اعلام جرم
- The Indictment
- 7 جولای 1963 – جفرسونویل، ایندیانا
- 63-0707M
- 2 ساعت و 42 دقیقه
- ویرایش اول فارسی
1- متشکرم برادر نویل. چند لحظه برای دعا سرپا میایستیم و سرهای خود را خم میکنیم. کسی هست که درخواستی داشته باشد؟ اگر هست دست خود را بلند کند و بگوید: “من، من…” خواست خود را در ذهنتان نگه دارید. هر چه که از او میخواهید و با تمام قلب خود ایمان داشته باشید. تا من نیز برای شما دعا کنم.
2- پدر آسمانی! ما این را افتخار میدانیم که در این دوران تاریک به خانهی خداوند بیاییم، نور خدا را بیابیم و صدای روحالقدس را بشنویم که از طریق قوم میخواند و تکلّم میکند. از این بابت تو را شکر میکنیم. چگونه برای این تو را شکر کنیم؟! حال آنها…
3- اینک قوم تو در بین این جماعت، دست خود را به نشانهی اینکه از تو درخواستی دارند، برافراشتهاند؛ و امید دارند که تو امروز صبح به آنها پاسخ دهی. و دعا میکنم، ای پدر! که تو درخواستهای هر یک از ایشان را به آنها عطا کنی. تودهای از درخواستهای دعا بر روی میز است. درخواستهای بیشماری از همه جا داریم، از مردم بیمار، کسانی که رنج دیده هستند. تماسهای تلفنی از راههای دور، روزانه حدود صدوپنجاه تماس. اوه خداوندا! چه باید بکنیم؟ هدایتمان کن خداوندا! ما، ما نمیدانیم که از کدام راه برویم یا چه کاری انجا دهیم، ولی تو میتوانی تمام اینها را هدایت نمایی. و دعای ما این است که، این را به ما عطا کنی. زیرا این، این هدف ماست، ای خداوند! حیاتی که ما بر روی زمین داریم، از جانب تو به ما عطا شده است و میخواهیم که وسیلهای باشد برای جلال نام تو. تو ما را در این امور هدایت نما، ای پدر!
4- همانطور که امروز جمع شدهایم تا کلام خدا را بشنویم، سرود بخوانیم و دعا کنیم، ما را مبارک نما. دعاهای ما را بشنو. با ما در سرودها شادی کن و از طریق کلام با ما صحبت کن، چون در نام عیسی میطلبیم. آمین! میتوانید بنشینید.
5- هیچ جایی را نمیشناسم که تصوّر کنم افتخار بودن در آنجا، بیش از ایستادن پشت منبر باشد، تا نان حیات را برای گرسنگان و تشنگان که در انتظار هستند، بشکنی. و این یک افتخار بزرگ است.
6- ابتدا میخواهم بپرسم که آیا کسی از اعضای خانوادهی رایت اینجا هست؟ هَتی یا اورویل؟ اورویل با شماست هَتی؟ به او بگو که اگر توانست فوراً بابت آنچه به تو گفتم به منزل بیاید. اگر میتواند به منزل بیاید. فراموش کردم که آن را امرز صبح با خودم بیاورم. یک چیزی برای سگ کوچولویی که آنها دارند. پس من، من… اگر توانستید بعد از اینکه جلسه را ترک کردید، به آنجا بیایید.
7- و حال اِدیث، خواهر هَتی که بعنوان دختر کوچک خانواده او را میشناسیم، از زمان کودکی فلج بود. و اکنون در حالت خیلی بدی است. من حدود یک سال قبل، زمانی که او اوّلین کلمهی خود را بر زبان آورد به آنجا رفته بودم و به فیض خدا بلافاصله متوجّه شدم که مشکل او چه بود. حال واقعاً مشکل او چیست…
8- دستهای او چسبیدهاند و او حتّی نمیتواند آنها را از یکدیگر جدا کند. و این بدلیل فشار زیادی است که روی سیستم عصبی او وارد میشود. ولی آنچه هست، او از نظر فیزیکی، مشکلی به جز فلج اطفال که در شش ماهگی به آن مبتلا شد، ندارد. او تمام عمر خود را فریاد زده و گریسته بود، تا چند سال پیش که ما… که ما برای او دعا کردیم و از آن زمان تا حدود یک سال قبل راحت بود.
9- حال، این واقعاً یائسگی است. به عبارتی دیگر، تبدیل زندگی او، و سیستم عصبی او در شرایط شگرفی قرار دارد. این خانم در ذهن خود متوجّه شده بود که روبه مرگ است. و… و قرار نیست که زنده بماند. ساعت به ساعت این فکر با او بود. میدانید، هر زن سالم و قوی هم در هنگام تزریق هورمون و رفتن به انستیتوها زمان سختی را پیش رو دارد و بعضاً در اثر آن دچار تشنج میشوند.
نسل بشر دو تغییر حیات را دارد.
10- یکی تبدیل از یک پسر به یک مرد، یا از یک زن… از یک دختر به یک زن. همه در حدود شانزده یا هفده سالگی، شبیه انسانهای بیاعتبار میشوند و در آن سن شما را آزار میدهند. من همین حالا یک دختر در این سن دارم، ربکا. برای او و بیلی دعا کنید. اوه، هریک از ما، هریک از ما در این سنین آشفتگی و سرآسیمگی گذر نمودهایم. ما باید درک کنیم… ما باید درک کنیم که این چیزی است که آنها باید از آن عبور کنند.
11- و حال اِدیث با این تغییرات اخیر در، در، در این هفت سال. هر هفت سال، زندگی شما تغییر میکند. و بعد هفت هفت بار، میدانید، این کمی شرایط را سخت میکند. این تغییر کامل است و این، این زنها را اذیت میکند. مردان در این سن معمولاً به کارهای مضحکی دست میزنند و گاهی اوقات همسران خود را ترک میکنند، ولی زنان بعد از آن نابارور هستند. همهی ما با آن مواجه میشویم و باید به خاطر داشته باشیم، این چیزهایی است که ما باید متحمّل یکدیگر باشیم و این امور را درک کنیم.
12- و اِدیث کوچک در این شرایط است، او وزن زیادی را از دست داده است و بد به نظر میرسد. من به شما خواهم گفت. یک شب، نه همهی شما با هم، بلکه تعدادی از شما، تعدادی از شما از این خیمه و خیمههای مختلف، خواهران این خیمه، بعضی از شما به دیدن خانواده رایت بروید. مطمئن هستم که سپاسگذار خواهند بود. فقط به آنجا بروید، اندکی پش آنها بنشینید، با آنها حرف بزنید و دست آنها را بفشارید. نه چیزی بشتر از یک ملاقات دوستانه.
13- میدانید ما، ما آن را خیلی راحت فراموش میکنیم و هنگامیکه این مشکل در خانهی خود ما باشد، آنوقت سپاسگذار این رفتار خواهیم بود. و باید به خاطر داشته باشیم، دیگران هم سپاسگذار این خواهند بود. مطمئن هستم که خانوادهی رایت هم قدردان این کار خواهند بود. میدانم که اگر از وجود این شرایط خبر داشتید، حتماً این کار را کرده بودید. ولی از این شرایط آگاه نبودید، به همین خاطر است که امروز صبح این را به شما میگویم.
14- به دیدار خانوادهی رایت بروید و سعی کنید که اِدیث را دلداری بدهید. به او نگویید که بد به نظر میرسد، بگویید: ” خوب به نظر میرسی.” یا اینکه “رو به بهبود هستی.” چراکه اگر ما… او خوب خواهد بود. این چیزی است که ما بخاطرش اینجا هستیم. او خواهر ماست و ما اینجا هستیم که در این مواقع از او نگهداری کنیم. درست مثل زمانیکه من از شما میخواهم تا برای من… یا شما برای خودتان از کسی درخواستی دارید.
15- و خانوادهی رایت یکی از قدیمیترین اعضا هستند که به این جمع میآیند. آنها، و به گمانم برادر روی اسلاوتر و خواهر اسلاوتر. آنها را همین چند لحظهی پیش که داشتند به جلسه وارد میشدند، دیدم و برایشان دست تکان دادم. با خود فکر میکردم: “چند سال است که من برادر اسلاوتر و خواهر اسلاوتر را دیدهام، که در طول این سالها و با تمام این پستیها و بلندیها جای خود را در کلیسا حفظ کردهاند و همچنان پابرجا هستند؟” و خانوادهی رایت و همه کسانی مانند آنها. شما قدردان این افراد هستید، پس بیاید قدرشناسی خود را به آنها نشان دهیم.
16- پیغام امروز مقداری طولانی و در مورد یک اعلام جرم است.
17- و، و بعد، شنیدم که امشب عشاء و شستن پاها را داریم. شبان در این مورد صحبت خواهد نمود و ما… ما خواهیم آمد. اگر، اگر شما امشب این اطراف هستید، بیایید و از پیغام خدا توسط شبان لذّت ببرید و در عشاء و شستن پاها شرکت کنید. امشب شب بسیار شلوغی است و اگر نمیخواهید به جای دیگری بروید، خوشحال میشویم که شما را در اینجا ببینیم.
18- میخواهیم از دان رادِل و برادرمان جکسون قدردانی کنیم. این برادران از کلیسای خواهر ما هستند، که با ما ارتباط دارند. برادر جک پالمر، که گروهی را در شیکاگو دارد و ما، ما، ما میخواهیم که از صمیم قلب از این برادران قدردانی کنیم. زیرا زمانهایی که جلسه داریم، زمانیکه میآیم، آنها برای دیدار ما میآیند و ما از این بابت سپاسگذار هستیم.
19- امروز صبح دوست عزیزم دکتر لی وایل و همسرش را میبینم. اوّل خواهر وایل را دیدم و داشتم نگاه میکرد که ببینم برادر وایل کجاست. و من… آن ضربالمثل قدیمی جنوبی چیست… میدانید، هربار که او را دیدم، هر روز در جمع به دنبال او میگردم و میگویم: “اگر لی وایل بیاید از او میخواهم که موعظه کند و من برای بیماران دعا میکنم.” ما برای او پیغام گذاشتیم و هرکاری که میتوانستیم انجام دادیم اما او را پیدا نکردیم. به همین دلیل این ضربالمثل قدیمی جنوبی را مناسب او یافتم که میگوید: “باید با اهرم او را از جا بلند کنی.” و از اینکه امروز صبح برادر وایل و همسرش را اینجا میبینم خوشحالم.
20- شاید چیزهای بسیار دیگری هم اینجا باشد که ما متوجّه آن نشویم. اینجا خواهری را میبینم که به گمانم اهل شیکاگو باشد. نمیتوانم… گروه آنها را میشناسم ولی اسامی آنها را دقیقاً نمیدانم. پس آنها اهل هرجا که باشند، یا شما اهل هرجا که باشید، سپساسگزار شما هستیم.
21- امروز برادرانی را اینجا میبینم. دو دوست جوان، حداقل جوان در خدمت، که باید امروز صبح… باید امرز صبح به خدمت مقدّر شوند. دوتن از برادران رنگین پوست ما که اهل نیویورک هستند و به تازگی استوارنامههای خود را از کلیسای فیلادلفیه دریافت نمودهاند و به این کلیسا دادهاند. ما میخواهیم که بر آنها دست بگذاریم، تا خدا به خدمت آنها در نیویورک برکت بدهد. به گمانم ما دو یا سه کلیسای کوچک در آنجا داریم. برادر میلانو یکی از آن گروههای کوچک را آنجا دارند و ما، ما از آنها قدردانی میکنیم. این هم دو گروه دیگر، که قرار است تشکیل شود و در آنجا به مردم خدمت کند، و ما، ما قدردان این چیزها هستیم.
22- خدا به شما برکت بدهد. به اطراف که نگاه میکنم، تعداد زیادی را میبینم. اسامی همه را نمیتوان ذکر کرد. ولی او، خود میداند.
23- حال به گمانم خواهر پیانیست ما، یا یکی از آنها خواهد آمد تا برای ما بنوازد.
هنگامیکه اخگرِ آتش نبی را لمس کرد
او را به خالصترین شکل ممکن درآورد
و وقتیکه کلام… صدای خدا گفت: “کیست که برای ما برود؟”
پس او گفت: “لبیک، مرا بفرست.”
24- وقتیکه این خادمین را دستگذاری میکنیم، متوجّه میشویم که روش کتابمقدّسیِ گماشتن یک خادم به یک خدمت، دستگذاری است. فکر میکنم این، جایی است که برادران ما، بتل فورد و یا سایرین دچار مشکل میشوند. یعنی زمانیکه دیدهاند، عطایا با گذاردن دستها منتقل شدهاند. ما اعتقاد نداریم که عطایا با دستگذاری دریافت میشود. ما ایمان داریم که دست گذاردن، تأیید و تقدیس آن چیزی است که اکنون آن را دیدهایم. میبینید؟ این یک «آمین» است. میبینید؟
25- حال، هنگامیکه آنها بر تیموتائوس و یا آن برادران دست گذاشتند، متوجّه این بودند که آن مردان صاحب عطایا بودند. به یاد داشته باشید، «عطایی که در توست از جدّه ات لوئیس میآید.» و آنها این را در تیموتائوس دیده بودند، و از اینرو مشایخ او را دستگذاری نموده و به خدمت گماشتند. میدانید، نه اینکه کسی را دستگذاری کرده باشند، که چیزی از او دیده نشده باشد. آنها تنها درخواست برکت نمودند. همهی ما به این ایمان داریم. ما عطایا را منتقل نمیکنیم، بلکه تنها آنها را تشخیص میدهیم و برآنها دست میگذاریم تا آنها را تقدیس نماییم. چرا که ایمان داریم خداوند چنین کارهایی را برای قوم انجام داده است.
26- امروز صبح متوجّه شدم که در گذشته، برادر مک کنی اهل… به گمانم مک کینی یا مک کنی باشد. همان خادم متدیست که آنجا نشسته است. متوجّه شدم که اخیراً او نیز در اینجا دستگذاری و مقدّر شده است، تا در اوهایو با برادر داچ و خواهر داچ گروهی را اداره کند.
27- اوه، وقتی همهی ما باهم جمع میشویم، در این مکانهای کوچک دور هم جمع میشویم، این بسیار عالی است. نه فرقهای، نه وابستگی به چیزی، بلکه تنها عیسی مسیح، فقط همین «در جایهای آسمانی با هم مینشینیم».
28- بسیار خوب خواهر، اگر ممکن است… بیایید یک بند از این سرود را با هم بخوانیم «هنگامیکه اخگرِ آتش نبی را لمس کرد.» حال همه با هم بخوانیم:
هنگامیکه اخگرِ آتش نبی را لمس کرد
و را به خالصترین شکل ممکن درآورد
وقتیکه صدای خدا گفت: “کیست که برای ما برود؟”
پس او گفت: “لبیک، مرا بفرست.”
بگو، خداوندا! بگو، خداوندا!
حال برادران! اگر میخواهید، جلوتر بیایید.
… و من به سرعت…
29- بگذارید دیگر خادمین اگر میخواهند پیش بیایند. قرار است بر آنها دست گذارده شود. خداوندم! همکاران این خیمه، برادر رادِل، برادر لَمب و سایرین، درست همینجا، اگر تمایل دارید.
و خواهم گفت: “خداوندا! مرا بفرست.”
(حال، لطفاً به آرامی)
اوه! اینک میلیونها در گناه و شرارت میمیرند
به حزن و فریاد اندوهشان گوش کن
بشتابید، برادران به نجات ایشان بشتابید
سریع پاسخ دهید: “آقا! لبیک.”
بگو، خداوندا! بگو، خداوندا!
بگو و من خواهم گفت: “مرا بفرست. خداوند!”
30- اسم شما چیست برادر؟ [برادر میگوید: “اورلاندو هانت”] برادر اورلاندو هانت از نیویورک درست است؟ و برادر…؟ [برادر میگوید: “ژوزف کٌلمَن”]
حال، لطفاً به سمت جمعیّت برگردید، برادران!
31- در قلب برادر هانت و برادر کلمن دعوتی از خدا است. وقتی میخواندیم که: “اوه! میلیونها نفر در گناه و شرارت میمیرند.” آنها فریاد حزن و اندوهشان را شنیدهاند و از آنها میخواهیم: “بشتابید، برادران برای نجاتشان بشتابید!” میدانید، به سرعت جواب دهید: “خداوندا! لبیک.” امروز صبح آنها به این ترتیب پاسخگوی آن هستند.
32- و ما، برادرانی از این کلیسا، و این گروه، این را تأیید نموده و با دست گذاردن بر آنها، به آنها دست رفاقت میدهیم تا شاهدان عیسی مسیح باشند. دعای همیشگی ما برای این مردان این است که خدا از آنها برای جلال خویش استفاده کند و خدمت ایشان در نیویورک، عظیم و پربرکت باشد. زندگی آنها سرشار از خدمت به خداوند باشد و بافههای پربها را به ملکوت او بیاورند. باشد که زندگی طولانی و شاد داشته باشند. باشد تا خداوند با حضور جاودانی خویش به آنها قوّت بدهد. سلامتی و قوّت به آنها عطا نماید و ایشان را در خدمت خویش حفظ کند، تا زمانیکه عیسی مسیح آنها را به خانههای ابدی در آسمان فرابخواند.
33- بگذار تا این جمعیّت… درحالیکه سرهایمان را خم کردهایم، ما خادمین پیش میرویم تا بر آنها دست بگذاریم.
34- پدر آسمانی ما! به نام خداوند عیسی مسیح بر برادر هانت دست میگذاریم و آنچه ما از او میدانیم، خداوندا! به درستی بوده است. تو را برای این دعوت برای خدمت در زندگی او شکر میکنیم. خداوندا! از طریق این برادر سخن بگو، جانها را فتح کن، نجات را بیاور، ای خداوند! برای آنانی که در اسارت هستند، هم فیزیکی و هم ذهنی و هم روحانی، ای خداوند! خداوندا! یک خدمت حقیقی به او عطا کن تا بتواند در پایان راه خویش، هنگامیکه به عقب نگاه میکند، ببیند که قادر بوده است تا به فیض خدا، هر دشمنی را تسخیر نماید. بواسطهی خداوندمان عیسی مسیح میطلبیم. آمین!
35- همچنین دست خویش را بر برادر کُلمَن قرار میدهیم، بعنوان شاهدین، ای خداوند! تا دعوت او را تصدیق نماییم، که ما، این کلیسا و این گروه از قوم، به او بعنوان خادم مسیح ایمان داریم و میخواهیم که به او یک خدمت عظیم و پرقدرت عطا کنی تا جانها را برای تو صید کند، ای خداوند! و اسیران را نجات بخشد و، و قدرت شیطان را در زندگی کسانیکه با آنها ارتباط دارد، درهم بکوبد. خداوندا! یک زندگی پر ثمر و پر از میوههای روحانی را به او عطا کن، پر از قوّت و سلامتی. همچنین هنگامیکه او به پایان راه خویش میرسد، عطاکن تا بتواند وقتی به عقب نگاه میکند، بتواند به ثمرهی عظیمش بنگرد و ببیند که توانسته است، قیود دشمن را برای جلال خدا در هم بکوبد.
36- پدر آسمانی! باشد تا این مردان در برداشت محصول خدا کار و زندگی کنند. باشد تا برکت تو تا به هنگامیکه همهی ما بر پاهای ارباب خود جمع میشویم، با ایشان باشد و بر آنها قرار بگیرد. به نام عیسی مسیح میطلبیم. آمین!
37- خدا به شما برکت بدهد برادر هانت، یک خدمت پرثمر را به شما عطا کند. خدا به شما نیز برکت بدهد و یک خدمت پرثمر را به شما عطا نماید، برادر کُلمَن. بازهم خدا به شما برکت بدهد.
هنگامیکه اخگرِ آتش نبی را لمس کرد
و را به خالصترین شکل ممکن درآورد
وقتیکه صدای خدا گفت: “کیست که برای ما برود؟”
پس او گفت: “لبیک، مرا بفرست.”
اوه، بگو… باشد تا با قلبهای جوان بسیاری سخن بگوید
… و من به سرعت خواهم گفت
بگو، خداوندا! بگو، خداوندا!
بگو، خواهم گفت: “مرا بفرست. خداوندا!”
38- چقدر باید امروز صبح برای این افتخار بزرگ، شکرگزار خداوند باشیم! شهادت کلیسا از فرستادن خادمین در مزرعهی خداوند در این ایّام آخر. برادرانم! فیض خدا با شما باشد. امیدوارم او شما را به مزارع خارج و در سرتاسر دنیا بفرستد، تا در جاییکه بسیار نیازمند است، ثروت غیرقابل کاوش عیسی مسیح را موعظه کنید. بسیار نیازمند، امروز دنیا بسیار نیازمند است.
39- حال، چیزهای خوب بسیاری است ک مجبوریم مقداری از اینجا و مقداری از آنجا انجام دهیم تا بتوانیم همهی آنها را در جلسهی امروز صبح داشته باشیم. حال، امروز ما… در مورد موضوعی صحبت میکنم که من… من معمولاً دوست ندارم به این اوقات مهیب نظر کنم.
40- اگر بعضی از شما یکشنبهی گذشته و برای پیغام خروج سوّم اینجا نبودید، اگر به نوارها علامند باشید، به گمانم از این نوار لذّت خواهید برد. خروج سوّم.
41- حال، اینجا چه داریم، یک پسر بیمار یا چیزی شبیه این؟ اوه، یک پسر بچّهی فلج. بله، خدا به او برکت بدهد. همین است. بسیار خوب در پایان جلسه برای بیماران دعا میکنیم. میدانید، حال ما…
42- از شما میخواهم، اگر میتوانید، پیغام خروج سوّم را تهیّه کنید. سوّمین باری که نور، فرشتهی خدا که قوم را به خروج فراخوانده بود، خود را آشکارا بر زمین نشان داد، در یک خروج بود. میبینید؟ خروج سوّم.
43- اشکال ندارد که من کتم را در بیاورم؟ [جماعت میگویند: “نه.”] امروز صبح داخل خیمه وحشتناک گرم است و تنها وسیلهای که برای تهویه هوا در اختیار داریم، این است که میتوانید خود را باد بزنید. شما مجبورید که از قدرت خود استفاده کنید. درحال برنامهریزی هستیم تا به محض اینکه بتوانیم کارها را روبراه کنیم، یک سیستم خنک کننده در اینجا قرار دهیم.
44- اگر تمایل داشته باشید که پیغام خروج سوّم را بشنوید، سپاسگزار خواهیم بود. حال، ما خروجهای زیادی را داشتهایم. ولی مشخصاً میتوانیم روی مکان و زمان سه خروج دست بگذاریم، که خدا بصورت ستون آتش پایین آمده، قوم را فراخوانده و آنها را جدا نموده است. و اکنون، او در حال جدا نمودن یک قوم است.
45- و ما درمییابیم که وقتی او قوم خود را به خروج فراخواند، پیش روی آنان بصورت آتش حرکت کرده و آنها را به سرزمینی هدایت میکرد، که بعد ها در آن بصورت یک انسان در برابر آنها ظاهر شد. او از خدا آمد و به خدا رفت و… و بعد او… او آمد تا یک قوم را به خروج فرا بخواند. خروج از آن شرایط رسمی که به آن رسیده بودند. مانند زمانیکه در مصر بودند و به راههای گناه و طریقهای مصریان افتاده بودند و خدا آنها را به خروج فراخواند.
46- و حال ما، مرتبهی دوّم را درمییابیم، زمانیکه به اسارت امپراطوری روم رفته بودند و درگیر آیینها و تعالیم شده و از پرستش صادقانه و… گریزان شده بودند و خدا یک خروج دوباره را فرستاد. او بصورت یک انسان ظاهر شد. یک انسان که انسان را هدایت میکرد.
