برگزیدگان

خلاصه‌ای از مکاشفه‌ی هفت مهر

هدف کتاب مُهر شده

در دسامبر 1962 برادر ویلیام برانهام رویایی داشت در ارتباط با ملاقات با هفت فرشته که با یک صدای انفجار همراه بوده و اینکه او در این صورفلکی توسط فرشتگان بالا برده خواهد شد. در تاریخ 28 فوریه 1963 شکل گیری یک ابر در آسمان آشکار شده و از آن عکس گرفته شد. این ابر در چنان ارتفاع بالایی در اتمسفر قرار داشت که باعث حیرت کارشناسان شد. این ابر همان هفت فرشته بودند که برای ملاقات برادر برانهام نزول می‌کردند. سپس، بعد از گذشت 7 روز در ماه مارس 1963 برادر برانهام صدای بلند رعد را شنید و هفت فرشته را ملاقات کرد، آنها او را مأمور ساختند که به شهر خود جفرسون ویل درایالت ایندیانا، ایالات‌متّحده‌ی آمریکا بازگردد و هفت مُهر را موعظه کند. او به جفرسون ویل بازگشت و هفت فرشته برای چند سری از موعظات، یک به یک، برای هر مُهر او را ملاقات کردند و او در آن مورد موعظه کرد. برادر برانهام گفت: “این کتاب مختوم شده و هفت مُهر در دوره‌ی هفت رعد مکاشفه باب 10 آشکار شده است.”

او به ما گفت کتابی که مختوم شده بود کتاب رهایی است و نیاز بود که توسط کسی گشوده شود که بها را به منظور تکمیل روند رهایی پرداخت کرده باشد.

“که به قوّت خدا محروس هستید به ایمان برای نجاتی که مهیّا شده است تا در ایّام آخر ظاهر شود.”

از آنجا که مُهرها گشوده شده‌اند، اکنون اسرار کتاب مقدس آشکار شده‌اند. این خلاصه‌ای است از هفت مُهر، همان‌طور که به برادر برانهام آشکار گردیدند.

مُهر اول

“1 و دیدم چون برّه یکی از آن هفت مهر را گشود؛ و شنیدم یکی از آن چهار حیوان به صدایی مثل رعد می‌گوید، بیا [و ببین] 2 و دیدم که ناگاه اسبی سفید که سوارش کمانی دارد و تاجی بدو داده شد و بیرون آمد، غلبه کننده و تا غلبه نماید.”

توجّه داشته باشید که او لباس سفید پوشیده که عادل به نظر می‌رسد، امّا او کمانی بدون تیر داشت، که به این معنی است که او توخالی بود. برادر برانهام به ما آموخت که این روح نيقولاوى است که ابتدا بعنوان یک آموزه در کلیسا پیش رفت. نيقولاوى به معنای تسلّط بر عوام می‌باشد. آنها در کلیسای اوّلیه، یک سلسله مراتب را تشکیل دادند. بعنوان مثال، ایگناتیوس از انطاکیه، که تا سال 107 میلادی اُسقف بود، به استان اسمیرنا می‌نویسد: “مراقب باشید که همه‌ی شما از اُسقف پیروی کنید، همان‌طور که عیسی مسیح از پدر پیروی می‌کند؛ و همان‌طور که شما مشایخ کلیسا از رسولان پیروی می‌کنید، شماسان را بعنوان نهاد خدا احترام کنید.کسی کاری مرتبط با کلیسا را بدون اسقف انجام ندهد.” او ادامه داده و می‌گوید: “احترام گذاردن به خدا و هم اُسقف بسیار خوب است. آنکه به اُسقف احترام می‌گذارد، توسط خدا احترام گذاشته شده است، آنکه بدون اطلاع اسقف کاری را انجام می‌دهد، [در واقعیت] شیطان را خدمت می‌کند.” “در کلیسا کسی بزرگ‌تر از اُسقف نیست، کسی که به‌جهت نجات تمامی جهان بعنوان کاهن در نظر خدا خدمت می‌کند.” این امر باعث ارتقای موقعیت اُسقف در کلیسا نسبت به ایمانداران شد و به این ترتیب رهبری روح‌القدس را به پایان رساند. دوره‌ی زمانی اسب سوار اوّل، با عصر کلیسای افسسیان مطابقت دارد.

