عدن شیطان
- Satan’s Eden
- 29 آگوست 1965 – جفرسونویل، ایندیانا
- 65-0829
- 1 ساعت و 23 دقیقه
- ویرایش اول فارسی
1- سرهایمان را خم میکنیم. خداوند عزیز! سپاسگذار تو هستیم که امشب این فرصت بزرگ را در اختیار ما قرار دادی تا یکبار دیگر در نام خداوند عیسی جمع شویم؛ تا در اینجا، در این میدان نبرد با دشمن خود و دشمن تو از طریق کلام روبرو شویم و او را از میان قوم تو بیرون برانیم؛ تا آنها امشب بتوانند نور انجیل را ببینند. ای خداوند! دعا میکنم که تو امشب چشمان ما را مسح کنی که بر روی حقیقت گشوده شود، تا هنگامیکه اینجا را ترک میکنیم، نگوییم: “آیا دل در درون ما نمیسوخت وقتی که در راه با ما تکلّم مینمود؟” بیماران و مبتلایان ما را شفا بده. پاهای سست را استوار نما. دستان ضعیف را که افتاده است، بلند کن. باشد تا در انتظار آمدن خداوند عیسی باشیم، که ایمان داریم بسیار نزدیک است. به نام عیسی میطلبیم. آمین!
بفرمایید بنشینید.
2- تلاش میکنم که امشب مطالب را خلاصه بیان کنم، چون میدانم که بسیاری از شما از بخشهای مختلف کشور در اینجا جمع شدهاید و یا اینجا اقامت کردهاید و بعضی از شما باید این مسیر را برگردید و به این خاطر از شما سپاسگذارم. امروز صبح میخواستم که خودم به پیغام برادر نویل گوش کنم. بارها به پیغامهای او گوش کردهام و هیچوقت چیزی به جز قدردانی برای گفتن نداشتهام. امّا امروز صبح هنگام پیغام، خدا من را هدایت کرده بود که به آن پیغام گوش کنم. و اکنون میدانم که چرا شما برای شنیدن موعظات به اینجا میآیید و او همیشه به نیکویی شما را خدمت میکند.
3- امروز صبح و بعد از ظهر تلاش میکردم تا ملاقاتهای عقب مانده را انجام دهم، هنوز هم تعداد بسیار زیادی باید انجام شود و من…
4- به گمانم، بله فکر کنم این یَترون بود که به موسی گفت: “این کار برای تو دشوار است.” خُب، ما برادران بسیاری را اینجا داریم که میتوانند پاسخگوی مشکلات شما باشند. همهی آنها دارای این صلاحیّت هستند که به این امور رسیدگی کنند و من میتوانم شبانمان و یابرادران دیگر را به شا توصیه کنم. میتوانید به ایشان مراجعه کنید. آنها میتوانند دقیقاً به شما بگویند که باید چه بکنید. بعضی افراد، فرزندانشان ازدواجهایی با بی ایمانان و یا… داشتهاند که اشتباه بوده است و این مردان میتوانند مثل هرکس دیگری به شما کمک کنند. زیرا ایشان خادمین مسیح هستند. به آنها مراجعه کنید و من مطمئن هستم که آنها بهترین کمکی را که به آن نیاز دارید به شما خواهند داد. من نمیتوانم که به همهی مسائل رسیدگی کنم. هرجا که وارد میشوم تعداد زیادی از این درخواستها وجود دارند. میدانید، هرروز و هرروز بر تعداد آنها افزوده میشود و شما میخواهید که به همهی آنها رسیدگی کنید، ولی نمیتوانید. ولی من دائم دعا میکنم، تا به هر نحو ممکن، خدا این امر را میسّر سازد.
5- حال، امشب میخواهیم تا کلام را بخوانیم. میخواهیم بخشی از کلام را در باب سوّم کتاب پیدایش با هم بخوانیم و به موضوعاتی که در گذشته در مورد آنها صحبت کردهایم، اشاره کنیم و ببینیم که خدا امروز هنگام خروج از اینجا چه چیز بیشتری را به ما آموخته است. دعا میکنم، دعا میکنم که چنین کند.
“1 و مار از همه حيوانات صحرا كه خداوند خدا ساخته بود، هشيارتر بود. و به زن گفت: “آيا خدا حقيقتأ گفته است كه از همه درختان باغ نخوريد؟» 2 زن به مار گفت: “از ميوه درختان باغ مى خوريم، 3 لكن از ميوهی درختي كه در وسط باغ است، خدا گفت از آن مخوريد و آن را لمس مكنيد، مبادا بميريد. 4 مار به زن گفت: “هر آينه نخواهيد مرد، 5 بلكه خدا مى داند در روزى كه از آن بخوريد، چشمان شما باز شود و مانند خدا عارف نيک و بد خواهيد بود.” 6 و چون زن ديد كه آن درخت براى خوراک نيكوست و بنظر خوشنما و درختى دلپذير و دانشافزا، پس از ميوهاش گرفته، بخورد و به شوهر خود نيز داد و او خورد. 7 آنگاه چشمان هر دو ايشان باز شد و فهميدند كه عريانند. پس برگهاى انجير به هم دوخته، سترها براى خويشتن ساختند.»
6- خداوند کلام خویش را مبارک بسازد. حال تمایل دارم تا امشب متنی را از این بخش بردارم و آن را «عدن شیطان» بنامم. گفتن عبارت عدن شیطان کمی ناخوشایند است. این به نوعی با یکی از یکشنبهها که در مورد «فیلتر یک مرد عاقل» و «شوق یک مرد مقدّس» صحبت میکردم، منطبق است.
7- گاهی اوقات این اصطلاحات ناخوشایند، ما را به کلام بازمیگرداند و وادار به مطالعه و خواندن کلام مینماید، و این چیزی است که میخواهم تمام جماعت انجام دهند. “انسان نه محض نان زیست میکند، بلکه به هر کلمهای که از دهان خدا صادر گردد.” پس کلام را بخوانید و مطالعه کنید، تا به شما این فهم و حکمت را بدهد، که باید در این روزها چگونه زندگی کنید.
8- امشب اینجا نیامدهایم تا فقط بگوییم: “میتوانستیم این کار یا آن کار را انجام دهیم…”
9- به همان اندازهای که دوست دارم تا به خانههای شما بیایم، دوست دارم تا با قوم صحبت کنم. من… خدا میداند که این حقیقت است. میدانید، دوست دارم با تک تک شما به خانه بروم و، و… با شما صبحانه بخورم و با هم به شکار سنجاب برویم. دوست دارم این کار را بکنیم. ولی نمیتوانم این را انجام دهم. دوست دارم که بعد از جلسه به خانه بروم و مدّتی را با شما صحبت کنم. بعد از جلسه در بالکن بنشینیم و با شما از خدا و آرامش خداوند صحبت کنم. عاشق انجام این کار هستم. خانمها و آقایان حاضر در اینجا! خدا میداند که دوست دارم این کار را انجام دهم، ولی نمیتوانم این کار را بکنم. میبینید، چنین فشار و کششی وجود دارد.
10- در این دوران متشنّجی که در آن زندگی میکنیم… امروز افکار خود را روی یک چیز متمرکز میکنم و با خود میگویم: “باید حتماً این کار را انجام دهم.” و فردا این کار هزاران مایل از من فاصله دارد. چیزی آن را مغشوش ساخته است، و این کار یا آن کار انجام شده است.
11- ولی موفقیّت اصلی من در این است که انجیل را در سرتاسر کلیسا موعظه کنم و برای جلال نام عیسی مسیح تا زمانیکه روی زمین هستم و فرصت در اختیار دارم، هرکار که میتوانم انجام دهم. آمدهام چیزی را برای شما بازگو کنم، که میتواند به شما کمک کند. امروز صبح بعد از اینکه به خانه رفتم، در حال مطالعه بودم و با خود میگفتم: “خداوندا! امشب چه چیزی میتوانم بگویم که بتواند به این مردم کمک کند؟”
12- امروز صبح به پیغامی که برادر نویل برای ما آورد گوش میکردم که در مورد… به نظرم بسیار عالی بود، چنانکه او گفت: “یک پزشک بیماری را تشخیص میدهد؛ ولی کسی که با وسایل تزریقات وارد میشود، تزریق را انجام میدهد.” و به نظرم مثال بسیار بسیار زیبایی بود. در مورد آن فکر میکردم «یک سرُم، بعد از تشخیص»، و این مورد بسیار خوبی است.
13- میخواستم با شما در مورد چیزی صحبت کنم تا وعدهی خدا برای این عصر را برای شما روشن کند. میدانید؟ یک چیز، نه چیزی که مربوط به کسی در زمانی دیگر باشد. بلکه چیزی که… اگر یک زمان به آنها مراجعه کنیم، همهی امور بسیار درست باشد. ولی با خود فکر کردم، میتوانم چیزی را در ذهن شما بیاورم که متوجه آن شوید و شما را در میدانی که اکنون در آن در حال مبارزه هستید، به سربازی بهتر تبدیل سازد و تاکتیکهای دشمن را بیاموزید تا بتوانید تمام راههایی را که او در نظر شما میآورد، مسدود سازید. میبینید. این هدف و نکتهی اصلی است. یعنی تا جاییکه، بتوانید این اثرات و ضربات را از خود دور سازید.
14- حال بیایید چند لحظه… برای چند دقیقه به این موضوع نگاه کنیم. به این ایّام پرگناه و عظیمی که اکنون در آن زندگی میکنیم. گمان نمیکنم که هرگز در تاریخ چنین دورانی وجود داشته است و یا من در مورد آن خوانده باشم… روزهای بدی وجود داشتهاند که فرزندان خدا، هر جایی به مرگ سپرده میشدند. امّا برای شناخت حیلهی دشمن، هرگز دورانی مانند عصری که در آن زندگی میکنیم، نداشتهایم. این دوران فریبندهترین و پرمکرترین دوره است. وقتی این را میبینم به این نتیجه میرسم که در این زمانه، یک مسیحی باید بیش از هر زمان دیگری در مبارزه و دعا باشد.
15- حال، در دوران جفاها نسبت به کلیسا، اگر یک مسیحی در رُم دچار یک اشتباه میشد و به سبب شهادت وی متوجّه میشدند که مسیحی است، او را جلوی شیران میانداختند و خوراک آنها میشد. امّا روح وی نجات یافته بود. زیرا او یک ایماندار ناب بود که با هیچ چیز دیگری درگیر نشده بود، به خدا ایمان داشت و با شادی شهادت خویش را با خون خود مهر میکرد. هنگامیکه رگهایش پاره و بدنش سوراخ میشد و خون وی جاری میگشت، او میتوانست با ایمانی راسخ فریاد برآورد: “خداون عیسی! روح من را بپذیر.”
16- ولی اکنون مکر و حیلهگری شیطان، مردم را وادار میسازد باور داشته باشند که مسیحی هستند، درحالیکه چنین نیستند. موضوع این است. امروز مجبور نیستید که با خون خود… این دوران فریبکارانهتر از آن چیزی است که تابحال بوده است. یعنی زمانیکه میبایست شهادت خود را با خون خویش مهر میکردید. شریر هر دام فریبکارانهای را که میتوانست، گسترده است… زیرا او اغواگر است. عیسی در متّی 24 به ما گفت که در این ایّام که ما درآن زندگی میکنیم، چگونه فریبکارانهترین دورانی خواهد بود که تابحال وجود داشته است. “چنان نزدیک خواهند بود که اگر ممکن بود برگزیدگان را نیز گمراه میکرد.”
17- حال بیایید چند بخش کتابمقدّس و نبوّتهایی که در مورد این زمان گفته شده است را با هم مقایسه کنیم و آنها را با دورانی که زیست میکنیم، مقایسه نماییم.