47- در خروج اوّل، او ستون آتش بود. سپس به جهان آمد، به سرزمینی که آنها را به آن هدایت کرده بود. چه نمونهی زیبایی در هزاره خواهد بود. جایی که او اینک کلیسا را هدایت میکند. «او را به همان صورت که هست خواهیم دید و بدنی خواهیم داشت، مانند بدن جلال یافتهی خود او.»
48- و امروز توسط نور انجیل که بازتاب یک نور است، ستون آتش آشکارا در میان ماست. علم آن را دیده است. این در مجلّات سراسر دنیا موجود است، هم از نظر علمی و هم از نظر روحانی. بعنوان همان ستون آتش با همان آیات و نشانهها و همان اموری که من همیشه انجام دادهام، شناخته شده است. و اکنون در ایّامی که تعصّبات و چیزهای بسیاری وجود دارند، همچنان خدا مانند همیشه خود را معرفی مینماید. ما این را میدانیم.
49- و چه امر باشکوهی است دانستن اینکه «یک روز این خیمهی زمینی» این بدن کهنهی ضعیف که در آن رنجور و بیمار هستیم «تبدیل و بصورت بدن جلال یافتهی خود او خواهد شد، و او را آنگونه که هست خواهیم دید» تا با او در زمینی باشیم که امروز برای بودن در آن متولّد گشتهایم. اوه… باعث میشود تا احساس کنیم باید سرپا بایستیم و سرود «مقصد من سرزمین وعده است» را با هم بخوانیم. این را احتمالاً در جلسات تعمیدی میخوانند. چون این سرود تعمیدی ماست.
50- حال خطاب به برادران، هم کسانی که اینجا هستند و هم در جاهایی که این نوارها در سراسر دنیا میرود. این پیغامها به سمت فرد خاصّی هدایت نمیشوند و ما نمیخواهیم مردم براین باور باشند که ما مشتی افراد متعصّب هستیم، که دور هم جمع شدهایم تا خود را جدا سازیم، یا خود را برعلیه شخص و یا کلیسایی جدا سازیم. ما بخاطر کلیسا هستیم. بلکه در تلاش هستیم تا به کمک و مدد روحالقدس، دلیل اینکه امروز در این وضعیّت تبعیض قرار داریم را روشن سازیم. ما به این اعتقادی نداریم.
51- ما اعتقاد داریم که همهی کلیساها میبایست با هم در معاشرت باشند نه اینکه از یکدیگر مجزّا شوند، متدیستها و گروهشان، باپتیستها و گروهشان، یگانهانگاران، تثلیثیون و هرچه که داریم از یکدیگر مجزّا شدهاند. ما اعتقاد داریم که همهی اینها باید با هم باشند، بعنوان یک گروه بزرگ از بدن عیسی مسیح که در انتظار آن آمدن باشکوه هستیم. آنها به هیچ وجه نباید مجزّا شوند.
52- و چه چیز باعث این مجزا شدن است، یک دلیل اساسی وجود دارد که ما باهم نیستیم. با مطالعهی آن، با مطالعهی آن به این نتیجه رسیدهام که دلیل آن رنگ پوست ما نیست چون زردپوستان، سیاه پوستان و یا… هرکدام در تشکیلاتی مختلف پراکنده هستند. دلیل آن، غذایی هم که میخوریم نیست، چون همهی ما یک جور غذا میخوریم، یک جور لباس میپوشیم و… ولی میبینیم که این اساساً مربوط به خود انسان است که از مسیر تعالیم کتابمقدّس خارج شده است.
53- باید راهی باشد که به وضوح نشان دهد کدام درست و کدام غلط است. و آن، این نیست که تفسیری بر کلام بگذارید، بلکه خواندن آن به همان طریقی که هست و ایمان به آن در همان طریق است.
54- هر انسانی تفسیر خود را قرار میدهد و باعث میشود تا چیزی متفاوت را بگوید، و او را به تشکیلات ابتدایی کلیسای کاتولیک بازمیگرداند. کلیسای کاتولیک اعتقاد دارد که خدا در آن کلیسا است. «کلام هیچ ارتباطی با آن ندارد و خدا در آن کلیسا است!»
55- و ما پروتستانها در مکاشفه 17 متوجّه میشویم که کلیسای کاتولیک، مادر تمام تشکیلات بود! و میبینیم که تشکیلات کلیسای پروتستان هم کورکورانه دارای همان طبیعت و ذات کلیسای کاتولیک هستند. کتابمقدّس کلیسای کاتولیک را یک «فاحشه» و کلیسای پروتستان را «فواحش» میخواند و میگوید که آن فاحشه، مادر فواحش بود. و این قوم مانند که یک زن بدنام است، که بدرستی بر طبق پیمان زناشویی خود زندگی نمیکند.
56- همهی ما مدّعی این هستیم که عروس عیسی مسیح هستیم. درحالیکه این ادّعای نادرستی است. چه چیزی باعث این ناراستی میشود؟ زندگی برخلاف نظمی که خدا مقرّر نموده، تا عروس او به آن زیست کند. و این کلام لغزش ناپذیر خداست. من ایمان دارم.
57- و از اینرو، متوجّه میشویم که کلیسای پروتستان برای اینکه یک تشکیلات داشته باشد، خود را حتّی از کتابمقدّس جدا میسازد، تا تشکیلات خود را بنا کند. خادمین مقرّر شدهاند، ولی آنها به چیزهایی وابسته خواهند بود که آنها…
58- حال، آنها به جلسات من میآیند و میگویند: “برادر برانهام! این چالشها را شما برای مردم ایجاد کردهاید. هیچ کس نمیخواهد که آن بیرون برعلیه آن بایستد.” آنها میدانند که این حقیقت است. چرا؟ من میگویم: “چرا شما این کار را نمیکنید؟”
59- “خوب، میدانی، اگر این کار را بکنم به نان شب محتاج میشوم… من یک خدمت دارم. من باید در خدمت خداوند باشم و به قوم او برسم. من هیچ پشتیبانی ندارم.”
60- آیا میدانید که مسیح پشتیبان ما است؟! کتابمقدّس پشتیبان ما است. میبینید؟
61- ولی این، میدانید کلیسای پروتستان را دقیقاً به همان چیزی میاندازد که کلیسای کاتولیک هست.
62- کلیسای کاتولیک اهمیّتی نمیدهد… خوب، نمیگویم… چنین جسارتی نمیکنم که بگویم آنها اهمیّتی نمیدهند که کتابمقدّس چه میگوید. آنها، آنها به کتابمقدّس ایمان دارند. ولی میدانید، آنها به یک… یک توالی رسولانی، چیزی است که کلیسای کاتولیک برآن بنا شده است. این یک توالی پاپها است، پطرس را اوّلین پاپ خطاب میکنند و الی آخر. آنها به این ایمان دارند. آنها شدیداً به این ایمان دارند. و به آن معتقدند.
63- و پروتستانها، میدانید، آنها دورهم جمع میشوند و یک تشکیلات را دارند، درست مطابق آنچه در نیقیّه، روم، انجام دادند. جایی که آنها کلیسای کاتولیک را در… در شورای نیقیّه سازماندهی کردند و ما درمی یابیم که هردو آنها یکسان هستند. آنها هردو یکسان هستند. هردو کلام خدا را ترک میکنند تا یک تشکیلات را بسازند. میبینید؟ و بعد هنگامیکه نوبت به حقایقی میرسد که امروز عجیب مینماید، برای آنها بسیار غریب است. زیرا آنها تنها توسط آیینهای مذهبی تعلیم یافتهاند.
64- ما هیچ آیینی به جز کتابمقدّس نداریم. ما هیچ چیز جز کلام مقدّس خداوند نداریم. و آن جایی است که ما میایستیم.
65- و حال، امروز میخواهم برای چند دقیقه، بخشی را بخوانم از کلام قدوس و مقدّس خداوند. از کتاب لوقا. انجیل لوقا باب 23، تا یک پایه و اساس برای آنچه میخواهم بگویم بدست بیاوریم. یک پایهی ذهنی از چیزی که میخواهم بر روی آن صحبت کنم. همانطور که شما کتاب لوقا باب 23 را باز میکنید، میخواهم یک آیه را بخوانم. این تنها چیزی است که امروز صبح برای پایهی پیغام به آن نیاز دارم. حال باب 23 و آیه 33 را میخوانیم.
“و چون به موضعی که آن را کاسهی سر میگویند رسیدند، او را در آنجا با آن دو خطاکار، یکی برطرف راست و دیگری بر چپ او مصلوب کردند.”
66- حال، میخواهم چهار کلمه از این آیه را برای پایه ریزی آنچه میخواهم در موردش صحبت کنم انتخاب کنم. «آنجا آنها او را مصلوب نمودند.» چهار کلمه. و اکنون موضوع من هست… من برعلیه کلیساهای فرقهای این دوره و همچنین بسیاری از کلیساهای مستقل بخاطر مصلوب نمودن دوبارهی عیسی مسیح، اعلام جرم میکنم. آنها را متّهم میکنم! موضوع امروز صبح این است، «اعلام جرم».
67- میخواهم به نوعی تشبیه کنم که این یک دادگاه است. جاییکه… و بعد از همه چیز، منبر و کلیسا یک تالار دادگاه است. کتابمقدّس میگوید که: “تخت داوری خواهد بود، و داوری از خانهی خداوند آغاز میشود.”
و این شبیه جایگاه قضاوت، هیأت منصفه و شهود است. من امروز کلام را بعنوان شاهد خویش دارم.
68- اعلام جرم من برعیله کلیساهای امروز است. حال من، حال من نمیخواهم که گناهکاران را وارد این پرونده کنم. من این را تنها خطاب به کلیسا میگویم و این باید، این باید روی نوار ضبط شود و تلاش میکنم هرچه سریعتر آن را به پایان برسانم. من بخاطر مصلوب نمودن دوبارهی عیسی مسیح، برعلیه این نسل اعلام جرم میکنم.
69- حال برای انجام این کار در عصری که ما زندگی میکنیم، من باید یک مدرک نشان بدهم. اگر شما بخواهید که یک اعلام جرم انجام بدهید باید مدارکی را نسبت به جرمی که انجام شده است ارائه بدهید، تا وقوع آن را اثبات کند. من برای اینکه آنها را محکوم کنم، باید مدارکی داشته باشم تا جرم آنها را اثبات کنم. در این اعلام جرم، من خودم… خودم وکیل مدافع خواهم بود و کلام خدا شاهد من است. من این نسل را به مصلوب نمودن عیسی مسیح متّهم میکنم.
70- من باید نشان دهم و نشان خواهم داد که امروز همان روحی بر مردم قرار دارد که اوّلین مصلوب نمودن را به بار آورد و اکنون نیز درحال انجام همان امور است. من، من باید آن را انجام دهم. اگر قرار است که مصلوب نمودنی وجود داشته باشد، که آنها این کار را کردهاند؛ من باید به قوم نشان دهم که همان نگرش که امروز از نظر روحانی و جسمانی با مردم است، همان کاری را میکند که در آن زمان انجام میداد. آنها عیسی مسیح، پسر خدا را جسماً مصلوب نمودند. وحال امروز، توسط همان کلام و توسط همان روحالقدس. دوست دارم تا به کلیسا نشان بدهم که آنها امروز در حال انجام همان کار هستند. کتابمقدّس نیز این را پیشگویی کرده و اثبات میکند. و این دورهای است که ما در آن زندگی میکنیم.
71- این نمیتوانسته که تا چند سال قبل انجام شده باشد. من میگویم حتی پنجاه سال قبل نمیتوانسته انجام شده باشد. امّا امروز دقیقاً همان زمان است. این شاید ده سال قبل هم نمیتوانسته انجام شده باشد. امّا این امروز میتواند انجام شده باشد، زیرا درحال اتمام است. ما، ما در زمان آخر هستیم و من بعنوان خادم او ایمان دارم که قرار است از این سرزمین به سرزمینی دیگر عبور کنیم.
72- از اینرو، برای یک قوم، زمان توبه گذشته است. ایمان دارم که این امّت نمیتواند توبه کند. ایمان دارم که از مرز بین بخشش و توبه گذر کرده است.
73- “برادر برانهام! قبل از اینکه پروندهی خود را آغاز کنید، چگونه میخواهید آن را اثبات کنید؟”
74- ما مقصّر همان گناهی هستیم که در عهد قدیم، بخاطر آن، جهان را نابود ساخت. ما گناهکار همان گناهی هسیتیم که بخاطرش، او سدوم و غموره را نابود ساخت. حال، ما همان شواهد روحانی را در برابر شما قرار دادهایم. تمام آن شواهد روحانی در سراسر دنیا هویداست، و اینکه رحمتهای خدا بر این نسل قرار گرفته است. همچنین این بیعدالتی خواهد بو،د اگر خدا اجازه بدهد که این نسل با پشت کردن به همان بخشش و رحمتی که در آن دوران بود و اینک با ایشان است، بدون داوری از آن عبور کنند.
75- همانطور که یک بار دوست من جَک مور میگفت: “اگر این کشور بدون مجازات خدا به پیش برود، پس خدا ملزم خواهد بود که سدوم و غموره را دوباره برپا ساخته و بخاطر به آتش کشیدن آن از آنان عذرخواهی کند.”
76- ما میدانیم که آنها از نظر روحانی درحال انجام همان امور هستند. زیرا ایشان نیز همین کار را میکنند. برای همان هدف و براساس روشی که جسماً در مصلوب نمودن خداوند انجام دادند. آنها این کار را از روی حسادت و تنها به دلیل کوری روحانی انجام میدهند. چراکه نمیخواهند ببینند و گوش نخواهند داد.
77- عیسی، در سفر عمر خویش بر روی زمین به قوم گفت: “اشعیا به نیکویی در مورد شما گفت، همانا چشم دارید و نمیبینید، گوش دارید و نمیشنوید.” میبینید؟
78- همان دلیل، همان، همان هدف و نیّت، همان استدلال و برهان، آنها میخواهند دوباره عیسی مسیح را مصلوب نمایند. بخاطر همان دلایلی که در آن زمان آن ررا انجام دادند. اندکی دیگر به آن میپردازیم.
79- آنها نمیتوانند چیزی بر ضد آن بیابند. آنها شهامت به چالش کشیدن و رقابت با آن را ندارند و میدانند که مدارک و شواهد در آنجا موجود است و میدانند که کتابمقدّس چنین میگوید و تنها کاری که میتوانند انجام دهند، تکفیر و بیحرمتی نمودن به آن است. دقیقاً همینطور است. همان دلایل و همان نیّات.
80- و اکنون بر این اساس، من این نسل را متّهم به مصلوب نمودن عیسی مسیح میکنم. برای مصلوب نمودن رئیس حیات، که میخواست با دستان فرقهای و مجرمیّت، با پلیدی، شرارت و خودخواهی، خود را به قوم آشکار نماید. شما میگویید: “همان فرد؟”
81- بله، “در ابتدا کلمه بود، و کلمه خدا بود، و کلمه جسم گردید و خود را آشکار نمود.” کلمه در جسم آشکار شده بود و آنها جسم را محکوم نموده و به مرگ سپردند، زیرا کلمه آشکار گردیده بود. عبرانیان 13 : 8 میگوید: “عیسی مسیح دیروز، امروز و تا ابدالآباد همان است.” این همان کلام است. میبینید؟ و به همین دلیل، آنها در تلاش برای مصلوب نمودن آن کلام هستند.
82- حال متنی که خواندم. برمی گردیم به موضوعی که میخواهم برگزینم. «آنجا»، آن چهار کلمه. «آنجا» را توضیح دهیم. «آنجا» مقدّسترین شهر دنیا، اورشلیم. «آنجا» مذهبیترین شهر در دنیا، در یک عید مذهبی، عید فصح. «آنجا» مذهبیترین منطقه، مذهبیترین شهر، بزرگتر از تمام تشکیلات، رأس تمام آنها. آنها یعنی مذهبیترین قوم در تمام جهان، از سراسر دنیا، «آنجا» جمع شده بودند. «آنها» اورا «مصلوب نمودند» ننگینترین مرگ ممکن، کشتن، یک فرد کشته میشد. لباسها را از وی برگرفته و وی را برهنه مینمودند. آنها… کهنهای دور فرد مصلوب پیچیده میشود، ولی آنها او را برهنه کردند و لباسش را از او برگرفتند. ننگینترین نوع ممکن!
83- «آنجا»، بزرگترین شهر مذهبی و «آنها»، مذهبیترین قوم، «او را»، پربهاترین شخص را «مصلوب نمودند». ننگینترین نوع مرگ. این برای محکوم نمودن این نسل کافی است!
84- «آنجا» مذهبیترین تشکیلات، بزرگترین در بین تمام کلیساها، دریک مکان گرد هم آمدند. «آنها» مذهبیترین قوم در بین تمام نژادها، قومی که قرار است پرستندگان خدا باشند، در بزرگترین عیدی که داشتند گردهم آمده بودند… در فِصَح، به یاد زمانیکه از اسارت به آزادی آورده شده بودند. در آن هنگام «آنها» در «آنجا»، در آن زمان، مذهبیترین قوم در مذهبیترین عید، در مذهبیترین مکان، ننگآورترین کار ممکن را با رئیس حیات انجام دادند؛ یعنی برهنه نمودن و مصلوب نمودن او. «ملعون باد…» این را شریعتی که آنها از طریق آن پرستش مینمودند میگوید: “ملعون است هرکه بر دار آویخته شود.” و او بخاطر ما ملعون شد. او را مضروب ساختند و تمسخر کردند. برهنهاش ساختند. همان خدای آسمان را، لباسش را از تن بدر کردند و او را بر صلیب میخکوب نمودند. او را! «آنجا آنها او را مصلوب نمودند.» تحت مجازات اعدام رومی.
85- امروزه ننگینترین نوع مرگ گلوله خوردن نیست. یا کشته شدن در اثر تصادف، افتادن در آب و یا سوختن در آتش، نمیتواند یک مرگ ننگین باشد. بلکه امروزه ننگینترین مرگ، اعدام در ملاء عام است. جاییکه تمام دنیا تو را متّهم میسازد و گناهکار میخواند.
86- هنگامیکه بیگناه بود، تمام دنیا دست خود را بر او گذاردند و او را گناهکار خطاب نمودند. و او تحت مجازات دشمنانش، نه دوستان و نه شریعت خویش، تحت مصلوب شدن دشمنانش مرد. رئیس حیات، پربهاترین فردی که تابحال زیسته بود و یا خواهد زیست، عیسی مسیح، «او را»! گرانبهاترین فرد را.! همانگونه که یک جایگاه ترتیب میدهیم، این را در ذهن خود نگاه دارید.
87- میتوانید تصوّر کنید در جایی مانند اورشلیم، جایی که برای دوهزار و پانصد سال یا بیشتر… یا صدها سال، این بسیار طولانی است. شاید چیزی حدود هشتصد و یا نصد سال بوده است. درست یادم نیست که فاصلهی زمانی از وقتی که سلیمان معبد را بنا کرد، چقدر بود. فکر میکنم حدود هشتصد سال و یا شبیه این.
88- و آنها در انتظار آمدن ماشیَح بودند، آنها برای عید فصح آنجا جمع شده بودند. حال فکرش را بکنید، در یک مکان برای پرستش خدا جمع شده بودند. مقدّسترین مکان، اورشلیم، معبد خداوند، و قوم خداوند، خودِ خداوند را گرفته و در ملاء عام مجازات نمودند. عجب چیزی!
89- حال آن چهار کلمه، «آنجا آنها او را مصلوب نمودند.» حال، شما هنوز کتابمقدّس را نشان میدهید. میدانید، این تنها چهار کلمه است ولی کتابمقدّس حقیقت آن را خلاصه میسازد.
90- اکنون من، من باید توضیح بدهم که در مورد چه چیزی صحبت میکنم. لیکن کتابمقدّس نیازی به توضیح دادن هیچ چیزی ندارد. این تنها تمام حقیقت است. پس، پس کتابمقدّس نیازی به توضیح دادن هیچ چیزی ندارد. مجبور نیست توضیح بدهد. زیرا این تمام حقیقت است.
91- این چهار کلمه از حلقهی حقیقت است. من سعی خواهم کرد که این را توضیح دهم. تلاش برای توضیح کامل آن مشخصاً به یک کتابخانه نیاز خواهد داشت. هیچ راهی برای من وجود ندارد که این چهار کلمه را بطور کامل توضیح بدهم. ولی بگذارید به کمک او که باعث مکتوب شدن این گشت، سعی کنیم تا این چهار کلمه را توضیح دهیم، تا به جایی برسیم که قوم قادر به تشخیص آن باشد.
92- آنچه اینجا در برابر ما قرار دارد، اوّلین مصلوب نمودن است. در مقدّسترین مکان، مذهبیترین قوم، ننگینترین مرگ را برای باارزشترین فرد رقم زدند. این چه تناقضی است. خدای من! اوه، خدای من! این رسوایی است.
93- حال بیایید ابتدا به اوّلین کلمه بپردازیم، «آنجا». قبل از اینکه به اعلام جرم بپردازیم، چند دقیقه در مورد این کلمه صحبت کنیم. ما این را خواهیم شکافت و به شما نشان میدهیم که آنها درحال انجام چه کاری بودند. آنوقت متوجّه خواهیم شد که این اعلام جرم نمودن من درست است یا خیر. «آنجا» در اورشلیم، در مقدّسترین مکان، زیرا معبد خداوند آنجا بود و یهودیان از سراسر دنیا در این مکان جمع میشدند، یک گردهمایی برای پرستش. بزرگترین مکان پرستشی که وجود داشت، در اورشلیم بود. معبد آنجا بود و مکتوب بود که: “تمام انسانها باید در اورشلیم پرستش نمایند.” زیرا این مرکز پرستش است.
94- و امروزه میشنویند که یکی از آنها میخواهد بگوید: “اوه! ما به این همایشهای بزرگ میآییم.” یعنی جایی که فرقهها آن را دارند. و بعد، و بعد افتتاح… برقراری پاپها و غیره را در شهر واتیکان داریم. همه آنها میگویند: “ما باید به اردوگاه متدیست یا به همایش تعمید کتابمقدّس برویم.” یا، یا همهی ما باید به رم برویم و آنجا مرکز بزرگ… آنها میگویند که مرکز بزرگ «مسیحیّت» است.
95- در طی آخرین جنگ، زمانیکه رم سقوط کرد، این سربازان آلمانی… خیلی از شما در این مورد میدانید. آن سربازان آلمانی که از شهر رم پشتیبانی میکردند، همانطور که سربازان آمریکایی پیشروی میکردند، برآنها آتش گشوده بودند. برادر فانک، برادر روبرسون و خیلیهای دیگر مثل برادر بیلِر و خیلی از برادران دیگر که در آن جنگ بودند، این را میدانند. میدانید؟ سربازان ما دستور داشتند تا بر شهر آتش نگشایند. آمریکاییان! شما آنجا ایستاده بودید و هدف آتش آنها بودید. ولی در… در محدودهی وِست مینیستِر در انگلستان میتوانستید آتش بگشایید و اشکالی هم نداشت. زیرا آنجا جایی است که پروتستانها جمع میشدند. پس حمله به آنجا اشکالی نداشت. زیرا، ریس جمهور روزوِلت،… من سخنرانی او را، هنگامیکه او در آن شب صحبت میکرد، شنیدم. او گفت: “هنگامیکه رم سقوط کرد…” او گفت: “این شرم آور است، چون رم رأس تمام مسیحیّت است.” میتوانید تصوّر این را بکنید که یک پروتستان این را بگوید؟
96- پس «بزرگترین مرکز مسیحیّت»، ما میخواهیم، ما میخواهیم آن را در جایگاهی مانند اورشلیم قرار دهیم. اگر شما میخواهید، اگر تمایل دارید، آن را بجای اورشلیم قرار میدهیم. رأس تمام، تمام،… تمام سنهِدرینها. تمام فریسیان و صدوقیان و… همهی آنها به اورشلیم میرفتند. آن، واقعاً یک ستاد مرکزی بود.
