مسیح، امید جلال
- شاهین تقیزاده
- خیمه کلام راستین
- دنیزلی، ترکیه
- تاریخ
- ۵۰ دقیقه
به همه شما در نام خداوندم عیسی سلام عرض می کنم. امیدوارم همه در کنار کلام خدا اوقات مبارک و خوبی را تجربه کنیم و با شنیدن این پیغام وقتی با هم صحبت می کنیم برکت و قوت آن را با هم تقسیم کنیم و کاربرد و تاثیر آن را در زندگی شخصی خویش مشاهده کنیم.
کلام خدا می گوید ایمان بدون عمل یا کاربرد مرده است ایمانی که ری اکشنی برای زندگی من نداشته باشد فقط یک اعتقاد مذهبی و ذهنی است. امروز می آید ولی فردا هم می رود. اگر تو ایمان داری که خداوند واحد است، شیاطین و دیوها هم ایمان دارند و از این به خود می لرزند.
ایمانی که کتاب مقدس از آن صحبت می کند یک ایمان نجات بخش است. اعتقادات مذهبی و ذهنی امروز می آید و فردا می رود و دوام و پایداری ندارد.
اما فرزندان خدا اینطور نیستند آنها برصخره مکاشفه قرار گرفته اند نه با هوش و استعداد خود بلکه به سبب فیض و اراده مستحکم و پیشدانی خدا.
عنوان پیغام امروز ما مسیح، امید جلال است. ابتدا کتاب کولسیان باب 1 از آیه 15
۱۵ و او صورت خدای نادیده است، نخست زاده تمامی آفریدگان. ۱۶ زیرا که در او همه چیز آفریده شد، آنچه در آسمان و آنچه بر زمین است از چیزهای دیدنی و نادیدنی و تختها و سلطنتها و ریاسات و قوات؛ همه بوسیله او و برای او آفریده شد. ۱۷ و او قبل از همه است و در وی همه چیز قیام دارد. ۱۸ و او بدن یعنی کلیسا را سر است، زیرا که او ابتدا است و نخست زاده از مردگان تا در همه چیز او مقدم شود. ۱۹ زیرا خدا رضا بدین داد که تمامی پری در او ساکن شود،
۸ با خبر باشید که کسی شما را نرباید به فلسفه و مکر باطل، بر حسب تقلید مردم و بر حسب اصول دنیوی نه بر حسب مسیح، ۹ که در وی از جهت جسم، تمامی پری الوهیت ساکن است.
۲۷ که خدا اراده نمود تا بشناساند که چیست دولت جلال این سر در میان امّتها که آن مسیح در شما و امید جلال است.
پدر تو را شکر می کنیم بخاطر فیضی که به ما داشتی. هر وقتی که فکر می کنیم فیض و رحمت تو کم است می بینیم بیش از آن چیزی است که حتی می توانیم فکرش را هم بکنیم.
شکرگزار تو هستیم برای این رحمت وفیض و نمی خواهیم آن را به هیچ عنوان به فجور تبدیل کنیم. کمک کن تا در اعتماد و توکل به تو گام برداریم. تمام این بارها را بر دوش تو می گذاریم چون تو گفتی بار تمام اندیشه های دل و فکر خودمان را به تو بسپاریم.
خوشحال هستیم از اینکه می توانیم این اعتماد را اعلام بکنیم چون بر کلام تو اعتماد داریم. پدر عزیزتو همیشه به ما ایمان پذیرفتن را بخشیدی و می دانیم تو همیشه کلام خودت را حفظ می کنی و از آن حمایت می کنی.
ما متوجه هستیم که در ایامی که در آن قرار گرفتیم بسیار دیرتر از آن چیزی است که حتی فکرش را هم بتوانیم بکنیم. تو طوری خودت را آشکار کردی که عده کمی بتوانند این سر و راز را درک بکنند. همان گونه که خودت را در ایام خداوند ما عیسی آشکار کردی و تو را تشخیص ندادند و ایام تفقد خودشان را نشناختند.