18- در دوّم تیموتائوس باب سوّم این را میآموزیم، جاییکه نبی میگوید: “واقع خواهد شد که در ایّام آخر مردمان، خیانتکار و تندمزاج و مغرور که عشرت را بیش از خدا دوست میدارند…” حال تنها برای چند لحظه آن را با امروز مقایسه نمایید. ما خلاصهوار به آن میپردازیم. زیرا آنقدر زمان نداریم تا چنانکه لازم است آن را کاملاً توضیح دهیم، ولی شما آن را علامت بزنید تا هنگامیکه به منزل رسیدید بتوانید به مطالعهی آن بپردازید. “بی الفت و کینه دل و غیبت گو و ناپرهیز و بی مروّت و متنفّر از نیکویی و خیانتکار و تندمزاج و مغرور که عشرت را بیش از خدا دوست میدارند.” روح بسیار بیپرده و صریح از آنچه در ایّام آخر باید واقع شود سخن گفته است. این… همین دوران است. نبوّت در مورد آن صحبت میکند.
19- حال، همچنین در کتاب مکاشفه میخوانیم، مکاشفه باب 3 از آیهی 14، در مورد کلیسای لائودیکیه و اینکه کلیسا در این دوره چگونه خواهد بود، و میگوید: “مانند بیوه زنان نشسته و محتاج به چیزی نیست. دولتمند… و دولت اندوخته است و نمیدانند که فقیر و مسکین، بدبخت، خوار و کور و عریان هستند. این را نمیدانستند.” حال به خاطر داشته باشید، او با کلیسای این دوره صحبت میکند. “عریان و کور و مسکین و… و این را نمیداند.” عبارت آخر، آن کلمهی آخر چیزی است که برجسته میشود. آنها فکر میکنند که بخوبی از روح پُر شدهاند و اکنون مهیّا هستند. کلیسای دورهی لائودیکیه، کلیسای دوران پنطیکاست است. زیرا آخرین دوران کلیسا میباشد. لوتر و پیغامش؛ وسلِی و پیغامش و پنطیکاست و پیغامشان.
20- همچنین گفته است که: “زیرا که فاتر هستی، نه سرد و نه گرم.” هیجانات خارجی، تصورات ذهنی از انجیل، و او گفت: “لهذا چون چنین فاتر هستی، تو را از دهان خود قِی میکنم.” او از دیدن کلیسا در این وضعیّت خشنود نیست.
21- و بخاطر داشته باشید در این دورهی مهیب لائودیکیه، آنها او را قِی نمودند، او خارج از کلیسا بود و تلاش میکرد تا به داخل بازگردد.
22- خدای امروز جهان، کسی که امروز در جهان پرستش میشود، شیطان است. مردم در جهالت پرستش شیطان هستند. ولی این شیطان است که خود را بعنوان کلیسا جا زده است. میبینید؟ به جای کلیسا. آنها شیطان را پرستش میکنند درحالیکه تصوّر میکنند در کلیسا و درحال پرستش خدا هستند، ولی این راهی است که شیطان آن را انجام داده است.
شما میگویید: “اوه! یک دقیقه صبر کن. ولی ما کلام را موعظه میکنیم.”
23- به متنی که خواندیم خوب نگاه کنید. شیطان اوّلین کسی بود که کلام را برای حوّا موعظه نمود. “خدا گفته است.”
24- این آن تفسیر غلط از آن بخش کلام است که فراخور این دوره است. او به شما میگوید که تمام آنچه عیسی انجام داد، کاملاً درست است. به شما میگوید که هرآنچه موسی انجام میداد، درست و خوب بود. امّا هنگامیکه شما وعدههایی را که آنها برای این دوران دادهاند را میپذیرید، آنوقت میگوید که آن مربوط به یک دورهی دیگر بوده است. این درست تمام کاری است که او باید انجام بدهد. میبینید؟ یعنی قوم را وادار سازد تا آن را به این صورت بپذیرند و به آن ایمان داشته باشند. زیرا “نمیتوانید کلامی از آن کاسته و یا به آن بیفزایید.” ولی این کاری است که او انجام میدهد.
25- جماعت، جاهلانه شیطان را میپرستند. تصوّر میکنند که درحال پرستش خدا هستند. درست به همان صورتی که در دوّم تسالونیکیان توسّط نبوّت به ما هشدار داده شده است. بیایید آن را با هم بخوانیم. دوّم تسالونیکیان باب دوّم. بیایید به سرعت و فوراً آن را بخوانیم.
«امّا ای برادران! از شما استدعا میکنیم، دربارهی آمدن خداوند ما عیسیمسیح… و جمع شدن ما به نزد او.»
26- میبینید، «آمدن خداوند و جمع شدن به نزد او» چنانکه خدا قوم خود را در ایّام آخر به نزد خود جمع خواهد نمود. «جمع شدن قوم به نزد خداوند» به نزد خداوند، نه به نزد کلیسا، «نزد خداوند؛ با هم به نزد او».
“که شما از هوش خود بزودی متزلزل نشوید و مظطرب نگردید، نه از روح و نه از کلام و نه از رسالهای که گویا از ما باشد، بدین مضمون که روز مسیح رسیده است. زنهار کسی به هیچ وجه شما را نفریبد، زیرا که تا آن ارتداد، اوّل واقع نشود و آن مرد شریر…”
حال ببینید مرد شریر چیست… «آن مرد شریر یعنی فرزند هلاکت ظاهر نگردد.» که یهودا بود. میبینید؟
“که او مخالفت میکند وخود را بلندتر میسازد از هرچه به خدا یا به معبود مسمّی شود، بحدّی که مثل خدا در هیکل نشسته، خود را مینمایاند که خداست.”
27- همان حیلهگری کیسای امروز! «فرزند هلاکت» شریر، «فرزند هلاکت» شریر. پس، قوم در این دوره درحال پرستش شیطان است و تصوّر میکند که خدا را عبادت میکند. امّا آنها او را از طریق یک آیین عبادت میکنند، یک فرقهی انسانی و آیینهایی که قوم را به عظیمترین نیرنگ و فریبی که جهان تابحال شناخته، کشانده است. مهم نیست که کلام خدا برای این دوره چقدر وعده داده است، و یا موعظه شده و آشکار شده است. آنها همچنان آن را باور نخواهند کرد. آنها آن را باور نخواهند کرد.
28- پس چرا؟ تعجّب میکنیم، چرا؟ چرا نمیشود؟ چرا آنها باور نخواهند نمود؟ درحالیکه خدا گفته است کار مشخّصی را انجام خواهد داد و آن را انجام میدهد، و آنها همچنان به آن پشت کرده و از آن رویگران میشوند. درست به همان صورتی که حوّا میدانست خدا چه گفته است، امّا به آن پشت کرد، تا به چیز دیگری گوش کند.
29- بخاطر داشته باشید، در سایر دوران همیشه به همین صورت بوده است، در هر دورهای، همیشه چنین بوده است که شیطان تلاش نموده تا آن کلام را تحریف کند و آنها را وادار سازد تا دورهی دیگری را ببینند، نه آن دورهای که در آن زیست میکنند و نه وعدهی مربوط به آن دوره را.
30- نگاه کنید، هنگامیکه عیسی آمد، شیطان در بین آن معلّمان یهودی، ربّیها و کاهنان بود و تلاش میکرد به آنها بگوید که به شریعت موسی پایبند باشند. درحالیکه همان کلام گفته بود که پسر انسان آشکار خواهد شد. میبینید، که خود را آشکار خواهد ساخت. از اینرو، آنها در تلاش بودند تا به مذهب خود و شریعت موسی پایبند باشند. میبینید شیطان چه میکرد؟ او تلاش میکرد تا به آنها بگوید: “این بخش کلام کاملاً درست است، ولی این مرد آن فرد مورد نظر نیست.” میبینید که او چقدر مکّار است؟ این، همان روز فریبکاری است.
31- چنین بوده و هست. شیطان درحال برقرار کردن پادشاهی خود بر زمین است. دقیقاً به همین دلیل است که او چنین میکند. زیرا میخواهد که پادشاهی خود را برقرار سازد.
32- بعنوان مثال، یک تاجر غیر مسیحی، هر تلاشی را خواهد کرد تا بتواند به هر ترتیبی شما را وادار سازد چیزی را در مسیر نادرست ببینید و یا دریابید. اگر او هدف و یا منفعت شخصی در وادار ساختن شما به آن بیابد، شما را وادار میسازد که آن را آنگونه ببینید. او هرچیزی که بتواند به شما نشان خواهد داد و شما را از حقیقت دور نگاه میدارد. زیرا او تنها به خود فکر میکند. مهم نیست که او چقدر دروغ میگوید و تقلّب میکند. او دنبال منافع شخصی است.
33- به همین دلیل است که شیطان این کار را کرده است. او تلاش کرده است تا از طریق یک خدمت این کار را انجام دهد. به همان صورتی که خدا وعدهی انجام آن را داده بود. او در باغ عدن کار خود را با یک فریب مذهبی آغاز نمود و تاکنون هم آن را ادامه داده است.
34- نه از طریق برقرار ساختن مشتی کمونیست. کمونیستها هیچ ارتباطی با این موضوع ندارند. این به کلیسا مربوط است. این جایی است که شما باید به آن نظر کنید. این کمونیستها نیستند که برگزیدگان را فریب میدهند. بلکه این کلیسا است که برگزیدگان را فریب خواهد داد. کمونیستها نیستند. میدانیم که آنها خدا را انکار میکنند و ضد مسیح هستند. ولی ضد مسیح اصلی نیستند. ضد مسیح، مذهبی است و میتواند از کتابمقدّس نقل قول کند و آن را درجهت منافع خویش به نمایش درآورد.
35- درست به همان صورتی که شیطان در ابتدا انجام داد. او همه چیز را چنین نقل قول میکرد: “خداوند گفته است که از تمام درختان باغ نخورید؟” میبینید، علناً این را نقل قول میکرد.
36- حوّا گفت: “از میوهی درختان باغ میخوریم، لکن از میوهی درختی که وسط باغ است، خدا گفت از آن مخورید و آن را لمس مکنید مبادا بمیرید.”
37- او گفت: “هرآینه نخواهید مرد، ولی بگذار دلیل اینکه خدا به تو چنین گفته است را به تو بگویم…” میبینید، حالا چطور؟ او این حقیقت را نقل کرد. او گفت: “این چشمان شما را باز کرده و عارف به نیک و بد خواهید شد، ازاینرو اگر چنین کنید مانند خدا خواهید شد.”
38- این درست همان کاری است که او میخواهد انجام دهد و دقیقاً همان کاری است که امروز تلاش میکند انجام دهد. از همان ابتدا در عدن و تا به کنون یک فریب مذهبی وجود داشته است. در زمان آدم، این یک فریب بود. در زمان نوح، یک فریب بود. در زمان عیسی، همانگونه بود و اکنون نیز به همان صورت است. همان طریق، یک فریبکاری مذهبی!
39- حال ما به جهان زمانی که خدا آن را تحت کنترل داشت نگاه میکنیم. اکنون، زمانیکه خدا آن را در کنترل داشت… آن را در کنترل خود داشت. هنگامیکه شیطان با رد کردن کلام خدا بر آن مسلّط شد، خدا یک زمان آن را تحت کنترل خود داشت. او زمین و جهان را بر مدار خود قرار داد و آن را به کار گرفت. او همه کار را انجام داد و آن را در کنترل داشت. حال ما آن را با زمانیکه شیطان کنترل آن را در دست گرفت، مقایسه میکنیم.
40- حال، این برای خدا شش هزار سال طول کشید. این برای او طول نکشید، بلکه او در این مدّت آن را انجام داد. شش هزار سال، زیرا آموختهایم که نزد خدا «یک روز مانند هزار سال است». این در طی شش هزار سال و یا شش روز بود که خدا جهان را آفرید. حال، شش هزار سال زمان برد تا خدا زمین را از بذرهای نیکو پر سازد تا هریک از نوع خود میوه بیاورد و زمین خلق شود. هرچیز باید از نوع خود رویش میکرد. تمام بذرهای او نیکو بودند، پس میبایست میوهی نوع خود را میآورد. خدا شش هزار سال وقت صرف کرد.
41- سرانجام زمانیکه او آن را خلق کرد و بوجود آورد، و سرانجام… سرانجام رسید به محل فرماندهی، محل فرماندهی بر روی زمین، در یک منطقهی زیبا در شرق عدن که نامش باغ عدن بود. خدا مَقر فرماندهی تمام دنیا را در باغ عدن قرار داد. در مصر، آن مقر درست در منتهی الیه شرق باغ قرار داشت.