97- در یک زندگی تشکیلاتی، شما باید بپذیرید که کلیسای کاتولیک رومی مادر تمام آن است. و این از پنطیکاست آغاز شده است. آنجا، جایی است که آنها به آن رسیدند و آن را سازماندهی نمودند. حال ما، یعنی پروتستانها، تنها خواهران کوچکتر آن کلیسا هستیم. وحال، بگوییم که امروز، «آنجا» در واتیکان خواهد بود.
98- یا «آنجا» در اورشلیم، همانطور که در آن روز بود. “زمانیکه همه باید برای کار… برای عبادت به اورشلیم میآمدند.” چرا در دوران عیسی آنها این کار را میکردند؟ چرا آنها میگفتند که همه باید در اورشلیم عبادت کنند؟ زیرا، تنها یک مکان است که خدا در آن با انسان ارتباط خواهد داشت، و آن تحت پوشش خون قربانی است. این دلیلی است که آنها باید به اورشلیم میآمدند.
99- خدا هرگز انسان را ملاقات نخواهد نمود، مگر تحت پوشش خون. وقتی شما خون را رد کنید، در حقیقت مکان ملاقات شما با خدا از بین رفته است. خدا برای اوّلین بار این تصیم را در باغ عدن گرفت که انسان تنها باید تحت پوشش خون قربانی، عبادت کند. این تنها مکانی است، که در آن زمان خدا انسان را در آن ملاقات مینمود و تنها مکانی است، که تابحال خدا در آن انسان را ملاقات نموده است.
100- و این تنها مکانی است، که خدا امروز در آن با انسان ملاقات میکند. یعنی تحت پوشش خون قربانی. میبینید؟ اهمیّتی نمیدهم که شما متدیست، باپتیست، پرزبیتری و یا کاتولیک رومی باشید. اگر بتوانید تفاوتهای خود را فراموش کنید و تحت پوشش خون قرار بگیرید، در آنجا خدا با همهی ما ملاقات خواهد نمود. آنجا، جایی است که همهی ما میتوانیم ملاقات کنیم و ارتباط داشته باشیم، در همان زمین. ولی درغیر اینصورت، او شما را بدلیل اینکه متدیست و یا باپتیست و یا پنطیکاستی هستید ملاقات نخواهد نمود. او تنها در یک شرایط است که شما را ملاقات میکند، و آن هم تحت پوشش خون است. یعنی هنگامیکه گناهان شما در حضور او اعتراف شده و از شما جدا گشته باشد؛ در آن هنگام و از طریق خون. و خون همیشه در برابر اوست و از اینرو او تنها از طریق این پوشش است، که میتواند شما را ببیند. میدانید، هنگامیکه شما به گناهان خود اعتراف کرده و زیر پوشش خون قرار گرفته باشید، به سفیدی برف هستید، درغیراینصورت، آنجا نیستید و نمیتوانید با او ارتباطی داشته باشید.
101- به این دلیل است که شما قادر به دیدن چیزهایی که در کلیسا رخ میدهند نیستید. آنها اقرار میکنند که به آن خون ایمان دارند، ولی همان نقشهی بدست آوردن آن، یعنی کلام را رد میکنند. میبینید؟ تنها یک راه وجود دارد که خدا به کلام احترام بگذارد. شما هرگز به آن کلام احترام نمیگذارید که میگویید: “من یک کاتولیک رومی هستم. من میخواهم که این انجام شود.” نمیتوانید این کار را بکنید. متدیست، باپتیست و یا پنطیکاستی، نمیتوانید این کار را بکنید.
102- تنها راهی که میتوانید این کار را انجام دهید تحت رحمت و بخشش خداوند و بواسطهی فیض اوست، که زیر پوشش خون عیسی مسیح قرار بگیرید و بگویید: “خداوندا! من این وعده را مطالبه میکنم.” و اگر شما واقعاً زیر پوشش خون باشید، خدا به آن کلام ملزم است. امّا نخست باید شما زیر پوشش خون قرار بگیرید. متوجّه میشوید؟ [جماعت میگویند: “آمین!”]
103- هیچ تعجّبی ندارد که آنها نمیتوانند به معجزات ایمان داشته باشند. هیچ تعجّبی نیست که شما نمیتوانید به ماوراءالطبیعه ایمان داشته باشید. تعجّبی نیست که آنها این را محکوم کردند. آنها تا حد ممکن گناهکار هستند.
104- و آنهایی که این جرأت را مییابند تا در فروتنی، او را در کلام خویش بیابند، بیرون آمده، به گناهان خویش اعتراف کنند و تمام آن دُگمها و سایر چیزها را فراموش کنند، از جانب مردم «متعصّب» خوانده میشوند. آنها میخواهند ایشان را… البته این کلمهی خوبی نیست که پشت منبر گفته شود، میگویند که او «عجیب و غریب» است.
105- پس بدین ترتیب، آیا همهی ما عجیب و غریب نیستیم؟ یک ایماندار برای یک بیایمان عجیب و غریب است و یک بیایمان هم برای یک ایماندار عجیب و غریب است. پس چه کسی عجیب و غریب است؟ میبینید؟ کشاورز برای تاجر عجیب و غریب است و تاجر برای کشاورز همین حالت را دارد. میبینید؟
106- به شما میگویم، نجات یک رابطهی فردی است بین انسان و خدا؛ تنها یک فرد. «با ترس و لرز در جستجوی نجات خویش باشیم.» بعنوان یک معلّم و یا یک خادم از جانب مسیح، اساس دیگری را نمیشناسم که بخواهم آن را بر کلام قرار بدهم. نمیتوانم این را بر هیچ چیز دیگری قرار دهم.
107- اکنون ما درمییابیم که تنها زیر پوشش خون است که خدا پرستندگان را ملاقات مینمود، و آنها در اورشلیم ملاقات میشدند.
108- و مسیح، برّهی مهیّا شده از جانب خدا برای قربانی است. امروز تنها یک مکان وجود دارد که خدا انسان را در آن ملاقات میکند و آن، زیر خون عیسی مسیح است. هرجای دیگری محکوم بوده و خدا هرگز آن را نخواهد شنید. شما ممکن است که همه نوع گرایش و همه نوع ایسم را داشته باشید. خون و دود و آتش داشته باشید. ولی مادامیکه آن حیات با کلام مقایسه نشده و مطابق آن نباشد و خدا از آن طریق آن را کاملاً نشناسد، نیازی به امتحان آن نیست. زیرا شما بیرون هستید و خدا هرگز آن را ملاقات نمیکند، تا زمانیکه شما تحت پوشش خون قرار بگیرید. درست است.
109- میدانید، ما در کتابمقدّس یک اورشلیم داریم، یعنی کلیسا دارد و آن در آسمان است. یک اورشلیم آسمانی، جاییکه خداوند خداست. و امروز، آن تحت چند آیین و چیزهای دیگری که ما بخواهیم آن را یک اورشلیم بسازیم نیست. ما میخواهیم… متدیستها تمایل دارند که… تمایل دارند تا از مراکز متدیست یک اورشلیم بسازند. کاتولیکها میخواهند که این کار را با رم انجام دهند. و مکانهای مختلفی را که ما داریم… میخواهیم، میخواهیم که از آن اورشلیم بسازیم. امّا کتابمقدّس به ما میگوید که: “اورشلیم ما از بالا است که مادر تمام ایمانداران است.”
110- حال، مسیح برّهی مهیّا شده از جانب خداست. حال توجّه کنید که این چقدر مناسب بود. نشان میداد که آن اورشلیم در حال متوقّف شدن بود. چه وقت؟ این تا آن زمان، نافذ و معتبر بود. خون برّه تا آن زمان مناسب بود، ولی اکنون در مصلوب نمودن تغییر یافته است. سیستم قدیمی به اتمام رسیده است. یک کار جدید وجود داشت و… و برّه بر قربانگاه بود. برّه، برّهی قربانی در… آنها در حال محکوم نمودن و انجام همان کاری بودند که میبایست انجام میدادند. درست است.
111- جلال بر خدا برای دیدن این نور عالی آسمانی در این ایّام آخر. زیرا کلیساها امروز درحال انجام همین کار هستند. تازمانیکه زمان محکومیّت تشکیلات مذهبی برسد و ثابت شود که در حال قربانی نمودن کلام مسیح هستند، از آن زمان به بعد کلام و تنها کلام میآید. در روز مصلوب نمودن، از آن برّهی قدیمی گذشته و مسیح برّهی ما شد. و روزی که فرقه، کلام را مصلوب نمود و آیینها را بجای آن پذیرفت، روزی است که کلام به تأثیر کامل رسید. و این، همین اخیراً بوده است.
112- توجّه کنید، اوّل «آنجا»، اورشلیم. دوّم «آنها»، آنها یعنی چه کسی؟ یهودیان، پرستندگان. فکرش را بکنید! خودِ پرستندگان، همان کسی را کشتند که مدّعی پرستش او بودند. میتوانید تصوّر چنین چیزی را بکنید؟ بعنوان افراد خردمندی کاهن، کسانیکه تعلیم یافته بودند، مدرک دکترا داشتند… آنها باید از نسلی خاص میبودند، از یک سبط خاص، قبل از اینکه حتّی بتوانند کاهن باشند، میبایست که لاوی میبودند. پدران آنها کاهن بودند. اجداد آنها کاهن بودند. جدِّ جدّ جدِّ آنها کاهن بود و آنها میبایست که در چنین زندگی وقف شدهای زندگی میکردند. هنگامیکه یک نکته برعلیه آنها بود میبایست که سنگسار میشدند. هیچ بخششی عطا نشده بود. مقدّس؟ مطمئناً، ولی تقدّسی خودساخته. باید چنین رفتار میکردند تا چهره خود را به کلیسایشان نشان دهند. عیسی گفت: “درون شما پر از استخوانهای انسانهای مرده است.”
113- چنانکه من میتوانم در آنجا اعلام جرم کنم. و کسی که حقیقت بودن آن را میداند، یعنی حقیقت بودن این کلام را، با آن مصالحه خواهد کرد، تا یک روز در برابر تشکیلات نشان دهد. من حق دارم تا براساس کلام خدا، آنها را محکوم نمایم. درست است.
114- توجّه کنید، «آنها»، پرستندگان، مردانی که در انتظار وعده بودند، مردانی که در انتظار آن بودند و در خلال سالها و اعصار، به جز آن مدرسهی دینی هیچ کاری نداشتند. ولی آنها بر طبق تعالیم آن مدرسهی دینی، کلام خدا را منقسم نموده بودند و همان حقیقت کلام را گم کرده بودند. «آنها» کاهنان و خادمان آن روز، «آنجا» در مراکزشان، «آنها» خادمان آن روز، داشتند همان خدا را میکشتند، همان برّه را. داشتند همان خدایی را میکشتند که مدّعی پرستش او بودند.
115- و امروز من برعلیه آن دسته از خادمینی که در تعالیم و فرقههایشان، درحال مصلوب نمودن همان خدایی برای مردم هستند که مدّعی دوست داشتن و خدمت به او هستند، اعلام جرم میکنم. من این خادمان را به نام عیسی مسیح، براساس تعالیمشان که ادّعا میکنند «دوران معجزات گذشته است» و اینکه «تعمید به نام عیسی مسیح معتبر و درست نیست» محکوم میکنم. براساس هریک از این تعالیم که جایگزین کلام خدا نمودهاند، و خون عیسی مسیح بدلیل مصلوب شدن دوباره در دستان ایشان است، آنها را محکوم میکنم و گناهکارند. آنها در برابر عموم درحال مصلوب نمودن مسیح هستند و دارند چیزی را از آنها میگیرند، که قرار بوده است به آنها بدهند. و برای محبوبیّت، یک تعلیم کلیسایی را جایگزین آن نمودهاند.
116- آنها آنجا… «آنها» کسانی هستند که میبایست شناخت بهتری میداشتند. اگر کسی میبایست دارای شناخت بهتری میبود، خادمین آنها بودند. اگر کسی باید شناخت بهتری داشته باشد، روحانیون امروز هستند. اگر کسی باید بداند، این اسقفان و خادمین و دکترهای الهیّات هستند که باید تفاوت را بدانند. ولی چرا نمیتوانند؟ آه، عجب تناقضی! ما اینجا در برابر خود به جز یک تناقض، چه داریم!؟ آنها مدّعی پرستش خدا و درعین حال درحال مصلوب نمودن رئیس حیات هستند. آنها، «آنها آنجا او را مصوب نمودند.» و اینجا «آنها» دوباره همان کار را میکنند، زیرا او کلام است.
117- این چیزی است که او هست، یک انعکاس از کلمه. و این چیزی است که او امروز است، یک انعکاس از کلمه که در تلاش برای یافتن کسی است که از طریق او منعکس شود.
118- و این قوم، جماعت را دور از خدا نگاه میدارند و اگر اتّفاقی رخ دهد و در بین مردم از آن صحبت شود، آنها آن را از منبر محکوم میکنند و میگویند: “این تعصّب است، از آن فاصله بگیرید.” با این کار، آنها در 1963 مسیح را مصلوب میکنند و به اندازهی آنان در… در آن زمان گناهکار هستند. این یک اظهار مهیب است، ولی حقیقت است. این دقیقاً کاری است که امروز آنها انجام میدهند.
119- و این صحنها، صحنهایی که مسیح را مصلوب میسازند. صحنهایی که کلام را میگیرند.کلام را از قوم خدا میگیرند؛ دقیقاً همان کاری است که آنها در آن زمان انجام میدادند. همان کلامی که خدا از طریق پسر خود منعکس میکرد تا اثبات کند او، که بود. و او که آنها مدّعی دوست داشتن آن بودند، یهوِه که خود را از طریق کلام آشکار کرده بود. دقیقاً آنچه را که گفته بود انجام خواهد داد، انجام داده بود. دقیقاً آنچه که خدا وعدهی انجام آن را داده بود و آن را در برابر آنها منعکس کرده بود، بدلیل عشق به گروه کلیسای خویش، و چیزهایی شبیه به آن. آنها رئیس حیات را محکوم نمودند.
120- و امروز من همان گروه را محکوم میکنم و آنها را در برابر خدا و توسط کلام خدا گناهکار میشمارم.، چراکه آنها درحال انجام همان کار هستند. این نسل، مجرم است. عبرانیان 13 : 8 را به خاطر بیاورید: “او دیروز، امروز و تا ابدالآباد همان است.”
121- آنها چگونه او را متّهم نمودند؟ زیرا که تعالیم و آیینهای آنها او را نمیپذیرفت. آنها در قلب خویش تفاوت را میدانستند. آیا در باب سوّم یوحنّا، نیقودیموس این را به خوبی شرح نداد؟ “ای استاد! ما فریسیان…” واعظین، معلّمین، “میدانیم که تو معلّمی از جانب خدا هستی، زیرا هیچ انسانی قادر به انجام اعمالی که تو انجام میدهی نیست. مگراینکه خدا او را فرستاده باشد.” میبینید؟ آنها این را علناً توسط یکی از مردان شناخته شدهی خود شهادت دادند و… بخاطر تعالیم و آیینهایشان، آنها مسیح را مصلوب نمودند.
122- امروز خوانندهای نیست که نتواند اعمال 2 : 38 و مابقی آن را آنگونه که من میخوانم، بخواند. ولی بخاطر آیینها و تعالیمشان، بدلیل بلیطهای فرقهای که در جیب خود دارند، علامت وحش که آنها بعنوان کارت عضویّت در جیب خود دارند و داشتن آن چیزها، دوباره مسیح را برای خودشان مصلوب میکنند. او را در انظارعموم مصلوب میکنند. همان خدایی را که وعدهی انجام این کار را داده بود، کفر گفته و لعنت را بر نسل میآورند.
123- حال آنجا، «آنها» نه گناهکاران، «آنها» که کلیسای آن روز است، آنها بر او که کلمه بود، عیب یافتند. درست است؟ آنها برآن مرد که کلمه بود عیب یافتند و اکنون آنها عیب را در کلامی مییابند که از طریق انسانها عمل میکند. میبینید، آنها برعکس آن هستند. چراکه، در شخص است که روحالقدس درحال کار کردن است. این اثبات خداست.
124- آنها چگونه باید میدانستند که او مسیح بود؟ زیرا اعمال او این را اثبات مینمود. او میگفت: “کدام یک از شما میتواند من را به گناه متّهم سازد؟ اگر من دقیقاً اعمالی را انجام ندادهام که کتب میگویند باید انجام دهم، و چنانکه… یک نفر به من بگوید که من کجا عاجز بودم که همان نشانهها را نشان ندادهام که من ماشیح هستم، همانی که به شما وعده داده شده است.”
آنها میگفتند: “خوب، ما موسی را داریم، ما به موسی ایمان داریم.”
125- عیسی گفت: “اگر موسی را میشناختید به من ایمان داشتید. اگر شما… موسی روز من را دید و آرزو داشت تا در این روز زندگی کند. موسی و انبیاء این روز را از دور دیدند و شما درست از طریق آن زندگی میکنید.” گفت: “شما ریاکاران!” گفت: “علائم آسمان را میتوانید تشخیص دهید ولی قادر به تشخیص نشانههای دوران خود نیستید.”
126- آن نشانههای زمان اینجاست. چه چیز او را «متعصّب و یا دیوانه» دسته بندی میکرد؟ بله، آنها در او، او که کلام بود عیب یافتند.
127- او کلمه بود. یوحنّا باب اوّل این را اثبات میکند. “در ابتدا کلمه بود، و کلمه نزد خدا بود، و کلمه جسم گردید و در میان ما ساکن شد.” او کلام زندهی خدا بود، زیرا او، او درحال توصیف خدا از طریق خود بود. او کاملاً تسلیم کلام خدا بود، تا جاییکه او و کلام یک بودند. این دقیقاً همان چیزی است که امروز کلیسا باید باشد، که خدا و کلام همان هستند.
128- شما چگونه میتوانید بخشی از آن کلام باشید، درحالیکه عملاً تمام آن را انکار میکنید؟ و دلیل اینکه این انجام شده است، بخاطر قوم نیست. فکر کنم به این دلیل است که خدا در مورد خطاب کردن قوم او به «موش کور» با من صحبت کرد. این بخاطر این فرقههای خودخواه است که مردم را در آنجا وادار به زندگی کردن در راهی کردهاند، که آنها زندگی میکنند. آنها حقیقت را مصلوب نمودهاند، و قوم این را یک کفر نامیده و آن را تکفیر میکنند. آنها به این تعصّب میگویند و… و همان خدایی را تکفیر میکنند که برای خدمت به او به کلیسا میروند.
129- از اینرو، من این دسته از روحانیون را امروز محکوم میکنم. به نام عیسی مسیح و به اقتدار قدرت کلام خدا، برعلیه این نسل اعلام جرم میکنم. شما درحال مصلوب نمودن دوبارهی او هستید.
130- توجّه داشته باشید “او دیروز، امروز و تا ابدالآباد همان است.” یک اثبات از کلام خدا در یک انسان.
131- دو جلجتا و اتّهامات آنها را با یکدیگر مقایسه کنید. “زیرا او خود را خدا میداند، ما نمیگذاریم که این مرد بر ما حکمرانی کند.” آن روز صبح در شورای یهود، هنگامیکه تلاش میکردند او را مصلوب نمایند، اتّهامی که آنها توانستند بر او وارد سازند چه بود؟ که “او خود را خدا میاند.” او خدا بود. “او سبّت را شکسته است.” و او مالک سبّت بود. آنها او را محکوم مینمودند، زیرا خود را خدا میدانست. “تو حق نداری این کار را بکنی. تو هیچ حقّی نداری. کاهنان اعظم ما، اگر چیزی باشد باید از طریق کاهنان اعظم ما انجام شود.” اکنون آن را با جلجتای امروز مقایسه کنید.
132- هنگامیکه خدا… پدر را پسند آمد تا فرزند خویش را بلند کند، بواسطهی روحالقدس بر مریم سایه افکند. بدنی را ثمر آورد که بتواند او و هدف او را خدمت نماید. “خدا در مسیح بود، تمامی پری الوهیّت به لحاظ جسم در او بود.” انعکاس آنچه که خدا برای قوم بود. او به تمام دنیا خبر داد که خدا میخواهد هرکس چگونه باشد، یک پسر و دختر. او یک انسان را برگرفت و این کار را کرد و بدلیل اینکه به درجات تشکیلاتی آنها نپیوست، او را محکوم نموده و مصلوب کردند.
133- اکنون آن را با جلجتای امروز مقایسه کنید.. [فضای خالی روی نوار] بدلیل تعصّبات تشکیلاتی و بدلیل بیتفاوتی بین خردمندان که میبایست کلام و نقشهی خدا را میشناختند. به این دلیل، خدا میتواند از طریق قوم کوچکی را که خود را در برابر کلام فروتن ساخته، عمل کند. ایشان را گرفته، خود را از طریق ایشان منعکس سازد و مردم نمیتوانند بگویند که اینگونه نیست.
134- آنها نمیتوانستند بگویند که او این کار را نکرده بود. زیرا جماعت آنها شاهد آن بودند. این در برابر آنها بود. آنها نمیتوانستند منکر آن باشند. آنها نمیتوانستند ادّعاهای او را انکار کنند. زیرا همان کلامی که میگفتند به آن ایمان دارند، همانی بود که او را اثبات میکرد. زیرا خدا کلامی که قرار بود ماشیح باشد را گرفته و آن را از طریق یک انسان نشان داده بود و آنها باید از دست او خلاص میشدند. این تنها راهی بود که میتوانستند به آن وارد شوند و آن، خلاصی از ماشیح بود و آنها این را از طریق کوری و بیخبری خود، صرفنظر از تحصیلاتشان، انجام دادند. آنها باهوش، زیرک، تحصیلکرده و… بودند.
135- همانطور که این را در یکشنبهی قبل مقایسه کردیم، هنگامیکه نور به آن جوان ثروتمند تابید. میدانید که او چه کار کرد. او آن را رد کرد، یک مرد خردمند. و پولس بعنوان یک نمونهی دیگر از این خردمندان نور را تابان بر خود دید. او چه کرد؟ آن را پذیرفت. او همهی آنچه را که میدانست، فراموش کرد، تا بتواند مسیح را بشناسد. این بود که زندگی او را شایستهی انجیل نمود.
136- امروز هم، چنین است. شاید این نور بر انسانی بتابد که یک دعوت از خدا داشته، بعد به یک مدرسهی دینی رفته و آیینها را آموخته است. او یا باید با آن تعالیم زندگی کند و یا باید کارت عضویت خود را تسلیم نماید. و اگر این کار را بکند به لیست سیاه وارد شده و هیچ کس دیگری او را نمیپذیرد. زیرا زمانی او به چیزی تعلّق داشت، که اکنون به آن تعلّق ندارد. آنها تصوّر میکنند که او مشکلی دارد و او را در جماعت خویش نمیپذیرند. چراکه جماعت تنها به دنبال یک نشانه است و آن این است، که او به چیزی ایمان داشته باشد، که آنها ایمان دارند.