امروز هم به همان صورت است. بهمین دلیل بسیار شکرگزار تو هستیم که افتخار دیدن این حقیقت را در ایام آخر به ما عطا کردی تا رحمت و فیض تو را برای امروز درک بکنیم و با تو باشیم. ای پدر، می طلبیم وقتی به کلام تو می پردازیم به ما ایمان پذیرفتن را عطا کنی.
جلال تو آشکار بشود و بدن عروس تو از آن منفعت ببرد زیرا در نام عیسی مسیح این را می طلبیم، آمین
عبارت الوهیت یا God head به معنی خدایی الهی بودن و عنوان خدا بودن است. پس اگر قرار است خدا را بشناسی باید جایگاه وجودی او را بشناسی وقتی که آشکار می شود. الهی بودن او بعنوان پدر، پسر و روح القدس آشکار شده و بهمین دلیل وقتی به الوهیت اشاره می کنیم به عناوین اشاره می کنیم.
چون آن عناوین مشخص کننده مقطع و حالتی است که خدا خود را آشکار می نماید. اینکه او چطور خودش را در یک زمان مشخص آشکار می کند. بهمان اندازه باید درک کنیم که در ابدیت زمانی که هنوز آشکار نشده بود، واحد بود مثل انگشت دست.
که تئوری تثلیث و در کنار آن تئوری یگانه انگاری شکل گرفته که هر دوی آنها اشتباه است و ما هرگز واژه ی تثلیث را در کتاب مقدس نمی بینیم.
چون زمانی که خدا به واسطه صفات خودش آشکار می شود یک ابتدا دارند. ولی خدا بدون انتها و ابتدا است چون معنی واژه ی ابدی یعنی بدون ابتدا و انتها. برادر برانهام به ما اینطور می گوید:
خدا در ابتدا بعنوان یک نامحدود همه چیز را از ابتدا می داند و هر چیزی که در خدا هست نمایشی از صفات اوست. شما هم صفاتی از او هستید جزیی از او و در افکار او بودید حتی قبل از اینکه مولکولی وجود داشته باشد او نام شما را می دانست و این را در دفتر حیات بره قرار داد قبل از اینکه حتی جهان شکل بگیرد. شما هم صفاتی دارید که افکار شماست فکر می کنید راجب به آن صحبت می کنید و به آن عمل می کنید.
خدا هم همین طور است. شما زمانی افکار او بودید و زمانی که کلمه شدید و کلمه یعنی افکار آشکار شده، آن موقع ظاهر شدید. او در ابتدا تنها بود
در موعظه این ملکیصدق کیست؟
۴۳- خدا en morphe در ستون آتش نقاب زد. خدا en morphe در انسانی به نام عیسی خدا en morphe در کلیسای خویش، خدا فوق از ما، خدا با ما، خدا در ما،…
آن بالا، مقدّس، هیچ کس نمیتوانست او را لمس کند، او بر کوه نازل شد و اگر حتّی یک حیوان آن را لمس می کرد باید می مرد و بعد خدا پایین آمد و خیمهی خود را تغییر داد، با ما زندگی کرد و یکی از ما شد.
آن شخص خدای ابدی هست که با افکارخود تنها بود و حتی قبل از اینکه زمان شروع بشود حتی خدا هم نبود. خدا یعنی مرکز پرستش بودن، مورد پرستش قرار گرفتن. خدا برای اینکه مورد پرستش قرار بگیرد و پرستش بشود باید پرستندگانی می داشت.
پس قبل از ابدیت خدا با افکارو صفات خویش تنها بود. وقتی شما اولین کتاب از کتاب مقدس یعنی پیدایش و اولین آیه را می بینید او را با واژه ی الوهیم به ما معرفی می کند یعنی خدایی که صفات بی شماری دارد که یکی بعد از دیگری در عمل خلقت، خدااین صفات را مرئی می کند.
صفات وقتی که ظاهر می شود تبدیل به کلام می شود، افکار آشکار شده یا همان واژه تجلی که برادر برانهام از آن استفاده می کند.
۴۴- خدا پایین آمد، جسم شد و در مسیح مرگ را تجربه کرد. پس توانست کلیسا را پاک سازد تا بتواند برای مشارکت به آن داخل شود. این چیزی است که خدا ابتدا آدم را برای آن ساخته بود، برای مشارکت، خدا به تنهایی با کروبیان ساکن است.