42- و فراتر از هر موقعیّت و جایگاهی، او پسر خویش و همسر پسر خویش را فوق از همهی آنها قرار داد. درست است. این کاری است که خدا انجام داد. به آنها تمام قدرت و کنترل را داد. آنها به باد تکلّم میکردند و باد میبایست میوزید. آنها با درخت تکلّم میکردند و باید از اینجا به آنجا منتقل میشد.
43- شیر و گرگ باهم غذا میخوردند و برّه در کنار آنها میخوابید. هیچ بدی وجود نداشت، بلکه یک سلامتی و صلح کامل. یک هارمونی کامل وجود داشت و زمانیکه خدا کنترل همه چیز را داشت، همه چیز در کمال بود. توجّه کنید، او جهان خود را داشت، همه چیز را به عمل گماشته بود. همه از گیاهان خوراک میخوردند و هیچ مرگی وجود نداشت. هیچ چیز فاسد و تباه نمیگشت. همه چیز… همه چیز کامل بود.
44- و مافوق از همهی اینها، او فرزندان محبوب خود را قرار داد، دختر و پسرش را، یک شوهر و یک همسر، تا تمام اینها را در تسلّط داشته باشند.
45- خدا از همه چیز راضی بود! “و در روز هفتم از همهی کار خود که ساخته بود آرامی گرفت.” و روز هفتم، یعنی سبّت را برای او تقدیس نمود.
46- زیرا خدا به همه چیز نظر کرد؛ بعد از اینکه شش هزار سال آن را شکل داد و بوجود آورد و کوهها را برافراشت، و تمام آن اموری که انجام شد. آتشفشانها و… که باعث بالا رفتن کوهها شدند و تمام آنها را به روش خویش بنیاد نهاد. و این مکان چه زیبا و با شکوه بود.
47- هیچ چیز شبیه این وجود نداشت. بهشت عظیم خداوند! دایناسورهای عظیم الجثه و هرچیز دیگری با خزندگان که در آن میخزیدند و هیچ آسیبی از جانب حیوانات بزرگتر به آنها نمیرسید. همهی حیوانات مانند یک بچّه گربهی آرام و اهلی بودند. اصلاً هیچ چیزی نداشتند، نه بیماری، نه غم، نه میکروب و یا هرچیز دیگری در جهان نبود. اوه! چه مکان با شکوهی!
48- پرندگان از درختی به درختی دیگر میپریدند و آدم میتوانست هریک را به نام بخواند و آنها بر شانهی او مینشستند و نغمه سر میدادند. اوه! خدا چه مکان عالیای را داشت.
49- سپس، یکی از صفات خود را در بدن خویش ساخت. خدا در بدن خویش دارای صفت است.
50- مانند اینکه شما نیز یک صفت از پدر خود هستید، و توجّه داشته باشید که شما در پدربزرگِ پدربزرگِ پدربزرگِ خود نیز بودهاید. ولی معمولاً میگویند که شما شبیه پدر خود هستید. حال، شما زمانیکه در پدر خود بودید چیزی نمیدانستید. منشاء حیات از جنس مذکر میآید. مذکر دارای سلول خونی است؛ و زن دارای تخمدان است. حال، بنابراین سلول خونی در خود دارای حیات است. پس هنگامیکه شما در پدر خود بودید، واقعاً چیزی در این مورد نمیدانستید. امّا در عین حال علم و کلام خدا اثبات میکنند، که شما در پدر خود بودهاید؛ ولی در این مورد چیزی نمیدانستید.
51- ولی پدر اشتیاق داشت تا شما را بشناسد. پس با اتّحاد ارتباط در مادر، شما به پدر شناسانده شدید. حالا شما صفت پدر خود هستید. شما شبیه او هستید و بخشهایی از بدن خود را میبینید که شبیه او است.
52- حال، این طریقی است که خدا در ابتدا بود. هریک از پسران و دختران خدا، در ابتدا در خداوند بودهاند. الآن آن را بخاطر نمیآورید ولی شما آنجا بودهاید. او این را میدانست و میخواست تا بوجود آیید. تا بتواند با شما ارتباط داشته باشد.، با شما صحبت کند، به شما عشق بورزد و…
53- آیا شما نمیخواهید پسر خود را داشته باشید… آیا هنگامیکه پسر شما به خانه بیاید و با شما بر سر میز بنشیند آن روز، روزی عالی نیست؟ زمانیکه او از میدان جنگ بازمیگردد و زخمی است، چگونه برای او غذا تهیّه میکنید و زخمهای او را مداوا میکنید. و هرچیزی شبیه این. این گوشت و خون شماست و در شما بوده است. تابحال او را نمیشناختید، ولی میدانید که آنجا بوده است.
54- وخدا نیز میدانست که ما آنجا بودهایم، ولی هنگامیکه ما را درجسم قرار داد توانستیم در ارتباط باشیم. او به این صورت با ما ارتباط پیدا کرد. و زمانیکه در عیسی مسیح بود یکی از ما شد؛ پسر خدا، تمامی پری خدا. بنابراین آن هدف خدا برای نمایش خصوصیتها و صفتهای خویش در یک معاشرت بود.
55- زمانیکه من در پدر خود بودم در این مورد چیزی نمیدانستم. امّا زمانیکه پسر او شدم و از او متولّد گشتم، یک صفت بودم، یک بخش از پدر خود. و شما نیز بخشی از پدر خود هستید.
56- و بعنوان فرزندان خدا، ما بخشی از صفات خدا هستیم که در او وجود داشت. جسم شدیم، چنانکه او جسم شد. از اینرو میتوانیم بعنوان خانوادهی خدا بر روی زمین با یکدیگر معاشرت داشته باشیم. و این هدف خدا در ابتدا بود. بله، آقا! این چیزی است که خدا در ابتدا میخواست.
57- او همه چیز را در کنترل داشت. و او انسان را در باغ عدن قرار داد و گفت: “پسرم، این از آن توست.”
58- چه مکان زیبایی! خدا بسیار راضی بود، تا آنجا که از تمامی کاری که کرده بود، آرامی گرفت. هرگز هیچ درختی خاروخس نمیرویاند و هرگز میوهی توت از بوتهی خار بوجود نمیآمد. همه چیز کامل بود. تمام امور و همه چیز در یک کمال مطلق بود.
59- سپس او رفت تا آرامی بگیرد. دشمن او با فریب وارد شد و با ارائهی تفسیر نادرست از برنامهی او برای فرزندانش، برآنجا مسلّط گشت. درحالیکه او به فرزند خویش اطمینان داشت؛ چنانکه شما هنگامیکه دخترتان شب را با یک مرد بیرون میرود به او اطمینان دارید. یا هنگامیکه پسر شما با یک فرد سیگاری یا مشروب خوار بیرون میرود، به او اطمینان دارید. میبینید، او به پسر خویش اطمینان داشت که خطایی را مرتکب نخواهد شد و تمام کلامی را که او گفته است، حفظ خواهد نمود. امّا دشمن وارد شد. مانند آن چاپلوس حقّه بازی که دختر شما را بیرون میبرد و با او بدرفتاری میکند. یا، یا زنی که با پسر شما بیرون میرود و همین کار را میکند. میبینید، دشمن وارد شد. دشمن خدا وارد شد و یک تفسیر نادرست از کلام را برای حوّا ارائه داد.
60- حال او، از طریق این سقوط، خودش بر باغ عدن مسلّط گشت. او که شش هزار سال حکومت فریبکارانه را داشته است، قوم را فریب میدهد؛ فرزندان خدارا. چنانکه قبلاً انجام داده بود. زیرا آنان حقّ انتخاب داشتند، تا چنانکه تمایل دارند عمل نمایند و گمان میکردند یا اطمینان داشتند، که کار درست را انجام میدهند. پس اشتباه کردند و حقوق فرزندی خویش را فروختند. چنانکه عیسو نیز این عمل را برای دنیا انجام داد، وشیطان در آن غالب شد و تسلّط یافت. او شش هزار سال زمان داشته است تا عدن خود را بنا کند. و اکنون با فریب، فریب کلام یا قوم، عدن خویش را در این جهان، برپایهی گناه بنیاد نهاده است.
61- عدن خداوند برمبنای عدالت بنا شده بود. عدن شیطان بر گناه استوار شده است. زیرا شیطان گناه است. خدا نیکو است و پادشاهی او نیز براساس عدالت، نیکویی، سلامتی و حیات استوار بود اما تشکیلات شیطان، گناه است؛ گناه مذهبی.
62- به نیرنگ او و اینکه او چگونه فریب داد توجّه داشته باشید. چنانکه گفته بود. او وعدهی این کار را داده بود. آیا این را میدانستید؟ بیایید کتاب اشعیا را باز کنیم. اگر بخشی از کلام را میخواهید، اگر شما… میبایست تعداد بیشتری از آنها را نقل کنم. اشعیا باب چهاردهم را بازکنیم. در اشعیا باب چهارده این را میخوانیم، میخوانیم و خواهیم دید که او چه کرده است. اشعیا باب چهاردهم از آیه دوازدهم:
«ای زهره دختر صبح چگونه از آسمان افتادهای؟ ای که امّتها را ذلیل میساختی چگونه به زمین افکنده شدهای؟ و تو در دل خود میگفتی: “به آسمان صعود نموده، کرسی خود را بالاتر از ستارگان (این، پسران است) خدا خواهم افراشت و بر کوه اجتماع در اطراف شمال جلوس خواهم نمود.”
63- حال متن فوق را مقایسه کنید با متن قبلی که در تسالونیکیان با هم مرور کردیم. چنانکه میگفت: “که او مخالفت میکند و خود را بلندتر میسازد از هرچه به خدا یا به معبود مسمّی شود، بحدّی که مثل خدا در هیکل خدا نشسته، خود را مینمایاند که خداست.”
64- این خدای جهان است که من یکشنبهی گذشته برای شما موعظه کردم.امروز او اینجاست، در فریب. و این زمان خباثتآمیز و دورهی مهیبی است که ما در آن زندگی میکنیم، و در عین حال این پرجلالترین، زمان تمام دوران است. زیرا ما دوباره درحال روبرو شدن با هزاره هستیم. دوباره در حال روبرو شدن با عدن هستیم. ولی درست در این دوره، هر فریب و ترفندی که تابحال او از آن استفاده کرده و قادر بوده تا با آن فریب بدهد را با هم جمع نموده، خود را تقویت کرده است. و مانند خدا پایین آمده و خود را از نظر مذهبی، درجای خدا قرار داده است. او میتواند برای شما از کلام نقل قول کند و با شما از کلام صحبت کند. درست به همان صورتی که در باغ عدن، شیطان با حوّا انجام داد. ولی یک شکاف و یا رخنه در آن ایجاد کرده و آن را رها میکند. این تمام کاری است که او باید انجام دهد، ایجاد آن شکاف. جاییکه تعلیم زهرآگین شیطان بتواند از آن ریخته شود. درست مانند فیلتر مرد عاقل، که یکشنبهی گذشته در مورد آن با شما صحبت کردم.
65- حال، او گفت که خود را بالاتر از حضرت اعلی خواهد افراشت. کرسی خود را بالاتر از ابرها و ستارگان خواهد افراشت و مانند خدا در آنجا خواهد نشست، بالاتر از حضرت اعلی. او در انجام تهدیدهای خود موفق بوده است. او مطمئناً از طریق افرادی که اجازه دادند او در هر دوره، ارزش و بهای وعدههای خدا برای آن دوره را توضیح دهد به موفقیتی حیرت آور، در انجام تهدیدهای خود رسیده است. این دقیقاً طریقی است که او عمل نموده است. در هر دورهای، او این را شرح داده است.
66- در ایّام نوح، او شرح میداد که این غیر ممکن است که از آسمان باران ببارد. چراکه «درآنجا بارانی وجود نداشت» آن انجیل عظیم و علمیِ او که آن را در باغ عدن موعظه مینمود! او میتوانست با ابزار خود به ابرها تیراندازی کند تا ثبات کند که در آنجا رطوبتی وجود ندارد. ولی خدا گفته بود که باران خواهد بارید. امّا شیطان موفق شد و ذهن قوم را با تحقیقات علمی خود مسموم کرد. «این انجام شدنی نیست» ولی این کار نجام شد. خدا گفته بود که چنین خواهد شد و چنین شد. او این کار را انجام داد.