مُهر دوم

“3 و چون مهر دوّم را گشود، حیوان دوّم را شنیدم که می‌گوید، بیا [و ببین]! 4 و اسبی دیگر، آتشگون بیرون آمد و سوارش را توانایی داده شده بود که سلامتی را از زمین بردارد و تا یکدیگر را بکُشند؛ و به وی شمشیری بزرگ داده شد.”

توجّه داشته باشید که توانایی به او داده شده بود، آموزه‌ی نيقولاوى در انسانی مجسم شد که برای مافوق مردم بودن برگزیده می‌شد. این زمانی رخ داد که انسان به‌جای حکمرانی روح‌القدس بر دل‌های انسان، مقام پاپ را برای حکمرمانی بر دل‌ها برگزید. توجّه داشته باشید که اسب دوم آتشگون بود، که حاکی از کشتن آنهایی می‌باشد که مخالفت بودند. در اواسط قرن نخست، هنگامی که یهودیان از رُم بیرون رانده شدند، اوّلین کلیسای رُم به زودی مرتد شد. سپس شروع به همکاری با امپراطوری رُم نمود و جفا رساندن به کلیسای راستین را شرکت کرد، تا جایی که تقریباً بطور کامل از اروپای غربی ریشه‌کن شد. این با عصر کلیسای اسمیرنا و پرغامس مطابقت دارد، جایی‌که کلیسای راستین توسط کلیسای کذبه‌ی رُم، که با امپراطوری رُم همکاری می‌کرد، تحت جفا قرار گرفت.

مُهر سوم

“5 و چون مهر سوم را گشود، حیوان سوّم را شنیدم که می‌گوید، بیا [و ببین]! و دیدم اینک، اسبی سیاه که سوارش ترازویی بدست خوددارد. 6 و از میان چهار حیوان، آوازی را شنیدم که می‌گوید، یک هشت یک گندم به یک دینار و سه هشت یک جو به یک دینار و به روغن و شراب ضرر مرسان.”

برادر برانهام گفت این اسب سیاه نشان دهنده قحطی کلام است، چون سیاه نشان دهنده‌ی قحطی است و گفت که ترازوها در دست او نشان می‌داد که به سوی پول گرویده بود. “این اسب سیاه در حرکت بود، هنگامی که آنها برای قربانی‌ها و تمام کارهایی که انجام داده بودند طلب مزد کردند، و فقط پول… آه شما می‌دانید آن چگونه بود. و این تاریخ کلیسای کاتولیک است.” این امر با چیزی که به آن دوران تاریکی یا قرون وسطی می‌گویند، مطابقت دارد. جایی که کلیسای کاتولیک رُم بر رهبران اروپای غربی حکمرانی کرده و دین، سیاست‌ها و همچنین اقتصاد را تحت فرمان داشت. این همزمان با عصر کلیسای طیاطیرا است، که درحال گذر به سوی عصر ساردس است؛ یعنی جایی که اصلاحات آغاز شد.

مُهر چهارم

“7 و چون مُهر چهارم را گشود، حیوان چهارم را شنیدم که می‌گوید، بیا [و ببین]! 8 و دیدم که اینک، اسبی زرد و کسی بر آن سوار شده که اسم او موت است و عالم اموات از عقب او می‌آید؛ و به آن دو اختیار بر یک ربع زمین داده شد تا به شمشیر و قحط و موت و با وحوشِ زمین بکُشند.”