۴۵- و حال توجّه کنید، او انسان را ساخت و انسان سقوط کرد. پس او پایین آمد و انسان را رهایی داد، زیرا خدا میخواهد که پرستیده شود. عبارت خدا به معنی موضوع پرستش میباشد.
و آنچه که بعنوان ستون آتش به میان ما میآید، بعنوان چیزی که قلب ما را تبدیل میکند، همان خدایی است که گفت: “روشنایی بشود و روشنایی شد”. او دیروز، امروز و تا ابدالآباد همان است.
۴۶- حال، در ابتدا خدا در تنهایی ساکن بود، با صفات خویش که امروز صبح در مورد آن صحبت کردم. این افکار او است. هیچ چیز وجود نداشت، فقط خدا به تنهایی؛ ولی او فکر داشت.
درست مانند یک معمار بزرگ که میتواند در ذهن خود و در فکرش، آنچه را که میخواهد بسازد، ترسیم کند. او نمیتواند چیزی را خلق کند.
او میتواند چیزی را که خلق شده است، گرفته و آن را به صورت دیگری در بیاورد. زیرا خدا… زیرا خدا تنها کسی است که قادر به خلق کردن است. ولی او در ذهن خود، آنچه را که میخواهد انجام دهد، دارد و این افکار اوست، خواستههای او. حال این، یک فکر است، بعد او آن فکر را میگوید و سپس، این کلمه است. و کلمه…
۴۷- یک فکر زمانیکه بیان شود، کلمه است. فکر بیان شده، کلمه است. ولی ابتدا باید فکر باشد. پس این صفات خداست، سپس میشود افکار و بعد کلمه.
انجیل یوحنا باب ۱ آیه ی ۱:
در ابتدا کلمه بود، کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود
حال آن چیزی که برادر برانهام به ما تعلیم داد،کلمه افکار بیان شده است یا تجلی یافته را اگر اینجا قرار دهیم، اینطور می توانیم بخوانیم:
در ابتدا تجلی یافته بود و تجلی یافته نزد تجلی نیافته بود و تجلی یافته همان تجلی نیافته بود.
۴۸- امشب توجّه کنید، آنانی که حیات ابدی را دارند، قبل از اینکه هیچ فرشته یا ستاره و یا هرچیز دیگری وجود داشته باشد، با او و در او، در افکار او بودهاند. این ابدی است. و اگر شما حیات ابدی را دارید، همیشه بودهاید؛ نه بودنتان در اینجا، بلکه صورت و تجسمی که خدای بینهایت…
پس الان ما هم افکار آشکار شده خدا هستیم. او دیگر تنها نیست و به تنهایی خودش هم بر نمی گردد. در واقع خدا با ما یعنی افکار وصفات خودش مشارکت می کند. ولی این مشارکت با خدا به عنوان افکار تجلی یافته او، ما را شخص ابدی نمی کند به همان شکل که عیسی مسیح را شخص ابدی خدا نکرد، پس خدا در تجلی، از لحاظ عددی یک نیست، شخص ابدی خدا واحد است ولی نه از نظر عددی.
افکار تجلی یافته خدا که بیانگر صفات او هستند همان حیات تکثیر شده خداست که با خدا یک هستند.
کتاب پیدایش باب ۱ آیه ی۲۶:
و خدا گفت آدم را به صورت ما و موافق شبیه ما بسازیم تا بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و بهایم و بر تمامی زمین و همه ی حشراتی که بر زمین می خزند حکومت نماید.
پس تنها مخلوقی که به شباهت خدا وبه صورت خدا خلق شده بود آدم بودکه وقتی به او نگاه کنیم او انعکاس دو تصویر بود، یک تصویری از یک موجود زنده مثل سایر پستانداران و یکی که بسیار منحصر به فرد بود تصویری از صورت خدای نادیده.
همین شباهت را در کولسیان باب ۱ از آیه ی ۱۲ می بینیم:
و پدر را شکر گزارید که ما را لایق بهره ی میراث مقدسان در نور گردانیده است که ما را از قدرت ظلمت رهانیده، به ملکوت پسر خود منتقل ساخت که در وی فدیه یعنی آمرزش گناهان خویش را یافته ایم و او صورت خدای نادیده است.