67- حال، در ایّام… در ایّام عیسی او همین کار را انجام داد. او دوباره با فریب ذهن آنها را مسموم کرد. میبینید، با تفسیر غلط کلام. “اگر پسر خدا هستی در این مورد کاری انجام بده”.
68- عیسی مضحکهی او نشد. هرگز چنین نشد. او مجبور نیست به هر خواست شیطان پاسخ دهد او تنها… عیسی گفت: “مکتوب است انسان نه محض نان زیست میکند، بلکه به هر کلمهای که از دهان خداوند صادر شود.” میبینید، لزومی نداشت که او مضحکه گردد. او مجبور نبود که نان بسازد. میتوانست این کار را بکند، ولی دراینصورت به حرف شیطان گوش کرده بود. پس او مجبور نبود که به حرف شیطان گوش کند.
69- و باز دوباره این فریب مذهبی است، مانند ابتدا، بسیار فریبکارانه. حال نگاه کنید. این تنها در مورد گناهان هرروزه مثل ارتکاب به زنا، نوشیدن مشروبات و نام خداوند را به عبث بردن، نیست. خیر، چنین نیست.
70- سالها پیش را بخاطر آورید، بسیاری از شما قدیمیترها، موعظهای را که در مورد ناامیدیها در داوری داشتم، را به خاطر میآورند. فاحشه، او آنجا نا امید نخواهد بود. او میداند که به کجا میرود. قاچاقچی، قمارباز، دروغگو، سارق، اینها مأیوس نمیشوند. ولی مردی که فکر میکند درستکار است، اوست که آنجا دچار یأس میگردد.
71- این همان دوستی است که میآید و میگوید: “خداوندا! آیا انجیل را موعظه نکردم؟ آیا به نام تو دیوها را اخراج نکردم؟”
72- عیسی گفت: “دور شو از من ای بدکار. هرگز تو را نشناختم.” این یأس است، میبینید، همان فریبکاری.
73- این چیزی است که من دائماً… این چیزی است که سوءتفاهم ایجاد میکند. این به این معنی نیست که میخواهم متفاوت باشم. نمیخواهم متفاوت باشم. ولی باید صادق باشم. من یک پیغام دارم که باید به قوم داده شود. این باعث ایجاد سوءتفاهم در میان قوم میشود. آنها فکر میکنند که من با همهی آنها مخالف هستم. آنها باید بدانند که پیغام من به همه مربوط است و تمام تلاشم را میکنم تا آنچه را که حقیقت است، برای آنها بیاورم. درست به همان صورتی که در قلبم گذاشته شده و به همان صورتی که در کتابمقدّس قرار دارد. خدا حقیقت بودن آن را اثبات میکند. پس کار دیگری نیست که بشود در این مورد انجام داد. خواه آنها به آن نظر کنن، یا نکنند.
74- میدانید، آنها نمیخواهند این را ببینند، زیرا فروخته شدهاند. آنها حقوق فرزندی خود را به چند تشکیلات یا فرقه فروختهاند، تا براساس یک سری آیینهای فرقهای و تشکیلاتی به آسمان برسند، که شیطان رأس هر ذرّهی آن است. خدا هرگز یک آیین تشکیلاتی نداشت. هرگز نداشت. و آنها به جایی فروخته شدهاند که در آن مشتی از انسانها کلام را تفسیر میکنند و میگویند که این اینطور معنی میدهد و یا آنگونه معنی میدهد.
75- خدا نیازی به مفسّر ندارد. او مفسّر خویش است. او به کس دیگری نیاز ندارد که به او بگوید چطور این کار را انجام دهد. او ممتاز است. او گفته است که این کار را چگونه انجام میدهد، و این طریقی است که باید کلام خویش را نگاه دارد. وقتی او گفته است: “این آیات همراه ایمانداران خواهد بود.” دقیقاً منظورش همان بوده است. هرچه گفته است باید رخ دهد. او گفته است که در ایّام آخر، این اتفاق رخ میدهد که او کارهای مشخصی را انجام خواهد داد، و آن را انجام داده است. او مجبور نیست از کسی بپرسد که اکنون زمان آن است یا خیر. او میداند که چه زمانی است و نقشه چیست.
76- حال شیطان، این فریبکار، چنانکه در متّی 24 : 24 از او صحبت شده است. با فریبهای بسیار. حال ما این را از طریق برنامههای دانش مذهبی او در مییابیم؛ تحصیلات بهتر، اخلاقیات بیشتر، تمدّن و غیره. تمام اینها قومی را که قصد و ارادهی خدمت به خدا را دارند از طریق ایمان به آن دروغ، مسحور نموده است.
77- حوّا قصد انجام آن کار را نداشت، ولی او به حوّا نشان داد که انجام آن عمل چه حکمت عظیمی نهفته است. او نمیدانست. میخواست که بداند. او درک نمیکرد، لیکن میخواست که درک کند. و خدا گفته بود که برای شناختن آن تلاش نکند.
78- من چطور میتوانم هریک از این امور را متوجّه شوم؟ نمیتوانم آنها را درک کنم. به آنها ایمان دارم. مجبور نیستم که آنها را درک کنم. خدا ایمان است و درک نکردن. ما فقط به آنچه که او گفته است، ایمان داریم.
79- اکنون، شش هزار سال بعد از منحرف نمودن تفسیر درست وعدهی کلام خدا برای هر دوره، عدن خدا را با عدن شیطان مقایسه کنید. بیایید الآن آن را مقایسه کنیم و ببینیم به کجا میرسیم. مانند کاری که او در زمان عیسی و در مسیح با کلیسا کرد و تلاش نمود تا فرزندان وفادار خود را از دانستن حقیقت دور نگاه دارد. خدا فرزندان خود را در اینجا قرار داد، صفات خویش را، تا با شنیدن کلام او با وی معاشرت داشته باشند. این از آن خداوند است، عدن خداوند.
80- چطور میشود اگر شما فرزند مطیع و وفادار پدر خود باشید و او به شما بگوید: “پسرم، برای شنا به آن آبها داخل نشو، چون درون آن آب پر از تمساح است.” و بعد یکنفر بیاید و بگوید: “قطعاً درون چنین آب زیبایی مانند این، تمساحی وجود ندارد.” اکنون شما حرف کدامیک را گوش میکنید؟ اگر شما فرزند راستین باشید، به حرف پدر خود گوش میکنید.
81- و هر پسر و دختر راستین خدا، ابتدا کلام خدا را میپذیرد. اهمیّتی نمیدهم که سایرین چه میگویند. آنها کلام خدا را میپذیرند. “این فنجان حاوی زهر است.” و آنها این را میپذیرند.
82- ایمان به تمام کلام او، به بذرهای او، یک عدن پر از قدّوسیت، محبّت و حیات ابدی را به بار میآورد. این چیزی است که عدن خداوند پدید میآورد، تقدّس. این یک عدن سرشار از تقدّس، عشق، درک، تکامل و حیات ابدی را به بار میآورد. این چیزی است که کلیسای او در پایان خواهد بود. این کلیسا به همین شکل خواهد بود.
83- توجّه داشته باشید، اینجا یک تعلیم نهفته است. این را فراموش نکنید. زمانی دیگر یا در یک پیغام دیگر به این میپردازم. ولی میدانید، خدا گفت: “هر بذری میوهی نوع خود را بیاورد.” این فرمان خداست؟ حال چه فایدهای دارد که یک واعظ یا هرکس دیگری تلاش کند بگوید، که کلام چیز دیگری میگوید؟ میدانید، هرکلام خدا یک بذر است. چنانکه عیسی گفته است: “کلام، همان بذری است که برزگر کاشت.” پس اگر مرقس باب 16 کلام خداست، آن کلام میوهی از نوع خود را به بار خواهد آورد. اگر ملاکی 4 کلام خداست، میوهی نوع خود را ثمر خواهد داد، و هر وعدهی دیگر خدا نیز باید از نوع خود میوه بیاورند.
84- میبینید، شیطان را در آن خفا میبینید. او تلاش میکند بگوید: ” چنین نیست، اینطور نیست.” این را درک میکنید؟ [جماعت میگویند: “آمین!”] میبینید، شیطان میگوید: “اوه، این مربوط به این زمان نیست. این، این… این مربوط به یک دورهی دیگر است. آن، آن حتّی به این معنی نیست.”
85- “هر بذری باید از جنس خود به عمل آید” این طریقی است که خدا عدن خویش را بنیان نهاد. درست است؟ [جماعت میگویند: “آمین!”] حال بنگرید، این طریقی است که خدا کلیسای خویش را بنیان نهاد. هر کلام بعد از نوع خود! “انسان نه محض نان زیست میکند، بلکه به هر کلامی که از دهان خدا صادر گردد.” میبینید؟ شیطان، او چیز دیگری را برخواهد گزید. ولی خدا گفت: “هر بذری از نوع خویش.”
86- کلام وعده گفته است: “این آیات همراه ایمانداران خواهد بود.”
87- حال کلیسا میگوید: “به کلیسا بپیوندید. آیینها را حفظ کنید. کاتشیزم را فراگیرید.” چنین چیزی در تمام کتابمقدّس وجود ندارد.
88- امّا عیسی گفت: “این آیات همراه ایمانداران خواهد بود: که به نام من دیوها را اخراج خواهند نمود؛ به زبانهای تازه سخن خواهند گفت؛ اگر ماری را بردارند یا زهر قاتلی را بخورند به آنها آسیبی نخواهد رساند، دستها بر بیماران گذارند و شفا خواهند یافت.” انسان کیست که این را انکار کند؟ میبینید؟
89- “هر بذری میوهی جنس خود را خواهد داد. اگر شما یک ذریّت و بذر خدا هستید، یک صفت، یک پسر و یا دختر خدا، پس کلام خدا در شما کاشته شده است. میبینید؟ و بعد هنگامیکه شما کلام خدا را بشنوید: “گوسفندان من بدنبال صدای من خواهند آمد و نه صدای غریبه” متوجّه میشوید؟ “پس هر بذری نوع خود را ثمر خواهد داد.”
90- حال درمییابیم که هر بذری از نوع خود به ثمر آمده است. در ابتدا هیچ مرگی و… در آن عدن وجود نداشت. در عدن جدید نیز هیچ مرگی وجود نخواهد داشت. میبینید، هیچ چیز نبود، هیچ چیز به جز قدّوسیت، خلوص و حیات ابدی.
91- حال، بواسطهی بیایمانی به تمام کلام خدا، بذر غیر مقدّس در عدن شیطان، ثمر آورده است. اکنون درحال ورود به جایی هستیم که شیطان بعنوان ضد مسیح در عدنی از این جهان درحال تخت نشینی است، عدنی از گناه، انحراف مذهبی. او براساس “من شیطان هستم، من فرشتهی اعظم هستم.” شروع نکرده است؛ بلکه برساس انحراف کلام خدا. و این روشی است که او در هر دوره، پادشاهی خود را آورده است و اکنون در این دوران عظیم فریبکاری، مهیّا میشود تا تخت خود را توسط قوم خویش بگیرد. او برای خویش یک عدن روشنفکرانه، تحصیلکرده و علمی ساخته است. درست است. واعظین علمی، کلیسای علمی، الهیّات علمی، همه چیز علمی است. همه چیز برپایهی دانش است. تمام کلیسا برپایهی علم ودانش بنا شده است، اما بر اساس ایمان بنا نشده است.
92- یک بار برای برگزاری جلسهای به کلیسای یک خادم رفته بودم. یک سالن همایش بزرگ در غرب بود. یک مرد خوب، او منکر تمام چیزهایی بود که ما در مورد آن صحبت میکنیم؛ ولی درعین حال… من به او علاقه داشتم. او مرد مسن و خوبی بود. هنگامیکه جماعت او که حدود شش هزار نفر بودند، خارج شدند؛ من نشسته بودم و به آنها نگاه میکردم. آن روز بعد از ظهر حدود 1500 نفر از آنها را روشنفکرانی خوش پوش تشکیل میدادند.