برادر برانهام به ما آموخت که رنگ زرد، تلفیقی از تمامی رنگ‌های سفید، آتشگون و سیاه است و دیده‌ایم که آنها در این اسب با هم ادغام شده‌اند. و آن “روح دجال، یک تشکیلات را شکل داد، تعدادی دختران تشکیلات را تولید کرد، نیروی خود را سه دفعه تغییر داده و در یکی قرار داد، و یک اسب زرد رنگ ایجاد نمود، سپس نام مرگ بدو داده شد و او را به سمت ابدیت ‌راند. درست می‌تواند به همین سادگی باشد.” زمان سواری این اسب در عصر کلیسای لائودیکیه است، هنگامی که جنبش کلیسای جهانی با نیرنگ‌های کلیسای کاتولیک رُم آغاز شد، تا همه‌ی پروتستان‌ها را به زیر قدرت او بازگرداند. این همان کلیسای مکاشفه 20:3 می‌باشد.

بنابراین چهار مُهر اول مربوط به کلیسا می‌باشند و اینکه چگونه روح نيقولاوى نخست بعنوان یک آموزه وارد شد، بعد در یک شخص (مقام پاپ) مجسم شد و شروع به از بین بردن رهبری روح‌القدس بر مردم نمود، و سپس به تدریج بنیاد کلیسا را تخریب کرد، تا به آنجایی که چیزی از آن باقی نمانده بود. بنابراین چهار مُهر اول مربوط به وضعیت کلیساست و اینکه چگونه به آن راه کشیده شد. در آغاز مُهر پنجم، در باب 9، خدا به یهودیان می‌پردازد.

مُهر پنجم

“9 و چون مُهر پنجم را گشود، در زیر مذبح دیدم نفوس آنانی را که برای کلام خدا و شهادتی که داشتند کشته شده بودند؛ 10 که به آواز بلند صدا کرده، می‌گفتند، ای خداوندِ قدّوس و حقّ، تا به کی انصاف نمی‌نمایی و انتقام خون ما را از ساکنان زمین نمی‌کشی؟ 11 و به هر یکی از ایشان جامه‌ای سفید داده شد و به ایشان گفته شد که اندکی دیگر آرامی نمایند تا عدد همقطاران که مثل ایشان کشته خواهند شد، تمام شود.”

حال، برادر برانهام به ما گفت که این متن در مورد یهودیانی سخن می‌گوید که در دوران حکومت هیتلر و استالین شهید شدند. توجّه داشته باشید که آنها در صدد انتقام بودند، و آنها غلامان خوانده می‌شدند، نه عروس. آنها بخاطر مسیح به شهادت نرسیدند، لیکن به سبب شهادتی که نگه داشتند شهید شدند. آنها یهودیان اُرتدوکس بودند که به شریعت موسی وفادار ماندند، هرگز در مورد انجیل نشنیده بودند و نسبت به آن کور بودند، چون خدا به شکلی تقریباً اختصاصی به سوی امت‌ها برگشت. آنها بخاطر نژاد و ایمانشان شهید شدند و به ایشان جامه‌های سفید داده شد. بخش دوم به جفای وارده بر یهودیان می‌پردازد، که در دوره‌ی جفای عظیم واقع خواهد شد.

مُهر ششم

“12 و چون مُهر ششم را گشود، دیدم که زلزله‌ای عظیم واقع شد و آفتاب چون پلاس پشمی سیاه گردید و تمام ماه چون خون گشت؛ 13 و ستارگان آسمان بر زمین فرو ریختند، ماننددرخت انجیری که از باد سخت به حرکت آمده، میوه‌های نارس خود را میفشاند. 14 و آسمان چون طوماری پیچیده شده، از جا برده شد و هر کوه و جزیره از مکان خود منتقل گشت. 15 و پادشاهانِ زمین و بزرگان و سپهسالاران و دولتمندان و جبّاران و هر غلام و آزاد خود را در مغاره‌ها و صخره‌های کوه‌ها پنهان کردند. 16 و به کوه‌ها و صخره‌ها می‌گویند که بر ما بیفتید و ما را مخفی سازید از روی آن تختنشین و از غضب برّه؛ 17 زیرا روزِ عظیمِ غضب او رسیده است و کیست که می‌تواند ایستاد؟”

برادر برانهام به ما می‌گوید که مُهر ششم مرتبط با عروس مسیح نمی‌باشد چون عروس ربوده شده است. این به یهودیان مربوط می‌شود. این دوره‌ی مصیبت است که به روز خداوند ختم می‌شود، جایی که گسستگی طبیعت خواهد بود و غضب عظیم ریخته خواهد شد. دو شاهد مکاشفه 11 بخشی از آمدن این غضب از سوی خدا می‌باشند.