پیدایش باب ۱ آیه ی ۲۷:
آدم را به صورت ما و موافق شبیه ما بسازیم پس خدا آدم را به صورت خود آفرید
خالق شخص ابدی خداست اما از طریق لوگوس آفرید. لوگوس برای ما یک سری حروف و الفبایی است که ما بویسله ی آن صحبت می کنیم اما برای خدا لوگوس در واقع یک واحد بدنی و مرئی است که هیچ ربطی به عیسی انسان ندارد، یک پیش نمایش از عیسی مسیح است نه خود عیسی انسان، که تئوری تثلیث را رقم میزند، که پدر و پسر و روح القدس با هم در رابطه با کار خلقت مشارکت داشتند.
زمانی که ما خدا را در تجلی داریم، چه پدر، چه پسر و چه روح القدس در واقع ما حالت مسیح را داریم.
ابزاری که خدای واحد ابدی خودش را آشکار می کند، بعنوان مسیح در یک حالت تزاید یافته عددی و تکثیر شده ظاهر می شود. آدم صورتی از خداست و دستوری که خدا بعد از خلقت میدهد، بارور و کثیر شدن است،تکثیر حیات خدا،پس اگر گناه اولیه اتفاق نمی افتاد تمام فرزندان حوا به طور اتوماتیک پسران و دختران خدا بودند.
وقتی که شخص ابدی خدا توسط افراد زیادی که یک ابتدا دارند خودش را آشکار می کند نشان دهنده این است که خدا دیگر در تجلی تنها نیست. بدنی که حالت دیدنی حیات خداست و در آن بدن خدا پری شخص ابدی یا پری الوهیت خویش را آشکار می سازد.
به عبارت دیگر تنها راهی که شما می توانید شخص نادیده خدا را ببینید این است که حالت دیدنی و آشکار شده یا تجلی را ببینید. و این چیزی بود که یهودیان درک نکردند چون آنها میدانستند که خدا روح است پس پسر خدا هم باید به شکل روح باشد، اما چون پسری که در مقابل آنها قرار گرفته بود یک انسان جسم، روح، جان بود و ادعا میکرد که او و پدر یک هستند، این چیزی بود که آنها را لغزش داد.
روح مسح کننده ای که از او خارج می شود حالتی است که او بخود می گیرد. روح مسح کننده همان مسیح است. به محض اینکه آن روح مسح کننده از خدای نادیده صادر می شود، دارید به مسیح نگاه می کنید. هر چیزی که در خداست در تجلی خویش مسیح است.
زمانی که آن روح انسان را مسح می کند آن انسان می شود، مسیح یا خدای تجلی یافته.
ادامه ی آیه ۲۷
پس خدا آدم رابه صورت خود آفرید او را به صورت خدا آفرید، ایشان را نر و ماده آفرید.
در حالیکه شما ماده را بعد از خلفت آدم دارید یعنی زمانی که خدا روح آدم را خلق می کند و عناصر زمین این روح را برمی گیرد و او دارای یک جسم می شود و بعد خدا در یک پروسه آن محصول جانبی حوا را از خلقت اصلی خودش بیرون می کشد.
کتاب اعمال رسولان باب دوم
۲۲ ای مردان اسرائیلی این سخنان را بشنوید. عیسی ناصری مردی که نزد شما از جانب خدا مبرهن گشت به قوات و عجایب و آیاتی که خدا در میان شما از او صادر گردانید، چنانکه خود میدانید،
این برای رسولان مسیح مکشوف شده بود، این یک درس مذهبی یا علمی نبود که آنها آنرا حفظ نمایند، زیرا مسیح گفت پطرس چیزی که تو می گویی ، نه خود خدای زنده و نه شخصیت دوم تثلیث است پس در ذهن پطرس، الوهیت، نه تثلیث بود و نه یگانه انگاری.
پسر خدا شخصی بود که خود خدای نادیده را آشکار می کرد و در این مقطع کنونی هم بعد از زمانی که پسر خدا، به آسمان صعود کرد، این عروس پسر خداست که در حال آشکارسازی شخص نادیده خدا می باشد.