93- او، یعنی آن مرد موعظهی بسیار خوب انجام داد و سپس پرسید اگرکسی میخواهد عیسی مسیح را بپذیرد، فقط کافی است که دست خود را بلند کند. هیچ کس دست خود را بلند نکرد. سرانجام یک زن دست خود را بلند نمود و مرد گفت: “بسیار خوب، از همین حالا تو یک مسیحی هستی.” و او را برای تعمید آماده نمود و بعد هنگامیکه خارج شد… او یک کودک را تقدیم کرد، آن نوزاد را بوسید، برای وی دعا کرد و بعد جمعیّت را مرخص نمود.
94- وقتی جماعت او که همگی تحصیلکرده، خوش پوش و روشنفکر بودند، خارج شدند؛ من در کناری ایستاده بودم تا با آن مرد دست بدهم و برای وی آرزوی موفقیّت کنم.
95- وقتی این کار را کردم، جماعت من به سالن وارد شدند. زمانیکه جماعت او داخل سالن بودند، مسئولین اجازهی ورود به آنها نمیدادند. اکنون جماعت من روی ویلچِیر، با برانکارد، مجنون و… وارد میشدند. تفاوت را میبینید؟ همین است. این چیزی است که من در مورد آن صحبت میکنم. میبینید، میدانید؟ این چیز متفاوتی است.
96- شما با یک دانش علمی میتوانید انجیلی منطقی را ارائه دهید و بگویید: “هرکه به عیسی ایمان آورد، محاکمه نخواهد شد.” متوجه هستید؟
97- امّا او از ارائهی “این آیات همراه ایمانداران خواهد بود.” باز میماند و نمیتواند آن را بازگو کند. میبینید؟ آن زن به عیسی مسیح ایمان آورد، او نجات یافت و این آیات او را همراهی میکند.
98- “و آنکس که کلام مرا بشنود.” نه اینکه فقط از آن سر دربیاورد، یا فقط با گوشهای خود بشنود، بلکه «آن را بفهمد». همه میتوانند آن را بشنوند. یک فاحشه میتواند آن را بشنود و یک فاحشه باقی بماند. میبینید، یک دائم الخمر میتواند آن را بشنود، یک دروغگو میتواند بشنود و دروغگو باقی بماند. امّا “آنکس که کلام من را بفهد و به فرستندهی من ایمان آورد، حیات جاودانی دارد.” متوجه هستید؟
99- و هیچ انسانی قادر به انجام چنین کاری نیست، جز اینکه خدا او را از پیش مقدّر نموده باشد. عیسی گفت: “کسی نزد من نمیتواند آمد مگر آنکه پدر من آن را بدو عطا کند.” آمین! این پیش آگاهی خداست. او در تنهایی ساکن است و کسی نیست که بگوید چه کاری انجام دهد.
100- اکنون، با بیایمانی در نگرفتن تمام کلام خدا، یک بذر بیایمانی، ناپاک، پراز گناه، عداوت و مرگ ابدی، در این دورهی کلیسای روشنفکر بوجود آمده است. حال متوجّه شدید؟ در این ایّام که تمام دنیا مذهبی است! این را میدانستید؟ تمام دنیا مذهبی است. و در این دورهی مذهبی با کلیساهای بزرگ درهرجا، همه چیز به این منتهی میشود، که شیطان درحال پرستیده شدن است. ایناهاش، اینجاست، همینجا در کتابمقدّس، درست است، و این مدارس روشنفکرانه و الهیات دینی یک فرد تحصیلکرده را ثمر میدهد، که آموزش دیده است چطور محبّت کند، چه کاری را انجام دهد، چطور احساسات مردم را برانگیزد و… سه یا چهار سال آموزش تا او یاد بگیرد، چطور با ذهن افراد ارتباط برقرار کند. میبینید؟
101- روح خدا چیزی نیست که شما… چیزی نیست که به شما آموزش داده شود. این چیزی است که بدست خدا از پیش برای شما مقدّر شده است. تجربیات روحانی شما نمیتواند به شما تعلیم و آموزش داده شود. بلکه بدست خداوند قادر و با پیشآگاهی او، از پیش برای شما مقدّر شده است.
102- حال، این عدنی که اکنون آنها در آن زندگی میکنند ثمر آورده است؛ یک عدنِ کلیسایِ جهان. همهی آنها درحال متّحد شدن با یکدیگر در یک شورای جهانی هستند و کلیسای جهان درحال جمع شدن زیر یک سر است. جاییکه دقیقاً شیطان در آن پادشاهی خواهد نمود.
103- و اکنون آخرین بانگ درحال پیش رفتن است، تا قبل از اینکه عروس به آن شرایط وارد شود آن را برگیرد. زیرا اگر علامت وحش را دریافت کند و محکوم گردد، دیگر هرگز از آن خارج نخواهد شد. به همین دلیل است که میگوید: “از میان آنها خارج گردید و از آنها جدا شوید.”
104- اکنون، عداوت و مرگ و مکانی ابدی از خدا، در این عدن شهوت، پلیدی و انحراف وجود دارد. چگونه؟ توسط کشت بذر نادرست.
105- این من را به یاد رویایی میاندازد که قبل از ملاقات با مردم پنطیکاستی دیدم. آن مرد سفید پوشی که به تمام جهان میرفت. بارها شنیدهاید که در مورد آن صحبت کردهام. و مردی از پشت سر او میآمد و بذر نفاق را میکاشت.
106- ولی او این را نسبتاً… در حوّا… ازطریق شهوت حوّا برای گناه، درباغ عدن بُرد. پس، اگر حوّا برای دانش شهوت داشت، این گناه بود.
107- و هنگامیکه ما برای دانش، شهوت و حرص داشته باشیم؛ یک مدرک پی.اچ.دی و یا ال.ال.دی بخواهیم، انجام آن گناه است. بیان این حرف سخت است، ولی در عین حال حقیقت است. مهم نیست که چقدر سخت است، همچنان حقیقت است.
108- مطلبی که وجود دارد، این است که ما امروزه تلاش نمیکنیم که کلام خدا را در قلب مردم بنا کنیم. ما تلاش میکنیم تا خودمان را بنا کنیم. کلیساها تلاش میکنند تا تعلیم کلیسا را در قلب افراد بنا کنند.
109- به ما فرمان داده شده تا کلام خدا را بنا کنیم. پولس رسول گفت: “نزد شما به حکمت کلام نیامدم تا ایمان شما به کلام انسان باشد؛ بلکه به قوّت در ابراز روحالقدس به نزد شما آمدم که باید ایمان شما بر خدا استوار گردد.”
110- ای انسان! نباید خویش را بنا کنی. ما این را در میان… بگذارید خدا کاری را برای یک نفر انجام دهد، متوجّه خواهید شد که هر فردی تلاش میکند تا آن را تقلید نماید. میبینید، آنها تلاش میکنند که خود را بنا کنند. هر انسانی خودش را بنا میکند. (من این کار را کردم، من، فرقهی من) ما در مورد چه چیزی موعظه میکنیم؟ خودمان یا ملکوت خدا؟
111- کلام خدا را بنا کنید. بیایمانی را کنار بگذارید و ملکوت خدا را در قلب افراد بنا کنید. ملکوت خدا نمیتواند در قلب انسان بنا شود، مگر اینکه خدا او را چنین ساخته باشد. او نمیتواند در یک…
112- و بخش فریبآمیز را به یاد داشته باشید. آن بخشی که انسان فکر میکند درست است. «راهی هست که به نظر انسان درست میرسد.» روشنفکر بودن، درست به نظر میرسد.
113- همانطور که یکشنبهی قبل به شما گفتم؛ وقتی بالای سر فرزند درحال مرگم ایستاده بودم، شیطان آنجا ایستاده بود و به من میگفت: “یک شب پدرت در آغوش تو مرد. این هم از همسرت که آنجا در سردخانه است. و فرزندت هم که اینجا در حال مرگ است. تو از او خواستی تا جواب تو را بدهد و او تو را… او تو را نادیده گرفت. حال هنوز او نیکوست و تو گفتهای که شفا دهنده است. تو که برای درستی آنچه گفتهای ایستادهای، در اشتباه هستی.” اوه! هردلیلی، هر قوّهی ذهنی باید با او موافق میبود.
114- هنگامیکه او به حوّا گفت: “چشمان شما بازشده و عارف نیک و بد خواهید شد و شما مانند خدایان خواهید بود، به این ترتیب، خوب و بد را خواهید شناخت.” حق با او بود، زیرا خدا هنوز به آنها اجازه نداده بود که خود را ببینند. آنها عریان بودند. پس ایشان میدانستند که عارف نیک و بد خواهند بود، و او درست میگفت. ولی میدانید، این بر خلاف کلام خدا بود.
115- خادمین نیز در مدارس روحانی چنین میکنند. الهیات ساخته شده به دست انسان را فرا میگیرند. شاید این به نظر درست برسد. شاید فهم و درک خوبی نسبت به امور بیایند. ولی اشتباه است.
116- مجبور نیستیم که این را بفهمیم. به این ایمان داریم که چون خدا چنین گفته است، تا به ابد به همان صورت است. همه چیز به صورتی است که باید به آن ایمان داشته باشیم.
117- اوه! حوّا چگونه شهوت داشتن یک مدرک پی.اچ.دی را داشت؟ میبینید؟ او چطور حریص بود که عاقلتر از آنچه که بود، باشد؟!
118- توجّه داشته باشید که مرد و همسر او چقدر شبیه بودند… حال توجّه کنید، مرد و همسر، در باغ عدن هردو عریان بودند. در عدن خدا.
119- اکنون میخواهم به انتهای مطلب برسم. چون گفته بودم که خیلی وقت نمیگیرم.
120- اکنون این را مقایسه کنید. آن مرد و همسرش چقدر به یکدیگر شبیه بودند. آنها میتوانستند به یکدیگر بنگرند و نمیدانستند که برهنه هستند. آنها با حجاب و پوشش تقدّس روحالقدس، پوشانده شده بودند. آنها پوشانده شده بودند.
121- امروز نیز حجاب خدا میتواند نظر کند و شهوت نداشته باشد. آنها روی خود را برگرداندند. این یک پوشش مقدّس است. میدانید، یک حجاب مقدّس. خدا چشمان آنها را… آنها جفت بودند، یک زن و دیگری نیز مرد و نمیدانستند که عریان هستند. زیرا قدّوسیت خدا چشمان آنها را پوشانده بود. توجّه کنید، خدا بواسطهی حجاب روحالقدس، ضمیر آنها را از گناه مخفی داشته بود.
122- کاش وقت بیشتری داشتیم تا دقایقی را به این بپردازیم. اینجا را ببینید “چونکه او، یعنی عبادت کننده، بعد از آنکه یک بار پاک شد…” رسالهی عبرانیان “عبادت کننده بعد از آنکه یک بار پاک شد دیگر حس گناه را در ضمیر نمیدارد.” گناه از او دور گشته است.
123- امروز صبح از برادر نویل شنیدم که میگفت یک نفر از او پرسیده است که، چرا من در مورد روحالقدس موعظه نکردم! چرا این کار را انجام ندادم. بفرمایید، روحالقدس عمل درون شماست. این یک حیات است، نه یک هیجان، نه یک نوع مرگ جسمانی. امّا یک شخص است، یعنی عیسی مسیح. کلام خدا، که در قلب شما بنا شده است تا هر کلام، این عصر و این دوره را زنده سازد. روحالقدس را در عمل ببینید، نه در نمایشها و تظاهرها، بلکه در عمل. آنچه که برطبق کلام انجام میدهد.
124- حال توجّه کنید! روحالقدس از کلام خدا، یک زن و مرد برهنه را داشت، و آنها این را نمیدانستند.چقدر زیباست! حیات کلام، بذر کلام.
125- خدا گفته بود: “درختی در میان باغ است، زن. حتّی آن را لمس نکنید زیرا روزی که از آن بخورید، هرآینه خواهید مرد.” آنها نسبت به آن حجابی مقدّس داشتند. هیچ چیز در مورد آن نمیدانستند و جرأت لمس آن را نداشتند.
126- آنها پوششی مقدّس داشتند. آنها در محضر خدا در امان بودند. آنها زنده بودند. هیچ مرگی را در اطراف خویش نداشتند. هللویاه! آنها محبّتی کامل برای یکدیگر داشتند، درکی کامل از محبّت خدا. آنان کلام خدا را داشتند و آن را نگاه میداشتند. آنها در عدن خدا زنده و ایمن بودند، بدون هیچ مرگی در اطراف خویش.