مُهر هفتم

“و چون مُهر هفتم را گشود، خاموشی قریب به نیم ساعت در آسمان واقع شد.”

برادر برانهام می‌گوید که این به آمدن خداوند برای کلیسایش اشاره دارد. او مهر هفتم را برابر با مکاشفه باب 10 می‌داند. او می‌گوید این آمدن خداوند است چون هیچ کس روز و ساعت بازگشت مسیح را نمی‌داند، حتی خود مسیح نیز نمی‌دانست. سکوت همراه با احترامی در آسمان بود. آمدن خداوند مطابق با مکاشفه 1:10-7 است، جایی که هفت رعد سخن می‌گویند. آمدن خداوند مشخص نیست، هفت رعد نیز مشخص نبود. این بسیار به هم مرتبط می‌باشد. فرشته‌ی زورآور (که مسیح در حالت روح است) با کتابچه‌ای گشوده از آسمان نزولو به آواز بلند صدا می‌کند، هفت سخن می‌گویند (که همان هفت فرشته ای می‌باشند که برادر برانهام را در آریزونا و سپس جفرسون ویل ملاقات کردند، همان‌طور که هر مُهر گشوده می‌شد.) و پیغام‌آور دوره‌ی هفتم کلیسا، سّر خدا که در طول دوران پنهان بود را به اتمام رساند. مسیح در حالت روح نازل شد تا قبل از ربوده شدن خود را به عروس آشکار سازد. اوّل تسالونیکیان 16:4 به ما می‌گوید که خداوند با صدا از آسمان نازل خواهد شد، و برادر برانهام به ما می‌گوید که این صدا همان پیغام است.

حال این پیغام‌آور ملاکی 4 و مکاشفه 7:10 دو کار انجام خواهد داد.
اوّل: بر طبق ملاکی 4 او دل‌ پسران‌ را بسوی‌ پدران‌ خواهد برگردانید.
دوم: او اسرار هفت رعد مکاشفه باب 10 را آشکار خواهد ساخت. مکاشفاتی که در «هفت مهر» وجود دارد، آشکار شدن الهی این «سّر – حقایق» است و به راستی دل‌ پسران‌ را بسوی‌ پدران‌ پنطیکاستی خواهد برگردانید. دقیقاً چنین است.

عصر کلیسای لائودیکیه – فصل 9

“1 و دیدم فرشته زورآور دیگری را که از آسمان نازل می‌شود که ابری دربر دارد، و قوس قزحی بر سرش و چهره‌اش مثل آفتاب و پای‌هایش مثل ستون‌های آتش. 2 و در دست خود کتابچه‌ای گشوده دارد و پای راست خود را بر دریا و پای چپ خود را بر زمین نهاد؛ 3 و به آواز بلند، چون غرّش شیر صدا کرد؛ و چون صدا کرد، هفت رعد به صداهای خود سخن گفتند. 4 و چون هفت رعد سخن گفتند، حاضر شدم که بنویسم. آنگاه آوازی از آسمان شنیدم که می‌گوید، آنچه هفت رعد گفتند مُهر کن و آنها را منویس. 5 و آن فرشته‌ای که بر دریا و زمین ایستاده دیدم، دست راست خود را به سوی آسمان بلند کرده، 6 قسم خورد به او که تا ابدالآباد زنده است که آسمان و آنچه را که در آن است و زمین و آنچه را که در آن است و دریا و آنچه را که در آن است آفرید که بعد از این زمانی نخواهد بود، 7 بلکه در ایّام صدای فرشته هفتم، چون کرّنا را می‌باید بنوازد، سرّ خدا به اتمام خواهد رسید، چنانکه بندگان خود انبیا را بشارت داد.”

