقه کوچ کرده، در اَلوش فرود آمدند. ۱۴ و از الوش کوچ کرده، در رفیدیم فرود آمدند و در آنجا آب نبود که قوم بنوشند. ۱۵ و از رفیدیم کوچ کرده، در بیابان سینا فرود آمدند. ۱۶ و از بیابان سینا کوچ کرده، در قِبروت هَتّاوه فرود آمدند. ۱۷ و از قبروت هتاوه کوچ کرده، در حصیروت فرود آمدند. ۱۸ و از حصیروت کوچ کرده، در رِتمَه فرود آمدند. ۱۹ و از رتمه کوچ کرده، و در رِمّون فارَص فرود آمدند. ۲۰ و از رمون فارص کوچ کرده، در لبنه فرود آمدند. ۲۱ و از لبنه کوچ کرده، در رِسّه فرود آمدند. ۲۲ و از رسه کوچ کرده، در قُهَیلاتَه فرود آمدند. ۲۳ و از قهیلاته کوچ کرده، در جبل شافَرفرود آمدند. ۲۴ و از جبل شافر کوچ کرده، در حَراده فرود آمدند. ۲۵ و از حراده کوچ کرده، در مَقْهیلوت فرود آمدند. ۲۶ و از مقهیلوت کوچ کرده، در تاحَت فرود آمدند. ۲۷ و از تاحت کوچ کرده، در تارح فرود آمدند. ۲۸ و از تارح کوچ کرده، در مِتْقَه فرود آمدند. ۲۹ و از متقه کوچ کرده، در حَشمونَه فرود آمدند. ۳۰ و از حشمونه کوچ کرده، در مُسیروت فرود آمدند. ۳۱ و از مسیروت کوچ کرده، در بنی یعْقان فرود آمدند. ۳۲ و از بنی یعقان کوچ کرده، در حورالجِدجاد فرود آمدند. ۳۳ و از حورالجدجاد کوچ کرده، در یطْبات فرود آمدند. ۳۴ و از یطبات کوچ کرده، در عَبْرونَه فرود آمدند. ۳۵ و از عبرونه کوچ کرده، در عِصیون جابَر فرود آمدند. ۳۶ و از عصیون جابر کوچ کرده، در بیابان صین که قادش باشد، فرود آمدند. ۳۷ و از قادش کوچ کرده، در جبل هور در سرحد زمین ادوم فرود آمدند. ۳۸ و هارون کاهن برحسب فرمان خداوند به جبل هور برآمده، در سال چهلم خروج بنی اسرائیل از زمین مصر، در روز اول ماه پنجم وفات یافت. ۳۹ و هارون صد و بیست و سه ساله بود که در جبل هور مرد. ۴۰ و مَلک عِراد کنعانی که در جنوب زمین کنعان ساکن بـود از آمدن بنی اسرائیل اطلاع یافت. ۴۱ پس از جبل هور کوچ کرده، در صَلمونَه فرود آمدند. ۴۲ و از صلمونه کوچ کرده در فونون فرود آمدند ۴۳ و از فونون کوچ کرده، در اوبوت فرود آمدند. ۴۴ و از اوبوت کوچ کرده، در عَیی عَباریم در حدود موآب فرود آمدند. ۴۵ و از عییم کوچ کرده، در دیبون جاد فرود آمدند. ۴۶ و از دیبون جاد کوچ کرده، در عَلْمون دِبْلاتایم فرود آمدند. ۴۷ و از علمون دبلاتایم کوچ کرده، در کوههای عَباریم در مقابل نبو فرود آمدند. ۴۸ و از کوههای عباریم کوچ کرده، در عَرَبات موآب نزد اردن در مقابل اریحا فرود آمدند. ۴۹ پس نزد اردن از بیت یشیموت تا آبل شِطیم در عَرَبات موآب اُرْدُو زدند. ۵۰ و خداوند موسی را در عربات موآب نزد اردن، در مقابل اریحا خطاب کرده، گفت: ۵۱ «بنی اسرائیل را خطاب کرده، به ایشان بگو: چون شما از اردن به زمین کنعان عبور کنید، ۵۲ جمیع ساکنان زمین را از پیش روی خود اخراج نمایید، و تمامی صورتهای ایشان را خراب کنید، و تمامی بتهای ریخته شدة ایشان را بشکنید، و همة مکانهای بلند ایشان را منهدم سازید. ۵۳ و زمین را به تصرف آورده، در آن ساکن شوید، زیرا که آن زمین را به شما دادم تا مالک آن باشید. ۵۴ و زمین را به حسب قبایل خود به قرعه تقسیم کنید، برای کثیر، نصیب او را کثیر بدهید، و برای قلیل، نصیب او را قلیل بدهید؛ جایی که قرعه برای هر کس برآید از آن او باشد؛ برحسب اسباط آبای شما آن را تقسیم نمایید. ۵۵ و اگر ساکنان زمین را از پیش روی خود اخراج ننمایید، کسانی را که از ایشان باقی می‌گذارید در چشمان شما خار خواهند بود، و در پهلوهای شما تیغ و شما را در زمینی که در آن ساکن شوید، خواهند رنجانید. ۵۶ و به همـان طوری که قصد نمودم که با ایشان رفتـار نمایم، با شمـا رفتار خواهم نمـود.»