137- اگر او یک کارت داشته باشد. یک متدیست باشد یا یک… به یک جماعت دیگر تعلّق داشته باشد، یا یک یگانه انگار و یا تثلیثی باشد. اگر او فقط یک کارت داشته باشد، آنها احساس میکنند که مقرهای مرکزی او را بررسی کردهاند و افکار او را سنجیدهاند. از او یک تست روانشناسی گرفته و میبینند که آیا ضریب هوشی او به اندازهی کافی بالا هست تا بتواند در برابر آنها صحبت کند؟ اگر چنین نباشد، او را رد میکنند. درست است.
138- ولی میدانید، جماعت باید به دستان خداوند بنگرد که آیا او را مقدّر نموده است یا خیر. این چیزی است که ما باید به آن بنگریم. ولی امروز آنها، آنها دوباره پسر خدا را مصلوب میکنند؛ درحالیکه یک انسان میتواند به فیض خدا و توسط خدا خوانده شود، تا اجازه دهد خدا از طریق او خود را آشکار نماید. “اعمالی که من انجام دادم، شما هم انجام میدهید.” توجّه کنید که در چه روزی زندگی میکنیم!
139- آنها، آنها همان جلجتا را گرفتهاند و همان دلیل را. آنها حقیقت بودن این را میدانستند، ولی بدلیل حسادت و تعصّب… عیسی به آنها گفت: “اگر من به روح خدا دیوها را اخراج میکنم، پس فرزندان شما چگونه این کار را میکنند؟ همانها داوران شما باشند؟ میبینید، من به روح خدا آنها را اخراج میکنم.”
140- حال، مانند آن که شما میشنوید که آنها میگویند: “میتوانی ثابت کنی که این دست خداست؟” میخواهم بدانم. میخواهم سوالی را که از او شد بشنوم.
141- توجّه داشته باشید: “زیرا او خود را خدا میداند.” و او خدا بود. “اجازه نخواهیم داد که او بر ما حکمرانی کند.”
142- ولی حال یک چیزی، همان فریاد قدیمی برمیآید: “آن کتابمقدّس به دست انسان نگاشته شده است.”
آنها میگویند: “مجبور نیستیم تا از طریق آن زیست کنیم.” این از خداست. کلام خداست. این خودِ خداست.
دیروز داشتم با یک نفر صحبت میکردم. او میگفت: “خوب، باید یک انسان کتابمقدّس را نوشته باشد.”
من گفتم: “بله. همینطور است. نام او، ما او را بعنوان خدا میشناسیم.”
143- این در یک فاصلهی زمانی چهارهزار ساله نوشته شده است. تقریباً تمام کتب از زمان ایّوب تا عهد جدید، در خلال صدها و صدها و صدها سال فاصله نگاشته شده است. نگارندگان آن افراد مختلفی بودهاند و بدون اینکه یکدیگر را بشناسند، این را در بخشهای مختلف کشور نگاشتهاند و یک کلمه از آن، دیگری را نقض نمیکند. هرکسی را به چالش میکشم تا زیر خون عیسی مسیح آمده و درآنجا مدّعی هریک از وعده های خداوند باشد. خدا ملزم است که آن را نگاه دارد.
144- امّا آنها این کار را نخواهند کرد. آنها آمده و میگویند: “اوه خداوندا! میخواهم کاری انجام دهم. یک عطای عظیم به من بده. هللویاه! جلال بر خدا! ایمان دارم که آن را دریافت نمودم. هللویاه!” این هرگز مؤثر نخواهد بود. میتوانید تا حدودی به روانشناسی و ثمرات آن برسید، ولی این مؤثر نیست.
145- خدا باید این توبه را تشخیص دهد. خدا باید آن را انجام دهد. میتوانیم در این مورد مدّتها صحبت کنیم، ولی امیدوارم که متوجّه شده باشید.
146- ببینید، آنها حاکمیّت کلام را بر خود نخواهند داشت. میگویم: “همهی شما بازگردید. تعمید شما غلط است. شما در کلیسای کاتولیک تعمید یافتهاید.”
147- “تو که هستی که این را به ما بگویی؟”
“این من نیستم. کلام است.”
“ولی من به تو میگویم ما، ما ایمان داریم…”
“اهمیّتی نمیدهم که شما به چه ایمان دارید. این چیزی است که کتابمقدّس میگوید.”
“ولی ما مجبور نیستیم که از طریق آن زندگی کنیم.”
148- شما یا این کار را انجام میدهید و یا تحت داوری این کتابمقدّس هستید. زیرا “هرآنکس که کلامی از آن گرفته و یا کلامی به آن بیفزاید، به همین صورت سهم او از کتاب حیات منقطع میگردد.” خواه خادم باشد، یک فرد روحانی باشد، یا هرکس دیگری باشد. شما باید تحت فرمانروایی این کلام باشید. زیرا این، خداست. کتابمقدّس میگوید که این، خداست.
149- “ما تحت فرمان آن نخواهیم رفت.” آنها آیینهای خود را و فرقههایشان را و امور کوچکی را که به آن ایمان دارند، برمیگزینند، به مشورت انسان ربوده شده و آن را بجای کلام خدا میگیرند.
150- آنها چه کردند؟ آنها باراباس را، یعنی یک جنایتکار را در روزِ اوّلین مصلوب نمودن، بجای پسر خدا برگزیدند.
151- و آنها امروز درحال گرفتن و برگزیدن کلام بعضی از انسانها، که دروغ و راه مرگ است، میباشند و کلام حیات و برگزیدن آن را رد میکنند. من این نسل را محکوم میکنم. در کلام خدا متّهم میکنم، زیرا که در اشتباه هستند. آنها گناهکار مصلوب نمودن هستند، یا تلاش میکنند که روح را مصلوب نمایند.
152- آنها همه جا برای یک بیداری ندا میکنند. چطور میخواهید که یک بیداری داشته باشید، درحالیکه خود کلام نمیتواند توسط مردم کار کند؟ تمایل دارم یک نفر پاسخ این را به من بدهد. چطور میتواند این را انجام دهد، درحالیکه شما منکر همان بیداری هستید؟ نبی به نیکویی در مورد آنها از «صورت دینداری» صحبت نمود. در آن زمان صورت آنها کلام حیات را انکار نمود و امروز صورت آنها چیزی را انکار میکند، که میتواند برای آنها یک بیداری را به ثمر بیاورد؛ یک احیاء. بله، آقا!
153- آنها فرقهها و آیینهای خود را برمیگزینند و آن، کلام او را مصلوب نموده و آن را برای قوم بیاثر میسازد. گاهی آنها کلام خدا را بهطور آشکار میبینند، که خدا وعدهی انجام آن را داده است و اینجا درحال انجام آن است. اما آنها آن را تمسخر نموده و از آن کناره میگیرند. این کفر است. آنها تلاش میکنند که خودِ کلام را مصلوب سازند.
154- چرا آنها آن را مصلوب میسازند؟ آنها نمیتوانند کلام را بیش از آنکه خدا را مصلوب ساختند، مصلوب نمایند. آنها میتوانند آن جسمی را که حامل خدا بود مصلوب سازند، ولی نمیتوانند خدا را مصاوب کنند. در آن زمان برای اینکه او، فرزندان بسیاری را که از پیش برای حیات ابدی مقدّر شدهاند به داخل ببرد، مجبور بود که قربانی شود. در آن زمان آنها باید این کار را میکردند. ولی اکنون نمیتوانند این کار را بکنند. آنها نمیتوانند این کار را انجام دهند. زیرا کلام، خود زندگی خواهد کرد. ولی آنها…
155- آنها چه میکنند؟ به چه صورتی هستند؟ ای واعظ پس تو چه میگویی؟ چطور موضوع خود را اینجا بنا میکنی، درحالیکه آنها او را مصلوب میسازند؟!
156- آنها توسط آیینهایشان درحال مصلوب نمودن اثر انجیل بر قوم هستند. این مصلوب نمودن است. این جایی است که مردم در مرده شورخانههای بزرگی که کلیسا و فرقه خوانده میشود، نشستهاند. کلام خدا نمیتواند اثری برآن داشته باشد. زیرا آنها همان چیزی را محکوم میکنند، که مسیح گفته بود انجام خواهد شد. چرا که این مطابق آیینهای آنان نیست.
157- عیسی هم طوری نیامد که با درک آنها برابر باشد. او طوری آمد که خدا او را فرستاده بود. او کاملاً بر طبق کلام آمد. تعجّبی نداشت که او میگفت: “این از چشم حکیمان و دانایان مخفی و بر فرزندان مکشوف گشته است.” متوجّه میشوید؟ [جماعت میگویند: “آمین!”]
158- اوه! آنها تأثیر کلام را مصلوب نمودهاند. اینجا بخشهایی از کلام را دارم که تنها دو یا سه مورد آن را نقل خواهم نمود. آنها آن را مصلوب نمودند.
شما میگویید: “آنها چگونه کلام را مصلوب نمودند؟”
159- هنگامیکه عیسی میگفت ک: “او دیروز، امروز و تا ابدالآباد همان است.” آنها میگفتند: “چطور ممکن است؟” میبینید؟
160- عیسی در آخرین فرمان خود به کلیسا گفت: “پس رفته در تمام عالم” در مرقس 16 “در تمام عالم بروید و جمیع خلایق را به انجیل موعظه کنید، این آیات همراه ایمانداران خواهد بود…” تمام دنیا، جمیع خلایق! و هنوز به نیمه هم نرسیده است. هرساله میلیونها نفر میمیرند که هرگز نام عیسی را نشنیدهاند. پس این هنوز یک دستور همگانی است. این هنوز فرمان خداست “در تمام عالم بروید و جمیع خلایق را به انجیل موعظه کنید، هرکه ایمان آورده تعمید یابد، نجات یابد و امّا هرکه ایمان نیاورد براو حکم خواهد شد و این آیات همراه ایمانداران خواهد بود که به نام من دیوها را بیرون کنند و به زبانهای تازه حرف زنند و مارها را بردارند و اگر زهر قاتلی بخورند، ضرری بدیشان نرساند و هرگاه دستها بر بیماران بگذارند شفا خواهند یافت.”
161- و آنها میگویند: “این مربوط به آن دوره بود.” آنها فرمان خدا را بیتأثیر نموده و تأثیر کلام بر قوم را مصلوب مینمایند. آمین!
162- در روز پنطیکاست، پطرس با کلیدهای ملکوت که عیسی به او سپرده بود گفت: “هرآنچه که شما در اینجا بگویید، من در آنجا خواهم گفت.”
163- آنها در روز پنطیکاست میپرسیدند که باید چه کاری انجام دهند تا روحالقدس را دریافت کنند. همان چیزی که شاگردان از دریافت آن شادمان بودند و دیگران آنها را میدیدند که مانند مستان عمل میکنند، جست و خیز میکنند و…
به آنها میگفتند: “ایشان از شراب تازه مست هستند.”
164- ولی درآنجا مردی ایستاده بود که کلید ملکوت را داشت و میگفت: “این مردان مست نیستند…” اعمال باب 2: “این مردان مست نیستند، آنگونه که شما تصوّر میکنید. میدانید که اینک ساعت سوّم از روز است. بلکه این چیزی است که در مورد آن گفته شده است.” میبینید، دوباره بازگشت به کلام و نشان دادن اینکه روح، همچنان کلام است و کلام، همچنان روح است. کلام خدا. “و این همانی است که به زبان یوئیل نبی گقته شده است. یوئیل 2 : 38 “در ایّام آخر چنین خواهد بود که…”
165- به آن نبی که آنجا ایستاده بود بنگرید. او را بنگرید که بیپروا، آن بالا ایستاده، آن گروه را محکوم نموده و آنها را متّهم میکند. او گفت: “این کلام است! این چیزی است که به زبان نبی گفته شده است! از روح خود بر تمامی بشر خواهم ریخت و پسران شما نبوّت کنند و جوانان شما رویاها و پیران شما خوابها خواهند دید و بر غلامان و کنیزان خود در آن ایّام از روح خود خواهم ریخت و ایشان نبوّت خواهند نمود و از بالا در افلاک عجایب و از پایین در زمین آیات را از خون و آتش و بخار و دود به ظهور آورم” از طریق کلام اثبات مینماید که این کلام بود.
166- آنها خندیده و آن را تمسخر نمودند. بعد آنها به سمت داوری رفتند. شهر سوخت و آنها فرزندان یکدیگر را میخوردند. امروز آنان یک قوم پراکنده شده در سراسر دنیا هستند و نشان میدهند که روحالقدس همچنان کلام خداوند میماند تا این کلام را زنده سازد.
167- عیسی مسیح یک شخص بود، انسان، خدا. هللویاه! او یک آشکارسازی از خدا بود. او خدا در شکل انسان بود تا کلام خدا برای آن دوره را منعکس سازد. تا آن دوره را وادار به دیدن وعدهی خدا برای آن زمانه نماید.
168- و امروز روحالقدس، همان است. این روح خدا بر کلام مکتوب است که در تلاش برای یافتن کسی است، تا خود را بر این دوره منعکس سازد. تا اثبات نماید که او دیروز، امروز و تا ابدالآباد همان است. یوحنّا 14 : 12 “کارهایی که من میکنم شما نیز خواهید کرد.”، “عیسی مسیح دیروز، امروز و تا ابدالآباد همان است.” میبینید؟ دائماً در تلاش برای یافتن راهی است، تا خود را از طریق آن منعکس نماید.
169- آنها نمیتوانستند این کار را انجام دهند. قوم از فرقههایشان، یعنی آن آشیانههای کوچکی که آن را «کلیسا» میخواندند، چیزهای زیادی آموخته بودند؛ پس نمیتوانستند به این گوش دهند. امروز نیز آنها چنین میکنند. همان کار، دوباره مصلوب میسازند.
170- در روز پنطیکاست پطرس گفت: “شما سکنهی اورشلیم و یهودیّه، به حرف من گوش دهید. ایشان مست نیستند. اگر صبر کنید به شما میگویم که این چیست.” و او ادامه داده و آن را برای آنها شرح میدهد.
171- وقتی آنها دلریش گشتند، وقتی این را شنیدند، گفتند: “چه کاری میتوانیم بکنیم تا نجات یابیم؟ چه کاری میتوانیم بکنیم تا این را دریافت نماییم؟ ما متقاعد شدهایم که کلام شما حقیقت است.”
172- پس او گفت: “توبه کنید و هریک از شما به اسم عیسی مسیح به جهت آمرزش گناهان تعمید گیرید و عطای روحالقدس را خواهید یافت. زیرا که این وعده است برای شما و برای فرزندان شما و همهی آنانی که دورند یعنی هرکه خداوند خدای ما را بخواند. این کاری است که آنها میبایست انجام دهند، توبه و تعمید به نام عیسی مسیح.”
173- و امروز کلیسای کاتولیک رومی «پدر، پسر و روحالقدس» را جاگزین آن نموده است. بجای آن یک مشارکت در عشاء «زبان خود را بیرون آورده و نان فطیر را میگیرید، کشیش شراب را مینوشد و شما همه باهم یک هستید.» عشاء بجای روحالقدس بودن خطاب میشود: «شکرگذاری مقدّس» و یک «پدر، پسر و روحالقدس» یعنی یک تعمید تثلیثی درحالیکه در کتابمقدّس هیچ صحبتی از آن نشده است. نام پدر، پسر و روحالقدس، خداوند عیسی مسیح است. و زمانیکه این را به نسل پیش رو نشان میدهید…
174- همانگونه که پطرس گفت: “خود را از این نسل برهانید.”
175- هنگامیکه این را به ایشان نشان میدهی چه میکنند؟ آن را تمسخر نموده و میگویند: “کلیسای ما این را اینطور تعلیم نمیدهد.” آنوقت شما گناهکار هستید. گناهکار مصلوب نمودن عیسی مسیح، از طریق دور کردن قوّت روحالقدس از قوم. شما همان کلام را برای آنها مصلوب میکنید و خود را با جماعت خویش محکوم نموده و آنها را به دام مرگ هدایت میکنید.
176- همانگونه که یکشنبهی گذشته در مورد آن خادم، مارتین لوترکینگ صحبت کردم، با آن قوم پربهای ایشان که آنها را به کام مرگ هدایت میکرد. اوه! ایکاش یک نفر میتوانست با او صحبت کند. ایکاش میتوانستم. فقط برای یک شورش… چه فرقی میکند؟ خدا میداند. اگر مردم آنقدر دل ندارند تا با یک انسان بخاطر رنگ پوستش در ارتباط باشند، پس بهرحال محکوم و مردهاند. چه میشد اگر یک نفر میگفت که تمام ایرلندیها و یا آلمانیها و یا هرکس دیگری باید تفکیک شوند؟ این هرگز نمیتواند باعث آزار مسیحیان بشود. آنها به این ارتباط ادامه خواهند داد، و آن مرد یک مسیحی است. بعنوان، بعنوان یک خادم او نمیبایست آن مردم را به شورش برعلیه آن هدایت کند. آنها میخواهند باعث مرگ میلیونها نفر شوند. این یک انقلاب دیگر را برپا خواهد کرد. انجام این کار یک شرم است.
177- همین اتفاق در اینجا هم رخ میدهد. دقیقاً همین اتفاق. درست است. میبینید؟ چه میشد اگر مردم میتوانستند تنها به حقیقت نظر کنند و ببینند حقیقت چیست؟ “کلیسای ما به این ایمان ندارد، ما روش دیگری داریم.” خوب، این راه درست نیست. این درست نیست.
178- پطرس گفت: “توبه کنید و هریک از شما به جهت آمرزش گناهان به نام عیسی مسیح تعمید گیرید.” آنها این کار را نخواهند کرد، پس چه کردند؟ این تنها یک مورد است، یک مورد از صدها مورد. تا جاییکه بتوانیم به آن میپردازیم.
179- حال، دوّمین مصلوب نمودن. اگر انسان «پدر، پسر و روحالقدس»، یعنی یک آیین بجای کلام و عناوین را بجای نام او بپذیرد! او با قوم چه میکند؟ هنگامیکه میگویند: “مرقس 16 تنها مربوط به آن نسل بود.” تأثیر کلام بر مردم را مصلوب میسازند.
180- و خدا گفت، خود خدا در آنجا گفت، یعنی عیسی که با آنها صحبت میکرد: “در تمام عالم بروید و جمیع خلایق را به انجیل موعظه کنید. هرکه ایمان آورده تعمید یابد نجات یابد و امّا هرکه ایمان نیاورد بر او حکم خواهد شد و این آیات همراه ایمانداران خواهد بود…” چطور آنها نباید ملعون باشند. “و این آیات همراه ایمانداران خواهد بود…” تا کجا؟ هرامّت، هر زبان، هر نژاد، هر قوم، همان انجیل. “این آیات همراه ایمانداران خواهد بود.” و هنگامیکه یک انسان تلاش میکند تا این را از کتابمقدّس خارج کند، تأثیر انجیل بر آن جماعت را مصلوب میکند. پس من به نا عیسی مسیح شما را محکوم میکنم! شما گناهکار و محکوم به قتل خداوند هستید!
181- کلیسا از او متنفّر بود. چرا؟ او همان خدای آنها بود، آنها از او متنفّر بوده و ماشیح بودن او را انکار میکردند. نه آقا! آنها ماشیح را اینچنین نمیخواستند.
182- امروز نیز کلیسا همان کار را انجام میدهد. او کلام را انکار میکند. آنها این را نمیخواهند. این متناقض با آن چیزی است که آنها از طریق آیینهای خویش به آن ایمان دارند.
183- و کلمه، ماشیح است. آیا ایمان دارید؟ [جماعت میگویند: “آمین!”] خوب، پس آنوقت انعکاس کلام چیست؟ بازتابی از ماشیح، که همان روحالقدس است، که در میان ماست. او در حال انعکاس خویش است. تلاش میکند تا در هر جایی که میتواند روشنایی بیابد تا بتواند از آن طریق نشان دهد که به آیینها و… آلوده نشده است. او میتواند از طریق آن روشنایی را بدهد.
184- بخاطر داشته باشید: “آنها برخواسته و مشعلهایشان را اصلاح نمودند و همه چیز را شستشو دادند، ولی خیلی دیر شده بود.” لوتریها، پرزبیتریها، متدیستها و… را میبینید که تلاش میکنند به این ایّام آخر وارد شده و روحالقدس را دریافت کنند. میدانید؟ موفق به دریافت آن نمیشوند. شاید آنها به زبانها صحبت کنند و بالا و پایین بپرند. ولی میبینید که چه رخ میدهد. آنها کاملاً… این یک نشانهی زمان است که کار او یعنی «کلیسا» تمام است. ما در انتها هستیم.
185- کلیسا بیش از هر زمان دیگری با این چالش که «به اینجا صعود کنید!» روبرو است. آمین!
186- دقیقاً بر طبق آنچه باید باشد، روحالقدس در اینجا در حال تحقّق بخشیدن به عیسی مسیح از طریق کسانی است که میتواند توسط آنها کار کرده و خود را اثبات نماید. پایین آمده و تصویر او گرفته شده، نشان داده شود، علم و در مورد آن صحبت کند و هرچیز دیگری… درست به همان ترتیبی آن را اثبات میکند، که وعدهی آن را داده بود. از نظر کتابمقدّسی، دقیقاً همان اعمالی را انجام میدهد، که گفته بود انجام میدهد. حال نه چند آیین، نه افکار انسانی، نه خون و آتش و دود و… بلکه یک مدار مسیحایی کتابمقدّسی، تقلیدها و مقلّدین بسیاری هستند، ولی آنها تنها باعث این هستند که کلام راستین بهترین درخشش خود را داشته باشد. درست است. قومی که روحانی باشد، میتواند بین درست و غلط قضاوت کند. میبینید؟
187- آنها ماشیح خویش را انکار نمودند. “ما او را نمیخواستیم.” و امروز نیز دقیقاً همان امر تکرار میشود. “خوب، اگر مجبور باشم به آنجا بروم و مانند آن افراد باشم، اصلاً این را نمیخواهم.” بسیار خوب، آنوقت اصلاً کلام را ندارید. میبینید؟
188- اگرچه او بدرستی شناسانده شده بود، ولی آنها او را نمیخواستند و از او متنفّر بودند. چرا اینگونه بود؟ ما شبانان آنها را مشتی «مار» میخوانیم. او گفت: “شما مانند قبرهای سفید شده هستید که از بیرون زیبا مینماید لیکن درون آنها از استخوانهای مردگان و سایر نجاسات پر است!” میبینید؟ یک جلیلی ساده، پسر یک نجّار! ولی او این را بیپرده به آنها گفت.
189- یوحنّای تعمید دهنده، پیشرو او خطاب به قوم گفت: “نگویید که پدر ما ابراهیم است، زیرا خدا قادر است تا از این سنگها برای ابراهیم فرزندان بسازد.” بله آقا! “اینک داس بر ریشهی درختان گذاشته شده است و هر درختی که میوه نیاورد بریده شده و در آتش افکنده خواهد شد.” خدا با کلام خویش دقیق، سختگیر و… است.
190- توجّه کنید! عیسی توسط کلام اثبات شده است. صدای من را میشنوید؟ [جماعت میگویند: “آمین!”] عیسی توسط خدا و از طریق کتب شناسانده شده بود، که ماشیح است. اینطور نیست؟ [“آمین!”] تا چند دقیقهی دیگر میپردازیم به اعلام جرمی که پطرس انجام داد و شما خواهید دانست که درست است یا خیر. او کاملاً شناسانده شده بود که خدای آشکار شده در جسم است؛ که پسر خدا خطاب شده است. درست است. او به درستی شناسانده و کلام وعده را اثبات نموده بود که او ماشیح بود. موسی گفته بود: “زمانیکه این ماشیح بیاید، او یک نبی خواهد بود. و تمام این امور واقع خواهد شد.”