127- سپس شیطان، حوّا را واداشت تا به انجیل الهیات او گوش دهد؛ انجیل خردمندانه، تعلیم بالاتر، اخلاقیات بیشتر، تمدّن بهتر، تحصیلات بالاتر و… سپس هنگامیکه او را واداشت… او را واداشت تا بایستد و یک دقیقه به او و به استدلالات او گوش کند. (که فرمان داریم از آن اجتناب کنیم.) وقتیکه او را واداشت، تا به آن گوش کند.
128- “اکنون اینجا را بنگرید. این کلیسا چنین و چنان است. مدّت زیادی است که تأسیس شده است. ما یکی از قدیمیترین کلیساهای کشور هستیم. شهردار عضو این کلیساست.” اهمّیتی نمیدهم که چیست. میبینید. اگر برعلیه کلام خداست، شما هم برعلیه آن باشید. آن دشمن شماست. هرچیزی که برخلاف کلام خدا باشد، دشمن شماست.
129- هرآنچه که برای کلام است، برادر شما و جزئی از شماست.
130- توجّه کنید، او آن حجاب مقدّس را کنار زد تا ببیند که واقعاً سکس چیست. مقایسه کنید. واقعاً شهوت چه کاری انجام میدهد؟! او حجاب را از چشمانش کنار زد. چیز مقدّسی که خدا بر چشمان او قرار داده بود. او خواستار دانش بود تا بداند که تمام اینها درمورد چیست. پس او آن حجاب را کنار زد تا اینها را بداند. او به شیطان گوش کرد و توجّه کنید که این، او را در چه وضعیّتی قرار داد.
131- از آن پس در هر دوره آنها همان کار را کردهاند. همیشه طرف دانش را گرفتهاند و اکنون یک پادشاهی شیطان را بنا کردهاند. دانش! بذر آن کاشته شده و دنیا را در برگرفته تا یک عدنِ مرگ باشد.
132- حال توجّه کنید. اکنون به مکاشفه باب 3 نگاه کنید، کلیسای دورهی لائودیکیّه. در ذهن خود به این فکر کنید.
133- حال توجّه کنید. او، حوّا، ملکهی شیطان است. میدانید قبل از اینکه آدم حوّا را بشناسد؛ شیطان، مار او را شناخت. میبینید؟ درست است. بعد او را اغفال نمود. میبینید؟ پس شیطان، مار، قبل از اینکه آدم او را بشناسد، شوهر او بود. میبینید، او را اغفال و اغوا نمود. کتابمقدّس میگوید که او چنین کرد، و از آن پس او دانست که برهنه است. میبینید؟
134- اکنون به کلیسای لائودیکیّه نگاه کنید. او، حوّا، بعنوان ملکهی شیطان نشسته است. “او دولتمند و بی نیاز از چیزهای دنیوی است، باز عریان است و این را نمیداند.” درست به همان صورتی که در عدن خداوند عریان بود. امّا اکنون این ناآگاهی به دلیل این نیست که آن حجاب قدّوسیت، او را در بر دارد؛ بلکه بخاطر پردهی شهوت است، که او را پوشانده است. او حجاب مقدّس خداوند را کنار زد و یک پوشش از دانش را بخاطر شهوت، در بر گرفت. اکنون او یک پوشش شهوت دارد که در گناه خویش «کور» است. در خیابانها «برهنه» است و «این را نمیداند». او در خیابان یک فاحشه است. زنان در این لباسهای کوتاه از دید خدا فاحشه هستند «و این را نمیدانند».
135- توجّه کنید، زنانمان را در نظر بگیرید. اکنون اگر میخواهید بدانید کلیسا در چه شرایطی است، ببینید که زنان چگونه عمل میکنند. او همیشه نماد و نمایانگر کلیسا است. در عدن شیطان که از گناه و بیایمانی است. انحراف مذهبی، ملکوت را منحرف نمود. بجای برگزیدن کلام خدا، آنها تعالیم دانش افزای انسان را برگزیدند و در عوض برگزیدن کلیسا، تشکیلات را برگزیدند و درحال آوردن آن، به سمت یک سَر بزرگ هستند.
136- حال توجّه کنید، او از پاکی و بیگناهی منحرف گشته بود. این را از دست ندهید. کلیسا با این پوشش شهوت پوشیده شده بود. توجّه کنید که این با او چه کرد. از پاکی، بیگناهی و بیآلایشی به سمت دانش منحرف گشت. میبینید؟ او با پوشش مقدّس، بیگناه بود. با پوشش شهوت، دانش دارد. او لذّت آن را میشناسد، میداند که این چه میکند. میبینید، این یک میوه است. یک درخت که دلپسند و دانشافزا بود. میبینید؟ او از پاکی به دانش، از تقدّس به سمت پلیدی و شهوت و از حیات به موت، منحرف شد.
137- این پادشاهی باید بمیرد. این پادشاهی باید بمیرد. خدای آسمان آن را از صحنهی زمین محو و نابود خواهد گردانید.
138- توجّه کنید، این انحراف، از یک مرد به زن و از یک زن به یک مرد انجام شد، «و این را نمیدانند». امروز به خیابانها و زنان مدرن آن نگاه کنید، یک محصول خوب از عدن شیطان.
139- توجّه کنید! این حوّا بود که شیطان توسط قدرت شهوت او، برای وادار کردن آدم به گناه، از او استفاده نمود. اکنون، امروزه نیز او همان کار را انجام میدهد. توجّه کنید، موهای کوتاه شده، صورت آرایش شده، لباسهای سکسی، آن زن این کار را انجام میدهد و نمیداند که هریک از آنها در تضاد و تناقض با کلام خدا هستند. کوتاه کردن موها، از او یک زن رسوا میسازد، یک فاحشه. پوشیدن لباسهای کوتاه، او را رسوا میسازد. برتن کردن لباسهای سکسی، او را یک فاحشه میسازد «و او این را نمیداند». نه بخاطر پوشش مقدّس خدا، بلکه بخاطر شهوت شیطان. او باعث شد که آدم برای او شهوت داشته باشد.
140- او لباسهایی را که خدا بر او پوشانده بود، درآورد. آنجا در عدن… او آنها را درآورد. خود را عریان ساخت. درحالیکه خدا سرتاسر او را پوشانده بود. اکنون او به جایی بازگشته است که در ابتدا قرار داشت.
141- حال او آدم را مجبور به پوشیدن آن لباس زیرهای زنانه نموده است. حالا یک مرد لباسهای زنانه میپوشد و بیرون میآید. گمان نمیکنم که بتوانیم دیگر او را مرد خطاب کنیم. او بزرگترین مرد زن صفتی است که من میشناسم. میبینید؟ او آدم را منحرف ساخته است تا مانند یک زن رفتار نماید و لباس زیر زنانه بپوشد. میبینید، این لباس زیر زنانه است و اکنون آدم است که آن را برتن نموده است. بر طبق کلام خدا “متاع مرد بر زن نباشد، و زن لباس مرد را نپوشد، زیرا هرکه این کار را کند مکروه یهوه خدای توست.” این کلام خداست. به آن فکر کنید.
142- اکنون او موهای خود را نیز مانند زنان میآراید. آنها را رو به پایین شانه کرده و فر میکند. بعضی از بدترین مناظری که تابحال در عمر خود دیدهام، مربوط به این بچّههایی است که موهای خود را فِر کردهاند؛ موهای رنگ شده یا این شکلی دارند و… گفتن این الفاظ از پشت منبر بسیار وحشتناک است. ولی شما ای مردان زن صفت! داوری از خانهی خدا شروع میشود. شما حتّی نمیدانید که مرد هستید یا زن. فکر میکنم ارتش بعدی ایالات متّحدهی ما، همه از این تیپ افراد خواهند بود. درست است. میدانید که این چه انحرافی است؟ این لباس زنانه است…
143- روزی درحال بازگشت از خانهی هوارد جانسون بودم. نه آن که اینجاست، آن که در جادّهی خارج شهر است. آنجا در شگفتی و حیرت نشسته بودم. یک پسر جلو میآمد که موهایی تیره تا اینجا داشت، آنها را به این صورت شانه زده بود [برادر برانهام با دست نشان میدهد.] و موهایش را تا روی چشمانش فر کرده بود. هرگز چنین انحرافی را ندیده بودم! او این را باور نمیکرد. شاید او میتوانست اثبات کند که پسر است، ولی در روح، او مؤنّث بود. او نمیدانست که به کدام جهت تعلق دارد. درست است.
144- این کاری است که شیطان انجام میدهد. او امّتها را گمراه میکند. کلیسا را گمراه میکند. قوم را گمراه میکند. او اغواگر است، منحرف کننده از حقیقت اصیل.
145- خدا مرد را یک مرد آفریده است و زن را یک زن، و ایشان را متفاوت پوشانید، و به آنها نشان داد که به آن صورت باقی بمانند و رفتار کنند. یکی در مذکّر بودن و دیگری در مؤنّث بودن. او آدم را در باغ عدن جدا ساخت و این کار را انجام داد.
146- اکنون آن زن تلاش میکند تا مانند مرد باشد و موهایش را کوتاه میکند و مرد نیز تلاش میکند تا مانند او عمل کند و خود را مانند او سازد. میبینید؟ زن لباس مردانه میپوشد و مرد نیز لباسهای زیر زنانه را برتن میکند. این موهّن به نظر میرسد. این حقیقت مطلق انجیل است. اگر این را نمیدانید، پس حتماً مشکل دارید. یا کور هستید و یا هرگز در خیابانها نبودهاید، و آنها یعنی زنان و مردان تصوّر میکنند که این کار آنها درست است. آنها درحال حرکت در جهت نادرست هستند.
زنان میگویند: “خُب! این خیلی خوب است.”
147- سرخپوستهای آپاچی میتوانند باعث شوند که از خودتان خجالت بکشید. آنها هرچه بیشتر احساس گرما میکنند، بیشتر خود را میپوشانند تا از خورشید در امان باشند. میبینید؟ آنها درست دربرابر خورشید میایستند.
148- شما تحمّل هیچ چیز را ندارید. شما تاول زده و خواهید سوخت. میدانید، این چیزی است که شما آن را تحصیلات عالیه مینامید. علم مدرن این را تهیّه نموده است. اوه خدای من، همین است! «عریان» در لائودیکیه و «این را نمیداند».
149- او در عدن عریان بود. شباهت دو ملکوت را میبینید؟ یکی از گناه و موت است، دیگری حیات و عدالت است. او درآنجا با خود پوششی مقدّس داشت، هردو آنها عریان بودند ولی این را نمیدانستند. در این مورد هیچ چیز نمیدانستند، زیرا روح خدا ایشان را پوشانیده بود.
150- و در اینجا آنها با شهوت پوشیده شدهاند و یکدیگر را نگاه میکنند تا… میبینید، در آنجا آدم به حوّا نگاه میکرد و نمیدانست که او برهنه است. و اینک هم با این حجاب شهوت، او متوجّه نمیشود که عریان است. این پوشش شهوت، مرد را وامیدارد تا به او نگاه کند. این تنها کاری است که او میتواند انجام دهد. این را باور نمیکنید، ولی بهرحال آن را انجام میدهید. مرد هم نگاه میکند و متوجّه میشود که شما دارای جاذبهی زیادی هستید؛ تا جاییکه بازگشت نموده و خود بعضی از لباسهای شما را برتن میکند.