 آیات مشابه ……….

۳۳: ۳۸ ← اعداد ۲۰: ۲۲-۲۸؛ تثنیه ۱۰: ۶، ۳۲: ۵۰
۳۳: ۴۰ ← اعداد ۲۱: ۱
۳۳: ۵۴ ← اعداد ۲۶: ۵۴-۵۶

باب ۳۴

مرزهای کنعان

۱ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت: ۲ «بنی اسرائیل را امر فرموده، به ایشان بگو: چون شما به زمین کنعان داخل شوید، این است زمینی که به شما به ملکیت خواهد رسید، یعنی زمین کنعان با حدودش. ۳ آنگاه حد جنوبی شما از بیابان سین بر جانب ادوم خواهد بود، و سرحد جنوبی شما از آخر بحرالملح به طرف مشرق خواهد بود. ۴ و حد شما از جانب جنوب گردنه عَقْرَبیم دور خواهد زد و به سوی سین خواهد گذشت، و انتهای آن به طرف جنوب قادش برنیع خواهد بود، و نزد حَصَراَدّار بیرون رفته، تا عَصمون خواهد گذشت. ۵ و این حد از عصمون تا وادی مصر دور زده، انتهایش نزد دریا خواهد بود. ۶ «و اما حد غربی. دریای بزرگ حد شما خواهد بود. این است حد غربی شما. ۷ «و حد شمالی شما این باشد: از دریای بزرگ برای خود جبل هور را نشان گیرید. ۸ و از جبل هور تا مدخل حمات را نشان گیرید. و انتهای این حد نزد صَدَد باشد. ۹ و این حد نزد زفرون بیرون رود و انتهایش نزد حَصَر عینان باشد، این حد شمالی شما خواهد بود. ۱۰ «و برای حد مشرقی خود از حصر عینان تا شفام را نشان گیرید. ۱۱ و این حد از شفام تا ربله به طرف شرقی عین برود، پس این حد کشیده شده به جانب دریای کنِرَّت به طرف مشرق برسد. ۱۲ و این حد تا به اردن برسد و انتهایش نزد بحرالملح باشد. این زمین برحسب حدودش به هر طرف زمین شما خواهد بود.» ۱۳ و موسی بنی اسرائیل را امر کرده، گفت: «این است زمینی که شما آن را به قرعه تقسیم خواهید کرد که خداوند امر فرموده است تا به نه سبط و نصف داده شود. ۱۴ زیرا که سبط بنی رؤبین برحسب خاندان آبای خود و سبط بنی جاد برحسب خاندان آبای خود، و نصف سبط منسی، نصیب خود را گرفته‌اند. ۱۵ این دو سبط و نصف به آن طرف اردن در مقابل اریحا به جانب مشرق به سوی طلوع آفتاب نصیب خود را گرفته‌اند.» ۱۶ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت: ۱۷ «این است نامهای کسانی که زمین را برای شما تقسیم خواهند نمود. العازار کاهن و یوشع بن نون. ۱۸ و یک سرور را از هر سبط برای تقسیم نمودن زمین بگیرید. ۱۹ و این است نامهای ایشان: از سبط یهودا کالیب بن یفنه؛ ۲۰ و از سبط بنی شمعون شموئیل بن عمیهود؛ ۲۱ و از سبط بنیامین الیداد بن کسلون؛ ۲۲ و از سبط بنی دان رئیس بُقی ابن یجلی؛ ۲۳ و از بنی یوسف از سبط بنی منسی رئیس حنیئیل بن ایفود؛ ۲۴ و از سبط بنی افرایم رئیس قموئیل بن شِفطان؛ ۲۵ و از سبط بنی زبولون رئیس الیصافان بن فَرْناک؛ ۲۶ و از سبط بنی یساکار رئیس فلطیئیل بن عَزّان؛ ۲۷ و از سبط بنی اشیر رئیس اخیهود بن شلومی؛ ۲۸ و از سبط بنی نفتالی رئیس فدهئیل بن عمّیهود.» ۲۹ اینانند که خداوند مأمور فرمود که ملک را در زمین کنعان برای بنی اسرائیل تقسیم نمایند.