191- آن زن با آن وضعیّت نامناسب و تمام آن مشکلاتش کنار چاه ایستاده بود. این حاکی از چه بود؟ که خدا در این ایّام آخر مطرودان را جمع خواهد کرد.
192- دیشب را به یاد بیاورید، در… یا زمان دیگری که من در اینجا موعظه کردم. در بزم عروسی آنها میگفتند: “بزمی بزرگ بر پا داشتهام و… تمام این مردمان که دعوت نمودهام، هریک بهانهای داشتند.”
مانند: “نمیتوانم این کار را بکنم زیرا ممکن است که آیینهای ما را تباه سازد.”
“نمیتوانم بیایم زیرا من… زیرا من ازدواج کردهام. همسرم به من اجازهی آمدن را نخواهد داد.”
“من، من با یک کلیسا در آنجا ازدواج کردهام.”
“مادر من یک متدیست، یک باپتیست، یک کاتولیک، یا پروتستان و… بود. من نمیتوانم متحمّل آن بشوم.”
193- او گفت: “شما نخواهید آمد. شما از شام عروسی من نخواهید چشید! بلکه بیرون رفته فواحش و… و مستان را به اینجا بیاورید، آنها را به داخل بیاورید من آنها را اصلاح خواهم نمود. من شام خویش را مهیّا نمودهام و مهمانان من… میز حاضر است و باید کسی در آنجا باشد.” آنها نیامدند. او داشت یهودیان را محکوم میکرد.
194- امروز چطور؟ “من، من پرزبیتری هستم. متدیست هستم. لوتری هستم. یگانهانگار هستم. من این هستم. من آن هستم. نمیتوانم…” بفرمایید! آنوقت شما هم آنجا نخواهید بود. این دقیقاً چیزی است که او گفت.
195- به درستی اثبات شده بود که او ماشیح است. بدرستی اثبات شده بود که کلام است، کلام وعده داده شده. خدایی که آن را وعده داده بود که این ماشیح خواهد بود، اکنون در بین آنها ایستاده بود. او به آنها گفت: “اگر نمیتوانید بعنوان انسان به من ایمان بیاورید، به اعمالی که انجام میدهم ایمان بیاورید. زیرا آنها چیزهایی هستند که میگویند من که هستم. آنها هستند که میگویند من ماشیح هستم. شما نمیخواهید به من ایمان بیاورید چون فکر میکنید یوسف… من در یک کلبه به دنیا آمدهام و پدرخواندهی من یک نجّار است و، و شما… ”
196- هنگامیکه به جلیل آمد آنها میگفتند: “این مرد کیست؟ خوب این مرد، آیا او… آیا برادران او با ما نیستند؟ خواهران او با ما نیستند؟ مادر او مریم نیست و پدر او یوسف نام ندارد؟ کجا، چنین فردی را از کجا یافتهاید؟ او از کدام مدرسه میآید؟ او هیچ کارت عضویّتی ندارد. او صلاحیّت و اعتباری ندارد و… او را از کجا یافتهاید؟”
197- و کتابمقدّس میگوید که او مضروب گشت… او نتوانست اعمال زیادی آنجا انجام دهد و روی خود را برگرانده، از آنها جدا شد. او گفت: “نبی بیحرمت نباشد، مگر در خانهی خویش.” میبینید؟ در وطن خویش.
198- ایناهاش، ماشیح که بدرستی اثبات شده است به خود هیچ اعتباری نداد، بلکه گفت: “نمیتوانم از خود کاری انجام دهم، مگر آنچه که دیدم پدر انجام میدهد.” و او آنها را به چالش انداخت تا از او بپرسند که آیا او ماشیح است.
199- حال به آن زن بیمار بنگرید. او این را تشخیص داد. او دارای مدرک تحصیلی نبود… او از نظر اخلاقی مشکل داشت ولی او…
200- میبینید، خدا شما را براساس آن چیزی که هستید داوری نمیکند… او شما را براساس اینکه چقدر بزرگ و یا کوچک هستید داوری نمیکند. داوری او براساس قلب شماست. او قلب شما را داوری میکند. آنچه که، میخواهید باشید.
201- و آن زن هیچ یک از این چیزها را نمیخواست. وقتیکه این در برابر او درخشید، چیزی بود که او میخواست. دیگر مهم نبود که او چه بود، او آمادهی آمدن بود. میبینید؟ خدا قلب را داوری میکند و داوری انسان براساس ظاهر بیرونی است. خدا به قلب نگاه میکند. مهم نیست که او چه بود. آن نور درخشید… او حیات ابدی را بدست آورده بود.
202- اوه، خدای من! دیدن و دانستن اینکه این حقیقت است چقدر برای من باشکوه است. من با این میمانم. من… خدا بلند خواهد کرد و صدای من آنسوتر از این زمان عظیم خدا، بر روی نوارهای مغناطیسی، در ایّام آخر این نسل را محکوم خواهد نمود. درست است. این نسل از واعظین محکوم هستند که صورت دینداری دارند و قوّت کلام و آشکار شدن او را، هنگامیکه دیروز، امروز و تا ابدالآباد بودن او اثبات شده است، انکار مینمایند. من آنها را با کلام خدا محکوم مینمایم.
203- باید به سرعت یک وعدهی دیگر را برگزینم، چون تنها حدود پانزده دقیقه زمان داریم.
204- «آنجا آنها، آنجا آنها…» چه؟ اوه خدای من! جلجتا! و سوّماً آنها او را مصلوب نمودند. آنها با تشخیص ندادن وعدهی آشکار شدهی کلام، او را مصلوب نمودند. و چرا آنها او را مصلوب نمودند؟ میتوانید فقط تصوّر کنید؟ بگذارید یک دقیقه به عقب برگردیم. چرا آن قوم باید مردی مانند او را مصلوب مینمودند؟
205- یک بار کتابی میخواندم به نام «پرنس خانهی داود» نوشتهی اینگراهام، دکتر اینگراهام. کتابی عالی! این یک کتاب درام است، که تصوّر کنم بخشی از آن واقعی و برگرفته شده از زنی به نام آدینه است. او از قاهره در مصر، به گمانم برای ادامهی تحصیل به فلسطین میرود. او در خلال دورهی مصلوب نمودن مسیح در آنجا بوده و با پدر خود مکاتبه میکرده است. بد نیست این کتاب را بخوانید. کتاب واقعاً خوبی است. پرنس خانهی داود. نویسندهی آن همان کسی است که ستون آتش را نوشته و سِسیل دِمیلز کتاب ده فرمان را از آن برگرفته است.
206- حال ما میبینیم که او در این کتاب، در مورد روز مصلوب نمودن نوشته است. مریم مجدلیّه که هفت دیو از او اخراج شده بود به طرف جمعیّت دوید و گفت: “او چه کرده است؟ او چه کرده است؟ او فقط بیماران را شفا داده و تلاش کرده تا اسیران را رهایی بخشد. او به جز نیکویی چه کرده است؟ یک نفر این را بگوید.”
207- یک مرد به صورت او سیلی زده و او را به آن سمت پرتاب کرده و گفته است: “آیا به این زن نادان بیش از کاهنان خود ایمان دارید؟”
208- بفرمایید. میبینید؟ او چه کرده است؟ او کاری نکرده است. چرا آنها او را مصلوب نمودند؟ چرا؟ چرا؟ زیرا آنها تشخیص ندادند او چه کسی بود.
209- امروز نیز همینطور است. واعظین و مردم امروز، معلّمین مدرن ما، قوم را مجاب نمودهاند تا باور کنند این «جادوگری، شریر، تلهپاتی ذهنی و یا… یا یک جور حقّه است.» تا جاییکه قوم تشخیص نمیدهد، این اثبات کلام خدا برای این روز است. این نشانهی زمان آخر است.
210- اگر به تشکیلاتی متعلّق نباشی، کلیساها خواهند گفت: “خوب، این یک جعل است. یک فریبکاری است. خوب، اینجا را بنگر، به فلان و فلان و یا به فلان و فلان” ولی بگذارید که یک بار فریب بودن این حقیقت را اثبات کنند. آها! بگذارید یک بار غلط بودن این را اثبات کنند. نمیتوانند این کار را انجام دهند. هرگز اشتباه نبوده و هرگز هم نخواهد بود. چون این خداست. میبینید؟ ولی آنها دوست دارند…
211- آنها فکر میکنند: “خوب، اگر این مراسم بزرگی داشت!” و چون این یک گروه کوچک است، یک گروه جمع کوچک که طرد گشته است با خود میگویند: “خوب، ما آن فرد را از کلیسای خود بیرون راندهایم.” میبینید؟ “آنها باید به گروه ما میآمدند. میدانید، ولی با این رفتند و با آن ماندند و حال… میدانید؟ آنها به انتها رسیدهاند و… ”
212- اهمیّتی نمیدهم. آنها میتوانستند همین را در مورد پطرس، یعقوب و یوحنّا بگویند. به آنها میگفتند «افراد جاهل و تعلیم نیافته» ولی آنها باید توجّه میکردند که در آن زمان یک اتّفاقی افتاده بود. آنها با عیسی بودهاند. این چیزی است که تفاوت را ایجاد میکند. متوجه هستید؟
213- آنها این کار را میکردند، چون نمیدانستند او که بود. آنها نمیدانستند که اثبات کلام خدا آن روز آنجا ایستاده بود… حال، این یک روز بود، در یک روز فقط شریعت و… را حفظ کردند. همان شریعتی که آنها آن را حفظ میکردند، زمانی را که او باید بیاید و مردی را که قرار بود بیاید، بدیشان خاطر نشان میکرد. آنها این بخش را داشتند، ولی بخش دیگر را برگزیده بودند.
214- و این همان کاری است که آنها الآن درحال انجام آن هستند. آنها یک کلیسا دارند و «به عیسی مسیح ایمان دارند». یعنی میگویند که ایمان دارند و… ولی ساعتی را که در آن زندگی میکنیم انکار میکنند. باز به یاد همان مثل قدیمی افتادم که میگوید: “انسان همیشه خدا را برای کارهایی که انجام داده است پرستش میکند. چشم انتظار کارهایی است که انجام خواهد داد و از آنچه درحال انجام آن است، چشم پوشی میکند.” و توسط آن محکوم شده است. آنها با خود فکر میکنند: “خداوند عالی است! او چقدر عظیم است! قرار است که او کاری انجام دهد. قرار است که او بیاید و یک ربوده شدن اتّفاق بیفتد و…” اما همان آیات و معجزاتی را که کتابمقدّس میگوید در حال انجام آن خواهد بود، انکار میکنند و همه چیز را از دست میدهند!
215- عیسی گفت: “اگر کوری راهنمای کور دیگر باشد هردو به چاه خواهند افتاد.” دعا کنیم تا در این ایّام آخر خدا چشمان ما را باز کند.
216- امروزه آنها همان را انجام میدهند. امروز آنها همان خدا را بدون اینکه بشناسند، انکار نموده و مصلوب میکنند. همان کار، انکار او. با انکار او و انجام کارهایی که امروز انجام میدهند، فقط مسیح را مجدداً صلوب نمیکنند، بلکه به روحالقدس کفر میگویند. چطور آنها روحالقدس را تکفیر میکنند؟ چطور؟
217- آنها در گذشته، در آن زمان چگونه روحالقدس را تکفیر نمودند؟ آنها نمیتوانستند در آن زمان آن را تکفیر نمایند. چراکه هنوز نیامده بود. آنها عیسی را «بعلزبول» میخواندند. به او «بعلزبول» میگفتند، چون میتوانست اسرار دل ایشان را بداند. آنها میگفتند: “این شریر است.” به عبارتی دیگر: “او یک پیشگو است. اینگونه است که او این کار را میکند، از طریق پیشگویی. او چیزی نیست به جز شریر.” میبینید، آنها در طول چهارصد سال نبی نداشتند و در این زمینه رشد نکرده بودند. میبینید؟ آنها تنها شریعت خویش را داشتند و میگفتند: ” این بعلزبول است.”
218- حال ببینید، عیسی به آنها میگفت: “شما را به این خاطر میبخشم. ولی هنگامیکه روحالقدس بیاید و کلامی برضد او بگویید، هرگز بخشیده نخواهید شد.”
219- بخاطر داشته باشید، شما هم زمانی روح خدا، کلام خدا را که بواسطهی روح اثبات گشته است، تکفیر میکنید… میبینید؟ کلام میگوید، روح اثبات آن است و شما آن را یک «چیز ناپاک» میخوانید. شما مرز بین بخشش و داوری را رد نمودهاید و هرگز نمیتوانید بخاطر آن بخشیده شوید. به هیچ عنوان نمیتوانید.
220- به این دلیل است که، من این نسل را به گناهکار بودن در مصلوب نمودن و تکفیر پسر آشکار شدهی خدا، همانگونه که توسط تمام انبیاء وعده داده شده بود، و خود مسیح که باید در ایّام آخر باشد، به همان صورتی که در ایّام نوح بود، در ایّام سدوم بود، متّهم مینمایم. کفر! به جهتی که آنها دوباره پسر خدا را برای قوم مصلوب مینمایند. او کلام اثبات شده است. یک کلمه برعلیه آن، هرگز بخشیده نخواهد شد.
221- حال، پس شما میخواهید چه کنید؟ میخواهید متحمّل چه چیزی شوید؟ آنها محکوم شدهاند و تنها در انتظار جاری شدن خشم خدا هستند.
222- آنها، این نسل از مردم، تعالیم انسانی فرقهها و دگمها را بیش از کلام اثبات شدهی خدا دوست دارند. اوه! ایکاش زمان بیشتری برای پرداختن به این در اختیار داشتیم. میبینید؟ این نسل از مردم، این نسل مکاشفهی خدا را تحقیر میکند. ولی ما در جایی قدم میگذاریم که رسولان گام برداشته بودند.
“خدایا! شما میگویید؟ خوب، دیگران هم این را میگویند.” خدا است که این را اثبات میکند.
223- عیسی میگفت: “اگر اعمالم از من سخن نمیگوید، پس شما بگویید که این را از خود میگویم. ولی اگر اعمال سخن میگویند، بهتر است به آن عمال ایمان داشته باشید. میبینید، زیرا اکنون… ” میگفت: “شما میدانید که فردا آفتاب میتابد و یا هوا نامساعد خواهد بود. هنگامیکه آسمان سرخ باشد…” میگفت: “شما میتوانید علائم آسمان را تشخیص دهید، ولی این آیات زمان، شما هیچ چیز در این مورد نمیدانید. اگر خدا را میشناختید، روز من را میدانستید.”
224- آنها میگفتند: “تو خود را خیلی بزرگ میدانی، تو خود را خدا میدانی.” و او را بر صلیب قرار دادند.
225- و امروز، روحالقدس سوّمین شخیّت الوهیّت نیست. این خودِ خداست که بهواسطهی خون عیسی مسیح در جسم انسانی آشکار شده، تا حیاتی را که میتواند از طریق آن انعکاس یابد، تقدیس نماید. و آنها همان کلام را که آشکار گشته مصلوب مینمایند. درک میکنید؟ [جماعت میگویند: “آمین!”] مصلوب نمودن عیسی! امروز قومی هست که پسر آشکار شده و اثبات شدهی خدا در بین قوم، از طریق چیزهایی که گفته بود در این ایّام آخر توسط کلام او رخ میدهد را انکار میکنند. میبینید؟
226- حال، اگر او همان پسر خداست، باید اثبات آن نیز همان باشد. زیرا او در یوحنّا 14 : 12 گفت: “کارهایی را که من میکنم شما نیز خواهید کرد”
عبرانیان 13 : 8 “عیسی مسیح دیروز، امروز و تا ابدالآباد همان است.”
یوحنّا 15: 7 “اگر در من بمانید و کلام من در شما بماند، آنچه خواهید بطلبید که برای شما خواهد شد.” بله آقا!
227- به یاد داشته باشید، آنها افرادی بسیار مذهبی بودند که این کار را کردند. آنها غریبه و بیگانه نبودند. آنان افراد مذهبی آن زمان بودند و این چیزی است که امروز نیز انجام میشود. همان مردم مذهبی، همان مصلوب ساختن، همان اعمال و…
228- «آنجا آنها او را مصلوب نمودند.» پس آنها داشتند کلام خدا را که آشکار شده بود، رد نموده و آیینهای خود را بجای آن کلام میپذیرفتند.
229- این کاری است که امروز آنها انجام میدهند؟ دقیقاً، آنها امروز همین کار را انجام میدهند. او کلام بود و آنها کلام را رد نمودند. این موضوعی است که نمیخواهم آن را از دست بدهید. او کلام بود و هنگامیکه آنها او را رد نمودند، در حقیقت کلام را رد نمودند و هنگامیکه او را رد نمودند، نهایتاً مصلوبش کردند. و این چیزی است که امروز هم آنها انجام دادهاند، رد نمودن کلام خدا و برگزیدن آیینهای خویش. عملاً در برابر جماعت خویش عمل روحالقدس را مصلوب نمودهاند.
230- پانزده سال است که شاهد حرکت او در تمام کشور هستم و آنها همچنان به آیینهای خویش چسبیدهاند. آنها گناهکارند! آنها کلامی را که میتوانست کلیسا، تمام کلیسا را باهم یکی کند و یک اتّحاد بزرگ برادری بین پنطیکاستیها و سایر آنها ایجاد کند، گرفته و بجای انجام این کار، آن را رد کرده و تمسخر نمودند. حال…
231- و حال بر طبق نقشهی شریر، با یک اتّحادیهی کلیساها تلاش میکنند بیایند و بگویند: “ما خواهیم آمد تا مقداری روغن بخریم.” آنها طرد شدهاند، آنها… آنها گناهکار مصلوب نمودن عیسی مسیح هستند. یا باید آن را بر طبق شرایط خدا بپذیرید، یا شرایط شما مؤثر نخواهد بود. میبینید؟
232- آنها کلام آشکار شدهی خدا را بخاطر آیینهایشان رد نمودند و امروز در حال انجام همان کار هستند. یوحنّا 1: “او کلمه بود.” عبرانیان 13 : 8 میگوید: “او دیروز، امروز و تا ابدالآباد همان است.” حال آنها دوباره درحال مصلوب نمودن او هستند.
233- میدانستید کتابمقدّس گفته است که ما این کار را خواهیم کرد؟ چند نفر میخواهند که چند لحظه آن را بخوانیم؟ پانزده قیقهی دیگر به من وقت میدهید؟ [جماعت میگویند: “آمین!”] بسیار خوب. حال برگردیم به مصلوب نمودن دوباره. برویم به عبرانیان باب 6 و چند لحظه آن را بخوانیم. عبرانیان باب 6، ببینیم که ما «پسر خدا را دوباره مصلوب میکنیم.» و ببینیم که میتواند انجام شده باشد.
شما میگویید: “نمی توانید او را برای دوّمین بار مصلوب سازید.”
234- متوجّه خواهیم شد که میتوانیم یا نمیتوانیم. کلام خدا راست است. درست است؟ [جماعت میگویند: “آمین!”] عبرانیان 6 : 1.
“1 بنابراین از کلام ابتدای مسیح درگذشته، به سوی کمال سبقت بجوییم و باردیگر بنیاد توبه از اعمال مرده و ایمان به خدا ننهیم. 2 و تعلیم تعمیدها و نهادن دستها و قیامت مردگان و داوری جاودانی را. 3 این را بجا خواهیم آورد هرگاه خدا اجازت دهد.”
235- میبینید، پولس میخواهد تا بدانیم که این چیزها کاملاً ضروری هستند. تعمیدها، گذاردن دستها، قیامت از مردگان، آمدن ثانویه و تمام این چیزها ابدی هستند. اینها کاملاً حقیقت هستند.
236- حال توجّه کنید: “زیرا محال است…” این را با من بخوانید، آیهی چهارم [برادر برانهام و جمعیّت سه آیهی بعدی را با هم میخوانند.]
“زیرا آنانی که یک بار منوّر گشتند و لذّت عطای سماوی را چشیدند و شریک روحالقدس گردیدند
و لذّت کلام نیکوی خدا و قوّت عالم آینده را چشیدند،
اگر بیفتند، محال است که ایشان را باردیگر برای توبه تازه سازند. درحالیکه پسر خدا را برای خود باز مصلوب میسازند و اورا بیحرمت میسازند.”
237- این کلام من است یا او؟ به یاد داشته باشید، آنها هرگز این را… آنها ایمانداران محدود بودند. “بعد ازاینکه به معرفت کلام خدا رسیده باشیم.” شما این را از یک معرفت بدست میآورید، از خواندن و دیدن آن “و بعد آن را رد کنیم، آنوقت، شما، محال است که دیگر بتوانید نجات یابید.” حال این را متوجّه میشوید؟ میبینید، “او به معرفت راستی رسیده است”.
238- این مانند ایمانداران آنهاست که بیرون رفتند. این نمونهی همان سفر است. این، این سوّمین، این سوّمین خروج تنها یک نمونه از بقیّهی آنهاست. نگاه کنید، نگاه کنید. آنجا را ببینید. حال بگذارید یک چیزی به شما نشان دهم. فقط یک دقیقه.
239- اسرائیل دوازده مرد را، یعنی از هر سبط یک نفر را، سران فرقهای، برگرفت و به حدود سرزمین موعود فرستاد و چیزهای نیکویی که در راه بود را به آنها نشان داد. آنچه آنها داشتند… آنها بازگشتند و شکایت کردند که “ما قادر به انجام این نیستیم.”
240- ولی دونفر از آن دوازده نفر، یعنی یوشع و کالیب بودند که به کلام نظر داشتند و گفتند: “خدا گفته است که این از آن ماست. پس قادر هستیم تا آن را بگیریم.” درست است؟ [جماعت میگویند: “آمین!”]
241- این چه بود؟ ایمانداران محدود. میبینید، آنها واقعاً در کلیسا متولّد شده بودند. سران قوم بودند، اسقفان بودند و درست در جایی قدم میگذاشتند که درستی کلام خدا نشان داده شده بود. “این آن سرزمین است!” آنها هرگز آنجا نبودند و از وجود آن بیاطلاع بودند، امّا آمدند تا ببینند که این، همان وعده است. یوشع و کالیب به تجسّس پرداختند و با خود مقداری انگور آوردند و قوم مقداری از آن را چشیدند. آنها نیکویی آن سرزمین را چشیدند و بعد گفتند: “ما نمیتوانیم این کار را بکنیم.” میبینید؟ “ما نمیتوانیم این کار را بکنیم.”
242- همان گروه در زمان عیسی مسیح نیز وجود داشت. “ای استاد! میدانیم که تو معلّمی فرستاده شده از جانب خدا هستی.” میبینید؟ “می دانیم که تو معلّمی از جانب خدا هستی. هیچ انسانی نمیتواند کارهایی را که تو میکنی انجام دهد. ما تشخیص میدهیم که خدا باید با تو باشد.” پس چرا آنها این را نپذیرفتند؟ چرا آن را برنگزیدند؟ مرز! مرز!
243- آنها اینجا در خروج سوّم هستند. همان علامت، همان آشکار شدن، همان مسیح، همان روحالقدس، همان اعمال، همان خدا، همان پیغام و آنها نمیتوانند آن را برگزینند. زیرا با پذیرش آن مجبور خواهند بود تا کارت عضویّت خود را تحویل بدهند. این چیست؟ «آنها از حقیقت آگاهی داشتهاند.» آنها نگاه کرده و دیدهاند که این کاملاً حقیقت است. آنها قادر به انکار این نیستند. مجلّات باید شهادت بدهند که این را دیدهاند. تصاویر، روزنامهها، شواهد، برخاستن از مرگ، اظهارات پزشکان درمورد بیماران، آنها باید بگویند که این اوست و پیشگوییها، حتّی یک مورد از آنها در تمام این سالها غلط نبوده است. هریک از آنها، نقطه به نقطه، چیزی نمیتوانند بگویند، جز اینکه این خداست. ولی آنها قادر به پذیرفتن این نیستند.