بنابراین ما اینجا فرشته‌ی زورآور، کتابچه‌ی گشوده، هفت رعد و هفت فرشته را داریم. بیایید بیشتر به این آیات و اشاره‌ی دیگری که به کتاب مُهر شده، در نبوت کتاب مقدسی بنگریم.

“اما تو ای دانیال کلام را مخفی دار و کتاب را تا زمان آخر مهر کن. بسیاری بسرعت تردّد خواهند نمود و عِلم افزوده خواهد گردید.”

باب 12 دانیال اولین جایی است که صحبت در مورد کتاب مُهر شده را می‌یابیم. بافت متن در این مورد است که دانیال مکاشفات متفاوتی را دریافت کرده است که بصورت نمادین بوده ولی او از معنای آنها مطمئن نیست. او درخواست می‌کند توضیحی برای آنها دریافت کند. این پاسخی است که او دریافت می‌کند.

“او جواب‌ داد که‌: ای‌ دانیال‌ برو، زیرا این‌ کلام‌ تا زمان‌ آخر مخفی‌ و مختوم‌ شده‌ است‌.”

بنابراین درخواست می‌کند که درک آن به او داده شود.

“و من‌ شنیدم‌ اما درک‌ نکردم‌. پس‌ گفتم‌: ای‌ آقایم،‌ آخر این‌ امور چه‌ خواهد بود؟”

و او مطلع شد که آن را دریافت نخواهد کرد، لیکن این درک در زمان آخر داده خواهد شد. حال، درک چه چیزی؟ اگر باب‌های پیشین دانیال را بخوانید متوجّه می‌شوید که در مورد پادشاهان جهان، رستگاری و رهایی نهایی برای برپا شدن سلطنت مسیح می‌باشد. این در واقع «سّر خدا» در باب رستگاری انسان می‌باشد. در این سّر، اسرار بسیاری وجود دارد، لیکن همه آنها به یک سّر، یعنی کتاب مُهر شده باز می‌گردند.

ما این کتاب مُهر شده را بار دیگر در مکاشفه 5 می‌یابیم.

“1 و دیدم بر دست راست تخت نشین، کتابی را که مکتوب است از درون و بیرون، و مختوم به هفت مُهر. 2 و فرشته‌ای قوی را دیدم که به آواز بلند ندا می‌کند که کیست مستحّقِ اینکه کتاب را بگشاید و مُهرهایش را بردارد؟”

حال متوجّه می‌شویم که آن کتاب فقط مختوم نشده، بلکه مختوم به هفت مُهر می‌باشد. و تنها برّه مستحق گشودن کتاب است. کار برّه مربوط به رستگاری است و این کتاب بر اساس دانیال 12-9 مرتبط با رستگاری می‌باشد. این کتاب رستگاری است که مختوم شده است. مختوم شدن چیست؟ همان که از درک دانیال پنهان شده بود.

حال اگر این مکاشفه بر یک نبی آمده ولی پنهان بود، این مکاشفه چگونه می‌تواند دوباره بر برگزیدگان آید؟ پس باید از طریق یک نبی بیاید.

کتاب مختوم شده چه زمانی گشوده می‌شود؟ دانیال 9:12 می‌گوید زمان آخر. به آیه بعد در کتاب دانیال توجّه کنید.

“بسیاری‌ طاهر و سفید و مصفّی‌ خواهند گردید و شریران‌ شرارت‌ خواهند ورزید و هیچ‌ کدام‌ از شریران‌ نخواهند فهمید، لیکن‌ حکیمان‌ خواهند فهمید.”

این آیه می‌گوید که حکیمان خواهند فهمید. برادران! آنها چه چیزی را خواهند فهمید؟ زمانی‌که کتاب مختوم گشوده شده باشد آنها خواهند فهمید. یک دوره و زمانی برای این خواهد بود که به سرتاسر دنیا رفته و به دل‌های مردم برسد، تا آنها بتوانند درک کرده، طاهر و سفید و مصفّی شوند.

در مکاشفه 10 فرشته‌ی زورآوری را می‌بینیم که ابری در بر دارد، و غیره. در دانیال 12 ما توضیح دیگری را داریم.