 آیات مشابه ……….

۳۴: ۱۳-۱۵ ← یوشع ۱۴: ۱-۵

باب ۳۵

شهرهای لاویان

۱ و خداوند موسی را در عربات موآب نزد اردن در مقابل اریحا خطاب کرده، گفت: ۲ «بنی اسرائیل را امر فرما که از نصیب ملک خود شهرها برای سکونت به لاویان بدهند، و نواحی شهرها را از اطراف آنها به لاویان بدهید. ۳ و شهرها بجهت سکونت ایشان باشد، و نواحی آنها برای بهایم و اموال و سایر حیوانات ایشان باشد. ۴ و نواحی شهرها که به لاویان بدهید از دیوار شهر بیرون از هر طرف هزار ذراع باشد. ۵ و از بیرون شهر به طرف مشرق دو هزار ذراع، و به طرف جنوب دو هزار ذراع، و به طرف مغرب دو هزار ذراع، و به طرف شمال دو هزار ذراع بپیمایید. و شهر در وسط باشد و این نواحی شهرها برای ایشان خواهد بود. ۶ «و از شهرها که به لاویان بدهید شش شهر ملجأ خواهد بود، و آنها را برای قاتل بدهید تا به آنجا فرار کند و سوای آنها چهل و دو شهر بدهید. ۷ پس جمیع شهرها که به لاویان خواهید داد، چهل و هشت شهر با نواحی آنها خواهد بود. ۸ و اما شهرهایی که از ملک بنی اسرائیل می‌دهید از کثیر، کثیر و از قلیل، قلیل بگیرید. هر کس به اندازة نصیب خود که یافته باشد از شهرهای خود به لاویان بدهد.»

شهرهای ملجا

۹ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت: ۱۰ «بنی اسرائیل را خطاب کرده، به ایشان بگو: چون شما از اردن به زمین کنعان عبور کنید، ۱۱ آنگاه شهرها برای خود تعیین کنید تا شهرهای ملجأ برای شما باشد، تا هر قاتلی که شخصی را سهواً کشته باشد، به آنجا فرار کند. ۱۲ و این شهرها برای شما بجهت ملجأ از ولّی مقتول خواهد بود، تا قاتل پیش از آنکه به حضور جماعت برای داوری بایستد، نمیرد. ۱۳ «و از شهرهایی که می‌دهید، شش شهر ملجأ برای شما باشد. ۱۴ سه شهر از آنطرف اردن بدهید، و سه شهر در زمین کنعان بدهید تا شهرهای ملجأ باشد. ۱۵ بجهت بنی اسرائیل و غریب و کسی که در میان شما وطن گزیند، این شش شهر برای ملجأ باشد تا هر که شخصی را سهواً کشته باشد به آنجا فرار کند. ۱۶ «و اگر او را به آلت آهنین زد که مرد، او قاتل است و قاتل البته کشته شود. ۱۷ و اگر او را با دست خود به سنگی که از آن کسی کشته شود، بزند تا بمیرد، او قاتل است و قاتل البته کشته شود. ۱۸ و اگر او را به چوب دستی که به آن کسی کشته شود، بزند تا بمیرد، او قاتل است و قاتل البته کشته شود. ۱۹ ولّی خون، خود، قاتل را بکشد. هرگاه به او برخورَد، او را بکشد. ۲۰ و اگر از روی بغض او را با تیغ زد یا قصداً چیزی بر او انداخت که مرد، ۲۱ یا از روی عداوت او را با دست خود زد که مرد، آن زننده چون که قاتل است البته کشته شود؛ ولّی خون هرگاه به قاتل برخورَد، او را بکشد. ۲۲ «لیکن اگر او را بدون عداوت سهواً تیغ زند یا چیزی بدون قصد بر او اندازد، ۲۳ و اگر سنگی را که کسی به آن کشته شود نادیده بر او بیندازد که بمیرد و با وی دشمنی نداشته، و بد اندیش او نبوده باشد، ۲۴ پس جماعت در میان قاتل و ولّی خون برحسب این احکام داوری نمایند. ۲۵ و جماعت، قاتل را از دست ولّی خون رهایی دهند، و جماعت، وی را به شهر ملجای او که به آن فرار کرده بود برگردانند، و او در آنجا تا موت رئیس کهنه که به روغن مقدس مسح شده است، ساکن باشد. ۲۶ و اگر قاتل وقتی از حدود شهر ملجای خود که به آن فرار کرده بود بیرون آید، ۲۷ و ولّی خون، او را بیرون حدود شهر ملجایش بیابد، پس ولّی خون قاتل را بکشد؛ قصاص خون برای او نشود. ۲۸ زیـرا که می‌بایست تا وفات رئیس کهنه در شهر ملجـای خـود مانـده باشد، و بعـد از وفات رئیس کهنه، قاتل به زمین ملک خود برگردد. ۲۹ «و این احکام برای شما در قرنهای شما در جمیع مسکنهای شما فریضة عدالتی خواهد بود. ۳۰ «هر که شخصی را بکشد پس قاتل به گواهی شاهدان کشته شود، و یک شاهد برای کشته شدن کسی شهادت ندهد. ۳۱ و هیچ فدیه به عوض جان قاتلی که مستوجب قتل است، مگیرید بلکه او البته کشته شود. ۳۲ و از کسی که به شهر ملجای خود فرار کرده باشد فدیه مگیرید، که پیش از وفات کاهن برگردد و به زمین خود ساکن شود. ۳۳ و زمینی را که در آن ساکنید ملوث مسازید، زیرا که خون، زمین را ملوث می‌کند، و زمین را برای خونی که در آن ریخته شود، کفاره نمی‌توان کرد مگر به خون کسی که آن را ریخته باشد. ۳۴ پس زمینی را که شمـا در آن ساکنید و من در میان آن ساکن هستم نجس مسازید، زیرا من که یهوه هستم در میان بنی اسرائیل ساکن می‌باشم.»