244- درشیکاگو گروهی کثیر از خادمین، در حدود سیصد نفر و یا بیشتر، میخواستند بیایند و به نام عیسی مسیح تعمید بگیرند. اکنون آنها کجا هستند؟ بهای این کار بسیار سنگین است. آنها قادر به انجام آن نیستند. این چیست؟ کتابمقدّس گفت هنگامیکه آنها آن را انجام دهند چه میکنند؟ آنها خود را بین بخشش و داوری جدا میسازند “زیرا محال است برای آنانی که یک بار منوّر گشتند…” نگاهی بیندازیم “زیرا آنانی که یک بار منوّر گشتند و لذّت عطای سماوی را چشیدند و… و لذّت کلام نیکوی خدا و قوّات آینده را چشیدند، اگر بیفتند محال است که ایشان را برای توبه تازه سازند.”
245- شما پرزبیتریها، متدیستها، باپتیستها، لوتریها و این پرسنل تاجران انجیل تام میگویید: “آنها داخل میشوند.” آنها از پیغام فاصله میگیرند، کلیسای شما چنین خواهد کرد. مطمئناً افرادی در آنجا خواهند بود، ولی کلیسا خیر. شما مجبورید از آن کلیسا خارج شوید، تا آن را بدست آورید. میبینید؟ درست است.
246- ولی اگر فکر میکنید که کلیسای پرزبیتری میخواهد روحالقدس را دریافت کند و همهی آنها مدارک خود را کنار میگذارند، فکرش را هم نکنید. آیا فکر میکنید که شما متدیستها میخواهید این کار را بکنید؟ هرگز این کار را نخواهید کرد. اگر فکر میکنید که هریک از شما تثلیثیون نام مسیح را دریافت کرده و در آن نام تعمید میگیرید… هرگز این کار را نمیکنید. کلیساها این کار را نخواهند کرد، ولی افرادی آمده و این کار را خواهند کرد. درست است و این نشانهی آمدن اوست. ولی برای کلیساهایی که حقیقت را دیدهاند و آن را در شوراهای خویش رد نمودهاند «محال است».
247- آنوقت آنها گناهکار مصلوب نمودن عیسی مسیح هستند و من آنها را طبق کلام خدا متّهم میکنم که خدا را… “برادر برانهام، چطور آنها را متّهم میکنید؟” من آنها را متّهم میکنم که، خدا را که در این ایّام آخر خود را به وضوح در کلام خویش شناسانده و آشکار گردیده است به سردی رد نمودهاند و شما با بیحرمتی به روحالقدس گناهکار مصلوب نمودن عیسی مسیح هستید. درست است.
248- دوباره شما را به عبرانیان باب 10 میبرم، جاییکه به ما میگوید این نه تنها «محال» است بلکه هرگز نمیتوانید انجام دهید. این شما را بطور ابدی از خدا جدا میسازد. شما دیگر هرگز نمیتوانید به حضور خدا بیایید، درحالیکه روحالقدس را رد نموده و آن را تمسخر مینمایید.
249- حال ببینید “کلام را چشیدهاند.” میبینید، ایمانداران محدود!
“اوه، یعنی منظور شما این است که آن افراد ایماندار نبودند؟”
250- آنها ایماندار بودند، یا ادّعای ایماندار بودن میکردند، ولی وقتی به کلام میرسد… آنها اسرائیل بودند. زیر پوشش خون از مصر خارج شده بودند. تحت آیات موسی خارج گشته بودند. آنها عمل آن آیات را دیده بودند.
خدا گفته بود: “من شما را به آن سو میبرم.”
251- و هنگامیکه این درست برطبق وعدهی خدا و به آن صورتی که باید باشد انجام میشود، آنها چه میگویند؟ “اوه ما نمیتوانیم این کار را انجام دهیم.” متوجه میشوید؟
252- و آن مردان با مقداری انگور و چیزهای دیگر بازگشتند تا اثبات کنند که زمین نیکوست و کلام خدا درست است. خدا گفته بود: “این را به شما میدهم.”
253- ولی شرایط آنجا، اوه خدای من! “ما در برابر آنها مانند ملخ هستیم. نمیتوانیم این کار را بکنیم. مهم نیست که چه باشد.”
254- چند سال پیش، هنگامیکه این خیمه برپا شده بود، یک نفر به اینجا آمد و در حین صحبت به من گفت: “بیلی! با پیغامهایی مانند این، باید یکی از همین روزها برای این چهار ستون موعظه کنی.”
255- من در جواب گفتم: “من برای این چهارستون موعظه خواهم کرد، زیرا خدا قادر است تا از آنها برای ابراهیم فرزندان بسازد.” بله آقا! این حقیقت است. گفتم: “اگر چیزی دارید که میتواند این را نقض کند، خوب آن را ارائه کنید.” وقتی به جایی میرسیم که باید آن را نشان دهیم، همه چیز متفاوت است. بله، این چیزی است که تفاوت ایجاد میکند. بسیار خوب.
256- بله، آنجا با آیینهایشان او را مجدداً مصلوب میکنند. حال عبرانیان باب 6 و همینطور ادامه میدهیم. حال میتوانیم همینطور به خواندن ادامه بدهیم. این خیلی وقت میبرد. بخشهای مختلفی را علامت زدهام تا با هم بخوانیم. عبرانیان باب 6 “محال است آنانی که یک بار منوّر گشته و شریک روحالقدس گشتهاند…” خیلی وقت ندارم تا پیش برویم چون یک بخش دیگر را مدنظر دارم تا با هم بخوانیم. پس به این توجّه کنید “پسر خدا را دوباره برای خویش مصلوب میسازند.” چه میکنند؟ چه؟ با چشیدن آن و دانستن اینکه این حقیقت است، روی خود را برگردانده و آن را انکار مینمایند. این چه میکند؟ “محال است…”
257- و این کاری است که این کشور انجام داده است. این کاری است که این قوم انجام داده است. آنها این را رد نموده و پیغام را برای خویش مصلوب کردهاند. آنها با عیسی چگونه رفتار کردند؟ او را شرمسار نموده برهنهاش ساختند، رئیس حیات را بر صلیب میخکوب کردند! و این همان کاری است که آنها امروز با آیینهایشان انجام دادهاند. آنها همین کار را انجام دادهاند. آنها این امور را برهنه ساختهاند، یعنی نیکویی انجیل را با قرار دادن در جایی دیگر، برهنه ساخته و او را بر صلیب آویختهاند. اوه خدای من! چرا؟
258- «آنجا آنها، آنجا آنها او را مصلوب نمودند.» و اکنون میرسیم به آخرین سوال و آخرین کلمه «او را»، این پربهاترین شخص، چرا این کار را کردند؟ آنها او را نمیشناختند. امروز چرا این کار را میکنند؟ چون نمیدانند که این حقیقت است. آنها نسبت به این کور و گنگ هستند. این را نمیشناسند. دلیلش این است، آیینها و سنّتها آنها را از کلام خدا دور ساخته است.
259- حال شما که اینجا هستید، به دقّت توجّه کنید. میبینید؟ میدانم که هوا گرم است. من هم احساس گرما میکنم.
260- ولی برادر! این کلام حیات است، اگر آن را حفظ کنید. این چیزی نیست که ما در موردش بگوییم، شاید درآینده رخ دهد. بلکه چیزی است که اکنون با ما و در حال رخ دادن است. نه چیزی درآینده، بلکه در حال حاضر. شهادت ما این نیست که، ما میدانیم او چه کرده است، یا میدانیم که او چه خواهد کرد. بلکه میگوییم او اکنون درحال انجام چه کاری است. میبینید؟ این زمان ماست.
261- شاید ما زنده نباشیم تا ربوده شدن را ببینیم. شاید من و یا شما امروز بمیریم. نمیدانم، ولی ربوده شدن در راه است. چیزی که هست، نگران نباشید. هنگامیکه ربوده شدن رخ دهد ما آنجا خواهیم بود. نگران نباشید. به همراه تمام آن کسانی که در گذشته به آن ایمان داشته و در انتظار آن بودهاند. آنها در نور زمان خود گام برداشته بودند.
262- این هم از نور «عیسی مسیح دیروز، امروز و تا ابدالآباد همان است.» آیینهای خویش را رها نموده و به آن ایمان بیاورید. این حقیقت است. کلام حقیقت است. عیسی گفت: “کلام من روح و راستی است.” چطور میخواهید حیات را دریافت کنید درحالیکه آن را رد میکنید؟ چطور میخواهیم یک دگم را که مرگ است بپذیریم و کلام حیات را هم بپذیریم؟ کلام را رها میکنید تا مرگ را برگزینید. چگونه میخواهید هردو را همزمان برگزینید؟ نمیتوانید. “هرکلام انسان دروغ و هر دگم یک دروغ است.” و کلام خداست که راستی است.
263- میدانم که این نوار به تمام دنیا میرود. همه را به چالش میطلبم، همه را… هر فرد، هر اسقف و… میتواند به جلسات من و یا در حضور این جماعت بیاید و یک جا را در عهد جدید نشان دهد که حتّی یک نفر به نام «پدر، پسر و روحالقدس» تعمید گرفته باشد. و من جایی را به شما نشان میدهم که همه به نام عیسی مسیح تعمید گرفته بودند و آنانی که تعمیدی متفاوت داشتند، باید بیایند و دوباره تعمید بگیرند تا روحالقدس را دریافت کنند.
264- در این مورد چه کاری میخواهید انجام دهید؟ میخواهید آنجا و در تعالیم و آیینهای خویش باقی بمانید؟ میخواهید آنجا در دگمهای خود بمانید و بمیرید؟ شما گناهکارید! شما با دستان گناه آلود، رئیس حیات، کلام حیات را گرفته و آن را برای قوم مصلوب نمودید.
265- حال آنها چه کردند؟ آنها این را نمیدانستند. امروز انسان در جهالت گام برمیدارد. آنها نمیدانند که این حقیقت است. آنها تصوّر میکنند که این یک ایسم است. آنها به اندازهی کافی به عمقها نمیروند تا به روح مکاشفه وارد شوند. آنها دعای کافی ندارند. آنها خدا را نمیخواهند.
266- فقط از روی بیعلاقگی میگویند: “اوه! خوب ایمان دارم که خدایی وجود دارد. حتماً.” شریر هم به همین ایمان دارد و برخود میلرزد. مردم فقط ایمان دارند، همین و بس. ولی شریر از دانستن اینکه داوری او در راه است برخود میلرزد. و مردم به این ایمان دارند و اصلاً توجّهی به این نمیکنند که داوری او در راه است.
267- گناهکار مصلوب نمودن او! قطعاً. من این نسل را متّهم میکنم. توسط همان کلامی که در ابتدا آنها را گناهکار دانست، آنها را گناهکار میدانم. درست است. عیسی گفت: “چه کسی میتواند مرا محکوم کند؟” او کلمه بود که جسم گردیده بود و امروز همان کلام، جسم شده است.
268- در اعمال رسولان، پطرس در اعلام جرم خویش گفت… با هم این را بخوانیم. پطرس هنگامیکه دید این واقع شده بود، آنچه آنها انجام داده بودند، روح… پطرس درحال دفاع از مسیح از آنچه آنها انجام داده بودند، بود. من از آن چیزی که اناجیل هستند، دفاع میکنم. من… پطرس آنها را بخاطر کشتن یک انسان، مسیح، که کلمه بود، متّهم میکرد. من این نسل را بخاطر تلاش برای کشتن کلام، که در انسانها آشکار گشته است، متّهم میکنم. به آنچه که پطرس به قوم گفت، گوش کنید. اعمال باب 2 از آیه 22 میخوانم:
“ای مردان اسرائیلی این سخنان را بشنوید، عیسی ناصری مردی که نزد شما از جانب خدا مبرهن گشت به قوّات و عجایب و آیاتی که خدا در میان شما از او صادر گردانید، چنانکه خود میدانید.”
269- اوه! تصوّرش را بکنید که آنها چه احساسی داشتند! به آن گوش کنید.
“ای مردان اسرائیلی (ای کلیساییان، شما مقدّسین، شما کشیشها، شما که قرار است مردان خدا باشید) این سخنان را بشنوید، عیسی ناصری مردی که نزد شما از جانب خدا مبرهن گشت…”
270- حال من به شما روحانیون و شما مردم میگویم، عیسی ناصری، روحالقدس، او بصورت روحالقدس در اینجاست. حیاتی که در او بود. او اینجاست و از طریق قوم کار میکند و خود را از طریق آیات و عجایبی که به عمل میآورد اعلان مینماید. آنها اینجا، در بین این دیوارها از نظر علمی شناسایی شدهاند. افرادی اینجا نشستهاند که مرده بودند ولی امروز زنده هستند،. سرطانیهایی که امروز سلامت هستند. کورانی که امروز بینا هستند و فلجهایی که امروز راه میروند. او عیسی ناصری است.
“این شخص چون برحسب اراده مستحکم و پیشدانی خدا تسلیم شد، شما به دست گناهکاران بر صلیب کشیده، کشتید.”
271- آیا این، آیا این اعلام جرم است؟ [جماعت میگویند: “آمین!”] او چه چیزی را متّهم میکند؟ آن شورای سنهِدرین را.
272- و من امروز صبح، شورای کلیساها را متّهم مینمایم. من پنطیکاستیها را متّهم مینمایم، باپتیستها و یا هر فرقهای که در دنیا وجود دارد. شما با طمعی گناهکارانه و خودخواهانه کلام خدا را گرفته و آن را برای قوم مصلوب نموده و به آن بیحرمتی نمودید. خدا در بین ما به پا خواسته تا مبرهن سازد که «او دیروز، امروز و تا ابدالآباد همان است.» من برعلیه این نسل اعلام جرم میکنم!
273- خدا زنده بودن خویش را اثبات نموده است، او اثبات کرده است که این کلام اوست. شما به جز مشتی دگم و آیین به چه چیزی دست یافتید! کجا میتوانید خدای زنده را نشان دهید؟ چون شما کلام حیات را که میتوانست این را به شما بدهد، رد نمودهاید. بله آقا! اوه! ما در چه زمانی زندگی میکنیم.
پطرس گفت: “بدست گناهکاران بر صلیب کشیده، کشتید. که خدا درهای موت را گسسته، او را برخیزانید، زیرا محال بود که موت او را در بند نگاه دارد.”
274- و هنوز از طریق آیینها، تشکیلات، فرقهها و صورت دینداریتان صحبت میکنید. صورت دینداری شما، شما قوّت قیام او را انکار نمودهاید.
275- امّا اکنون ساعت رسیده است. اکنون زمان آخر است. زمانیکه خدا بر طبق ملاکی باب 4 وعده داده بود، که در ایّام آخر کسی را بلند خواهد نمود، “که قلب قوم را به اصل مبارک و پنطیکاستی پدران بازخواهد گرداند.” و شما نمیتوانید منکر آن باشید و با آن مقاومت کنید.
276- و اکنون در حضور خدا برعلیه شما اعلام جرم میکنم، که شما گناهکارید، که با دستان فرقهای، نابکار و خودخواه خویش کلام خدا را در برابر قوم مصلوب نمودهاید. شما را گناهکار خوانده و میگویم که آمادهی داوری باشید. بله آقا!
277- شما را به همان چیزی دعوت میکنم که پطرس میکرد. او آن نسل را دعوت به توبه نمود. من نیز این نسل را به توبه دعوت میکنم، توبه در برابر خدا و بازگشت به حقیقت راستین کلام؛ بازگشت به ایمان پدرانمان، بازگشت به روحالقدس. زیرا خدا نمیتواند آن را تغییر دهد.
278- وقتی خدا گفته است «این آیات همراه ایمانداران خواهد بود.» باید تا ابدیّت با آن کلام بماند. این کلام اوست.
279- میگویید: “بایکدیگر دست بدهیم. مشارکت کنیم.” یا چیزی شبیه این. براساس آیین یا تفکّری که هر انسان، هر دائمالخمر یا هر بیایمانی قادر است آن را انجام دهد، هر فاحشه و یا هر مقلّدی قادر به انجام آن است. “مشارکت کن و ظاهری اینچنین داشته باش…”
280- ولی عیسی گفت که این نشانه خواهد بود که: “این آیات همراه ایمانداران خواهد بود.” نه اینکه شاید باشد. “در تمام نسلها، این آیات همراه ایمانداران خواهد بود که به نام من دیوها را بیرون کنند، به زبانهای تازه سخن گویند، مارها را بردارند، زهر قاتل بخورند و بدیشان آسیبی نرساند، دست بر بیماران گذارند و شفا خواهند یافت.” “بیماران را شفا دهید، ابرصان را طاهر سازید، مردگان را زنده کنید. دیوها را بیرون نمایید. مفت یافتهاید، مفت بدهید.”
281- همهی این برنامههای پولسازی امروز، و اموری که به آن مرتبط هستند، تعجّبی نیست که از داوری پر هستند. بله آقا! اوه خدای من!
282- حال نگاه کنید. بله آقا! دعوت به توبه و اعلام جرم من.
283- کلیسا جلجتای جدید است. این مکان به اصطلاح مقدّس، منبرهای بزرگ، مذبحهای کاتولیکی، متدیست، باپتیست، پرزبیتری، لوتری، پنطیکاستی و این اماکن به اصطلاح مقدّس، جایی است که او بدترین زخمها را دریافت میکند. یک جلجتای تازه! این از کجا آمده است؟ در اماکن مقدّس، در کلیسا.
284- او در کجا مصلوب گشته است؟ از جانب شبانان. شما ریاکاران، خود این را بهتر میدانید. عصبانی نیستم ولی درون من چیزی به جوش میآید. خدا کاملاً در میان شما شناسانده شده است.
285- کجا نیزه بر پهلوی او خورد؟ در جلجتا. امروز از کجا نیزه میخورد؟ پشت منبر! آنها از کجا آمده بودند؟ از اورشلیم. امروز از کجا میآیند؟ از فرقه. آنانی که مدّعی محبّت او هستند، آنان هستند که این کار را کردها ند. آنانند که امروز این کار را میکنند. دوّمین جلجتای او، جاییکه او زخمها و… را برعلیه کلام دریافت میکند. این چیزی است که او را مجروح میسازد. او کیست؟ او کلام است. بدترین زخمها و شکافها از کجا بر او وارد میشود؟ منبر مکانهای مقدّس، درست مثل آن زمان.
286- من حق دارم که این نسل را محکوم کنم. من بعنوان خادم انجیل عیسی مسیح، با آیات و نشانهها و اثبات اینکه او خداست، حق این کار را دارم. من حق دارم تا برعلیه این نسل اعلام جرم کنم. زیرا سختترین نیزهها از پشت منبرها است که به سمت او نشانه رفته شده است، جاییکه آنها انتقاد میکنند و میگویند: “برای گوش کردن به این چیزها نروید. اینها از شریر است.” درست در مکانی که قرار بوده، دوستدار او باشند!
287- و همان نشانههایی که عیسی گفت باید تحقق یابد. ” زیرا کلام خدا زنده و مقتدر و برندهتر است از هر شمشیر دودم و فرورونده تا جدا کند نفس و روح و مفاصل و مغز را و ممیز افکار و نیتهای قلب است.” و این از شریر نامیده شده است! از کجا؟ از پشت منبرها، در اماکن مقدّس.
288- اوه! چطور خداوند میتواند به پایین نظر کند؟ فقط، فقط با بخشش، از روی فیض. ما هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم، جز اینکه به سمت داوری گام برداریم. ما همین الآن هم آنجا هستیم.
289- فکرش را بکنید، بدترین زخمها از منبر به او وارد میشود. آنجا جایی است که جلجتای جدید او در آن است. آنها او را، یعنی کلام را پشت منبرها مصلوب میسازند. درست است. چطور، چطور این کار را میکنند؟ با صورت دینداری، کاملاً همینطور است!
290- توسط جماعت، مستهزئین، بر سر او تاج گذارده شده است! او به یک تاج خار تازه رسیده است، توسط مستهزئین! از جانب منبر بر او زخم وارد شده است و مستهزئین تاج بر سر او گذاردهاند. معلّمین فرقهها بر ضد کلام او، او را برهنه و محکوم نمودهاند.
291- عیسی میگفت: “عبث من را عبادت مینمایند.” بیهوده، “هیچ فایدهای ندارد.” آنها چه کسی را میپرستند؟ همان خدا را میپرستند. در زمان اوّلین مصلوب نمودن او، همان خدا را میپرستیدند و این پرستش، بیهوده است. بیهوده این فرقهها را بنا میکنند. به عبث این مدارس دینی را بنا میکنند. به عبث این آیینها را دارند. تعالیم احکام انسانی را تعلیم میدهند و کلام خدارا انکار مینمایند. آنها گناهکار مصلوب نمودن رئیس حیات هستند. تعالیم انسان را بجای کلام او تعلیم میدهند. “به عبث من را عبادت مینمایند.” عریان، زخم خورده و تاج بر سر.
292- شما میتوانید این را در خیابانها ببینید، وقتی به زنانیکه موی بلند دارند میگویند: “او خارج از مد است. اینطور نیست؟”به یاد داشته باشید که اینها مستهزئین هستند. آن موی بلند تاجی بر سر شماست. خداوند گفت که این جلال شماست. با افتخار آن را بر سر بگذارید. خجل مباشید. او چنین گفته است. مهم نیست که امروز ایزابلها چه میگویند. این دغل بازان پشت منبر، مصلوب کنندگان مسیح. مهم نیست که آنها چه میگویند. با افتخار آن را بر سر بگذارید. خدا چنین گفته است. آن را حفظ کنید.
293- دوباره توسط مستهزئین بر سر او تاج گذارده شده است. تاجی از خار. توسط آیینها، از پشت منبرها بر او زخم وارد شده است.
294- یک جلجتای جدید یافته است. جایی که او را بدانجا میبرند. خوانندگان برهنهی گروه کُر، زنانی که لباسهای کوتاه میپوشند، موهای کوتاه دارند، صورتهای آرایش کرده و تنها بخاطر استعدادهای خویش، مانند فرشتگان در گروه کُر میخوانند. این جلجتای جدید اوست. یک برهنگی مدرن که توسط قانون حمایت میشود. مانند سدوم و غموره.
295- یک سگ مادّه را میبینید که در خیابان حرکت میکند. در زمانهای معیّن، حتّی یک سگ نر هم نمیتواند که جایی که او هست برود. امّا یک اتّفاق خاص که بیفتد، هریک از آنها بدنبال او خواهند دوید. برای آن سگ مادّه اتّفاقی افتاده است. میدانید چرا…
296- آن چیست که این زنان بخاطر آن لباسهای خود را از تن بدر کرده و به خیابانها میآیند؟ به من نگویید که این همان چیز نیست. این یک معرِّف است. آنها توسط قانون سدوم حمایت میشوند.
297- واعظین باید پشت منبر بجای لباسهای روحانی، از لباسهای زنانه استفاده کنند. آنجا بایستند، این را نادیده بگیرند و از اینکه برخلاف آن صحبت کنند، شرمسار باشند. زیرا در این صورت فرقهشان آنها را کنار خواهد گذاشت. شما کلام خدا که میگوید: “متاع مرد بر زن نباشد و مرد لباس زن را نپوشد.” را برای قوم مصلوب میکنید.