عروس نمی تواند جز آن پیغامی که بود را بگوید. این مسیر در دوره ی پسری سه سال و نیم بود که در واقع خدمت پسر انسان بود،در مقطع عروس دوهزار ساله بود ولی این همان خداست که خودش را آشکار می کند.
۲۳ این شخص چون بر حسب اراده مستحکم و پیشدانی خدا تسلیم شد، شما به دست گناهکاران بر صلیب کشیده، کشتید، ۲۴ که خدا دردهای موت را گسسته، او را برخیزانید زیرا محال بود که موت او را در بند نگاه دارد،
پس اگر آن انسان از مردگان قیام کرده او زنده است یا مرده؟ مسلما زنده اما نه با آن بدن قبلی بلکه بدن جلال یافته که خود رابه شاگردان نشان داد. اینجا به ما می گوید که معجزات و آیات را خدا انجام داد در حالتی که از طریق انسانی که پسر مسح شده خدا بود.
یوحنا باب پنجم
۱۷عیسی در جواب ایشان گفت که پدر من تا کنون کار میکند،و من نیز کار میکنم پس از این سبب، یهودیان بیشتر قصد قتل او کردند زیرا که نه تنها سَبَّت را میشکست بلکه خدا را نیز پدر خود گفته، خود را مساوی خدا میساخت. ۱۸ آنگاه عیسی در جواب ایشان گفت: «آمین آمین به شما میگویم که پسر از خود هیچ نمیتواند کرد.
این یعنی اینکه من که پسر خدا هستم شخص ابدی خدا نیستم. مگر آنچه بیند که پدر به عمل آرد، زیرا که آنچه او میکند، همچنین پسر نیز میکند. در اینجا مسیح تمامی جلال را به پدر میدهد و ادعا نکرد که شخص ابدی خداست، چون اگر بود، نیازی نبود از کسی بپرسد، نیازی نبود که منتظر مکشوف شدن چیزی باشد.
۱۹ زیرا که پدر پسر را دوست میدارد و هر آنچه خود میکند بدو مینماید و اعمال بزرگتر از این بدو نشان خواهد داد تا شما تعجب نمایید.
آنها این انسان را مصلوب کردند اما خدا او را در یک بدن جلال یافته قیام داد و این پایان داستان نبود چون پطرس که اتقاقهای ایام پنطیکاست را شرح می دهد.
در آیه ۳۲ این را می گوید:
۳۲ پس همان عیسی را خدا برخیزانید و همه ما شاهد بر آن هستیم. ۳۳ پس چون به دست راست خدا بالا برده شد، روحالقدس موعود را از پدر یافته، این را که شما حال میبینید و میشنوید ریخته است. ۳۴ زیرا که داود به آسمان صعود نکرد لیکن خود میگوید “خداوند به خداوند من گفت بر دست راست من بنشین ۳۵ تا دشمنانت را پای انداز تو سازم.” ۳۶ پس جمیع خاندان اسرائیل یقین بدانند که خدا همین عیسی را که شما مصلوب کردید، خداوند و مسیح ساخته است.
از کی؟ از زمان سی سالگی و رود اردن به بعد نازل می شود و نبی آن دوره یعنی یحیی، صدا را از آسمان می شنود: این است پسر حبیب من که از سکونت در او خشنودم.
جبرائیل زمانی که مریم را ملاقات می کند به او می گوید: آن مولود مقدس پسر خدا خوانده خواهد شد ولی عیسی از سن نوزادی تا سن سی سالگی هیچ کس او را پسر خدا خطاب نکرد، چون او باید از آسمان بر مردم شهادت داده می شد.
پس ما شهادت آسمان را داریم:
این است پسر حبیب من که از سکونت در او خشنودم
و حالا ما شهادت بر روی زمین را داریم:
تویی مسیح پسر خدای زنده .
این روح القدس حیات خدای پدر است همان مسحی که در پسر خدا آشکار شده بود. زمانی شد مسیح که پری الوهیت در او ساکن شد وقتی که ستون آتش بر او نازل شد.
پس خدای نادیده واحد ابدی الان از لحاظ عددی در حالت دوگانگی آشکار شده است، یعنی ما با دو فرد روبرو هستیم خدا و پسرخدا این یک حالت از شیزوفرنی نیست. ما داریم به خدا از طریق پسرخدا نگاه می کنیم.