 آیات مشابه ……….

۳۵: ۱-۸ ← یوشع ۲۱: ۱-۴۲
۳۵: ۳۰ ← تثنیه ۱۷: ۶، ۱۹: ۱۵

باب ۳۶

ملک دختران صلفحاد

۱ و رؤسای خاندان آبای قبیلة بنی جلعاد بن ماکیربن منسی که از قبایل بنی یوسف بودند نزدیک آمده به حضور موسی و به حضور سروران و رؤسای خاندان آبای بنی اسرائیل عرض کرده، ۲ گفتند: «خداوند، آقای ما را امر فرمود که زمین را به قرعه تقسیم کرده، به بنی اسرائیل بدهد، و آقای ما از جانب خداوند مأمور شده است که نصیب برادر ما صَلفُحاد را به دخترانش بدهد. ۳ پس اگر ایشان به یکی از پسران سایر اسباط بنی اسرائیل منکوحه شوند، ارث ما از میراث پدران ما قطع شده، به میراث سبطی که ایشان به آن داخل شوند، اضافه خواهد شد، و از بهرة میراث ما قطع خواهد شد. ۴ و چون یوبیل بنی اسرائیل بشود ملک ایشان به ملک سبطی که به آن داخل شوند اضافه خواهد شد، و ملک ایشان از ملک پدران ما قطع خواهد شد.» ۵ پس موسی بنی اسرائیل را برحسب قول خداوند امر فرموده، گفت: «سبط بنی یوسف راست گفتند. ۶ این است آنچه خداوند دربارة دختران صَلُفْحاد امر فرموده، گفته است: به هر که در نظر ایشان پسند آید، به زنی داده شوند، لیکن در قبیلة سبط پدران خود فقط به نکاح داده شوند. ۷ پس میراث بنی اسرائیل از سبط به سبط منتقل نشود، بلکه هر یکی از بنی اسرائیل به میراث سبط پدران خود ملصق باشند. ۸ و هر دختری که وارث ملکی از اسباط بنی اسرائیل بشود، به کسی از قبیلة سبط پدر خود به زنی داده شود، تا هر یکی از بنی اسرائیل وارث ملک آبای خود گردند. ۹ و ملک از یک سبط به سبط دیگر منتقل نشود، بلکه هر کس از اسباط بنی اسرائیل به میراث خود ملصق باشند.» ۱۰ پس چنانکه خداوند موسی را امر فرمود، دختران صلفحاد چنان کردند. ۱۱ و دختران صلفحاد، محله و ترصه و حجله و ملکه و نوعه به پسران عموهای خود به زنی داده شدند. ۱۲ در قبایل بنی منسی ابن یوسف منکوحـه شدند و ملک ایشان در سبط قبیلة پدر ایشان باقی ماند. ۱۳ این است اوامر و احکامی که خداوند به واسطة موسی در عربات موآب نزد اردن در مقابل اریحا به بنی اسرائیل امر فرمود.

 آیات مشابه ……….

۳۶: ۲ ← اعداد ۲۷: ۷