“و آن‌ مرد ملبّس‌ به‌ کتان‌ را که‌ بالای‌ آب‌های‌ نهر ایستاده‌ بود، شنیدم‌ که‌ دست‌ راست‌ و دست‌ چپ‌ خود را بسوی‌ آسمان‌ برافراشته‌، به‌ حی ابدی‌ قسم‌ خورد که‌ برای‌ زمانی‌ و دو زمان‌ و نصف‌ زمان‌ خواهد بود و چون‌ پراکندگی‌ قوّت‌ قوم‌ مقدّس‌ به‌ انجام‌ رسد، آنگاه‌ همه‌ی‌ این‌ امور به‌ اتمام‌ خواهد رسید.”

این تنها یک توضیح جزئی از مردی ملّبس به کتان است که قبلاً ظاهر شده بود. در پایین توضیح کامل وجود دارد.

“5 و چشمان‌ خود را برافراشته‌ دیدم‌ که‌ ناگاه‌ مردی‌ ملبّس‌ به‌ کتان‌ که‌ کمربندی‌ از طلای‌ اوفاز بر کمر خود داشت‌، 6 و جسد او مثل‌ زبرجد و روی‌ وی‌ مانند برق‌ و چشمانش‌ مثل‌ شعله‌های‌ آتش‌ و بازوها و پای‌هایش‌ مانند رنگ‌ برنج‌ صیقلی‌ و آواز کلام‌ او مثل‌ صدای‌ گروه‌ عظیمی‌ بود.”

دانیال آن مرد را به زبان خود توصیف می‌کند و یوحنّا نیز فرشته را به زبان خود توصیف می‌کند، لیکن توصیف‌ها بسیار مشابه هستند.

در دانیال 12 مرد ملبّس به کتان می‌گوید که آن، تا زمان آخر مختوم شده است. حال، در مکاشفه 10 همان مرد با کتابی گشوده از آسمان نازل می‌شود. همان مردی که آن را برای دانیال مختوم نمود، با کتابی گشوده نازل شد. او به آواز بلند صدا می‌کند، بدیهی است، او به دنبال خبر دادن از آن چیزی است که در کتاب گشوده است. [حال بعنوان یک نکته حاشیه‌ای، اول تسالونیکیان 16:4 “زیرا خود خداوند با صدا (پیغام) از آسمان نازل خواهد شد.”] چون او به آواز بلند صدا می‌کند، هفت رعد به صداهای خود سخن می‌گویند. هفت فرشته با برادر برانهام ملاقات کردند و رعد بسیار بلندی واقع شد. هفت رعد فرستاده شده بودند تا آنچه را که در کتابِ گشوده شده، بود را انتقال دهند. لیکن هنگامی که خدا چیز خاصی را مکشوف می‌سازد، می‌گوید که آن را از طریق بندگان‌ خود، انبیا به انجام می‌رساند. بنابراین باید یک پیغام‌آور به همراه یک پیغام از طرف خدا فرستاده شود، تا چیزی را که در کتاب گشوده بود، مکشوف سازد. و مکاشفه‌ی سّر خدا می‌آید تا درک عطا کرده و ما را طاهر و سفید و مصفّی سازد. حال، ما همان پیغام را به منظور یافتن آخرین برگزیده، به سرتاسر جهان منتقل خواهیم کرد.

حال، با توجه به مکاشفه 7:10، این نمی‌تواند فرشته‌ای باشد که کرّنا می‌نوازد، چون پیغام‌آور به وضوح حامل یک مکاشفه است. او در کرّنا نمی‌دمد که تنها یک صدا تولید کند، لیکن او در حال انتقال مکاشفه‌ی سّر کتاب گشوده است. فرشته‌ای که کرّنا می‌نوازد، در مکاشفه 15:11 است. خدا خود را در مورد فرشته‌ی هفتمی که کرّنا می‌نوازد، تکرار نمی‌کند. آنها دارای دو کار متمایز می‌باشند، مکاشفه 7:10 می‌گوید در ایّام صدای او، سرّ خدا به اتمام خواهد رسید، مکاشفه 15:11 به ما می‌گوید که سلطنت جهان، از آنِ خداوند ما و مسیح او شد. یکی در حال تکمیل مکاشفه‌ای (عطا کردن یک درک) است، که از دانیال پنهان شده بود و دیگری اتمام حقیقی و عمل نهایی رستگاری می‌باشد.