298- من این امر را محکوم میکنم. من این مصلوب نمودن کلام برای قوم خدا را متّهم میکنم. زنان با موهای کوتاه، لباسهای کوتاه و آن تاج… که در گروه کُر عضویت دارند.
299- یک روز خانمی از من پرسید: “خُب، فکر میکنی به کجا خواهی رسید؟”
300- گفتم: “اگر خدا بخواهد که من دوجین زن را انتخاب کنم، از ترس خواهم مرُد.”
301- وقتی اینجا میایستید و با دید روحانی به آنها نگاه میکنید، پلید و آلوده هستند. کسانیکه سیگار میکشند و در خارج از اینجا چنان رفتاری دارند. در یک گروه کُرِ برهنه ایستادهاند، با آن شرایط آواز میخوانند و جماعت هم آنها را میبیند. آنها خواهند گفت: “خُب، اگر آن زن میتواند این کار را بکند، پس من هم میتوانم.” یک زندگی مسیحی، حیاتی است از تقدّس و خلوص، بیگناهی!
302- من بخاطر ناپاکی و پلیدی، به نام عیسی مسیح برعلیه آنها اعلام جرم میکنم. آنها انجیل را به رسوایی آوردهاند و کسانیکه سعی میکنند در برابر آن مقاومت کنند را «عقب مانده و متعصّب» مینامند و میگویند: “این مزخرفات قدیمی شده است.” من به نام عیسی مسیح برعلیه آنها اعلام جرم میکنم.
303- برهنههای مدرن در خیابانها، در گروه کُر میخوانند، سیگار میکشند، جوکهای آنچنانی تعریف میکنند و… و بعد بخاطر اینکه صدای خوبی دارند میآیند و در گروه کُر سرود میخوانند. شما روشنفکران بیچاره، محرومان روحانی، در زمین خویش مطرود هستید. همان کتابمقدّسی را میخوانید که هر انسانی قادر به خواندن آن است، ولی شما روح خدا را رد نمودهاید. تا جاییکه کتابمقدّس میگوید: “و بدین جهت خدا به ایشان عمل گمراهی میفرستد تا دروغ را باور کنند.” حقیقتاً تصوّر میکنید که حق با شماست. و کتابمقدّس میگوید که این را باور نموده و به همان دروغی که حقیقت بودن آن را باور نمودهاید، ملعون میشوید.
304- بنابراین، توسط کلام خدا برعلیه شما اعلام جرم میکنم. شما به قوم تعلیم غلط میدهید و اصول و فرامین مسیح، یعنی تقدّس و حیات آسمانی را مصلوب مینمایید؛ که یک فرد با آن وضعیّت به خیابان میآید و شخصی متفاوت میشود.
305- واعظین در ملاء عام میایستند و سیگار میکشند و چنین حماقتهایی را انجام میدهند. زنان عضو در گروههای کُر آنها، لباسهای کوتاه میپوشند، موهایشان را کوتاه میکنند، صورت خود را آرایش میکنند، و رفتارهایی چنین دارند و آن وقت «خواهر فلان و فلان» خوانده میشوند. کتابمقدّس این امر را محکوم میکند. به مهمانیها بروید، به کار خود برسید و همچنان یک عضو کلیسا بمانید. شهادت خویش را نگاه دارید و هرطور که دلتان میخواهد زندگی کنید.
306- تصوّر نکنید که من فقط در مورد پرزبیتریها صحبت میکنم. پنطیکاستیها هم مخاطب من هستند. درست است. شما زمانی حقیقت را میشناختید. ولی فکر کردید که نمیتوانید آن را بپذیرید. نمیتوانستید شبان خود را حمایت کنید. شبان شما نمیتوانست آن شغل خوب، چند صد دلار درآمد هفتگی و یک کلیسای خوب و بزرگ را که درآن موعظه کند داشته باشد. او باید مانند آنها رفتار نماید. اگر آن را محکوم میکرد، تشکیلات او را بیرون میانداخت. پس او مجبور است با آن کنار بیاید و آن را بگوید. بنابراین، او حقوق فرزندی خود را به خوراک و سوپ دنیا فروخت است، یعنی به همان پس ماندهی عیسو؛ و میخواهد به جای آن چه بگیرد؟ هردو به گودال محکومیّت سقوط میکنند تا محکوم شوند. من برعلیه آنها بعنوان فاحشههای انجیل، اعلام جرم میکنم.
307- مدّتی پیش در اوکلاهما در یک گروه کُر بودم. یکی از اماکن بزرگ و مشهور، یکی از بالاترین رتبههای پنطیکاستی موجود. بطور اتّفاقی در اطاق مطالعهی آن برادر بودم، درحالیکه چهار یا پنج گروه کر آنجا جمع شده بودند. این یکی از… یکی از بهترین تشکیلات پنطیکاستی است. آنها نمیدانستند که من در اطاق آن خادم هستم. من آنجا، آن پایین، جاییکه این خادم قبل از آمدن به جایگاه مطالعه میکند، نشسته بودم.
308- آن موش کورهای نر و مادّه نیز آنجا بودند. آرایش کرده و حتّی یک نفر هم موی بلند نداشت. موی همهی آنها کوتاه شده بود. همه آرایش داشتند و لباسهای کوتاه و برهنه برتن داشتند. یک موش نر نیز آنجا بود و اینطور راه میرفت. یک مرد دیگر نیز مشغول جمع آوری هدایا بود. او مانند یک گدای نابینا که یک ظرف در دست دارد رفتار میکرد و تمام جملات کفرآمیز ممکن را در مورد جمع آوری هدایا بر زبان میآورد. آن بیرون ایستاده بود و تلاش میکرد که سرود ماشیح را بخواند. اوه خدای من! حتّی همین کار را نیز نمیتوانست به درستی انجام دهد. بفرمایید! این جلجتای جدید اوست.
309- شما در مورد یک زن یا یک دختر در آنجا چه فکری میکنید؟ اگر بیاید و طوری لباس بپوشد که باید باشد، با موهای بلند و بدون آرایش و چیزهایی مانند آن، او را تمسخر خواهند نمود. اگر او آنجا میایستاد، هنگامیکه آنها آنطور رفتار میکردند، آن مردم او را تمسخر میکردند. بخش منتخب پنطیکاست، و اموری اینچنین را انجام میدهند! و اگر آن زن یا دختر چیزی در این مورد بگوید، او را از آن گروه کُر کنار میگذارند.
310- بگذار یک واعظ پشت منبر بایستد و در این مورد چیزی بگوید، او را از تشکیلات بیرون خواهند انداخت. شما دوباره پسر خدا را مصلوب مینمایید و او را به رسوایی میکشانید. انجیلِ او را که مدّعی موعظهی آن هستید، مصلوب میسازید. من برعلیه این نسلِ منکر مسیح، توسط کلام خدا و قوّت این ایّام آخر که اثبات میکند او هنوز زنده است، اعلام جرم میکنم. آنها برضد کلام صریح و اثبات شدهی خدا هستند. تشکیلات آنها نمیتواند متحمّل این باشد.
311- کلیساها و فرقههای بزرگ، جلجتای جدید او هستند. دوباره تکرار میکنم، این برهنگی مدرن آنها، گروههای کُر آنهاست.
312- کاهنان اعظم هریک از این فرقهها مانند کاهن اعظم آن زمان فریاد میزنند: “اکنون نزول کن و به ما یک معجزه نشان بده.” آن مصلوب ساختن اوّل بود.
313- امروز هم همان است. من آنها را دیدهام، با آنها برخورد داشتهام که میگفتند: “خوب حالا، تو مردگان را زنده میکنی؟ چرا به آنجا نمیروی؟ همسر تو در قبر است، تو آنجا یک بچه داری.”
314- آنها به عیسی میگفتند: “شنیدهایم که تو مردگان را زنده ساختهای، ما یک گورستان پر از آنها داریم. بیا و آنها را زنده کن.” اوه، نادانی، میوهاش نادانی خواهد بود. میبینید؟
315- کلیساهای بزرگ، گروههای بزرگ کر، کاهنان اعظم بزرگ این دوره، “پایین بیا و معجزه ای انجام بده که فرقهی ما قادر به انجام آن نباشد.”
316- مدّتی پیش بعد از یک برنامهی رادیویی که من در جونزبورو در آرکانزاس داشتم و در مورد زنی که شفا گرفته بود صحبت میکردم، یک مرد اظهار نظری انجام داده بود. این آدم به یک فرقهی مشخص از کلیسا وابسته بود، او گفته بود: “هر انسانی را که یک معجزه انجام بدهد و به من نشان دهد، به رقابت میطلبم.”
317- من رفتم و یک دکتر را آوردم و مردی که از سرطان شفا یافته بود. رفتم و زنی را آوردم که بیست سال روی ویلچِیر نشسته بود و اکنون شفا یافته بود. اینها را بردم و گفتم: “حالا پول را میخواهم. هزار دلار را.”
318- او گفت: “خُب، اوممم…اوممم… پول اینجا نیست. در دفتر مرکزی ما در تگزاس است.”
319- گفتم: “بسیار خوب، میرویم و پول را از آنجا میگیریم.” گفتم: “شما قبول کنید. فردا به آنجا میرویم.” میبینید؟ گفت: “برایتان پست خواهیم کرد…” گفتم: “این از دکتر که میگوید این افراد سرطان داشتهاند، و این هم لیست داروها و عکسهای پزشکی آنها. این زن را نیز میبینی که تمام این محلّه میدانند او در طی بیست سال گذشته روی ویلچِیر نشسته بود و اکنون شفا یافته و در حال راه رفتن است. پزشکان یکی بعد از دیگری او را تحت درمان داشتهاند و او اکنون زنده و سرحال اینجا ایستاده است. شما گفته بودید که هزار دلار میدهید، من آن را میخواهم. میخواهم آن را صرف امور بشارتی کنم.” میبینید؟ میبینید؟
او گفت: “مبلغ در واکو تگزاس است.”
گفتم: “اشکالی ندارد. فردا به آنجا میرویم.”
320- او گفت: “یک دقیقه صبر کن. بگذار چیزی بگویم. من یک دختر بچّه را با خود میآورم. بعد با تیغ بازوی او را میبرم. تو در برابر برادران، او را شفا بده و بعد آنها پول را به تو خواهند داد.”
گفتم: “ای شریر!”
321- “اگر تو پسر خدا هستی از این صلیب پایین بیا.”، “بگو چه کسی تو را زد؟” درحالیکه چشمان او را بسته بودند او را میزدند و میگفتند: “اگر نبی هستی بگو چه کسی… “، “اگر پسر خدا هستی از صلیب پایین بیا.”
322- کورانی که راهنمایان کوران دیگر هستند. انسانی که اعمالی شبیه این را انجام میدهد و یا چنین اظهار نظرهایی میکند. قطعاً.
323- همان فریاد آشنای قدیمی: “بگذار معجزه کردن تو را ببینیم. ای آقا! میخواهیم معجزهی تو را ببینیم.” درحالیکه هرروز، این امر در حال رخ دادن بود. چنانکه خدا انجام آن را هدایت مینمود. لیکن آنها حاضر نبودند، اگر هم بودند آن را «بعلزبول» میخواندند. میبینید؟ “ای استاد، تمایل داریم چنانکه ما میخواهیم آن را انجام دهی.” همین است. “به جایی که ما میخواهیم برو و کاری را که ما میخواهیم انجام بده.” اوه بله! آنها هیچ ارتباطی با او ندارند. خیر قربان! بهمین دلیل بود که میبایست او را از بین خود دور میکردند. بله آقا! آنها امروز هم تلالش میکنند تا همان کار را انجام دهند. نهایتاً به واسطهی اتّحادیهی کلیساها به آن خواهند رسید. میبینید؟ همهی آنها یک جا جمع میشوند. همان فریاد آشنای قدیمی.
324- دوباره در اینجا میبینیم، مذهبیترین مکان، بهترین الهیدانان، دوباره برعلیه او دعوت به خروج میکنند. ندای خروج سر میدهند. همان بهترین الهیدانان که میبایست تفاوت را بدانند. همان بلند مرتبهترین کلیساها و الهیدانان تعلیم یافته، او را از بین خود اخراج میکنند. آنها خواهان این نیستند.
می گویید: “اینطور نیست، برادر برانهام!”
325- پس اینجا نبودید که دوره های کلیسا را ببینید و یا موعظهی آن را بشنوید. شما اینجا نبودید. هنگامیکه عصر لائودیکیه، تنها جایی بود که مسیح خارج از کلیسا بود. او بیرون بود و بر در میکوبید، تلاش میکرد تا به کلیسا وارد شود. آنها او را بیرون انداختند، چون هیچ استفادهای در او نیافتند. آنها مجدداً او را مصلوب نمودند. آمین! تا کجا میتوانیم پیش برویم؟
326- اگر درحال یادداشت کردن هستید، آنچه را که نبی در دوّم تیموتائوس باب 3 برای ما پیشگویی نمود را بخاطر داشته باشید. فرصت نشد که آن را بخوانیم. ولی گفته شده است که:
“امّا اين را بدان كه در ايّام آخر زمانهاي سخت پديد خواهد آمد،
زيرا كه مردمان، خودپرست خواهند بود و طمّاع و لاف زن و متكبّر و بدگو و نامطيع والدين و ناسپاس و ناپاك
و بي الفت و كينه دل و غيبت گو و ناپرهيز و بيمروّت و متنفّر از نيكويي
و خيانت كار و تند مزاج و مغرور كه عشرت را بيشتر از خدا دوست ميدارند؛
كه صورت دينداري دارند، ليكن قوّت آن را انكار ميكنند. از ايشان اعراض نما.
زيرا كه از اينها هستند آناني كه به حيله داخل خانهها گشته، زنان كم عقل را اسير ميكنند كه بار گناهان را ميكشند و به انواع شهوات ربوده ميشوند.
از مکانی به مکانی دیگر، آنها را به اسارت هدایت میکنند. همینطور است.”
327- او گفت: “در ایّام آخر از ایشان اعراض نما.” مطیع نبی باشیم. اکنون کلیسا را مخاطب قرار میدهم. در این ایّام آخر از ایشان اعراض نمایید. بله قربان! از آن فاصله بگیرید.
328- آنها باید عیسی را در ایّام او میشناختند. باید میشناختند. اکنون نیز باید بشناسند، ولی نمیشناسند. درست همانطور که معلّمین یهودی ایّام او، باید او را از طریق زمان او میشناختند، امروز هم چنین است. او کلام بود و اثبات کرده بود، که کلام است. او امروز هم اثبات نموده است که کلام است. اثبات نموده است که کلام زمان است، نور زمان. در آن وقت باید او را میشناختند و امروز هم باید این را بدانند.
329- آنها او را در آن زمان مصلوب نمودند و اکنون هم او را مصلوب مینمایند. بر این مبنی آنها را محکوم مینمایم. درست است. این در درون من تکرار میشود: “آنها را محکوم کن. زیرا خدا میخواهد آنها را وادار کند که بهای آن را بپردازند.”
330- یهودیان آن زمان. و خدا در ایّامی که بر زمین بود گفت: “ای اورشلیم، ای اورشلیم، قاتل انبیا و سنگسار کنندهی مرسلان خود، چند مرتبه خواستم فرزندان تو را جمع کنم، مثل مرغی که جوجههای خود را زیر بال خود جمع میکند و نخواستید.”
331- خدا در این ایّام آخر خواسته است که قوم خود را دور هم جمع کند، امّا شما نخواستید. شما خواستار آیینهای خویش بودید. پس اکنون به ویرانی تسلیم شدهاید. این چیزی است که اورشلیم دریافت نمود، از بین رفت، در آتش سوخت و… و این دقیقاً چیزی است که یکی از این روزها برای تمام این امور بزرگ رخ میدهد. فرقهها و آیینهای بزرگ شما فنا و نابود خواهد شد. لیکن کلام خدا زنده و ابدی خواهد بود. میبینید؟
332- عمیقترین زخمهای او از جانب به اصطلاح دوستان او به وی وارد میشود. فکرش را بکنید. صبر کنید. ای خادمین! فکرش را بکنید. او از چه جانبی مجروح شد؟ از جانب به اصطلاح دوستان. همانطور که قبلاً بود، اکنون نیز چنین است. فکرش را بکنید. او در جلجتا در محاصرهی وحشیان و بربرها نبود. بلکه خادمینی که مدّعی محبّت او بودند، او را احاطه کرده بود. وامروز هنگامیکه انجیل کاملاً آشکار و اثبات شده است، وقتیکه نشانههای عظیم قیامت او در میان ما اثبات شده است، این رهگذران خیابان نیستند که به شما حمله میکنند. بلکه این به اصطلاح خادمین هستند که این کار را انجام میدهند.
333- امروز کسانی او را احاطه نمودهاند که قرار بوده او را محبّت نمایند. “ما اجازه نمیدهیم که این مرد بر ما تسلّط یابد. او را حمایت نخواهیم نمود. ما در این مورد این شهر هیچ همکاری نخواهیم داشت. این چیزی نیست به جز… این شریر است.” کوران راهنمای کوران گشتهاند، بدون اینکه کلام خدا را بشناسند. فکرش را بکنید. امروز همانطور است که در آن زمان بود. بله، امروز هم مثل آن زمان است. فکرش را بکنید!
334- به قدرت او برای شفا و آزاد سازی مردان و زنان از محبّت این جهان حاضر، از موهای کوتاه شده، ایزابلهای جدید با صورتهای آرایش شده، که خود را مسیحی میخوانند و چنین حیاتی را به یاد میآورند، سیگار میکشند و جوکهای آنچنانی تعریف میکنند، چنین افتضاحهایی را به بار میآورند و بعد در جلسات بشارتی حاضر میشوند. با آن وضعیّت به خیابانها میروند و در انظار سایر زنان خود را مسیحی میخوانند. داستان آن بردهای که میدانست پسر یک پادشاه است، را به یاد دارید. ما باید چگونه باشیم؟ مردان و زنان و انکار…
335- این روحانیون، این منبرها، یعنی جایی که او از آنها زخم میخورد. با آن نوع حیات و فسادی که آنها در میان قوم دارند، جایی که او را زخم میزنند. آنها قدرتی را که قادر است، آنها را از آن آزاد سازد، انکار میکنند. درحالیکه این برخلاف کلام است که زنان موهای خود را کوتاه کنند، صورت خود را آرایش کنند و آن لباسهای کوتاه را بپوشند. این برخلاف کلام خداست، ولی آنها بر آن صحّه میگذارند و یک جلجتای دیگر میسازند. از کدام سمت؟ خیابانها؟ مشروب فروشیها؟ خیر، خیر، از پشت منبرها. بله از پشت منبرها.
336- و باز دوباره، فریاد چیست؟ “او خود را خدا میخواند.” آنها الوهیّت او را انکار میکنند. تلاش میکنند که او را تکّه تکّه نموده و از آن سه یا چار خدا بسازند. درحالیکه او خدا بوده، هست و همیشه نیز خدا خواهد بود. او دیروز، امروز و تا ابدالآباد همان است. وقتی با آنها در مورد یک خدای واحد صحبت میکنی به تو میخندند و میگویند: “ما به تثلیث اقدس ایمان داریم.”
337- من به یک خدای قدّوس ایمان دارم. بله آقا! به قدرت او برای شفا، به قوّت او برای آزاد کردن این قوم از محبّت این دنیا و آزاد ساختن آنها، مانند آنچه برای مریم مجدلیّه انجام داد. یادتان باشد، او نیز یک زن با آرایش و… بود، درست مانند ایزابل. او هفت دیو در خود داشت. او نیز برهنه و عریان بود.
338- درست مانند زنان مدرن و پیشرفتهی امروز، هرجا که دلتان میخواهد بروید و ببینید. اگر باورتان نمیشود که امروزه مردم، زنان برهنه را مانند معابد سجده میکنند، به خیابانها بروید و خودتان این را مشاهده کنید. درست در وضعیّتی است که در دوران سدوم بود. اگر باورتان نمیشود بیرون را نگاه کنید. هرجا که میخواهید بروید و ببینید. یک روزنامه را باز کنید. یک مجله را باز کنید. بیلبوردها را ببینید، به چه چیزی میرسید؟ به یاد داشته باشید آنچه را که گفته شده است: “پسران خدا دختران آدمیان را دیدند که نیکو منظرند و از هرکدام که خواستند زنان برای خویش میگرفتند.” به ننگ و رسوایی موجود در انگلستان نگاه کنید. وضعیّت اینجا را ببینید. همه چیز را ببینید. شده است محل روسپیگری.
339- چرا اینگونه است؟ چرا روسیه کمونیسم شد؟ بدلیل ابتذال و پلیدی، بخاطر کلیسای کاتولیک، و دقیقاً بهمین دلیل است که این شور تسلیم کمونیسم و اتّحادیهی کلیساها شده است و خود را با کلیسای کاتولیک پیوند زده است. که کمونیسم و کاتولیکیسم با یکدیگر متّحد خواهند شد. میدانید، و اکنون درحال انجام آن هستند. چرا؟ چون آنها انجیلی را که آنها را جدا میسازد و آنها را قومی متفاوت میسازد را رد نمودهاند…؟ دقیقاً به همین دلیل است.
340- خادمین هم پشت منبر بخاطر یک سهم غذا، یک جایگاه اجتماعی و… تسلیم این امر شدهاند. تسلیم آن جایگاه و آیین و میگویند: “من به فلان و فلان وابسته هستم.” تحصیلات را جایگزین کلام خدا میکنن؛ کلامی که آنها را از این جنون آزاد میسازد، مثل مریم مجدلیه.
341- همان قوّتی که میتواند آن برهنه را از خیابانها برگیرد، او را وادار سازد تا لباس برتن کند و مثل یک خانم رفتار کند و از او یک مسیحی بسازد. آنها آن قدرت را محکوم نموده و مردی را که دارای آن قدرت بود، در جلجتا مصلوب نمودند.
342- و امروز، همان انجیل و روحالقدس که یک برهنه را از خیابانها برخواهد گرفت و او را وادار خواهد نمود که مانند یک خانم لباس بپوشد و مانند یک مسیحی رفتار کند را «تعصب و عقب ماندگی» میخوانند. آنها نمیخواهند که این با جماعت آنها ادغام و باعث تحریک آنها شود، چون سایر زنان آنگونه هستند. آنها چه میکنند؟ آنها این را بیرون خواهند انداخت، درست مانند آن زمان. و اکنون آنها همان کلام را مصلوب میسازند و میگویند که این مربوط به یک دورهی دیگر است. من آنها را دوباره محکوم میکنم. بله قربان! درست به همان صورتی که در آن زمان محکوم بودند.
343- آیتی که آن لژیون را واداشت تا لباس برتن کند، به یاد داشته باشید. کسی که لباس خود را در میآورد، دیوانه است. میبینید؟ یک زن چطور؟ لژیون دیوانه بود. او لباسهای خود را در آورده بود. خدا قدرت او را گرفت و او را وادار ساخت تا لباس برتن کند. او در صحت عقل خویش لباس برتن داشت و مقابل پاهای عیسی نشسته بود.
344- به قدرتی که بارتیمائوس پیر را درست در میان آیینهای آنها بینا نمود، نگاه کنید. او هنگامی روی زمین بود که بیایمانی درست به عظمت امروز بود، ولی این باعث توقّف او نشد. او ادامه داد. او از آنها خجل نبود و با ایشان رودربایستی نداشت. به آنها گفت: “شما از پدر خود، شیطان هستید.” او همه چیز را محکوم نمود.