در کتاب اعمال به خدایی نگاه می کنیم که از حالت پسری به روح القدس تغییر حالت می دهد با وجود اینکه متفاوت است اما باز به همان خدا نگاه می کنیم. الان او، مسیح در شماست چون قبلا در عیسی شده بود مسیح اما الان مسیح در شماست که امید جلال است یک بدن با اعضای بسیار. او دیگر در یک بدن واحد نیست در مقطع عروس، پری الوهیت در همه به مقیاس است.
کولسیان باب ۱ آیه ی ۲۵:
که من خادم آن گشتم بر حسب نظارت خدا که به من برای شما سپرده شد.
در اینجا پولس به صورت قاطع می نواند بگوید من مثل یک معمار دانا بنا کردم و دیگری بر آن عمارت می کند، یعنی اگر قرار است که ما یک تعلیم را داشته باشیم از طریق چیزی که خدا توسط پولس و رسولان پایه گذاشت، بر آن بنیاد تعلیمی باید پیش برویم و نمی توانیم یک پی تعلیمی، بصورت جداگانه ایجاد کنیم.
۲۵ من خادم آن گشتم بر حسب نظارت خدا که به من برای شما سپرده شد تا کلام خدا را به کمال رسانم.
پولس در واقع میگوید که با مصلوب شدن، قیام و صعود، چیزی تمام نشد، بهایی که باید عروس به آن آزاد می شد پرداخت شد، آمین این بها کامل بود، عیسی مسیح هم بر روی صلیب فریاد زد تمام شد اما افراد آن فریاد را می شنوند و فکر می کنند که دایم باید به عیسای دو هزار سال پیش نگاه کنند.
به همین دلیل وقتی که آن ستون آتش حرکت می کند، در عهد عتیق هم این گونه بود، ستون آتش امکان داشت حتی یک سال حرکتی نکند و یک جا بماند ولی وقتی حرکت می کرد و نبی حرکت را می دید باید قوم با او حرکت می کرد، باید چادرهای خود را برمی داشتند و حرکت می کردند.
به همین خاطردر بیابان نمی توانستند خانه های سنگی بسازند، و دایما در چادرها ساکن هستند تا بتوانند به راحتی تغییر وضعیت بدهند. وقتی ستون آتش حرکت می کرد شیطان آنرا به خوبی می دانست که خدا در حال ساختن یک بدن جدید است، ولی فریب شیطان که خیلی هم قانع کننده به نظر می رسد و بسیاری از مسیحیان متاسفانه فریب را می خورند، این است که نگاه آنان را فقط به دوهزار سال پیش می دوزد.
امروزه چهارهزار و پانصد فرقه کلیسایی دارند عیسی مصلوب را صدا می زنند و در رابطه ی با او سرود می خوانند اما موضوع این است که کار خدا آنجا تمام نشد. خدا بهای عروس را پرداخت، حال چیزی که باقی مانده این بود، عروسی که بهای آزادیش پرداخت شده بود حالا برگرفته شود توسط خدا. که ما اسم آن راحالت ربوده شدن می گذاریم.
برای اینکه این حالت ربوده شدن اتفاق بیفتد این بدن باید احیا می شد. خدا در بلوطستان ممری ابراهیم را ملاقات می کند. ابراهیم کسی هست که پیغام آن روز را با خودش داشت و خداوند به او وعده می دهد که از طریق زن تو سارا من به تو پسری خواهم داد اما از زمانی که خدا گفت، تا زمانی که این وعده اتفاق اقتاد ۲۵ سال فاصله وجود دارد و در بین این ۲۵ سال یک انحراف اتفاق می افتد.
با وجودی که خدا گفته بود در وقت معین این اتفاق می افتد اما سارا با توجه به فکر و اندیشه ی خودش به ابراهیم گفت اگر خدا می خواهد تو را برکت دهد امکان دارد از طریق یک زن دیگر باشد پس بیا و تو هاجر، کنیز مصری من را بگیردر حالی که منظور خدا هرگز آن نبود.