بطور خلاصه:

  1. فرشته‌ی زورآور با کتابی گشوده نازل شده و به آواز بلند صدا خواهد کرد. (مطابق با اول تسالونیکیان 16:4، زیرا خود خداوند با صدا و با آواز رئیس فرشتگان و با صور خدا از آسمان نازل خواهد شد.)
  2. هفت رعد آواز خود را بلند خواهند کرد. (این مطابق با هفت فرشته‌ای می‌باشد که در کوه سانست آریزونا با برادر برانهام ملاقات کردند.)
  3. پیغام‌آور هفتم حامل پیغامی است که سّر خدا را به اتمام می‌رساند، چنانکه در کتاب مختوم شده است.

آمدن خداوند در مُهر هفتم به همراه وقایع و رویدادهای متعدّد است، مثل مکاشفه‌ی او برای عروس که ما امروز درحال تجربه‌ی آن هستیم، قیامت از مردگان/ ربوده شدن، مکاشفه‌ی او برای یهودیان، دوره‌ی جفاها، سپس بازگشت جسمانی او به زمین و داوری.

اطمینان داریم همان‌طور که شما در کلام خدا رشد می‌کنید، این برای شما برکت خواهد بود. این حرکت سرنوشت ساز خدا در زمان آخر می‌باشد. تا چه اندازه محبت خدا باید در این روز از دل‌های ما لبریز شود؟ همان‌طور که از طریق پیغام شاهد بودیم، مسیح خود را به ما نمایان می‌سازد.

200- و من در توسان آریزونا بودم، در رویا او تعمداً می‌خواست بدانم که در کجا هستم. من در حال برداشتن علف خارخسک بیابان بودم. و گفتم، می‌دانم که این یک رویا است، و می‌دانم که در توسان هستم. و می‌دانم که آن پرندگان کوچک نشان دهنده‌ی چیزی می‌باشند. و آنها رو به شرق نگاه می‌کردند. ناگهان تصمیم پرواز گرفتند و به سمت شرق دور شدند.
201- و به محض‌ اینکه آنها رفتند، مجموعه‌ای از پرندگان بزرگ‌تر آمدند. آنها شبیه کبوتر بودند، بال‌های نوک تیز، با رنگی تقریباً خاکستری، رنگ آنها کمی روشن‌تر از آن پیغام‌آورهای کوچک نخستین بود. و آنها به سرعت به سمت شرق می‌آمدند.
202- به محض اینکه آنها از دیدم خارج شدند، دوباره برگشتم و سمت غرب را نگاه کردم، و آن آنجا رخ داد. انفجاری آنجا روی داد که درواقع کُل زمین را تکان داد.
203- حال، این را از دست ندهید. و شمایی که به نوار گوش می‌کنید! حواستان باشد که خوب متوجّه شوید.
204- نخست یک انفجار، فکر کردم که آن چیزی مانند یک دیوار صوتی است، شما به آن چه می‌گویید؟ هنگامی‌که هواپیماها از دیوار صوتی می‌گذرند و آن صدا به زمین بازمی‌گردد. همه چیز را با صدای بلندی تکان داد. سپس، می‌توانست صدای مهیب رعد و برق باشد. اینطوری… من صاعقه‌ای ندیدم. تنها صدای انفجار مهیبی را که روی داد، شنیدم. به نظرم صدا از سمت جنوب من می‌آمد، سمت مکزیک.
205- لیکن آن زمین را لرزاند. و هنگامیکه این کار را کرد، من هنوز به سمت غرب نگاه می‌کردم. و بسیار دور در ابدیت، مجموعه‌ای از چیزی را دیدم که در حال آمدن بود. به نظر می‌آمد که نقطه‌های کوچکی باشند. تعداد آنها نمی‌توانست کمتر از پنج و بیشتر از هفت باشد. چنانکه آنها می‌آمدند، به شکل یک هرم بودند. مانند این پیغام‌آوران که می‌آمدند، و هنگامی‌که این واقع شد، قوّت خدای قادر مطلق به منظور ملاقات آنها مرا بالا برد.
206- من می‌توانم آن را ببینم. هرگز مرا رها نکرد. هشت روز سپری شده، و من هنوز نمی‌توانم آن را فراموش کنم. هرگز چیزی مانند آن باعث نگرانی من نشده بود. خانواده‌ام به شما خواهد گفت.
207- می‌توانستم آن فرشتگان را همراه بال‌های پشتشان ببینم که سریع‌تر از سرعت صوت حرکت می‌کردند. آنها در یک لحظه، مانند یک چشم برهم زدن از ابدیت می‌آیند. قبل از آنکه پلک بزنید و چشم برهم بگذارید، آنها آنجا بودند. من وقت شمردن را نداشتم. زمانی بیشتر از یک نگاه نداشتم. زورآور، فرشتههای قدرتمند، آنها مثل برف سفید بودند، با مجموعه‌ای از بال‌ها و سرها. سرعت زیاد آنها ویژ ویژ صدا می‌کرد. و هنگامی‌که این اتفاق افتاد، به داخل هرم برده شدم، یک صورت فلکی.
اما آنها همچنان‌که می‌آمدند، به شکل یک هرم بودند. و هنگامی که این واقع شد، قدرت خدای قادرمطلق به منظور ملاقات آنها مرا بالا برد.