345- قدرتی که توانست ایلعازر را از قبر برخیزاند و پسر بیوه زن نائینی را به او برگرداند! اوه خداوندا! قدرتی که توانست آن کارها را انجام دهد، توانست اموری را پیشگویی کند که رخ دادند: “الاغی را با کرّهاش بسته خواهید یافت…” و تمام چیزهایی که او پیشگویی نمود. همان مردی که دارای آن قوّت بود. “از او فاصله بگیرید. اجازه نمیدهیم به قوم ما داخل شود، او تمام تعالیم ما را آلوده میسازد.” و آنها او را مصلوب نمودند.
346- امروز هم همان کار انجام میشود. “از روحالقدس فاصله بگیرید.” آنها نمیتوانند که هیچ ارتباطی با این داشته باشند. “این ما را محکوم میکند. این کارها را انجام میدهد، و چیزهایی را به قوم ما میگوید که ما نمیخواهیم با جماعت ما قاطی بشود، این برخلاف تعالیم و تشکیلات ماست.” دوباره او را مصلوب میسازند. اوه خدای من! به پایان وقت نزدیک میشویم. توجّه کنید.
و باز این را «تعصّب و عقب ماندگی» میخوانند.
347- آنها او را «عقب مانده» میخواندند. میگفتند: “او مجنون است.” همه میدانند که کتابمقدّس میگوید فریسیان میگفتند: “این مرد سامری است. او مجنون است.” حال معنی کلمهی مجنون چیست؟ دیوانه. “این مرد دیوانه است. یک مشت افراد دیوانه دنبالهرو او هستند. او بعلزبول است.”
348- و باز دوباره آنها همان چیز را میگویند: “این یک نوع جادوگری است. این پیش گویی است.” دوباره او را بر آن صلیب ننگین قرار میدهند. چه صلیبی؟ چه ننگی؟ او را که کلام اثبات شده و آشکار شده است، تمسخر نموده و به قوم میگویند که این شریر است. چیزهایی میسازند و میگویند…
349- او میگفت: “آنها اعمال مقدّس خدا را روح ناپاک نامیدهاند. این بخششی نخواهد داشت.”
350- کلام او را مسخره میکنند و تلاش میکنند آن را جعلی و یا تعصّبی جلوه دهند. “به سمت آن نروید و در جلسات آنها حضور پیدا نکنید.”
351- آنها با انجام این اعمال چه میکنند؟ آنها میخهای فرقهای خود را برمیدارند. درست است. این معلّمین عشرت طلب، دنیوی، غیرخدایی، دیوانگان فرقهای، میخهای فرقهای خود را برمیدارند و پسر خدا را مجداً از منبرهای خود، با آن مصلوب میسازند.
352- چرا این کار را میکنند؟ آنها تمجید انسان را دوست دارند. یعنی مارکی که کلیسا میتواند به آنها بدهد را بیش از کلام خدا دوست دارند. من آنها را محکوم میکنم. آنها نمیتوانند کلام را تأیید کنند، زیرا هم اکنون دنیا را تأیید نمودهاند. آنها این کار را انجام دادهاند. ما در دوران ریاکاری زندگی میکنیم!
353- آیا جلجتا برای خداوند من کافی نیست؟ چرا این کار را انجام میدهید؟ شما که میبایست دوستدار او باشید، شما که میدانید این کلام اوست، شما که میتوانید مکاشفه 22 را بخوانید که میگوید: “هرآنکس که کلامی به آن بیفزاید و از آن کم کند…” چرا این کار را میکنید؟ برای او یک جلجتا کافی نیست؟
354- من در مقام دفاع از اوایستادهام. من وکیل مدافع او هستم و توسط کلام خدا برعلیه شما اعلام جرم میکنم. طریق خویش را تغییر دهید و یا اینکه به جهنم خواهید رفت. فرقههای شما فرو خواهد ریخت. من در برابر داور و قاضی، علیه شما، با آن صورت دینداری و ریاکاریتان، اعلام جرم میکنم. چرا شما این را… آیا یک جلجتا کافی نیست؟
355- چنانکه پطرس گفت: “پدران فرقهای شما” پطرس شما را از این طریق متّهم نمود. او گفت: “کدامیک از پدران شما این کار را نکرده است؟” استیفان هم همین کار را انجام داد. “بدست گناهکاران، رئیس حیات را مصلوب ساختید.” آیا عیسی خود نگفت: “پدران کدامیک از شما قبرهای انبیا را بنا نکرد و شما و مدفنهای ایشان را زینت ندادید”؟ پس این امر در تمام اعصار در مورد مردان عادل صدق میکرده است.
356- من نیز برعلیه این گروه انکار کنندهی مسیح، کلیسا روندهها و… در این دوران اعلام جرم میکنم. شما گناهکار همان جرمی هستید، که آنها در روز مصلوب نمودن بودند. توبه کرده، به سمت خدا برگردید و یا اینکه هلاک خواهید شد.
357- و من باز میگویم که «آنها» یعنی معلّمین، «او را» یعنی کلام خدا را، «اینجا» یعنی در کلیساها، با کفر گفتن خویش «مصلوب میکنند». خدا ما را ببخشد. بگذارید دوباره بگویم. شاید روی نوار درست ضبط نشود. «آنها» یعنی معلّمین، روحانیون، «اینجا» در کلیسا، «او را» کلام خدا را، توسط کفرگویی «مصلوب میسازند».
صخرهها خرد شده و آسمان تاریک گشته
منجی من سرخم نموده و مرده است
لکن حجاب افتاده و راه آشکار گشته
به شادیهای آسمان و روز بیپایان
358- من این را روی این نوار و برای این حضّار میگویم. این را توسط الهام روحالقدس میگویم. آنکه دوستدار خداوند است، به سمت کلام او بیاید! مطمئناً خدا این نسل گناهکار، منکر مسیح را بخاطر تکفیر و مصلوب نمودن کلام اثبات شده و آشکار شدهی او در داوری خواهد آورد. آنها به داوری میآیند. من برعلیه این نسل اعلام جرم میکنم. زمانیکه ستون آتش بعنوان یک گواه آنجا بود، موسی گفت: “آنکه خواستار خداوند است، به سمت من بیاید.” آنکس که خواستار خداوند است، کلام را برگیرد، آیین خویش را انکار کند و هرروز عیسی مسیح را دنبال کند، و من در آن صبح شما را ملاقات خواهم نمود.
اکنون چند لحظه برای دعا سرهایمان را خم میکنیم.
359- اوه خداوند خدا! بخشندهی حیات ابدی و کاتب این کلام، که خداوند عیسی را از مردگان برخیزانید و بدرستی او را در برابر آن نسل بیایمان آشکار نمود. اینجا افراد بسیاری نشستهاند، کلیسا از جمعیّت پر است، افراد زیادی در اطراف اینجا سرپا ایستادهاند و این نوارها ضبط میشود تا در سرتاسر دنیا و به جاهای مختلف برود. خادمین در دروس خویش آنها را خواهند شنید. خداوندا! برای ایشان دعا میکنم. عطا کن تا این کلام در اعماق قلب آنها قرار بگیرد. اعماق را بشکافد تا آنها بتوانند بگویند…
360- یک روز در کنتاکی یک خادم متدیست به ملاقات من آمد و گفت: “زمانیکه به موعظهی هفت دورهی کلیسا گوش میکردم، ندایی شنیدم که میگفت: از این دیوارهای بابل فاصله بگیرید و آن را ترک کنید. او میگفت: “من همان لحظه همه چیز را ترک کردم. نمیدانستم به کدام سمت بروم و چه کاری را انجام بدهم، ولی آنجا را ترک کردم.” برکت با شهامت این مرد جوان به همراه دو یا سه فرزندش باشد.
361- خداوندا! باشد تا بسیاری راه خود را به سمت کلام پیدا کنند، به تنها راه حیات، زیرا او کلام است. پدر! برای هریک از آنها دعا میکنم. خداوندا! گفتن این چیزها بخاطر متّهم نمودن نیست، بلکه بدلیل محبّت است. زیرا محبّت تأدیب کننده است. خداوندا! دعای من این است که قوم این کلام را به همان صورتی که هست، درک کنند. محبّت تأدیب کننده است. تو بر صلیب برای آنها دعا نمودی: “پدر ایشان را بیامرز. زیرا نمیدانند که چه میکنند.”
362- امروز برای آن خادمینی که با پذیرفتن آیینها، فرقهها، دگمها و جایگزین نمودن آنها با کلام حیات دوباره کلام را مصلوب میکنند و بعد در برابر قوم از حقیقت راستین که خدا حقیقت بودن آن را اثبات نموده است، انتقاد میکنند، دعا میکنم. پدر! ما برای آنها دعا میکنیم که آنها را دوباره به شام عروسی بخوانی و باشد که این بار بیایند و توجیه و بهانه نیاورند. زیرا دریافتهام که آخرین دعوت و ندا باید اکنون اعلام شده باشد. شاید اکنون خیلی دیر شده باشد.
363- به این جماعت کوچک چندصد نفری که امروز و در این روز گرم اینجا جمع شدهاند و برای دو یا سه ساعت اینجا نشستهاند تا کلام تو را بشنوند، برکت بده. آنها اینجا را ترک نکردند. اینجا نشسته و به کلام تو گوش کردند. آنها به هر کلام تو گوش سپردند.
364- خداوندا! میدانم که اگر باعث گمراهی این قوم بشوم در روز داوری برای من چه اتّفاقی میافتد. خداوندا! آگاه هستم، تلاش میکنم، آنها را به کلام هدایت کنم تا با کلام زندگی کنند و به آنها میگویم که تو «دیروز، امروز و تا ابدالآباد همان هستی»، که روحالقدس، عیسی مسیح است، فقط به شکل روحالقدس، همان مرد. تو چنین فرمودی: “بعد از اندک زمانی جهان دیگر من را نمیبیند و امّا شما مرا میبینید زیرا با شما و در شما خواهم بود.” میدانم که این تو هستی، ای خداوند! به تو ایمان داریم، زیرا میبینیم که تو همین کار را در بین ما انجام میدهی.
365- ما امروز اینجا و در بین این جماعت و بر این نوارها خود را دوباره تقدیم نمودهایم. خداوندا! درست در همین لحظه، عطا کن تا هر مرد وزن، پسر و یا دختری که اینجا حاضر است و یا بیرون ایستاده است و یا به این نوار گوش میکند، همهی ما در این لحظه برکتی عظیم بیابیم و خود را کاملاً وقف و تسلیم خدمت به خداوند نماییم.
366- خداوندا! با قوّت بر این جماعت جاری شو و بیماران را شفا بده. گفتهاند که یک لَنگ اینجا نشسته است. عطا کن تا روحالقدس… میدانیم، عطاکن تا در حضور او بنشینیم، او عمل خواهد نمود. از رادیو و تلویزیون در بین تمام کسانیکه در کشور و خارج از اینجا هستند بخرام و تمام بیماران را شفا بده. تو کلام خود را فرستادی و آن ایشان را شفا داد. میتوانی در این لحظه همان کار را انجام دهی. خداوندا! دعا میکنم تا تو هر بیمار، هر لنگ، هر مبتلا و هر کسی که اینجاست و یا کلام تو را میشنود، شفا بدهی. عطا کن، ای خداوند! دعای من برای ایشان است.
367- با محبّت مسیح و احساسی که برای نیازمندان دارم، ایشان را بر مذبح قربانی، جاییکه بدن خونین برّه برای بخشش گناهان ما قرار گرفته است، حاضر میسازم خداوندا! برای بخشش و رحمت برای قوم استدعا میکنم، ای خداوند! خداوندا! مانند موسی که برای قوم ایستاد، برای ایشان میایستم. چنانکه گفت: “خداوندا! برایشان ترحّم فرما. یک شانس دوباره به آنها بده.” خداوندا! بگذار تا انجیل بازهم پیش رود.
368- خداوندا! آنها محکوم هستند. دعا میکنم که فیض و رحمت تو شامل حال تمام کسانیکه نامشان در دفتر حیات یافت میشود، بشود. میدانم که چنین خواهد بود. سخت نیست که با کلام الهی تو دعا کنیم. منظورم کلام وعده است. کلامی که اثبات گشته است. کلامی که ایشان را پیش از بنیان عالم برگزیده است. سخت نیست دعا کنیم که تو تمام آنانی که نامشان در دفتر حیات است را نجات بدهی، زیرا میدانیم که این کار را انجام خواهی داد. عیسی چنین فرمود: “تمام آنان که پدر به من عطا کرده است، نزد من خواهند آمد.” و هیچ انسانی نمیآید، مگر اینکه عطا شده باشد.
369- و اینک عا میکنم هرجا که هر کلام تو قرار میگیرد، چه بر روی نوار و چه برای آنانی که اینجا حاضر هستند، روحالقدس اکنون تمام افردی را که از پیش مقدّر شدهاند، بخواند. آنانیکه پیش از بنیان عالم نامشان در دفتر حیات یافت شد. باشد تا آنها در آن صدای کوچک که در قلبشان ندا میکند: “این راه است، در آن گام بردار.” صدای خود را بشنوند. عطا کن، ای خداوند! پدر این را در نام عیسی میطلبم!
370- و درحالیکه اینک و در حضور این جمعیّت سر خود را خم نمودهایم، اگر ایمان دارید که این حقیقت است، من دست خود را بر این دستمالها و بستههایی که به سمت بیماران و مبتلایان میرود گذاشتهام. اکنون میخواهم از شما سوالی بپرسم.
371- به ینجا نمیآیم که فقط به من گوش کنید. خسته هستم. مثل قدیم جوان نیستم و میدانم که ایّام ما محاسبه گشته است. و میدانم هر ذرّهای که در توان دارم را باید برای ملکوت خدا بگذارم. باید هروقت این شانس را مییابم، به موعظه بپردازم. باید این کار را انجام دهم. چه بخواهم و یا نخواهم.
372- به اینجا میآیم، چون احساس میکنم باید بیایم. میخواهم که این کار را انجام دهم. شما را دوست دارم. این چیزهای تند و سخت را نمیگویم… چون خودم به گفتن آن تمایل دارم، نمیگویم. بلکه یک کششی درون من هست. همان چیزی که اثبات و آشکار شده است، همانی است که من را به این امور وا میدارد. این را در محبّت میگویم. منظور من اهانت به زنان و یا مردانمان نیست. برادر! خواهر! نمیخواهم که این کار را انجام دهم. فقط میخواهم شما را به جایی بیاورم که شلاق تأدیب خداوند را ببینید. از کنار آن نگذرید.
373- شما که تمایل دارید با قلبی کاملاً تسلیم شده به جانب خدا بیایید، در این جماعت و یا هرجای کشور که هستید و یا به این نوار گوش میکنید، همانطور که سرتان را برای دعا خم نمودهاید، اگر واقعاً و قلباً قصد انجام این کار را ندارید، دست خود را بلند نکنید. اکنون اگر واقعاً قصد انجام این کار را دارید و میخواهید با یک زندگی وقف شده به سمت خداوند بیایید، دست خود را بلند کنید. شما… خدا برکتتان بدهد. دوباره خود را وقف مسیح میکنید، تا عار او را برگیرید.
374- من هم دست خود را بلند کردهام. میخواهم عار مسیح را برخود بگیرم. من این نشان «دین خروش» یا هر چه مینامید را، با افتخار برمیگیرم. با افتخار آن را برمی گیرم، چون بخاطر خداست.
375- آیا همهی شما میخواهید همین کار را انجام بدهید؟ دست خود را بلند کنید و بگویید: “به فیض خدا من، من، من میخواهم…” شاگردان بازگشت کردند، چون میدانستند این یک افتخار است که بخاطر نام او این عار را بر خود بگیرند. شما میخواهید عار یک ستارهی هالیوود و یا یک ستارهی تلویزیون یا یک عضو کلیسا را بر خود بگیرید؟ یا میخواهید عار مسیح را برگیرید؟ خداوندا! عار کلام را بر من عطا کن، میدانم که او متحمّل عار کلام خدا شد، ای خداوند! بگذار من نیز متحمّل آن باشم.
و متحمّل وقف این صلیب خواهم شد
که تا هنگام مرگ من را آزاد خواهد کرد
وقتی به خانه روم، تاجی بر سر خواهم گذارد
376- یک روز برای ما تاجی مهیّا خواهد بود. اکنون مهیّا گشته است. وقتی این حیات زمینی به پایان رسد، آنوقت خواهیم دانست که این درست است.
377- اکنون فضای کافی نداریم که افراد را برای دعا به مذبح بخوانیم. بگذارید هرجا که نشستهاید، صندلی شما مذبحتان باشد. چون تعداد بیشماری ایمان آوردند…
378- پدر آسمانی! به نظر میرسد که بیشتر دستان، از پیر و جوان در این حضّار بلند شده است و دعا میکنم هربار که این نوار پخش شد، دستهای بیشماری به سمت تو بلند شود و زانوهای زیادی خم گردد. پدر و مادر دست یکدیگر را بگیرند و بگویند: “عزیزم! به اندازهی کافی عضو کلیسا بودهایم. بیا به سمت مسیح برویم.” عطا کن، ای خداوند!
379- این افراد را در اینجا مبارک بساز. خداوندا! دعا میکنم یک زندگی وقف شده به آنها عطا کنی. خداوندا! بسیاری از آنها افراد خوبی هستند.آنها، آنها قوم تو هستند، فقط حقیقت را نشناختهاند؛ و دعا میکنم که تو حقیقت خود را به آنها نشان دهی خداوندا! زیرا «کلام تو راستی است.»
380- همانطور که به گمانم در یوحنّا باب 17 گفتی: “ایشان را به راستی خویش تقدیس نما. زیرا کلام تو راستی است.”
381- و باز دوباره خداوندا! کلام تو راستی است. همیشه راستی است، زیرا این خداست. و خداوندا! دعا میکنم که تو ایشان را به راستی خود تقدیس نمایی. ایشان را از همهی آیینها و فرقهها تقدیس کن و طاهر ساز. آنها را از تمام امور دنیوی به یک حیات وقف شده رهنمون ساز. عطا کن، ای خداوند! ایشان اکنون از آن تو هستند. تو وعدهی این کار را دادهای و بعنوان خادم تو از جانب ایشان دعای خود را تقدیم مینمایم. به نام عیسی مسیح!
382- حال با سرهای خم شده درحالیکه به دعای خود ادامه میدهیم، با هم این سرود روحانی را بخوانیم.
عیسی آن را پرداخت
همه چیز بر اوست… (فکرش را بکنید) گناه…
383- دیروز برای اندازهگیری کت و شلواری که یکی از برادران به من اهدا کرده است به جایی رفته بودم. او میگفت: “کت قدیمی شما بسیار کهنه به نظر میرسید. من یک جدید آن را برای شما خریدم.”
384- من برای اندازهگیری و تحویل آن رفته بودم. او میگفت: “شانهی راست شما افتادگی دارد، گویی بار سنگینی را بردوش کشیدهاید.”
385- با خود فکر میکردم که: “بله. باری از گناهان، ولی عیسی بهای آن را پرداخت نمود.” به این سرود گوش کنیم.
عیسی بها را…
تمام هستیام تقدیم اوست
386- خداوندا! با ما بخشنده باش. در این زمان تفکّر و تعمّق، عطا کن تا کلام تو در اعماق قلب ما جای گیرد. بگذار مردم فکر کنند که شامشان دیر شده است… ولی خداوندا! کلام تو بیش از غذا ارزش دارد. این حیات است “انسان نه محض نان زیست میکند، بلکه به هر کلمهای که از دهان خدا صادر گردد.” و کلام تو نان حیات است. این را تو گفتی. این چیزی است که جانهای گرسنهی ما مشتاق آن است.
387- خداوندا! ما را برگیر و شکل بده. خداوندا! من را با ایشان برگیر. میخواهم با آنها بیایم. ای خداوند! اکنون با ایمان به جلجتا میآیم. با این جماعت میآیم. اینک من را شکل بده. خداوندا! گناه کردهام…
388- اخیراً و در اینجا قصد داشتم تا دست از موعظه کردن بردارم. مردم به من گوش نمیکردند. آنها به اعمال خویش ادامه میدادند و من دلسرد شده بودم. اوه خداوندا! یکشنبهی دوهفته قبل، هنگامیکه آن نشانه را به من دادی، وقتی کلام را میخواندم، آنچه را که تو به موسی گفتی، دیدم. چنانکه در رویا بود. دریافتم که بیماران بسیاری را رها نمودهام. خدمت فقط نبوّتی نیست. بله تعلیم کلام و دعا برای بیماران است. تو اجازه دادی که یک مرد در اینجا بمیرد و بعد او را دوباره به حیات برگرداندی، برای تأیید اینکه این درست بوده است. تو همیشه کلام خویش را اثبات و تأیید مینمایی.
389- خداوندا! اینک که در برابر تخت تو هستم این را تأیید کن. خداوندا! هر یک از این افراد را برگیر. دنیا را از ما و ایشان جدا کن. خداوندا! مادامیکه در حضور تو هستم، من را برگیر. دنیا را از ما برگیر و قلب ما را تفتیش کن. دنیا و محبّت آن را از ما جدا کن. بگذار تا مسیحیانی وقف شده باشیم. اوه خداوندا! با محبّت باشیم و میوهی روح را ثمر بیاوریم. ای خداوند! آیا این کار را نخواهی کرد؟ ما در برابر تخت توهستیم، گناه بر هریک از ما داغ گذاشته است، ولی خون تو قادر به پاک ساختن آن است تا آن را مانند برف سفید سازد. مادامیکه در انتظار تو هستیم این را عطا کن. ما را برگیر. از آن تو هستیم و زندگی خود را وقف تو نمودهایم. خداوندا! به نام عیسی مسیح، این را به تک تک ما عطا کن.
390- قلب من را تفتیش کن، ای خداوند! من به تمام خطایایم واقفم و اشتباهاتم را میدانم. خداوندا! از این لحظه تمام تلاش خود را میکنم تا طوری زندگی کنم که کمک تو باشم. ای خداوند! میخواهم بیایم. میخواهم امروز دوباره زندگی خود را وقف تو کنم.
391- خداوندا! این اعلام جرم برعلیه دوستان روحانی خویش و گفتن این سخنان سخت به آنها، ولی خداوندا! این کار را با الهام تو انجام دادم. احساس میکنم تو به من گفتی که این کار را انجام بدهم. حال این از عهدهی من خارج شد. ای خداوند! خوشحالم که از عهدهی من خارج شد. پدر! بگذار هرکار که میخواهند با این انجام دهند. دعا میکنم که این را بپذیرند. خداوندا! دعا میکنم که همهی آنها را نجات دهی.
392- باشد تا یک احیا و بیداری از عدالت ایجاد شود و یک قوّت عظیم قبل از رفتن کلیسا به میان آن بیاید. سخت نیست که برای آن دعا کنیم، چون تو وعده دادهای. خداوندا! اکنون چشم انتظار آن سوّمین خروج هستیم که میدانیم تو در میان ما، اعمال عظیم انجام خواهی داد.
393- از آن تو هستم، ای خداوند! خداوندا! به همان صورتی که میتوانم و میدانم که باید خود را وقف کنم، خود را بر این مذبح میگذارم. دنیا را از من بردار، ای خداوندا! چیزهایی که فانی است از من بردار، چیزهای غیر فانی را به من بده. باشد تا قادر باشم با کلام زندگی کنم، تا جاییکه من درکلام و کلام در من باشد. باشد تا هرگز از آن برنگردم. باشد تا شمشیر پادشاه را به سختی در دست گیرم و به آن چنگ اندازم. عطا کن، ای خداوند!
394- همهی ما را برکت بده. خداوندا! ما خادمین تو هستیم. چنانکه امروز دوباره خود را در قلبمان به تو و خدمت به تو وقف نمودیم. برای خدمت از آن تو هستیم. به نام عیسی مسیح!
برادر نویل! خدا به شما برکت بدهد.