همان طور که سارا مسیر را منحرف کرد، کلیسا هم بعد از دوره رسولان مسیر پیغام را منحرف می سازد و حال خدا توسط هفت پیغام آورکه در هفت دوره، برای کلیسا فرستاده شده، که مکاشفه آن را در دوره ی آخر از طریق نبی اثبات شده داده و ما آنرا به صورت هفت نامه به هفت کلیسا که در آسیا هستند، در کتاب مکاشفه می بینیم.
آخرین دوره، کلیسای لائودیکیه هست که ما در آن به سر می بریم.
حال دلیل فرستادن این هفت پیغام آور این است که، عروس را دوباره به سمت درخت حیات که مسیح است هدایت کند،پس بنیاد تعلیمی توسط رسولان برگزیده ی مسیح گذاشته شده بود، مخصوصا برای امت ها که ما هستیم توسط پولس پایه ریزی شده بود.
تا کلام خدا را به کمال برسانم یعنی آن سری که از درها مخفی داشته شده بود، لیکن الحال به مقدسان او مکشوف گردید، پس این باید توسط آشکار سازی خود خدا ، توسط کلام الهامی مکشوف می شد.
به همین خاطر پولس هنگام تعلیم میگوید:
این را خداوند می گوید نه من
بنابراین پولس از استنباط های شخصی خودش استفاده نمی کند و همانطور که قبلا گفتیم، در الهام هیچ عنصر انسانی و زمینی دخیل نیست و کلام خدا مفسری غیر ازتحقق خودش ندارد.
تفسیر کلام خدا، تحقق و اثبات آن است یعنی در پروسه زمان کلام خدا همیشه محقق می شود. حال می گوید: خدا اراده نمود تا بشناساند که چیست دولت جلال این سر، در میان امتها .
همان طور که می دانیم خدمت پسر خدا فقط در محدوده اسرائیل خدمت کرد.
فرستاده نشدم جز به جهت گوسفندان گمشده اسرائیل، اما خدا با امتها کار داشت، اسرائیل نمونه ای بود از اینکه خدا آن برکت را برای همه ی جهان قرار داده بود، زیرا پسران و دختران خدا فقط در اسرائیل نبودند.
پسر انسان آمده تا گمشده را پیدا کند اما او فقط در خطه اسرائیل گشت و بیشتر از آن را نرفت مثلا به سمت اروپا مانند پولس، و این اتفاقی بود که باید در بدن مسیح می افتاد، کلیسا باید حرکت می کرد و این بشارت و اعلام جهانی را انجام می داد.
خدا اراده نمود تا بشناساند که چیست دولت جلال این سر
بنابراین همان طور که ما در مقطع عیسی جلال خدا را می بینیم، اسم خداست که دارد جلال می یابد، در مقطع عروس هم ما با یک جلال طرف هستیم، اما این بار نه مسیح در یک بدن فیزیکی بلکه در بدنهای بسیار خواهد بود.
چیست دولت جلال این سر که آن مسیح در شما و امید جلال است.
برادر برانهام به ما گفت:
آنچه را که خدا بود در مسیح ریخت و آنچه را که در مسیح بود را در کلیسای خودش ریخت. بنابراین ما به خدایی نگاه می کنیم که از حالت پسری، به حالت دیگری تغییریافته است.
زمانیکه که خدا شروع می کند به آشکار کردن خودش، زمانی است که زمان شروع می شود و دیگر همیشه مسیح است،چه پدر، چه پسر و چه روح القدس باشد همیشه همان روح مسح کننده خداست که از او صادر شده، از آن به بعد همه چیز تجلی همان روح مسح کننده است.
خدا را برای این کلام لب نظیر شکر می کنم، امروز این بخش را در همین جا به انتها می رسانیم و ادامه این پیغام را به جلسه بعد موکول می کنیم. امیدوارم آنچه را که شنیدیم باعث برکت و بنای شما در ایمان به مسیح گردد.
اراده خدا برای همه ما این است که ما را از یک الهیات دبستانی و سطحی به یک درک و شناخت صحیح از خود و کلامش برساند. پس باید نسبت به چیزی که می شنویم تعمق و تفکر لازم را مبذول کنیم. فیض و برکت خداوند ما عیسی مسیح با جمیع شما.
آمین