62-1230E «آقا! آیا این علامت پایان است؟»


و درست همین که نگاه کردم، فرشتگان تا به آنجایی که می‌توانستند کاملاً آشکارا آنجا بودند. آنها درست در آن منظره قرار داشتند. درک می‌کنید؟ توجه کردم ببینم چه زمانی است، و همان زمان بود، تقریباً یک یا دو روز قبل یا بعد از زمانی بود که آن بالا بودم. نگاه کردم که ببینم آنجا کجاست. شمال شرقی فلاگستاف، یا پرسکات که زیر فلاگستاف واقع شده است. خب، این درست آنجایی بود که ما در آن بودیم. متوجه می‌شوید؟ دقیقاً اینطوری، در ارتفاع 42 کیلومتری. بخار نمی‌تواند فراتر از ارتفاع 7 یا هشت کیلومتری برود، رطوبت هر نوع مه، یا هر چیزی. درک می‌کنید؟ هواپیماها در ارتفاع 19 هزار پایی پرواز می‌کنند. اینگونه است که فراتر از تمام ابرها می‌روند. متوجه می‌شوید؟ ارتفاع 19 هزار پایی، تقریباً برابر با ارتفاع 6 کیلومتری است. اگر به عکس نگاه کرده باشید، این 42 کیلومتر ارتفاع، و 48 کیلومتر عرض دارد، و به شکل هرم است.

63-0601 «بیا، از پی من آیید.»

و بنابراین نباید چیزهایی را که هرکس می‌گوید بپذیرم، من باید… این باید به من الهام شود. و ایمان دارم آن هفت فرشته‌ای که دارنده این هفت رعد می‌باشند، آن را عطا خواهند کرد.

63-0317M «خدا خود را در سادگی پنهان می‌کند، سپس خود را همان‌طور آشکار می‌سازد.»

سنگ‌ها را دیدم که در کنار تپه به پایین غلت خوردند. و بالا را نگاه کردم، آن حلقه‌ی سفید آنجا بالای سر من بود، و می‌چرخید. اینجا آن هفت فرشته آمدند، از آسمان به پایین آمدند، من را برداشتند، و گفتند: “بلافاصله به خانه‌ات در شرق بازگرد، و آن هفت مُهر را بیاور. هفت سرّ وجود دارد، زیرا که اکنون کلام کامل در این هفت مُهر آشکار شده است.”

63-0802 «ایستادگی»