151- اوه خدای من! چه انحرافی! چه دورهای! چه زمانی که ما در آن… چه گمراهانه است! اوه! تمام این امور، یک روح انحراف کامل در مرد است «و آن را نمیداند». یک روح گمراه شدهی کامل در آن مرد. او از شهوت شیطان پوشیده شده است، زن هم به همین صورت. این یک روح شیطانی از یک جامعهی بزرگ است. میبینید؟ آنها نمیدانند، ولی یک تشکیلات هستند. زنان با لباسهای کوتاه، به یک تشکیلات تعلّق دارند. مردی که به آن صورت لباس میپوشد، در یک تشکیلات است. به شما یک نام اختصار میدهم «انجمن خواهران بزگ» یعنی آن چیزی که آنها بدان تعلّق دارند. از آنجا خارج شوید، یک اجتماع بزرگ زن صفتها و…
152- اکنون، شاید از این نظر با من تفاوت عقیده داشته باشید، ولی این حقیقت است. شما گمراه شدهاید و این را نمیدانید. دیگر رفتار مردانه ندارید، چون مرد نیستید. میبینید، این به آرامی رخ میدهد. پسر آنها دیگر برای آنها هیچ نخواهد بود. مرد و زن هم به همین صورت. آنها یک جامعه هستند. یک تشکیلات وجود دارد. چرا؟ “همسایهی کناری ما جان، آن لباسهای کوتاه را میپوشد، پس چرا من نتوانم؟ لوئِلا از من خواسته بود که آنها را بپوشم، چون جان هم آنها را پوشیده بود. و خوب… خوب اگر سوزی یا مارتا میتواند آنها را بپوشد…” یا هرچه که نام اوست. میبینید، متوجه هستید؟ این یک اجتماع است. این یک تشکیلات است. شما از نظر روحانی به آن وابسته هستید و این را نمیدانید.
153- اگر چنین است، و میبینیم که چنین است، پس شما کور هستید. شما نسبت به فرقههایی که شیطان شما را در آن انداخته است کور هستید. و این انحراف از کلام اصیل خدا، ملکوت او و نقشهی او برای فرزندانش است. شیطان، زنان و مردان را در این امور تنیده است و آنها این را نمیدانند. یک انحراف!
154- دیگر او فرزند خدا نیست! زلفهایش روی صورتش ریخته، این لباسهای کوتاه را پوشیده و قدم در خیابان میگذارد. یک فرزند خدا، شمّاس یک کلیسا، شبانی که پشت منبر میایستد؟ نه، این فرزند خدا نیست. او هرگز از فیلتر افکار خدا عبور نمیکند. او نمیتواند آن لباسهای زنانه را برتن کند، مطمئناً نمیتواند. آن زن هم نمیتواند لباس مردانه برتن کند. میبینید، این فرزند خدا نیست. این پسر شیطان و دختر شیطان است. هرچندکه گفتنش سخت است.
155- شیطان در گمراهی و تسلّط بر این دنیا برای اینکه آن را ملکوت خویش سازد موفق بوده است. آن انسانها حق انتخاب داشتند و آزاد بودند تا انتخاب کنند که برای خویش خواهان چه حیاتی هستند. و این نشان میدهد که در قلب شما چیست. میبینید؟ صدای شما… میدانید چیست؟ صدای اعمال شما بسیار بلندتر از صدای صحبت شماست.
156- من نزد یکنفر بروم و بگویم: “اوه! من… ما همه مسیحی هستیم. ما عضو کلیسا هستیم.” و وسط دفتر کار او شروع کنم به لخت شدن؟
157- یک زن با موهای کوتاه بیاید و بگوید که مسیحی است؟! هاه ها… شما خود بهتر میدانید. بله آقا! بیاید بگوید مسیحی است و آرایش کند؟! لباسهای کوتاه بپوشد و بگوید که مسیحی است؟! شما خود بهتر میدانید. کلام خدا خود بهتر به شما تعلیم میدهد. کلام خدا میگوید که او نمیتواند این کار را بکند و یک مسیحی باشد. او ناشایست است و… چطور خدا میخواهد یک چیز ناشایست را در ملکوت خود قرار دهد؟ خیر قربان! به هیچ وجه. آنها خود تمایل خویش را نشان میدهند.
158- شما به هیچ وجه نمیتوانید یک کبوتر را وادار سازید که با یک لاشخور غذا بخورد. او نمیتواند آن مردار کهنه را بخورد، او را خواهد کشت و او این را میداند. امّا یک لاشخور میتواند. میبینید؟
159- پس آنوقت متوجّه میشوید که این همان اتّفاقی است که امروز برای دنیا افتاده است. “آنها کور و عریان هستند و این را نمیدانند.”
160- شیطان این کار را توسط شهوت برای دانش، برای سکس، که با انتخاب خویش برگزیده بود، انجام داد. حال توجّه کنید، این حوّا بود که آدم را به اشتباه انداخت. و زن بود که، قبل از اینکه آدم لباس حجاب را از تن بدر کند، این کار را کرده بود. میبینید؟ همیشه این زن است. همیشه اینطور بوده است. هنوز هم به همان صورت است.
161- این کلیسا است که انسان را به گمراهی هدایت میکند. زن است، کلیسا است؛ نه کتابمقدّس یا خدا. زیرا کتابمقدّس مرد است. اوه بله! “کلمه جسم گردید” و او یک مرد بود. میبینید؟ کتابمقدّس مرد است و کلیسا زن است. میبینید؟ این کلیسا… کتابمقدّس نیست که انسان را به گمراهی هدایت میکند، کلیسا است که او را به گمراهی میکشاند. این کلیسا است که انسان با او برهنه شد، نه با کتابمقدّس. میبینید؟ حقیقتاً نه. وکتابمقدّس به او میگوید که برهنه است. بله آقا!
162- حال توجّه کنید که چگونه توسط سکس، تمایل به سکس، او نسبت به دانش، شهوت داشت تا بداند که این چیست و چگونه است. خواه آن کار خوب باشد یا نباشد، و او این کار را انجام داد.
163- گرچه خدا توسط یک مرد، روزی این را برخواهدگرداند. این توسط یک زن تسلیم شده بود، ولی توسط یک مرد فدیه شده. مرد، یعنی عیسی که کلام است..
164- و آنوقت این چیست؟ توجّه کنید. من این را چند وقت پیش در اینجا بیان کردم. چند صفحهی دیگر از بخشهای مختلف کتابمقدّس را داشتم که میخواستم به آنها ارجاع کنم… ولی گوش کنید، چون این مطالب، مطالب پایانی است.
165- به خاطر دارید، مدّتی پیش در اینجا، داشتم در مورد هفت کرنّا، بزم کرنّاها به شما تعلیم میدادم و گفتم: “در روز هشتم یک بزم هست.” پس روز هفتم باید آخرین باشد. که مقصود از این روز هفتم، همان هزاره است. ولی یک جشن در روز هشتم وجود دارد، که اگر هشتمین روز باشد، درحالیکه فقط هفت روز وجود دارد، دوباره آن را اوّلین روز میسازد. یعنی دوباره به روز اوّل بازمیگردد. سپس، بعد از اتمام هزاره، دوباره یک عدن بنیان خواهد شد. ملکوت عظیم خداوند بازخواهد گشت. زیرا عیسی، عیسی در باغ جتسیمانی بخاطر آن با شیطان جنگید و عدن را بازپس گرفت. او رفته است تا آن را در آسمان مهیّا سازد و دوباره بازگردد. آنجا در آسمان. او گفت: “دل شما مضطرب نگردد”.
166- زمانیکه او اینجا و بر روی زمین بود گفت: “شما، شما یهودیان، شما به خدا ایمان داشتید، میدانم که در بین شما بدنام هستم.” او این را میگفت: “و میگویند که من چنین و چنان هستم، ولی شما به خدا ایمان داشتید، و چنانکه به خدا ایمان دارید، به من نیز ایمان داشته باشید.” او خدا بود، آشکار شده، میبینید؟ “در من نیز…”
167- “در خانهی پدر من…” و یا “در منزل پدر من، در نقشهی پدر من منزل بسیار است. میروم تا جایی مهیّا سازم.” ببینید که چقدر است، هزار و پانصد مایل مربع! میگویید کجاست؟ او رفته است که آن را مهیّا سازد. او خالق است. او همهی آن را از طلا خلق میکند. شوارع آن شفاف هستند. او خالق است. او در حال ساخت یک منزل است. این را در باب 21 مکاشفه گفته است: “و من یوحنّا اورشلیم، شهر مقدّس را دیدم که از آسمان از جانب خدا نازل میشود.”
168- “دیگر دریایی وجود نداشت. آسمان و زمین اوّل زایل شده بود.” آسمان اوّل ما چه بود؟ هزاره بود. اوّلین زمین چیست؟ همین زمین بود. این زمین بازسازی خواهد شد. درست به همان صورتی که توسط نوح تعمید یافته بود. در ایّامی که او موعظه میکرد، توسط مسیح تقدیس شد؛ هنگامیکه او خون خویش را برآن ریخت، و دوباره بنا خواهد شد و تمام آلودگیها، میکروبها و تمام چیزهای دیگر از آن گرفته میشود، با یک تعمید آتشین که هر ناخالصی و ناپاکی را از بین خواهد برد، هربیماری، هرضعف و هر پلیدی که بر زمین باشد.
169- آن زمین منقطع خواهد شد و زمینی جدید ایجاد خواهد شد. “و دیدم آسمانی جدید و زمینی جدید، چونکه آسمان اوّل و زمین اوّل درگذشت و دریا دیگر نمیباشد و شهر مقدّس اورشلیم جدید را دیدم که از جانب خدا نازل میشود…” درآنجا با صفات راستین خود خواهد بود، دختران و پسران راستین. جاییکه او میتواند با ایشان در تقدّس معاشرت داشته باشد. جاییکه چشمان آنها بر روی هر گناهی بسته است. از آن به بعد دیگر هیچ گناهی وجود نخواهد داشت.
170- سخت تلاش کنیم تا در این روز گمراه نشویم بلکه “… تلاش کنیم تا از آن دروازه داخل شویم…”
171- “زیرا فقط زانیان و… بیرون هستند.” “هرکس به زنی نظر شهوت اندازد، همان دم در دل خود با او زنا کرده است.” همهی آنها… با مردان و زنان بدنام خارج هستند.
172- و تنها کسانیکه رستگار گشتهاند و نام ایشان در دفتر حیات برّه مکتوب است، از دروازه داخل خواهند شد. پس جدّ و جهد کنیم دوستان، در این ایّام آخر گمراه مشوید.
173- این یک زمان عظیم است. همه به پول رسیدهاند. هرکس میتواند چنین و یا چنان کند. در همه جا پول جاری است و… و همهی چیزهای دیگر. درآن شهر، هیچ یک از اینها وجود نخواهد داشت. نه، این یک تمدّن کاملاً متفاوت خواهد بود. دوباره یک تمدن از دانش و علم نخواهد بود، بلکه از پاکی، بیگناهی و ایمان برخداوند زنده.
174- جد و جهد کنیم تا به آن وارد شویم. زیرا این تمام هدف من است که روزی وارد آن شهر شوم و هنگامیکه به پشت سر نگاه میکنم، ببینم که همهی شما مانند رژه روندگان پشت سر من درحال وارد شدن هستید، درحالیکه باهم سرود «مقدّسین وارد میشوند» را میخوانیم. میخواهم وقتی مقدّسین وارد میشوند در آن جماعت حاضر باشم.
175- دعا کنیم. پدرآسمانی! همانطور که روزها به آخر میرسند و ما میدانیم که بسیار نزدیک است، وعده اکنون بردر است… خداوند عزیز! دعا میکنیم که آن را بر قلب ما قرار دهی، تا ما دچار هیچ خطا و اشتباهی نشویم. خداوند عزیز! ضمیر ما را پاک و خالص نگاه دار. خداوندا! قلبهای ما را محافظت فرما، قلبها و چشمان مارا نسبت به امور این دنیا و امور بیهودهی دنیا در حجاب قرار بده.
176- مهم نیست که آنها چقدر بزرگ و باعظمت هستند، تمام پادشاهان، فرمانروایان و هرچیز دیگری محکوم به فنا هستند. آنها در قیامت اوّل سهمی نخواهند داشت، زیرا مکتوب است: “خوشحال و مقدّس است کسی که از قیامت اوّل قسمتی دارد، بر اینها موت ثانی تسلّط ندارد.” اوه خداوندا! «موت ثانی»، «مرگ روحانی، هیچ تسلّطی ندارد». زیرا او نجات یافته است!
177- اوه خداوندا! به این ساعتها فکر میکنیم، که یکی برای ملاقات دیگری میرود و به بالا برده خواهد شد. “دونفر که برتخت باشند، یکی گرفته و دیگری رها خواهد شد. دو نفر که در مزرعهای باشند، یکی گرفته و دیگری واگذارده شود.”
178- اوه خداوندا! امداد نما تا در حضور تو خالص و ناب باشیم. خداوندا! مهم نیست که انسان در مورد ما چه میگوید و مردم در مورد ما چه فکری میکنند. ای خداوند! عطا کن تا… عطاکن تا سخن گفتن ما مقدّس باشد، تا هیچ مکر و حیلهای در ما یافت نشود. مادامیکه در خطایای خویش هستیم، خون عیسی مسیح بین ما و خدا قرار بگیرد، تا بواسطهی خون عیسی مسیح بر ما نظر کند. نه بخاطر عدالت ما و یا کسی که هستیم و یا اعمالی که انجام دادهایم، بلکه تنها بخاطر شایستگی خود و خون عیسی مسیح.
179- حتّی یک نفر از کسانیکه امشب اینجا نشسته و پیغام را شنیدند، هیچکدام از کوچکترین تا بزرگترین فرزند تو گم نشود، ای خداوند! باشد تا خواست مقدّس ایشان تنها برای خدا و کلام او باشد. نمیدانیم که او در چه ساعتی ظاهر خواهد شد و یا در چه زمانی ما را برای پاسخگویی در داوری مهیّا خواهد نمود. نمیدانیم که چه زمانی کارت ما را از قفسه بیرون میکشد و میگوید: “زمان بازگشت به خانه است. باید بروی.” خداوندا! امداد کن تا خالص باشیم. عطا کن ای خداوند!
180- اگر ممکن باشد، عطاکن تا آمدن خداوند زندگی کنیم. هرآنچه در قوّت ما است را انجام دهیم. با محبّت و درک آن، با دعاهای پیوستهی محبّت و کلام خدا با ایشان سخن بگوییم تا بتوانیم تا آخرین نفر را بیابیم و بعد بتوانیم به خانه برگردیم و از این عدن کهنهی شیطان خارج شویم.
181- اینها تماماً بر پایهی شهوت بنا شده است و زنان زیبا، چنانکه در دنیا به اصطلاح در تبلیغات خویش میگویند: “ما میخواهیم که پسران به این شکل و دختران با لباسهای کوتاه به اینجا بیایند.” اینها در رادیو و تلویزیون ماست، تمام انواع پلیدیها، آلودگی و هالیوود، تمام انواع لباسهای پلید و سکسی برای بانوان و مردانی که منحرف شده، رفتارهای زنانه دارند و موهای خود را مانند زنان آرایش میکنند و زنان هم مانند مردان.
182- اوه خداوندا! درچه زمان وحشتناکی زندگی میکنیم. اوه! بیا خداوند عیسی، بیا ای خداوند! و ما را به خون خود تطهیر نما. پلیدی و آلودگی را از ما دور ساز. بگذار تا دائماً زیر پوشش خون، در حضور تو زیست کنیم. این خواست قلبی ماست و استدعای خالصانهی ما.
183- خداوند عزیز! روی این جایگاه… در کنار انجیل، دستمالها و تکّههای پارچه گذاشته شده است که برای بیماران برده میشود. عطا کن تا خداوندا! دعای ایمان در نظر تو، از قلب ما سرازیر شود. و بعد ای خداوند! اگر درون ما چیز ناپاکی هست که ما را به سمت داوری خواهد برد، اینک خواستار رحمت و بخشش تو هستیم. برما مکشوف ساز که چه اشتباهی را مرتکب میشویم تا بتوانیم بخواهیم به خون خود ما را طاهر سازی. ای خداوند! بیماران را شفا بده و آنها را بهبود ببخش، هرجا که هستند و یا این دستمالها به نزد ایشان برده میشود. عطاکن تا چنین باشد، ای پدر!
184- عزم خدمت به تو و تنها به تو را به ما عطا نما، ای خداوند!
185- در راه بازگشت به خانه از این قوم محافظت کن، ای خداوند!
186- برای بیمارانی که شفا دادی متشکریم. برای پسر کوچک برادر شپِرد و خواهر شپِرد که با دوچرخه آسیب دیده بود، دعا میکنم که به او هیچ آسیبی نرسد. متشکریم برای بیماران دیگری که درخواست نمودیم و تو ایشان را شفا دادی. و میدانیم آنچه میطلبیم، دریافت مینماییم؛ و بر او که صاحب وعده است، توکّل داریم.
187- خداوندا! فیض خود را بر ما عطا کن و گناهان ما را ببخش. در نام عیسی میطلبیم. آمین!
188- او را دوست دارید؟ [جماعت میگویند: “آمین!”] به او ایمان دارید؟ [“آمین!”] آیا شما از عدن شیطان خسته و منزجر هستید؟ [“آمین!”] ایمان دارید که به هزاره و سلطنت هزارهی او نزدیک میشویم؟ به عدن او؟ [“آمین!”]
189- آیا به آنچه امروز درحال شکلگیری است ایمان دارید؟ نگاه کنید، همه چیز براساس عقلانیّت است. همه چیز قبل از اینکه به آن ایمان بیاورند، باید از نظر علمی اثبات گردد.
190- و شما نمیتوانید خدا را از نظر علمی اثبات کنید. شما باید او را با ایمان بپذیرید. “لیکن بدون ایمان تحصیل رضامندی او محال است، زیرا هرکه تقرّب به خدا جوید، لازم است که ایمان آورد براینکه او هست و جویندگان خود را جزا میدهد.”
191- اوه خداوندا! نمیخواهم چیزی را بشناسم، به جز خون عیسی مسیح که من را از گناهان پاک میسازد. همانطور که پولس در گذشته گفت، من امشب میگویم: “زیرا که عزیمت نکردم که چیزی در میان شما دانسته باشم جز عیسی مسیح و او را مصلوب.”
192- این تمام چیزی است که برای گفتن به شما میدانم، که با تمام قلبم به این کتابمقدّس، بعنوان کلام ناب و کامل خدا ایمان دارم (اگر قلب خود رابشناسم). توسط آن میایستم، و اگر دههزار بار دیگر حیات یابم میخواهم که هر ذرّهی آن را برای این کلام بدهم، زیرا این کلام عیسی مسیح است. اهمیّتی نمیدهم که چقدر در تلاش هستند تا آن را مخدوش سازند و یا تکذیب کنند، و یا علم چقدر تلاش میکند تا بگوید که این کلام قابل اعتماد نیست. برای من، تنها چیزی که میتوانم در این جهان به آن اعتماد کنم، این کلام است. او از آن من است. او را دوست دارم. شما چنین نیستید؟ [جماعت میگویند: “آمین!”]
193- اگر گناهی در قلب شماست، اگر خطایی در قلب شماست، اگر هر مشکلی دارید، اکنون دعا کنید و از خدا بخواهید که شما را ببخشد. برای من دعا کنید، من هم برای شما دعا خواهم نمود. دعای من این است که خدا شما را برکت بدهد.
تا دیدار دوباره، تا دیدار دوباره
تا دیدار دوباره خدا با شما باشد
194- آیا دوستدار یکدیگر هستید؟ [جماعت میگویند: “آمین!”] یوحنّا میگفت: “فرزندان، یکدیگر را محبّت نمایید. یکدیگر را محبّت نماید، زیرا محبّت کثرت گناه را میپوشاند.” حال بیایید با یکدیگر دست بدهید.
تا دیدار دوباره خدا با شما باشد
تا دیدار دوباره، تا دیدار دوباره
195- با یکدیگر مهربان باشید. با همه مهربان باشید. با همسایهی خویش درست رفتار کنید. تا آمدن مسیح، خود را بی لکّه نگاه دارید.
تا دیدار دوباره، تا دیدار دوباره
تا دیدار دوباره خدا با شما باشد
196- او را دوست دارید؟ [جماعت میگویند: “آمین!”] این دعای من است. برای من دعا کنید و من نیز برای شما دعا خواهم نمود. اکنون باید به توسان بازگردم. دعا میکنم که، که خدا همهی شما را برکت بدهد. من از آنجا به کانادا خواهم رفت و بعد به کلورادو و بعد، و بعد… همینطور در سفر هستم تا زمانیکه… میبینید؟
197- برادر تونی آنجاست و اتّفاقات بزرگی آنجا رخ داده است. درست در کنار واتیکان در روم، آنها درحال دعوت به یک بیداری هستند. یک جلسه برای من تا بروم و آن جلسه را برای بیداری در روم برگزار کنم. او به تازگی از آنجا بازگشته است. آنها در آنجا یک سالن بزرگ را گرفتهاند که گنجایش هزاران نفر را دارد و از من میخواهند که به آنجا بروم. آنها میخواهند جلال خدا را در این خدمت ببینند. نمیدانم، باید برای آن دعا کنم و ببینم که خدا در این مورد به من چه خواهد گفت. اوه خدای من! یادتان باشد دعا کنید. همه باهم.
آمدن منجی را در انتظار هستیم
هان، اینک برگهای انجیر سبز شدهاند
انجیل ملکوت او به همهی امّتها برده شده است
و ما نزدیک به انتها هستیم، آیا دیده میشود
198- آیا درست است؟ [جماعت میگویند: “آمین!”]
با شادی پیشرو پیغام ظهور مبارک او هستیم
بزودی او در جلال میآید تا به همه بگوید
برخیزید مقدّسین خداوند! چرا در خواب هستید؟
پایان نزدیک است
برای آن دعوت نهایی آماده میشویم
199- بخاطر داشته باشید که خورشید در غرب فرو خواهد رفت و دوباره بازمیگردد. حتماً همینطور است. پس تا آن موقع…
نام عیسی را با خود برگیرید
فرزندان سوگ و فغان
به شما شادی و راحتی خواهد داد
هرجا روید آن را برگیرید
نام پربها، (نام پربها) اوه چه زیبا!
امید زمین و شادی آسمان
نام پربها، (نام پربها) اوه چه زیبا!
امید زمین و شادی آسمان
در نام عیسی زانو زنند
به پایش برخاک افتند
شاه شاهان، او را در آسمان تاجگذاری میکنیم
وقتی سفر ما به پایان رسیده باشد
نام پربها، (نام پربها) اوه چه زیبا!
امید زمین و شادی آسمان
200- حال با سر و قلبی خم گشته، بند آخر را دوباره با هم بخوانیم
نام عیسی را با خود برگیرید
سپر هر دام و هر تله
وقتی وسوسهها شما را دربر میگیرد
(این چیزها از ملکوت شیطان است. میبینید، میبینید؟)
فقط آن نام مقدّس او را در دعا ذکر کن
201- همین است. سپس دور شوید. من این را امتحان کردهام. اکنون فقط ایمان داشته باشید، زیرا اثرگذار است. فقط نام او را در دعا ذکر کنید.
نام عیسی را با خود برگیرید
سپر هر دام و هر تله
وقتی وسوسهها شما را دربر میگیرد
(آنوقت شما چه میکنید؟)
فقط نام قدّوس او را در دعا ذکر کن
(آن حجاب در برابر روی شما قرار خواهد گرفت)
نام پربها، (نام پربها) اوه چه زیبا!
امید زمین و شادی آسمان
(آنوقت شما چه میکنید؟)
فقط نام قدّوس او را در دعا ذکر کن
(آن حجاب در برابر روی شما قرار خواهد گرفت)
نام پربها، (نام پربها) اوه چه زیبا!
امید زمین و شادی آسمان
202- حال درحالیکه از برادر استل بیلِر میخواهم به جایگاه بازگردد، سرهایمان را خم میکنیم. [برادر برانهام دوباره آن سرود را با خود زمزمه میکند.]
203- برادربیلِر، با دعای خود ما را مرخص کنید.
نام پربها…
امید زمین، شادی آسمان
نام پربها، (نام پربها) اوه چه زیبا!
امید زمین و شادی آسمان
204- حال درحالیکه سرهایمان را خم نمودهایم و قلبهای ما نیز در حضور خداوند خم گشته است… یکی از همکاران ما، برادر بیلِر، برادر اِستل بیلِر، یک مسیحی خوب و وفادار، میخواهم از او درخواست کنم که حضّار را با دعای خویش بدرقه کند. برادر بیلِر خدا به شما برکت بدهد.